فهرست آثار ابن عربی: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Shamloo }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}

نسخهٔ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۵

سؤال

ابن عربی را به‌طور کامل معرفی کنید.

تلاش می‌شود در کوتاه‌ترین عبارات، ابعاد مختلف شخصیت ابن عربی، اندکی روشن گردد.

نام و تولد

محیی‌الدین، ابوعبدالله محمد بن علی بن محمد بن عربی حاتم طائی (از تبار حاتم طائی) اندلسی، عارف مشهور که توسط پیروانش به «شیخ‌الاکبر» ملقب شده است و در اسپانیا وی را «ابن سُراقه» نیز خوانده‌اند. ولی در شرق معمولاً او را ابن عربی می‌گویند.[۱]

ابن عربی، در ماه رمضان سال ۵۶۰ هـ ق، در مُرسید، به دنیا آمد.[۲] وی در کودکی، همراه پدرش به اشبلیه می‌رود و تحصیلات خود را آغاز می‌کند، در جوانی خوابی دید که زندگی او را تغییر داد. وی سال‌های نخستین زندگی خود را دوران جاهلیت نامیده است. او ده سال در شهرهای اسپانیا و مغرب گذرانید و از استادان مختلف آن نقاط بهره گرفت. در سال ۵۰۹ هـ ق به تونس و سال بعد به قاس رفت و کتاب الاسراء را در سال ۵۹۴ هـ ق، در آن شهر نوشت. در ۵۹۵ هـ ق، در قرطبه، در تشییع جنازه ابن رشد شرکت کرد و سپس به المریّه رفت و در ۵۹۸ هـ ق به تونس بازگشت و از راه قاهره و بیت‌المقدس به زیارت حج رفت، و از دیدن کعبه که برای او نقطه تماس بین غیب و شهود بود، به هیجان آمد و دو سال در مکه ماند و چند کتاب نوشت و اثر معروف خود فتوحات مکّیه را آغاز کرد، و اشعاری سرود که در دیوانی به نام ترجمان الاشراق، گردآوری شده است.

در سال ۶۰۰ هـ ق، با گروهی از زوّار، از راه بغداد و موصل، به ملطّیه رفت و در سال ۶۰۱ هـ ق، به آنجا رسید و مورد تکریم و احترام کیخسرو اول، پادشاه قونیه، قرار گرفت؛ باز به مسافرت پرداخت و در ۶۰۹ هـ ق، به قونیه بازگشت و از حلب دیدن کرد و بعد به سیواس رفت و در ملطیّه اقامت گزید و در آنجا پسرش ـ سعدالدین (۶۱۸ هـ ق) به دنیا آمد. سپس آناتولی را به قصد سکونت در دمشق ترک گفت. او در این شهر، مورد انتقاد پیشوایان دین قرار گرفت، اما در میان قضات و اعضای خاندان ایوبی، حامیانی به دست آورد، و در نتیجه خوابی که در ۶۲۷ هـ ق دید، بزرگترین اثر خود، یعنی فصوص‌الحکم را تألیف کرد.

اینکه گفته‌اند: در پایان عمر خواندن آثارش را منع کرده، درست نیست.[۳] زیرا بیست روز پیش از مرگش، کتاب الاسفار خود را استماع کرد و پسندید و مریدش، صدرالدین قونوی که در روزهای آخر عمر استادش با او بود، همواره آثار او را تدریس و تفسیر می‌کرد.

سرانجام ابن عربی در ۲۸ ربیع‌الثانی سال ۶۳۸ هـ ق در خانه قاضی محیی‌الدین بن زکی درگذشت، و در مقبره آن خانواده، در دامنه کوه قاسیون، به خاک سپرده شد.[۴]

آثار

ابن عربی از پراثرترین مؤلفان مسلمان است که حتی پرکارترین نویسندگان عالم اسلام مثل ابن‌سینا و غزالی، به پای وی نمی‌رسند. موضوع اصلی رسالات وی تصوف و عرفان و حالات و واردات و تجارب قلبی اوست؛ ولی در عین حال تمامی علوم دینی اعم از حدیث، تفسیر، سیره، فقه و همچنین علومی از قبیل کیمیا و جفر و نجوم و حساب جمل و همچنین شعر را در برمی‌گیرد. ابن عربی خود در نامه‌ای که در ۶۳۲ ق از دمشق، به کیکاوس اول نوشته است، حدود ۲۴۰ اثر از آثار خویش را ذکر می‌کند و در جای دیگری عنوان ۲۵۱ اثر را از خود ذکر می‌کند.

مشهورترین آثار وی که همواره مورد توجه بوده است، دو کتاب الفتوحات المکیه و فصوص‌الحکم می‌باشد. کتاب فتوحات دارای ۵۰ باب است و شکل دائره‌المعارفی را دارد که مشتمل بر اصول عرفان و تصوف و همچنین سایر علوم دینی، با تفسیر عرفانی و تجارب باطنی محیی‌الدین است. کتاب فصوص‌الحکم نیز مورد توجه قرار گرفت و همواره به عنوان کتاب درسی تدریس می‌شده است؛ لذا شروح و تعلیقات بسیاری بر آن نوشته‌اند که مشهورترین این شروح عبارتند از؛ شرح مؤید الدین جندی، شرح عبدالرزاق کاشانی، شرح داود قیصری، شرح عبدالرحمن جامی، شرح عبدالغنی نابلسی، شرح رکن‌الدین شیرازی و شرح سید حیدر آملی.

ابن عربی در عالم تشیع

همراه با اشاعه افکار ابن عربی در عامل تسنن، در عالم تشیع نیز افکار و آثار او رواج یافت. برخی از علمای شیعه مثل حاج میرزا حسین نوری، افکار او را نپسندیدند و او را سنّی متعصب خواندند. اما غالباً او را از محبین اهل‌بیت و شیعه خالص دانسته‌اند، همان‌طور که شیخ بهائی در اربعین می‌گوید: چون در محیطی سکونت داشته که سال‌ها تحت تسلط بنی‌امیه و مرکز خلافت آنها بوده، مجبور به تقیه شده است. علمای موافق هر یک به نحوی در تأیید او سخن گفته‌اند. سیدحیدر آملی با وجود انتقاد از وی در خصوص مسئله ولایت، با عناوین و القابی همچون «الشیخ المکمل» و «الشیخ الاعظم» از او نام برده و از مشایخ معتبر صوفیه می‌شمارد و در تقریر و ترویج افکارش، کتب جامع‌الاسرار و منبع‌الانوار و رساله نقد النقود فی معرفه الوجود و شرحی به نام نص‌النصوص را بر کتاب فصوص‌الحکم نوشته است. شاه نعمه الله ولی کرمانی، که خود از اولیای بزرگ تصوف است و علناً اظهار تشیع می‌کرده، به تعظیم و تکریم او پرداخته است. ابن ابی جمهور احسائی، عالم شیعی در کتاب مجلسی با عنوان شیخ اعظم، از ابن عربی یاد کرده و به نقل اقوال و عباراتش پرداخته و آنها را ترویج می‌کند. قاضی نورالله شوشتری، در مجالس المؤمنین به تفصیل، اثبات تشیع وی کرده و از او در مقابل اعتراضات شیخ علاءالدوله سمنانی دفاع می‌کند. صاحب روضات الجنات نیز پس از انتقاداتی از ابن عربی، به اثبات تشیع او می‌پردازد. البته غالب مخالفان عرفان، با ابن عربی و مسلک او مخالف هستند. ابن عربی از آنان به علماء رسمی یاد می‌کند. یکی از کسانی که در عالم تشیع بیش از همه به تمجید و تحسین ابن عربی پرداخته و آثارش متأثر از افکار اوست، ملاصدرا می‌باشد.[۵]

عقاید و افکار

ابن عربی را می‌توان بنیانگذار نظام عرفان فلسفی یا فلسفه عرفانی، در تاریخ اسلام به‌شمار آورد. ابن عربی بی آنکه شناخت عقلی و نظری را منکر شود، اصالت شناخت را به کشف و شهود منحصر می‌کند. وی دانش را سه دسته می‌کند. الف: آگاهی عقل که ضرورتاً یا با دلیل حاصل می‌شود. ب: دانش احوال که جز با ذوق، راهی بدان نیست؛ مانند شیرینی عسل. ج: دانش اسرار که فراسوی عقل است و از راه دمیدن روح‌القدس در دل و ذهن انسان، دست می‌دهد و ویژه پیامبران و اولیاء است.

البته وی از کسانی که از آنها به «علمای رسوم» نام می‌برد، مذمت می‌نماید و آنها را برای اهل‌الله، مانند فرعونان برای پیامبران، به‌شمار می‌آورد. ابن عربی شناخت واقعی را، شناخت ذات اشیاء می‌داند و از نظر وی، تنها خداست که ذات اشیاء را می‌شناسد؛ از اینرو شناخت هر کس دیگری جز او، تقلیدی است؛ زیرا شیئ را به وسیله امری زائد بر ذات می‌شناسند؛ پس بر خردمند است که اگر بخواهد خدا را بشناسد، از خود وی تقلید کند؛ یعنی از طریق کتاب‌های آسمانیش، و در پرتو طاعات سعی کند تا همه امور را به یاری خدا بشناسد.[۶]


مطالعه بیشتر

  1. مقدمه‌ای بر مبانی عرفان و تصوف، سیدضیاءالدین سجادی.
  2. دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، جلد چهارم، ذیل مدخل ابن عربی.

۳. محیی‌الدین عربی، محسن جهان‌گیری، ۱۳۶۷، دانشگاه تهران.


منابع

  1. حلبی، علی‌اصغر، مبانی عرفان و احوال عارفان، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۷۷، ص۵۱۵.
  2. صفوی، صلاح‌الدین، الوافی بالوفیات، تصحیح هلموت ریتر، چاپ دوم، ج۴، ص۱۷۳.
  3. آتش، احمد، عقاید ابن عربی، دانشنامه ایران و اسلام، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۵۶، ص۷۱۹.
  4. سجادی، سیدضیاءالدین، مقدمه‌ای بر مبانی عرفان و تصوف، تهران، انتشارات سمت، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ص۱۳۸.
  5. دائرهالمعارف تشیع، تهران، ۱۳۸۰، ج۱، ص۳۴۷، ذیل واژه ابن عربی.
  6. دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۰، ذیل مدخل ابن عربی، ص۲۳۳.