ضرورت تشکیل حکومت دینی از نظر شیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۸: خط ۸۸:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =  
  | نمایه =  
  | نمایه =  
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =  
  | بازبینی =  
  | بازبینی =  
  | تکمیل =  
  | تکمیل =  
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =  
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۲۷ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۰۴

سؤال

دلایل شیعه بر ضرورت برپایی حکومت دینی چیست؟

درگاه‌ها
حکومت دینی.png


ضرورت تشکیل حکومت دینی از نظر شیعه مبتنی بر دلایلی از قرآن، حدیث، عقل و اجماع دانسته شده است. آیاتی از قرآن که بر ضرورت اقامه عدالت، وجوب آمادگی نظامی برای حفظ اسلام و مسلمانان و وجوب اجرای احکام الهی در جامعه دلالت دارد به‌عنوان دلایل قرآنی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی به‌کار گرفته شده است.

روایاتی که بیانگر وجوب نصب ولی امر و لزوم مبارزه با ستمگران در جامعه اسلامی هستند در کنار سیره رسول خدا(ص) در برپایی حکومت اسلامی به عنوان دلیل نقلی بر ضرورت تشکیل حکومت دینی از نظر شیعه بر شمرده شده است.

ضرورت عقلی تشکیل حکومت دینی از نظر شیعه با اتکا بر وجوب عقلی برپایی هر نوع حکومتی در کنار اصل جهان‌شمولی، کمال و خاتمیت دین اسلام اثبات شده است. برخی از عالمان شیعه بر نظریه وجوب تشکیل حکومت دینی در میان عالمان شیعه ادعای اجماع کرده‌اند.

آیات قرآن و ضرورت تشکیل حکومت

از نظر محققان، بر ضرورت تشکیل حکومت در آیاتی از قرآن اشاره شده است. همچنین، در قرآن آیاتی وجود دارد که اجرای مفاد آن جز از طریق برقراری حاکمیت شرعی امکان‌پذیر نیست. از نظر محققان این آیات به طور غیرمستقیم (از راه ملازمه) بر وجوب برپایی حکومت اسلامی دلالت دارند.[۱] برخی از محققان اسلامی در کتاب‌های خود برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت دینی به چند دسته از آیات استدلال کرده‌اند.[۲]

دسته اول: آیات دلالت‌کننده بر ضرورت اقامه عدالت

برخی آیات بیانگر اهداف و آرمان‌هایی است که تنها در پرتو تشکیل حکومت اسلامی محقق می‌شوند؛ مانند آیاتی که خواهان برقراری قسط و عدل در جامعه و نافی هرگونه ظلم و ستم هستند:

﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ همانا ما پیامبرانمان را همراه با پدیده‌های روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و میزان (سنجه) فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند.[۳]

دسته دوم: آیات مرتبط با ساختار دفاعی نظام اسلامی

برخی آیات بیانگر قوانین هستند که مردم به‌صورت پراکنده و انفرادی توان انجام آن را ندارند و تنها با سازمان‌دهی و بسیج نیروها می‌توان زمینه اجرای آن را فراهم کرد. بسیج و سازمان‌دهی مردم بدون اقتدار حکومت ممکن نیست.[۴] فرع دینی جهاد، که در آیات فراوانی بدان تصریح شده، دارای چنین خصوصیاتی است:[۵]

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ؛ و برای [برخورد با] آنها هرچه از نیرو و اسب‌های ورزیده در توان دارید آماده کنید، [به‌حدی] که دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری جز آنها را، که شما آنها را نمی‌شناسید و خدا آنها را می‌شناسد، با آن بترسانید.[۶]

دسته سوم: آیات دلالت‌کننده بر نقش حاکمیت در هدایت مردم

گروه دیگری از آیات تأثیر حاکمان و پیشوایان را در هدایت و ضلالت مردم بیان می‌کند:

﴿یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَه فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ؛ روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود و [به‌جای چشمه‌های زلال بهشت] آنها را وارد آتش می‌کند و چه بد آبشخوری است که بر آن وارد می‌شوند!.[۷]

دسته چهارم: آیات دلالت‌کننده بر ملازمه قدرت با حکومت

برخی آیات بر ملازمه بین قدرت و حکومت دلالت دارد و لازمه قدرت‌مندی را تشکیل حکومت می‌داند:

﴿وَکَذَلِکَ مَکَّنِّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ؛ و این‌ چنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم!؛[۸]نیز آیه‌ای که درباره ذوالقرنین است: ﴿إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا؛ ما به او در روی زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم.[۹]

علامه طباطبایی منظور از تمکن در زمین را قدرت‌بخشیدن می‌داند؛ یعنی هرچه از امور مربوط به اداره زندگی است انجام دهند، بی‌آنکه کسی مانع آنها شود.[۱۰]

دسته پنجم: آیات دلالت‌کننده بر نقش حکومت در اجرای احکام

بعضی از آیات بیان‌گر احکامی است که اجرای کامل آن نیازمند قدرت است و زمینه تحقق آنها بدون پشتوانه حکومت اسلامی فراهم نمی‌شود؛ مانند آیاتی که احکام کیفری را بیان می‌کند:[۱۱]

﴿السَّارِقُ وَالسَّارِقَه فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ؛ دستان مرد و زن دزد را به کیفر کاری که کرده‌اند، ببُرید که عقوبتی الهی است[۱۲] همچنین آیاتی که دلالت بر اجرای حد زنا، مجازات محارب و… دارد از همین دسته آیات است.[۱۳]

ضرورت تشکیل حکومت در قول و فعل معصومان(ع)

در قول و فعل معصومان(ع) نشانه‌هایی بر لزوم تشکیل حکومت وجود دارد.

قول معصومان(ع)

برخی از دلایلی که بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی اقامه شده مبتنی روایات پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) است. از نظر محققان، این روایات بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در هر زمان، اعم از عصر حضور معصوم(ع) یا غیبت او، دلالت می‌کنند.[۱۴]

دسته اول: روایات بیانگر ضرورت وجود ولی امر

برخی احادیث بر ضرورت وجود و نصب ولی امر دلالت دارد. امام علی(ع) در سخنانی، بعد از کشته‌شدن عثمان، با صراحت بر این ضرورت تأکید می‌کند:

بر اساس حکم خدا و حکم اسلام بر مسلمانان واجب است که پس از مرگ رهبرشان، خواه بمیرد یا کشته شود، خواه گمراه باشد یا هدایت‌ شده باشد، خواه مظلوم باشد یا ظالم و خواه ریختن خونش حلال باشد یا حرام، قبل از هر کاری برای خود امامی برگزینند. امامی که عالم، متقی و آگاه بر شیوه داوری پیامبر(ص) باشد تا جامعه آنان را اداره و میان آنان داوری کند. حق مظلوم را از ظالم بگیرد و از مرزهای آنان محافظت کند و اموال بیت‌المال را جمع‌آوری نماید. حج و نماز جمعه را برپا دارد و صدقات را جمع‌آوری کند.[۱۵]

دسته دوم: روایات دلالت‌کننده بر مسئولیت در قبال ظلم ظالمان

بعضی از روایات به این موضوع اشاره می‌کنند که خداوند از عالمان پیمان گرفته است که در مقابل ظلم ظالمان و تجاوز به حقوق مظلومان ساکت ننشینند، بلکه در صورت امکان و فراهم‌بودن شرایط لازم قیام کنند و زمام امور اجرای عدالت و رهبری امت را بر عهده گیرند. برای نمونه در روایتی از امام علی(ع) آمده است که «أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّه وَ بَرَأَ النَّسَمَه لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّه بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّه ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا؛ سوگند به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، اگر انبوه آن جماعت نمی‌بود یا گردآمدن یاران حجت را بر من تمام نمی‌کرد و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکم‌بارگی ستمکاران خاموشی نگزینند، افسار حکومت را بر گردنش می‌افکندم و رهایش می‌کردم و در پایان با آن همان می‌کردم که در آغاز کرده بودم».[۱۶]

دسته سوم: روایات بیانگر جایگاه امامت در نظام دینی

در روایاتی امامت را موجب نظام امت دانسته‌اند. روشن است که تحقق این نظام بدون تشکیل حکومت میسّر نخواهد بود.[۱۷] امام علی(ع) در این باره فرموده‌اند:«وَالْأَمَامَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ وَالطّاعَةِ تَعْظيماً لِلْامامَةِ؛ و امامت را برای سازمان‌یافتن امور امت و فرمان‌برداری از امام را برای بزرگداشت مقام رهبری واجب کرد».[۱۸]

ابن ابی‌الحدید در شرح این کلام امام(ع) می‌گوید که امامت برای ایجاد نظم در امت از جانب شرع واجب شده است تا جلوی نابسامانی‌ها گرفته شود؛ زیرا اگر قدرت قاهره نباشد، تبه‌کاران سلامت جامعه را برهم می‌زنند. اعلام قبح قبیح یا وعد و وعید، به‌تنهایی، نمی‌تواند بازدارنده باشد؛ بلکه باید سلطهٔ نیرومندی باشد که در تنظیم امور بکوشد و مصالح همگانی را به‌گونه شایسته رعایت نماید و جلو ستمگر را بگیرد و دست ظالمان را کوتاه کند.[۱۹]

فعل معصومان(ع)

یکی دیگر از دلایل ضرورت تشکیل حکومت دینی سیره عملی پیامبر اکرم(ص) دانسته شده است. پیامبر(ص)، پس از هجرت به مدینه، اقدام به تأسیس دولت اسلامی کردند و علاوه بر آموزش، تربیت، ابلاغ وحی و تبیین احکام شخصاً سرپرستی و رهبری جامعه دینی را در بخش‌های مختلف قضایی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی بر عهده گرفتند.[۲۰]

دلایل ضرروت تشکیل حکومت از نظر عقل

برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی دلایل عقلی هم اقامه شده است؛ از جمله:

بدون شک جامعه به زمامدار و رهبر نياز دارد. از سوى ديگر، مسائل حكومتى امورى نيست كه از حوزه دين خارج باشد، بلكه عناصر جهان‌شمول دين در اين زمينه به‌صورت يک نظام كامل در دين خاتم ارائه شده است. عقل نه‌تنها در دخالت دين در زمينه زمامدارى منعى نمى‌بيند، بلكه به مقتضاى حكمت بر ضرورت آن اصرار دارد. حال اگر حكومت را از منظر دين نگاه‌ كنيم و وظيفه اصلى آن را صيانت از ارزش‌هاس الهى و آرمان‌هاى اسلامى و احكام شرعى بدانيم، عقل حكم مى‌كند، بر قله چنين حكومتى باید كسى قرار بگيرد كه به احكام الهى و وظايف دينى آگاهى دارد و مى‌تواند زمامدار مردم باشد. اگر معصوم در ميان مردم بود، عقل او را سزاوار اين منصب مى‌شمرد؛ ولى اكنون كه او نيست، عقل فقيهان عادل را برای اداره جامعه شایسته می‌داند.[۲۱]

اجماع عالمان بر ضرورت تشکیل حکومت

برخی فقها و متکلمان اسلامی برپایی حکومت اسلامی را امری اجماعی دانسته‌اند[۲۲]؛ از جمله، شیخ‌طوسی در تلخیص الشافی می‌گوید که مردم در وجوب امامت باهم اختلاف دارند: اکثریت جمهور و تودهٔ مسلمانان گفته‌اند که امامت واجب است. عده‌ای اندک و شماری ناچیز گفته‌اند که امامت واجب نیست. این دسته، فرقهٔ مشهوری نیستند بلکه عده‌ای از حشویه هستند که شناخته‌شده نمی‌باشند. آن دسته که به وجوب امامت عقیده دارند خود دو دسته‌اند: خاصه (شیعه) و معتزله. بسیاری از معتزله گفته‌اند که طریق وجوب امامت، عقل است و متوقف بر نقل نیست. سایر معتزله گفته‌اند که امامت واجب نقلی است.[۲۳]

منابع

  1. آصفی، محمدمهدی، مبانی نظری حکومت اسلامی (بررسی فقهی تطبیقی)، تهران، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقريب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵ش، ص۳۱.
  2. معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهيد، ص۱۱۹-۱۲۱؛ نیز: صالحی نجف آبادی، نعمت‌الله، ولایت فقیه حکومت صالحان، تهران، امید فردا، ۱۳۸۰ش، ص۱۵۰-۱۵۳.
  3. سوره حدید، آیه ۲۵.
  4. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۲۴.
  5. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۲۵.
  6. سوره انفال، آیه۶۰.
  7. سوره هود، آیه ۹۸.
  8. سوره یوسف، آیه ۲۱.
  9. سوره کهف، آیه ۸۴.
  10. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰-۱۳۹۴ق، ج۱۴، ص۴۲۴.
  11. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۳۲.
  12. سوره مائده، آیه ۳۸.
  13. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۳۱-۳۴.
  14. هادوی تهرانی، مهدی، ولایت فقیه (مبانی، ادله و اختیارات)، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و انديشه معاصر (مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)، ۱۳۷۷ش، ص۱۰۵-۱۱۳.
  15. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة ­الأطهار، دار احیاء التراث ­العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق،، ج۸۶، ص۱۹۶.
  16. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات الهادی، ۱۳۸۷ش، خ۳، ص۴۸.
  17. مکارم شیرازی، ناصر، پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام‌، تهران، دار الكتب الاسلاميه‌، ۱۳۸۶ش، ج۱۴، ص۱۰۳-۱۰۴.
  18. نهج البلاغه، ص۲۵۲.
  19. ابن‌ ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة‌الله، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق، ج۱۹، ص۹۰.
  20. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ۱۳۹۲ش، ص ۳۴–۲۶.
  21. هادوی تهرانی، ولایت فقیه، ص۱۰۴-۱۰۵.
  22. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۶۹-۷۰.
  23. طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، تحقیق سید حسین بحرالعلوم، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۵۸–۵۵.