سازگاری فعالیت سیاسی روحانیت با زهد و تقوا: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
نقش آفرینی سیاسی با زهد و تقوای عارفانه علما متضاد نیست؟ | |||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
نقش آفرینی سیاسی نه تنها در تضاد با زهد و تقوا نیست بلکه انسان متقّی باید تکلیف دینی خود را انجام دهد و بر حسب ملاکهای دینی و به تکلیف دینی خویش عمل نماید، اگر تکلیف دینی است که نقش آفرینی در عرصههای سیاسی داشته باشد، باید به آنچه که تکلیف است، عمل نماید و این نقش آفرینی سیاسی منافاتی با زهد و تقوی ندارد، بلکه عالم دینی بنابه تکلیف دینی در این عرصه گام گذاشته است چرا که باوجود قدرت و توانایی درخصوص تکلیف به زمین مانده کوتاهی جایز نیست و با شناخت صحیح نسبت به تکلیف دینی اعتنایی به برخی وسوسهها و تردیدها نباید کرد، | نقش آفرینی سیاسی نه تنها در تضاد با زهد و تقوا نیست بلکه انسان متقّی باید تکلیف دینی خود را انجام دهد و بر حسب ملاکهای دینی و به تکلیف دینی خویش عمل نماید، اگر تکلیف دینی است که نقش آفرینی در عرصههای سیاسی داشته باشد، باید به آنچه که تکلیف است، عمل نماید و این نقش آفرینی سیاسی منافاتی با زهد و تقوی ندارد، بلکه عالم دینی بنابه تکلیف دینی در این عرصه گام گذاشته است چرا که باوجود قدرت و توانایی درخصوص تکلیف به زمین مانده کوتاهی جایز نیست و با شناخت صحیح نسبت به تکلیف دینی اعتنایی به برخی وسوسهها و تردیدها نباید کرد، |
نسخهٔ ۲۹ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۲
نقش آفرینی سیاسی با زهد و تقوای عارفانه علما متضاد نیست؟
نقش آفرینی سیاسی نه تنها در تضاد با زهد و تقوا نیست بلکه انسان متقّی باید تکلیف دینی خود را انجام دهد و بر حسب ملاکهای دینی و به تکلیف دینی خویش عمل نماید، اگر تکلیف دینی است که نقش آفرینی در عرصههای سیاسی داشته باشد، باید به آنچه که تکلیف است، عمل نماید و این نقش آفرینی سیاسی منافاتی با زهد و تقوی ندارد، بلکه عالم دینی بنابه تکلیف دینی در این عرصه گام گذاشته است چرا که باوجود قدرت و توانایی درخصوص تکلیف به زمین مانده کوتاهی جایز نیست و با شناخت صحیح نسبت به تکلیف دینی اعتنایی به برخی وسوسهها و تردیدها نباید کرد،
اسلام دینی است جامع که به همه شئون زندگی انسان توجه داشته و برای تمام ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… قوانینی در نظر گرفته است و بر همین اساس حضرت امام میفرمایند: «حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی وفرهنگی است، فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است.»[۱]
در چنین نگاهی، علما و روحانیون به عنوان حافظان و مبلغان دین نه تنها حق حضور در امور سیاسی و اجتماعی را دارند، بلکه جایگاه و موقعیت آنان این مسئولیت و وظیفه را برعهده آنان قرار میدهد و نمیتوانند از آن بر کنار بوده و نسبت به آن بیتفاوت باشند، وظایفی همچون هدایت و ارشاد مردم، حفظ کیان دین و مذهب، مبارزه با ظلم و انحصار طلبی، آگاهسازی مردم و بیدار نمودن آنان در مقابله با توطئهها، خطرات و تهدیدات مختلف، حفظ استقلال و آزادی کشور اسلامی و حمایت از محرومین و پا برهنگان و… گویای نقش و رسالت علما و روحانیون در قبال اسلام است که گستره آن زمان تشکیل حکومت و عدم آن را در بر میگیرد، هر چند در زمان برپایی حکومت اسلامی مسئولیت آنان بیشتر خواهد بود.
منابع
- ↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۹