اصول دین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
خط ۳۳: خط ۳۳:


=== عدل ===
=== عدل ===
...
گرچه صفت «عدل» نیز یکی از صفات فعل خداست؛ ولی اهميت و پررنگ شدنش به خاطر نزاع شديدي بود كه ميان اشاعره با شيعه و معتزله درباره آن درگرفت و این بحث باعث شد تا معتزله و شيعه به عدليه مشهور شده و كم كم اصل عدالت در كنار امامت جزو مشخصات مذهب شيعه قرار بگيرد. ضمن اینکه بسيارى از صفات فعل خدا در حقيقت به ريشه عدل باز مى گردد و اصولا با توجه به مفهوم گسترده عدل که شامل عدالت اعتقادى، اخلاقي و اجتماعى مي شود زيبنده است چنين اصل اعتقادى به عنوان يكى از اركان اسلام معرفى شود.<ref>«[http://www.makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&mid=412783&catid=-2 عدل از اصول دين]»، پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی، انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۷ش، بازدید: ۹ آبان ۱۴۰۲ش.</ref>


=== امامت ===
=== امامت ===

نسخهٔ ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۵

سؤال

اصول دین چیست؟

اصول دین اسلام را توحید، نبوت و معاد دانسته‌اند. گفته شده این سه اصل اساس و بنیان دین است. عالمان شیعه، اصل عدل و امامت را به این سه اصل اضافه کرده‌اند؛ از این جهت اصول دین نزد شیعه، پنج اصل است. عدم شناخت و اعتقاد به اصول دین انسان را از اسلام خارج مى‌سازد.

اصطلاح اصول دین در قرآن و احادیث نیامده است و این اصطلاح را برخی از متکلمان وضع کرده‌اند. مشخص نیست که اصطلاح اصول دین از چه زمانی متداول شده، و چه کسی آن را وضع کرده است. واضعان این اصطلاح از این‌رو این اعتقادات را اصول دین نامیده‌اند که به نظر ایشان علوم دینی مثل حدیث، فقه و تفسیر مبتنی بر آنهاست.

تاریخچه اصطلاح

با آنکه اصطلاح اصول دین شهرت بسیاری دارد و در تاریخ اندیشه‌های دینی در اسلام نقش برجسته‌ای ایفا کرده است، اما در قرآن کریم و نیز در احادیث شیعه و اهل سنت، چیزی به‌عنوان تقسیم‌بندی معارف دینی به‌صورت اصول و فروع وجود ندارد و این امر نشان می‌دهد که این دو اصطلاح را برخی از متکلمان وضع کرده‌اند. برخی از دانشمندان مسلمان مانند ابن‌تیمیه (درگذشته ۷۲۸ق) که اساساً علم کلام و علوم عقلی و فلسفی را مخالف دین و دینداری می‌انگارند و در این زمینه دیدگاهی بسیار افراطی دارند، به این دلیل که اصول دین تعبیری قرآنی یا حدیثی نیست، وضع چنین اصطلاحی را مخالف با تعالیم پیامبر(ص) می‌دانند. به هر حال، مشخص نیست که اصطلاح اصول دین از چه زمانی متداول شده، و چه کسی آن را وضع کرده است. ابن‌ندیم نیز رساله‌ای با نام اصول الدین به ابوموسى مردار نسبت داده است و این امر نشان می‌دهد که این اصطلاح در اوایل قرن ۳ قمری تعبیری آشنا و جاافتاده بوده است.[۱]

جایگاه

اصول‌ اعتقادی‌ اسلام‌ یعنی‌ ایمان‌ و اعتقاد به‌ توحید، نبوت‌ و معاد است. این‌ ۳ اصل‌ در واقع‌ شالودۀ دیانت‌ اسلام‌ را تشكیل‌ می‌دهند، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ كلیۀ گزاره‌هایی كه در این‌ آیین‌ آمده‌، معنابخشی‌ خود را وامدار یكی‌ از این‌ اصل‌ها یا هر سۀ آنهاست‌. بدین‌قرار، همۀ افرادی‌ كه‌ به دین‌ اسلام‌ گرویده‌اند، با آنكه‌ اختلاف‌ نظرهای‌ بسیار چشم‌گیر و گاه‌ كاملاً متعارضی‌ دربارۀ جزئیات‌ و تفسیر این‌ باورها دارند، اما همگی‌ به‌ این‌ اصلها معتقد هستند و تردیدی‌ در این‌ ندارند.[۲]

متکلمان امامیه در اینکه شمار اصول دین چند است و شامل چه موضوعاتی می‌شود، اختلاف نظر دارند. عقیدۀ مشهور این است که اصول دین شامل ۳ موضوع است: توحید، نبوت و معاد؛ اما باید عدل و امامت را نیز به‌عنوان اصول مذهب، به آن ۳ افزود.[۳] عدم شناخت و اعتقاد به اصول دین انسان را از اسلام خارج مى‌سازد، و عدم شناخت و اعتقاد به اصول مذهب او را از مذهب تشيع بيرون مى‌كند.[۴]

بسيارى از عالمان اسلامى بر اين باورند كه در اصول دين تقليد جايز نيست، و يقين يا اطمينان در اصول دين بايد مبتنى بر دليل باشد. بر اين مطلب ادعاى اجماع نيز شده است. گروهى ديگر كه ابوحنيفه، سفيان ثورى، اوزاعى، مالك، شافعى، احمد بن حنبل و اهل حديث از آن جمله‌اند معتقدند اگر چه استدلال بر اصول اعتقادى واجب است، و ترک آن معصيت به شمار مى‌رود، ولى ايمان حاصل از تقليد پذيرفته است.[۵]

به نظر بسیاری از عالمان دینی، مسلمانی بدون باور به اصول دین، میسر نیست و انکار هر یک از آنها موجب کفر و استحقاق عذاب است. واضعان این اصطلاح از این‌رو این اعتقادات را اصول دین نامیده‌اند که به نظر ایشان علوم دینی مثل حدیث، فقه و تفسیر مبتنی بر آنهاست؛ گفته شده دین همچون درختی است که ریشه‌هایی دارد و اصول دین، ریشه دین است که حیات درخت منوط به وجود آن است.[۶]

مصادیق اصول دین

توحید

توحید، بنیادی‌ترین آموزه اعتقادی در اسلام که دارای جنبه‌های متعدد نظری و عملی است. مطابق مفهوم توحید، خداوند، یکتا، دارای همه صفات کمالی، بی مانند، بری از تغییر، و نیز خالق یگانه عالم و بی شریک است؛ اداره عالم به اراده او صورت می‌گیرد و دانش و توان فراگیرش بر همه عالم محیط است؛ همه آفریدگان باید او را پرستش کنند و این پرستش بی‌نیاز از پایمردی است. بنا بر قرآن، باور توحیدی ریشه در فطرت انسان‌ها دارد و هرگونه اعتقاد و رفتار غیر توحیدی نشانه انحراف از این بنیان وجودی و ناشی از عوامل روانی و محیطی و جغرافیایی و تاریخی و غیره است. پیامبران همه منادی توحید بوده‌اند و بیشترین اهتمامشان زدودن شرک و آیین‌ها و رفتارهای مشرکانه بوده است.[۷]

معاد

باور به معاد یعنی معاد یا روز قیامت‌ بدون شک رخ‌ خواهد داد و در پیشگاه‌ محكمۀ الهی‌ به‌ خوب‌ و بد كردارها و انگاشته‌های‌ مردم‌ رسیدگی‌ خواهد شد و سرانجام‌، نیكان‌ به‌ بهشت‌، و بدكاران‌ به دوزخ‌ خواهند رفت‌.[۸]

معاد يعنى بازگشت، مراد از معاد در كلمات متكلمان و فلاسفه بازگشت انسان است بعد از مرگ و حيات بعد از مرگ است كه انسان مجددا زنده شده و در روزى كه آن را روز معاد گويند بحساب اعمال وى رسيدگى و نيكوكاران پاداش نيكوكارى خود را گرفته و منعم شوند به نعم جاودانى و بدكاران بكيفر اعمال زشت خود برسند و معذب شوند بعذاب جاودانى. يكى از مسائل مهم كه از دير زمان مورد توجه اديان و متكلمان و فلاسفه قرار گرفته است همان مسأله زندگى بعد از مرگ و معاد است. پيروان اديان كلا معتقد به زندگى بعد از مرگ بوده و يكى از اساسى‌ترين مسائل مذهبى بحساب ميآورند.[۹]

نبوت

باور به نبوت به این معناست که حضرت‌ محمد (ص‌) پیام‌ آور و فرستادۀ خداست‌ و به دنبال‌ زنجیره‌ای‌ از پیامبران‌ و به‌ عنوان‌ واپسین‌ آنها از سوی‌ خداوند برگزیده‌ شده‌ است‌. قرآن‌ كریم‌ مجموعه‌ای‌ از گفتارهای‌ خداوند است‌ كه‌ به‌ او وحی‌ گردیده‌ است‌.[۱۰]

عدل

گرچه صفت «عدل» نیز یکی از صفات فعل خداست؛ ولی اهميت و پررنگ شدنش به خاطر نزاع شديدي بود كه ميان اشاعره با شيعه و معتزله درباره آن درگرفت و این بحث باعث شد تا معتزله و شيعه به عدليه مشهور شده و كم كم اصل عدالت در كنار امامت جزو مشخصات مذهب شيعه قرار بگيرد. ضمن اینکه بسيارى از صفات فعل خدا در حقيقت به ريشه عدل باز مى گردد و اصولا با توجه به مفهوم گسترده عدل که شامل عدالت اعتقادى، اخلاقي و اجتماعى مي شود زيبنده است چنين اصل اعتقادى به عنوان يكى از اركان اسلام معرفى شود.[۱۱]

امامت

امامت يك منصب الهى بوده و تمام وظايف انبياء _بجز دريافت وحى و آنچه شبيه آن است_ براى امامان ثابت است. از این رو عصمت كه شرط نبوت مى باشد در امام نيز هست. این تفاوت موجب می شود ما امامت را جزء اصول دین بدانیم.[۱۲] امامت‌ بى‌ترديد محوري‌ترين‌ جايگاه‌ و نقش‌ را در منظومة انديشة كلامى‌ شيعة اماميه‌ داراست‌. اعتقاد به‌ «نص‌ّ» و «عصمت‌» از يك‌ سو، و نقشى‌ كه‌ اماميه‌ براي‌ جايگاه‌ معنوي‌ امام‌، يعنى‌ مرجعيت‌ انحصاري‌ دينى‌ امامان‌ قائل‌ بوده‌اند، مى‌تواند نشانگر اهميت‌ اين‌ جايگاه‌ باشد.[۱۳]

مطالعه بیشتر

  • اصول دین، محقق اردبیلی
  • آشنایی با اصول دین. وحید خراسانی
  • اصول دین در پرتو کلام معصومین، زین العابدین قربانی

جستارهای وابسته

منابع

  1. گذشته، ناصر، «اصول دین»،‌ دانشنامه ایران، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ذیل مدخل.
  2. جمعی از نویسندگان، «اسلام»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ذیل مدخل.
  3. گذشته، ناصر، «اصول دین»،‌ دانشنامه ایران، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ذیل مدخل.
  4. جمعی از محققین، «اصول دین»، دانشنامه کلام اسلامی، ص۵۱.
  5. جمعی از محققین، «اصول دین»، دانشنامه کلام اسلامی، ص۵۱.
  6. گذشته، ناصر، «اصول دین»،‌ دانشنامه ایران، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۴، ذیل مدخل.
  7. طارمی‌راد، حسن، و دیگران، «توحید»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دایره المعارف اسلامی، ۱۳۹۳ش، ج۸، ذیل مدخل.
  8. جمعی از نویسندگان، «اسلام»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ذیل مدخل.
  9. سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، ج۳، ص۱۸۱۵.
  10. جمعی از نویسندگان، «اسلام»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۸، ذیل مدخل.
  11. «عدل از اصول دين»، پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی، انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۷ش، بازدید: ۹ آبان ۱۴۰۲ش.
  12. «تعریف امامت»، پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی، انتشار: ۲۹ فروردین ۱۳۹۵ش، بازدید: ۹ آبان ۱۴۰۲ش.
  13. انصاری، حسن، «امامت»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل.