کشته‌شدن کودک به‌دست خضر پیامبر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
در قرآن هست که حضرت خضر آن کودک را کشت چون باعث انحراف پدر و مادرش می‌شد.
در قرآن هست که حضرت خضر کودکی را کشت چون باعث انحراف پدر و مادرش می‌شد. چرا قبل از امتحان گرفتن، این بچه کشته شد؟ هدفی برای خلق این بچه مطرح نبود؟
 
۱_اصلا خدا چرا اجازه داد اون کودک به دنیا بیاید که بعدش به خضر علیه السلام دستور بده او را بکشد؟
 
۲_خدا این همه موجودات خلق کرد، خلاقیتش ثابت شده بود دیگه چه نیازی به خلق این بچه بود؟!
 
۳_یکی از اهداف خلقت انسان امتحان است
 
چرا قبل از امتحان گرفتن این بچه کشته شد.
 
یعنی این هدف خلقت برای این بچه مطرح نبود؟
 
۴_اگر وجود بخشیدن به این بچه لطف بود باز سؤال پیش میاد که این همه عالم وجود داره، مثلاً چرا در عالم برزخ بهش وجود نبخشید که دار تکلیف نیست؟!
 
چرا آوردش در دار تکلیف ولی تکلیفی بر عهده اش نگذاشت؟!
 
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی! از این که با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نموده‌اید صمیمانه تشکر می‌کنیم.
 
پاسخ تفصیلی:
 
پرسشگر گرامی پاسخ سؤالات شما در سه محور ارائه می‌شود:
 
اول: چرایی خلقت بچه‌ای که توسط حضرت خضر کشته شد؟
 
دوم: کشته شدن وی قبل از ارتکاب عمل.
 
سوم: وجود بخشیدن به وی در عالمی به غیر از عالم دنیا مانند عالم برزخ.
 
محور اول:
 
خداوند انسان را گناهکار (اعتقادی و عملی) نیافریده است؛ بلکه موجودی را آفریده است که می‌تواند از فرشتگان که پاکترین موجودات هستند والاتر و به سرچشمه هستی نزدیکتر باشد. البته در چرایی خلقت انسان سخن بسیار گفته شده است و بسیار می‌توان سخن گفت.
 
خداوند انسان را با خصوصیت اختیار آفرید و او را هدایت کرد. پرهیزکاری و گناه را به نفس او الهام کرد در بیرون از نفس نیز پیامبران را فرستاد تا او را هدایت کنند و به پاداش‌های الهی بشارت داده و از عذاب‌های او بترسانند.<ref>ر. ک. قرآن کریم، انعام، ۴۸.</ref> انسان را آزاد گذارد تا راه خود را انتخاب کند یا شکرگزار نعمتهای الهی شود یا ناسپاسی کند.<ref>ر. ک. دهر، ۳.</ref> و برای هریک از این انتخاب‌ها نیز عاقبتی را درنظر گرفت و انسان‌ها را از آن آگاه کرد. اگر چند روز کوتاه دنیا را در مسیر عبادت او گام بردارد ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد از نعمت‌های بهشتی برای همیشه برخوردار خواهد بود و اگر گناه کرد به اندازه گناه خود عذاب خواهد شد نه بیشتر و خداوند به اندازه مثقالی ظلم نمی‌کند.<ref>نساء، ۴۰.</ref>
 
بنابراین هدف خداوند آن بود که انسان مشمول رحمت خاص او واقع شود و به سعادت و کمال شایسته خود، برسد راه آن هم عبادت و طاعت و بندگی و عمل به دستورات دینی از روی اختیار بود و مقدمات عبادت و اطاعت را هم که هدایت درونی و برونی و تبشیر و انذار بود برای انسان فراهم کرد. خداوند می‌دانست بسیاری با عبادت خود به آنچه او برای آنها در نظر گرفته است خواهند رسید و عده‌ای نیز کفران خواهند کرد.
 
محور دوم:
 
نظام الهی عالم بر دو قسم است: ۱. نظام تکوینی. ۲. نظام تشریعی.
 
۱. نظام تکوینی:
 
مربوط به خلقت و تدبیر تمامی موجودات عالم است. این نظام بر اساس نظمی دقیق و بر مبنای حکمت الهی ایجاد شده، و در آن رابطه علی و معلولی حاکم است؛ یعنی هر پدیده ای در اثر علت‌های خاص ایجاد می‌شود، و ضوابط و روش‌هایی که امور عالم و آدم بر پایه آن‌ها تدبیر و اراده می‌شود، بر اساس قضا و قدر الهی است.
 
این ضوابط الهی بعضاً برای تمامی انسان‌ها قابل درک و فهم است، مانند این که آتش خصوصیت سوزاندن و حرارت بخشیدن دارد. که هر انسانی در زندگیش آن‌ها را درک و تجربه می‌کند، و در موارد بسیاری نیز برای انسان‌های عادی مجهول است و حتی بعضاً انسان فکر می‌کند علت اصلی یک پدیده را به‌طور کامل شناخته است، اما در مواقعی خاص در می‌یابد که به بی‌راه رفته است.
 
مانند این که انسان می‌پندارد که آتش در همه حال می‌سوزاند ولی می‌بیند همین آتش به جای سوزاندن برای حضرت ابراهیم(ع) گلستان می‌شود؛ یعنی آتش جزیی از علت بوده و علتی بالاتر در سوزاندن آتش نقش دارد.<ref>انبیاء:۶۹.</ref>


از نظر جهان‌بینی الهی علل و عوامل دیگری که عوامل معنوی غیبی نامیده می‌شوند، علاوه بر عوامل مادی، در کار اجل و روزی و سلامت و سعادت و امثال این‌ها مؤثرند. و اعمال و افعال بشر حساب و عکس العمل دارد، خوب و بد در مقیاس جهان بی‌تفاوت نیست، اعمال خوب یا بد انسان با عکس العمل‌هایی متفاوت از جهان مواجه می‌شود.
{{پایان سوال}}
کشته‌شدن کودک به‌دست خضر پیامبر از داستان‌های قرآن است که در [[سوره کهف]] به آن اشاره شده است. در ماجرای همراهی حضرت موسی و خضر نبی، نوجوانی به‌دست حضرت خضر کشته شد که اعتراض [[حضرت موسی(ع)]] را در پی داشت. حضرت خضر در پاسخ به این عمل، علت کشتن آن نوجوان را اینگونه توضیح داد که پدر و مادر او مومن هستند و این فرزند آن‌ها را به طغیان می‌کشاند. پروردگار فرزند پاک‌تر و پرمحبت‌تری به‌جای او به آنها خواهد داد.


از جمله عواملی که از مجاری معنوی در تغییر سرنوشت‌ها مؤثر است، می‌توان به تأثیر گناه و طاعت در طول عمر انسان اشاره کرد. امام صادق(ع) می‌فرمایند:
برخی مفسران در پاسخ و توجیه این عمل خضر این نوجوان را بالغ دانسته که مرتد شده بود و حکمش قتل بوده است مثل حکم گوساله‌پرست شدن قوم حضرت موسی. برخی دیگر از مفسران حکم قتل را مربوط به آینده این نوجوان دانسته‌اند و دلیل آن عمل آینده نوجوان که به کفر کشاندن یا هلاک کردن پدر و مادرش بوده است، می‌باشد نه اعمال فعلی او؛ این دسته از این دیدگاه به آیه نگاه کرده‌اند که جواب حضرت خضر در حیطه «نظام تکوین» بوده است، نه «نظام تشریع». به تعبیر دیگر اعتراض حضرت موسی از آن جا که بر اساس ظاهر و «نظام تشریع» به این عمل نگاه می‌کرد، صحیح بود، لکن حضرت خضر این عمل را بر اساس «نظام تکوین» و باطن انجام داد و آن این بود که از طرف خداوند بنا بر مصالح و حکمت الهی مأمور به انجام این کار بود.


«عدد کسانی که به واسطه گناهان می‌میرند، از کسانی که به واسطه سرآمدن عمر می‌میرند، بیشتر است و عدد کسانی که به سبب نیکوکاری زندگی دراز می‌کنند، از کسانی که با عمر اصلی خود زندگی می‌کنند، افزون است.»<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، ۱۴۰۴ه‍. ق، ج۵، ص۱۴۰. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۸، ص۴۰۵ و ۴۰۶.</ref>
==ماجرای حضرت موسی و خضر==
{{اصلی|داستان حضرت موسی(ع) و خضر}}
ماجرای حضرت موسی و خضر داستانی قرآنی در مورد ملاقات و همراهی موسی(ع) با خضر است. این همراهی به درخواست و اصرار حضرت موسی(ع) بود. خضر با این شرط که موسی(ع) هیچ سؤالی از او نپرسد، همراهی را قبول می‌کند. در این همراهی حضرت خضر کارهایی انجام داد که مورد اعتراض حضرت موسی قرار گرفت؛ سوراخ کردن کشتی سالم، کشتن نوجوان بدون هیچ دلیل و تجدید بنای دیواری خراب. حضرت موسی(ع) در هر سه مورد اعتراض کرد و همین اعتراض و پرسش از خضر سبب جدایی این دو شد. خضر در پایان، علت کارهایی را که انجام داد گفت. این داستان یک‌بار در قرآن نقل شده و میان مفسران، متکلمان و عارفان نظریه‌های بسیاری در مورد آن وجود دارد.


۲. نظام تشریع:
===کشتن نوجوان===
موسی(ع) و خضر نوجوانی را دیدند و خضر بدون هیچ مقدمه‌ای آن نوجوان را به قتل رساند. این عمل با واکنش شدید موسی(ع) روبه‌رو شد: «آیا جان پاکی را بدون آنکه مرتکب قتلی شده باشد می‌کشی؟ مرتکب کاری زشت گردیدی». خضر مجدد شرط را بازگو کرد. موسی گفت :اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من همراهى مكن.


مربوط به دستور العمل و احکامی است که خداوند متعال برای هدایت انسان مقرر کرده است، و انسان موظف است با اختیار خود به این فرامین و احکام عمل کند.
خضر در پاسخ به این اعتراض موسی گفت: علت کشتن آن نوجوان این بود که پدر و مادر او مومن بودند، این فرزند آن‌ها را به طغیان می‌کشاند. پروردگار فرزند پاک‌تر و پرمحبت‌تری به‌جای او به آنها خواهد داد.<ref>سوره کهف آیه ۸۰ و ۸۱.</ref>


حکم قصاص قبل از جنایت و سؤالی که در این رابطه مطرح کرده‌اید، در حیطه «نظام تشریع» است و این عمل شرعاً جایز نیست و به همین دلیل نیز حضرت موسی(ع) بر حضرت خضر اعتراض کرد. که «آیا انسان بی گناهی را بدون آن که قصاصی در بین باشد، کشتی، به راستی کار ناپسندیده ای کرد».<ref>کهف:۷۴.</ref>
==کشتن قبل از گناه==
نظام الهی عالم بر دو قسم است:
* نظام تکوینی: نظام تکوینی مربوط به خلقت و تدبیر تمامی موجودات عالم است. این نظام بر اساس نظمی دقیق و بر مبنای حکمت الهی ایجاد شده، و در آن رابطه عِلّی و معلولی حاکم است؛ یعنی هر پدیده‌ای در اثر علت‌های خاص ایجاد می‌شود و ضوابط و روش‌هایی که امور عالم و آدم بر پایه آن‌ها تدبیر و اراده می‌شود، بر اساس قضا و قدر الهی است.


در جواب این سؤال دو بیان عمده وجود دارد، عده ای از مفسرّین سعی کرده‌اند، در همین حیطه نظام تشریع جواب دهند و به نوعی تلاش کرده‌اند تا ثابت کنند که این عمل از مصادیق و موارد قصاص قبل از جنایت نبوده، بلکه از مواردی بوده که قتل واجب بوده است.
* نظام تشریعی: مربوط به دستور العمل و احکامی است که خداوند متعال برای هدایت انسان مقرر کرده است، و انسان موظف است با اختیار خود به این فرامین و احکام عمل کند.


بهترین توجیه این است که آن پسر، جوانی بالغ و مکلّف بوده، زیرا لفظ «غلام» به معنای جوان نورَس است که به حد بلوغ رسیده باشد یا از آن جا که حضرت موسی(ع) در اعتراض خود به حضرت خضر می‌گوید: «آیا نفس پاکی را بدون حکم و قصاص کشتی» دلالت بر این دارد که او بالغ بوده والاّ اگر غیر بالغ بوده باشد، اگر چه کسی را کشته باشد حکمش قصاص نیست و این جوان بالغ گناهش یا «ارتداد» بوده، زیرا پدر و مادرش افرادی مؤمن بوده‌اند و او مؤمن به دنیا آمده و بعد از ایمان، کافر و مرتد شده و مرتد فطری<ref>مرتد فطری در مقابل مرتد ملی است، اولی موقعی اطلاق می‌شود که پدر و مادر یا یکی از آن‌ها مؤمن بوده‌اند ولی این فرد بعدها از ایمان خارج می‌شود. و دومی زمانی اطلاق می‌شود که پدر و مادر آن فرد کافر بوده‌اند و او بعدها ایمان می‌آورد ولی از ایمان خارج می‌شود و به کفر رو می‌آورد.</ref> حکمش قتل است، چه توبه کند و چه توبه نکند.
حکم قصاص قبل از جنایت، در حیطه «نظام تشریع» است و این عمل شرعاً جایز نیست و به همین دلیل نیز حضرت موسی(ع) بر حضرت خضر اعتراض کرد. که «آیا انسان بی گناهی را بدون آن که قصاصی در بین باشد، کشتی، به راستی کار ناپسندیده ای کرد».<ref>سوره کهف، آیه ۷۴.</ref>


در آیین موسی(ع) نیز این حکم بوده، زیرا پرستش‌گران گوساله سامری را حکم به قتلشان داد یا گناهش افساد زیاد بوده، یعنی گناهان و فسادهای زیادی از او سر زده بوده و بیم آن نیز بود که انسان‌های مؤمن را (پدر و مادرش) به کفر بکشاند یا هلاک کند. در نتیجه او به دلیل اعمال فعلیش جایز القتل بوده است و اگر حضرت خضر عمل خود را مستند به جنایات او در آینده می‌کند به این دلیل است که می‌خواهد بگوید این جنایتکار نه تنها فعلاً مشغول به این کار است بلکه در آینده نیز جنایت‌های بزرگتری را مرتکب خواهد شد. در نتیجه کشتن او طبق موازین شرع به سبب اعمال فعلیش بوده و نه این که از باب قصاص قبل از جنایت باشد.<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام-، ج۱۲، ص۲۳۵. صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسند، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۵ ش، ج۱۵ و ۱۶، ص۱۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۶۸، ج۱۲، ص۵۰۷ و ۵۰۸.</ref>
در توجیه عمل خضر پیامبر در رابطه با قتل، دو بیان عمده وجود دارد:
۱. عده ای از مفسران سعی کرده‌اند، در حیطه نظام تشریع جواب دهند و به نوعی تلاش کرده‌اند تا ثابت کنند که این عمل از مصادیق و موارد قصاص قبل از جنایت نبوده، بلکه از مواردی بوده که قتل واجب بوده است.


عده ای دیگر از مفسرین گفته‌اند از ظاهر آیه برداشت می‌شود که مجوّز قتل، عمل آینده نوجوان که به کفر کشاندن یا هلاک کردن پدر و مادرش بوده است، می‌باشد نه اعمال فعلی او؛ یعنی آنها از این دیدگاه به آیه نگاه کرده‌اند که جواب حضرت خضر در حیطه «نظام تکوین» بوده است، نه «نظام تشریع». به تعبیر دیگر اعتراض حضرت موسی از آن جا که بر اساس ظاهر و «نظام تشریع» به این عمل نگاه می‌کرد، صحیح بود، لکن حضرت خضر این عمل را بر اساس «نظام تکوین» و باطن انجام داد و آن این بود که از طرف خداوند بنا بر مصالح و حکمت الهی مأمور به انجام این کار بود؛ یعنی همان‌طور که خداوند از فرشتگان و موجودات دیگر برای ایجاد یک امر خاص استفاده می‌کند، در اینجا نیز از یک انسان الهی استفاده می‌کند، از همین رو حضرت خضر در انتهای این داستان می‌گوید: «ما فعلته عن امری» من آن کار را از پیش خود نکردم.<ref>کهف:۸۲.</ref>
بهترین توجیه این است که آن پسر، جوانی بالغ و مکلّف بوده، زیرا لفظ «غلام» به معنای جوان نورَس است که به حد بلوغ رسیده باشد یا از آن جا که حضرت موسی(ع) در اعتراض خود به حضرت خضر می‌گوید: «آیا نفس پاکی را بدون حکم و قصاص کشتی» دلالت بر این دارد که او بالغ بوده و الا اگر غیر بالغ بوده باشد، اگر چه کسی را کشته باشد حکمش قصاص نیست.  


باید به این مطلب توجه داشت که تمام علت‌ها و سبب‌ها در جهان به‌طور عام مأمور الهی هستند، ولی منظور ما در این‌جا مأمور بودن برای اعمال خاص است و این که می‌بینیم حضرت موسی تاب تحمل کارهای حضرت خضر را نداشت، به خاطر همین بود که خط مأموریت او از خط مأموریت حضرت خضر جدا بود و به تعبیری موسی مأمور به «ظاهر» بود و خضر مأمور به «باطن».<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۶۸، ج۱۲، ص۵۰۷ و ۵۰۸.</ref> حال چه مصلحت و حکمتی موجب این عمل و این مأموریت می‌شود، شاید بتوان از ظاهر برداشت کرد که ایمان آن پدر و مادر در نزد خدا ارزش زیادی داشت، آن قدر که اقتضاء داشت فرزندی مؤمن و صالح در همین دنیا داشته باشند و اما این فرزند خلاف این اقتضاء بود و خداوند امر فرمود تا او را بکشند تا فرزندی دیگر بهتر از او و صالح به آن‌ها بدهد و با این عمل ایمان آن‌ها نیز محفوظ بماند.<ref>طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان فی القرآن، بیروت، دارالمطبوعات اعلی، چاپ اول، ج۱۳، ذیل آیه ۸۲. و نیز فخر رازی، تفسیر کبیر، ذیل این آیه تقریباً همین دو نظریه را مطرح می‌کند.</ref>
طبق این مبنا وضعیت این جوان دو صورت دارد:
* در فرض اول جوان بالغ گناهش «ارتداد» بوده، زیرا پدر و مادرش افرادی مؤمن بوده‌اند و او مؤمن به دنیا آمده و بعد از ایمان، کافر و مرتد شده است و مرتد فطری<ref>مرتد فطری در مقابل مرتد ملی است، اولی موقعی اطلاق می‌شود که پدر و مادر یا یکی از آن‌ها مؤمن بوده‌اند ولی این فرد بعدها از ایمان خارج می‌شود. و دومی زمانی اطلاق می‌شود که پدر و مادر آن فرد کافر بوده‌اند و او بعدها ایمان می‌آورد ولی از ایمان خارج می‌شود و به کفر رو می‌آورد.</ref> حکمش قتل است، چه توبه کند و چه توبه نکند. در آیین موسی(ع) نیز این حکم بوده، زیرا پرستش‌گران گوساله سامری را حکم به قتلشان داد.


اما محور سوم: وجود بخشیدن به وی در عالمی به غیر از عالم دنیا مانند عالم برزخ.
*  در فرض دوم گناهش افساد زیاد بوده‌است، یعنی گناهان و فسادهای زیادی از او سر زده بوده و بیم آن نیز بود که انسان‌های مؤمن را (پدر و مادرش) به کفر بکشاند یا هلاک کند. در نتیجه او به دلیل اعمال فعلیش جایز القتل بوده است و اگر حضرت خضر عمل خود را مستند به جنایات او در آینده می‌کند به این دلیل است که می‌خواهد بگوید این جنایتکار نه تنها فعلاً مشغول به این کار است بلکه در آینده نیز جنایت‌های بزرگتری را مرتکب خواهد شد. در نتیجه کشتن او طبق موازین شرع به سبب اعمال فعلیش بوده و نه این که از باب قصاص قبل از جنایت باشد.<ref>سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام-، ج۱۲، ص۲۳۵. صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسند، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۵ ش، ج۱۵ و ۱۶، ص۱۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۶۸، ج۱۲، ص۵۰۷ و ۵۰۸.</ref>


وجود بخشیدن برای انسان در عالم دنیا است و عالم برزخ بعد از این عالم وجود دارد یا بنحوی محیط یا موازی با این جهان است که ارواح همین انسانهایی که در عالم دنیا بودند، بدان‌جا انتقال پیدا می‌کنند و لذا معنا ندارد که ابتدای وجود انسان در عالم برزخ باشد.
۲. عده‌ای دیگر از مفسران گفته‌اند از ظاهر آیه برداشت می‌شود که مجوز قتل، عمل آینده نوجوان که به کفر کشاندن یا هلاک کردن پدر و مادرش بوده است، می‌باشد نه اعمال فعلی او؛ یعنی آنها از این دیدگاه به آیه نگاه کرده‌اند که جواب حضرت خضر در حیطه «نظام تکوین» بوده است، نه «نظام تشریع». به تعبیر دیگر اعتراض حضرت موسی از آن جا که بر اساس ظاهر و «نظام تشریع» به این عمل نگاه می‌کرد، صحیح بود، لکن حضرت خضر این عمل را بر اساس «نظام تکوین» و باطن انجام داد و آن این بود که از طرف خداوند بنا بر مصالح و حکمت الهی مأمور به انجام این کار بود؛ یعنی همان‌طور که خداوند از فرشتگان و موجودات دیگر برای ایجاد یک امر خاص استفاده می‌کند، در اینجا نیز از یک انسان الهی استفاده می‌کند، از همین رو حضرت خضر در انتهای این داستان می‌گوید: «ما فعلته عن امری» من آن کار را از پیش خود نکردم.<ref>سوره کهف، آیه ۸۲.</ref>


حدیث اخلاقی: قال رسول الله(ص): لَا یَنَالُ شَفَاعَتِی مَنْ أَخَّرَ الصَّلَاه بَعْدَ وَقْتِهَا؛<ref>برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، دار الکتب الإسلامیه - قم، چاپ: دوم، ۱۳۷۱ ق، ص۸۰.</ref> کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید
تمام علت‌ها و سبب‌ها در جهان به‌طور عام مأمور الهی هستند، و این‌که حضرت موسی تاب تحمل کارهای حضرت خضر را نداشت، به خاطر همین بود که خط مأموریت او از خط مأموریت حضرت خضر جدا بود و به تعبیری موسی مأمور به «ظاهر» بود و خضر مأمور به «باطن».<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۶۸، ج۱۲، ص۵۰۷ و ۵۰۸.</ref> به نوشته علامه طباطبایی شاید بتوان از ظاهر برداشت کرد که ایمان آن پدر و مادر، نزد خدا ارزش زیادی داشت، آن قدر که اقتضاء داشت فرزندی مؤمن و صالح در همین دنیا داشته باشند و اما این فرزند خلاف این اقتضاء بود و خداوند امر فرمود تا او را بکشند تا فرزندی دیگر و بهتر از او و صالح به آن‌ها بدهد و با این عمل ایمان آن‌ها نیز محفوظ بماند.<ref>طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان فی القرآن، بیروت، دارالمطبوعات اعلی، چاپ اول، ج۱۳، ذیل آیه ۸۲. و نیز فخر رازی، تفسیر کبیر، ذیل این آیه تقریباً همین دو نظریه را مطرح می‌کند.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی =کلام
| شاخه فرعی۱ =
| شاخه فرعی۱ =نبوت
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =انبیای الهی
| شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۷

سؤال

در قرآن هست که حضرت خضر کودکی را کشت چون باعث انحراف پدر و مادرش می‌شد. چرا قبل از امتحان گرفتن، این بچه کشته شد؟ هدفی برای خلق این بچه مطرح نبود؟

کشته‌شدن کودک به‌دست خضر پیامبر از داستان‌های قرآن است که در سوره کهف به آن اشاره شده است. در ماجرای همراهی حضرت موسی و خضر نبی، نوجوانی به‌دست حضرت خضر کشته شد که اعتراض حضرت موسی(ع) را در پی داشت. حضرت خضر در پاسخ به این عمل، علت کشتن آن نوجوان را اینگونه توضیح داد که پدر و مادر او مومن هستند و این فرزند آن‌ها را به طغیان می‌کشاند. پروردگار فرزند پاک‌تر و پرمحبت‌تری به‌جای او به آنها خواهد داد.

برخی مفسران در پاسخ و توجیه این عمل خضر این نوجوان را بالغ دانسته که مرتد شده بود و حکمش قتل بوده است مثل حکم گوساله‌پرست شدن قوم حضرت موسی. برخی دیگر از مفسران حکم قتل را مربوط به آینده این نوجوان دانسته‌اند و دلیل آن عمل آینده نوجوان که به کفر کشاندن یا هلاک کردن پدر و مادرش بوده است، می‌باشد نه اعمال فعلی او؛ این دسته از این دیدگاه به آیه نگاه کرده‌اند که جواب حضرت خضر در حیطه «نظام تکوین» بوده است، نه «نظام تشریع». به تعبیر دیگر اعتراض حضرت موسی از آن جا که بر اساس ظاهر و «نظام تشریع» به این عمل نگاه می‌کرد، صحیح بود، لکن حضرت خضر این عمل را بر اساس «نظام تکوین» و باطن انجام داد و آن این بود که از طرف خداوند بنا بر مصالح و حکمت الهی مأمور به انجام این کار بود.

ماجرای حضرت موسی و خضر

ماجرای حضرت موسی و خضر داستانی قرآنی در مورد ملاقات و همراهی موسی(ع) با خضر است. این همراهی به درخواست و اصرار حضرت موسی(ع) بود. خضر با این شرط که موسی(ع) هیچ سؤالی از او نپرسد، همراهی را قبول می‌کند. در این همراهی حضرت خضر کارهایی انجام داد که مورد اعتراض حضرت موسی قرار گرفت؛ سوراخ کردن کشتی سالم، کشتن نوجوان بدون هیچ دلیل و تجدید بنای دیواری خراب. حضرت موسی(ع) در هر سه مورد اعتراض کرد و همین اعتراض و پرسش از خضر سبب جدایی این دو شد. خضر در پایان، علت کارهایی را که انجام داد گفت. این داستان یک‌بار در قرآن نقل شده و میان مفسران، متکلمان و عارفان نظریه‌های بسیاری در مورد آن وجود دارد.

کشتن نوجوان

موسی(ع) و خضر نوجوانی را دیدند و خضر بدون هیچ مقدمه‌ای آن نوجوان را به قتل رساند. این عمل با واکنش شدید موسی(ع) روبه‌رو شد: «آیا جان پاکی را بدون آنکه مرتکب قتلی شده باشد می‌کشی؟ مرتکب کاری زشت گردیدی». خضر مجدد شرط را بازگو کرد. موسی گفت :اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم، ديگر با من همراهى مكن.

خضر در پاسخ به این اعتراض موسی گفت: علت کشتن آن نوجوان این بود که پدر و مادر او مومن بودند، این فرزند آن‌ها را به طغیان می‌کشاند. پروردگار فرزند پاک‌تر و پرمحبت‌تری به‌جای او به آنها خواهد داد.[۱]

کشتن قبل از گناه

نظام الهی عالم بر دو قسم است:

  • نظام تکوینی: نظام تکوینی مربوط به خلقت و تدبیر تمامی موجودات عالم است. این نظام بر اساس نظمی دقیق و بر مبنای حکمت الهی ایجاد شده، و در آن رابطه عِلّی و معلولی حاکم است؛ یعنی هر پدیده‌ای در اثر علت‌های خاص ایجاد می‌شود و ضوابط و روش‌هایی که امور عالم و آدم بر پایه آن‌ها تدبیر و اراده می‌شود، بر اساس قضا و قدر الهی است.
  • نظام تشریعی: مربوط به دستور العمل و احکامی است که خداوند متعال برای هدایت انسان مقرر کرده است، و انسان موظف است با اختیار خود به این فرامین و احکام عمل کند.

حکم قصاص قبل از جنایت، در حیطه «نظام تشریع» است و این عمل شرعاً جایز نیست و به همین دلیل نیز حضرت موسی(ع) بر حضرت خضر اعتراض کرد. که «آیا انسان بی گناهی را بدون آن که قصاصی در بین باشد، کشتی، به راستی کار ناپسندیده ای کرد».[۲]

در توجیه عمل خضر پیامبر در رابطه با قتل، دو بیان عمده وجود دارد: ۱. عده ای از مفسران سعی کرده‌اند، در حیطه نظام تشریع جواب دهند و به نوعی تلاش کرده‌اند تا ثابت کنند که این عمل از مصادیق و موارد قصاص قبل از جنایت نبوده، بلکه از مواردی بوده که قتل واجب بوده است.

بهترین توجیه این است که آن پسر، جوانی بالغ و مکلّف بوده، زیرا لفظ «غلام» به معنای جوان نورَس است که به حد بلوغ رسیده باشد یا از آن جا که حضرت موسی(ع) در اعتراض خود به حضرت خضر می‌گوید: «آیا نفس پاکی را بدون حکم و قصاص کشتی» دلالت بر این دارد که او بالغ بوده و الا اگر غیر بالغ بوده باشد، اگر چه کسی را کشته باشد حکمش قصاص نیست.

طبق این مبنا وضعیت این جوان دو صورت دارد:

  • در فرض اول جوان بالغ گناهش «ارتداد» بوده، زیرا پدر و مادرش افرادی مؤمن بوده‌اند و او مؤمن به دنیا آمده و بعد از ایمان، کافر و مرتد شده است و مرتد فطری[۳] حکمش قتل است، چه توبه کند و چه توبه نکند. در آیین موسی(ع) نیز این حکم بوده، زیرا پرستش‌گران گوساله سامری را حکم به قتلشان داد.
  • در فرض دوم گناهش افساد زیاد بوده‌است، یعنی گناهان و فسادهای زیادی از او سر زده بوده و بیم آن نیز بود که انسان‌های مؤمن را (پدر و مادرش) به کفر بکشاند یا هلاک کند. در نتیجه او به دلیل اعمال فعلیش جایز القتل بوده است و اگر حضرت خضر عمل خود را مستند به جنایات او در آینده می‌کند به این دلیل است که می‌خواهد بگوید این جنایتکار نه تنها فعلاً مشغول به این کار است بلکه در آینده نیز جنایت‌های بزرگتری را مرتکب خواهد شد. در نتیجه کشتن او طبق موازین شرع به سبب اعمال فعلیش بوده و نه این که از باب قصاص قبل از جنایت باشد.[۴]

۲. عده‌ای دیگر از مفسران گفته‌اند از ظاهر آیه برداشت می‌شود که مجوز قتل، عمل آینده نوجوان که به کفر کشاندن یا هلاک کردن پدر و مادرش بوده است، می‌باشد نه اعمال فعلی او؛ یعنی آنها از این دیدگاه به آیه نگاه کرده‌اند که جواب حضرت خضر در حیطه «نظام تکوین» بوده است، نه «نظام تشریع». به تعبیر دیگر اعتراض حضرت موسی از آن جا که بر اساس ظاهر و «نظام تشریع» به این عمل نگاه می‌کرد، صحیح بود، لکن حضرت خضر این عمل را بر اساس «نظام تکوین» و باطن انجام داد و آن این بود که از طرف خداوند بنا بر مصالح و حکمت الهی مأمور به انجام این کار بود؛ یعنی همان‌طور که خداوند از فرشتگان و موجودات دیگر برای ایجاد یک امر خاص استفاده می‌کند، در اینجا نیز از یک انسان الهی استفاده می‌کند، از همین رو حضرت خضر در انتهای این داستان می‌گوید: «ما فعلته عن امری» من آن کار را از پیش خود نکردم.[۵]

تمام علت‌ها و سبب‌ها در جهان به‌طور عام مأمور الهی هستند، و این‌که حضرت موسی تاب تحمل کارهای حضرت خضر را نداشت، به خاطر همین بود که خط مأموریت او از خط مأموریت حضرت خضر جدا بود و به تعبیری موسی مأمور به «ظاهر» بود و خضر مأمور به «باطن».[۶] به نوشته علامه طباطبایی شاید بتوان از ظاهر برداشت کرد که ایمان آن پدر و مادر، نزد خدا ارزش زیادی داشت، آن قدر که اقتضاء داشت فرزندی مؤمن و صالح در همین دنیا داشته باشند و اما این فرزند خلاف این اقتضاء بود و خداوند امر فرمود تا او را بکشند تا فرزندی دیگر و بهتر از او و صالح به آن‌ها بدهد و با این عمل ایمان آن‌ها نیز محفوظ بماند.[۷]

منابع

  1. سوره کهف آیه ۸۰ و ۸۱.
  2. سوره کهف، آیه ۷۴.
  3. مرتد فطری در مقابل مرتد ملی است، اولی موقعی اطلاق می‌شود که پدر و مادر یا یکی از آن‌ها مؤمن بوده‌اند ولی این فرد بعدها از ایمان خارج می‌شود. و دومی زمانی اطلاق می‌شود که پدر و مادر آن فرد کافر بوده‌اند و او بعدها ایمان می‌آورد ولی از ایمان خارج می‌شود و به کفر رو می‌آورد.
  4. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام-، ج۱۲، ص۲۳۵. صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسند، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۵ ش، ج۱۵ و ۱۶، ص۱۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۶۸، ج۱۲، ص۵۰۷ و ۵۰۸.
  5. سوره کهف، آیه ۸۲.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۶۸، ج۱۲، ص۵۰۷ و ۵۰۸.
  7. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان فی القرآن، بیروت، دارالمطبوعات اعلی، چاپ اول، ج۱۳، ذیل آیه ۸۲. و نیز فخر رازی، تفسیر کبیر، ذیل این آیه تقریباً همین دو نظریه را مطرح می‌کند.