غیبت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:


== اقسام ==
== اقسام ==
تحقق غيبت فقط به واسطه زبان نيست؛ بلكه به واسطه هر چیزی که مقصود را بفهماند، مانند نوشتن، اشاره و حركت چشم نيز محقق مي شود.  
غیبت با توجه به اینکه غیبت‌کننده چگونه مرادش را رسانده به اقسامی تقسیم می‌شود؛ زیرا تحقق غيبت فقط به واسطه زبان نيست؛ بلكه به واسطه هر چیزی که مقصود را بفهماند، مانند نوشتن، اشاره و حركت چشم نیز، محقق مي شود.


عايشه گفته است روزي زني كوتاه قد نزد من آمد، وقتي بر مي¬گشت من با دست به كوتاهي قدش اشاره كردم. حضرت رسول فرمودند: «غيبتش را كردي».<ref>نراقي، محمد مهدي، جامع السعادت، منشورات الاعلمي للمطبوعات، چ۴، بيروت، ج۲، ص۲۹۴.</ref>
غیبت گاهی با اشاره دست است. مانند اینکه بر اساس روایتی، وقتی عايشه با دست به كوتاهي قد زنی اشاره کرد، پیامبر(ص) فرمود: «غيبتش را كردي».<ref>نراقي، محمد مهدي، جامع السعادت، منشورات الاعلمي للمطبوعات، چ۴، بيروت، ج۲، ص۲۹۴.</ref>


يكي ديگر از اقسام غيبت «کنايه گويي» است؛ يعني وقتي نام كسي ذكر مي شود، بگويي «الحمدلله كه خدا ما را به حبّ جاه و مقام دنيا مبتلا نكرد» اين غيبت است چون مفهومش اين است كه: آن شخصي كه نامش ذكر شد داراي حبّ جاه و دنيا است.<ref>شبّر، سيد عبدالله، كتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: ۱۳۷۹ش، ص۲۳۵.</ref>
گاهی انسان به وسیله کنايه گويي، به غیبت دچار می‌شود. مانند اینکه وقتي نام كسي برده مي شود، بگوید: «الحمدلله كه خدا ما را به دوستیِ جاه و مقام مبتلا نكرد». مفهوم عبارت او این است که آن شخص داراي حُبّ جاه و دنيا است.<ref>شبّر، سيد عبدالله، كتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: ۱۳۷۹ش، ص۲۳۵.</ref>


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۲۰:۰۳

سؤال
غیبت چیست؟


شاخصه‌های غیبت

شهید ثانی، فقیه شیعه قرن دهم قمری و امام خمینی، مرجع تقلید شیعه، غیبت را اینگونه تعریف کرده‌اند:

«غيبت عبارت است از ياد کردن انسانِ غايب، به چيزي که خوشايند او نيست و از نظر عرف کاستي و نقص براي او محسوب مي شودو غیبت کننده این کار را به قصد کوچک شمردن و نکوهش آن شخص انجام می‌دهد.»[۱]

بر این اساس، در تعريف غیبت چهار مورد نقش دارد و اگر هر کدام از آن موارد نباشد، غیبت تحقق نمی‌یابد. آن چهار مورد چنین است:

  • اين که در غياب شخص باشد؛ بنابراين اگر در حضور او جمله اي گفته شود که باعث ناراحتي او شود غيبت محسوب نمي شود؛ البته ممکن است از باب اهانت به مؤمن حرام باشد.
  • اينکه شخص از شنيدن آن ناراحت شود؛ بنابراين اگر جمله اي گفته شود که شخص از شنيدن آن ناراحت نمي‌شود، غيبت نیست.
  • سخنی که گفته شده، در نظر عرف نقص براي شخص محسوب شود؛ به دیگر سخن، وقتي سخن غيبت کننده را درباره او مي شنوند، جايگاه و اعتبار آن شخص در نزد مردم کاهش مي يابد؛ بنابراين اگر اين خصوصيت در کلام غيبت کننده نباشد بلکه جمله گفته شود که جايگاه شخص ارتقا يابد، غيبت محسوب نمي شود.
  • اين که هدف شخص غيبت کننده از اين کلام، کوچک شمردن و نکوهش آن شخص باشد؛ بنابراین، اگر چنين هدفي در کار نباشد بلکه مصلحت مهمتري در کار باشد، در اين صورت غيبت حرام محسوب نمي شود. بیشتر موارد جواز غیبت، جاهايي است که مصلحت مهمتري در کار است.

تفاوت با تهمت و اهانت

بر پایه روایتی از پیامبر(ص) تفاوت غیبت و تهمت، در راست یا دروغ بودن سخن است. اگر کلامی که خوشایند فردی نبوده راست باشد، غیبت، و اگر دروغ باشد تهمت است.[۲] امام خمینی نیز در پاسخ به استفتائی درباره چیستی غیبت، «مطابق واقع بودن» را نیز ذکر کرده است.[۳]

با توجه به شاخصه‌ی نخست از شاخصه‌های گفته شده، اگر سخن ناخوشایند در غیاب فردی گفته شود غیبت است؛ ولی اگر در حضور باشد ممکن است اهانت به او شمرده شود.

اقسام

غیبت با توجه به اینکه غیبت‌کننده چگونه مرادش را رسانده به اقسامی تقسیم می‌شود؛ زیرا تحقق غيبت فقط به واسطه زبان نيست؛ بلكه به واسطه هر چیزی که مقصود را بفهماند، مانند نوشتن، اشاره و حركت چشم نیز، محقق مي شود.

غیبت گاهی با اشاره دست است. مانند اینکه بر اساس روایتی، وقتی عايشه با دست به كوتاهي قد زنی اشاره کرد، پیامبر(ص) فرمود: «غيبتش را كردي».[۴]

گاهی انسان به وسیله کنايه گويي، به غیبت دچار می‌شود. مانند اینکه وقتي نام كسي برده مي شود، بگوید: «الحمدلله كه خدا ما را به دوستیِ جاه و مقام مبتلا نكرد». مفهوم عبارت او این است که آن شخص داراي حُبّ جاه و دنيا است.[۵]

منابع

  1. امام خميني ، سيد روح الله، چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، ۱۳۷۱، ص۳۰۱؛ شهيد ثاني، رسائل شهید ثانی، ص۲۸۴.
  2. فيض كاشاني، ملا محسن، المحجه البيضاء، «كتاب آفات اللّسان»، قم: دفتر نشر اسلامي، ج۵، ص۲۵۶.
  3. خميني، روح الله، استفتاآت، قم؛ دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۷۶، ج۲، ص۶۱۹.
  4. نراقي، محمد مهدي، جامع السعادت، منشورات الاعلمي للمطبوعات، چ۴، بيروت، ج۲، ص۲۹۴.
  5. شبّر، سيد عبدالله، كتاب الأخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، انتشارات هجرت، قم: ۱۳۷۹ش، ص۲۳۵.