چگونگی انتخاب نایب امام زمان(ع): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} سؤال: آيا تمام مجتهدان، نائبان امام(ع) هستند يا فرد معيني از آنها چنين منصبي را دارا است؟ پاسخ: با اندكي تأمل در ادله ولایت فقيه روشن ميشود كه نصب فقيه جامع الشرايط به نصب عام است نه نصب خاص، زيرا شخص معين از طرف امام...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۱
این مقاله هماکنون به دست Rezvani در حال ویرایش است. |
سؤال: آيا تمام مجتهدان، نائبان امام(ع) هستند يا فرد معيني از آنها چنين منصبي را دارا است؟
پاسخ:
با اندكي تأمل در ادله ولایت فقيه روشن ميشود كه نصب فقيه جامع الشرايط به نصب عام است نه نصب خاص، زيرا شخص معين از طرف امام معصوم منصوب نشده است. تعابير «مَن كانَ مِنْكُم قَد رَوي حَديثُنا وَ نَظَرَ في حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْكامِنا فَلْيَرضُوا بِهِ حَكَماً فَانّي قَد جَعَلْتُهُ حاكِماً عَليْكُم...»[۱] «هر كس از شما كه راوي حديث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احكام ما را بشناسد،پس باید او را به عنوان داور بپذيرند، همانا من او را بر شما حاكم قرار دادم.» و «اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَه فَارْجَعُوا اِلي رَواه حَديثُنا فَانّهُمْ حُجَّتي عَلَيكُم وَ اَنَا حُجّه الله عَلَيهِم...»[۲] «در رخدادهايي كه اتفاق ميافتد به راويان حديث ما مراجعه كنيد، زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم.» همچنين «اَللّهُمَّ ارْحَم خُلَفائي. قيل يا رَسُولَ اللهِ وَ مَنْ خُلَفائُك؟ قالَ الّذينَ يَأتُونَ بَعْدي وَ يَروُونَ عَنّي حَديثي وَ سُنّتي»[۳] «خدايا بر جانشينان من رحمت فرست. پرسيدند اي رسول خدا جانشينان شما كيانند؟ فرمود: آنان كه بعد از من ميآيند و حديث و سنّت مرا نقل ميكنند.»
اين تعابير و تعابير نظير آن نشانگر اين است كه امام(ع) شخص معيني را به حاكميت نصب نكرده بلكه به صورت عام نصب نموده است و تمام ملاك را روي شرايط و خصوصيات قرار داده است، يعني هر كسي كه داراي اين شرايط باشد از جانب امام معصوم(ع) منصوب است و تمام ملاك و معيار داشتن اين خصوصيات و شرايط است.در واقع «در اسلام شخص فقيه عادل نيست كه حاكميت دارد، بلكه فقه و عدالت است كه حكومت ميكند.»[۴] ولايت فقيه به مثابه ولايت فقه است، چنان چه زعامت پيامبر(ص) برآمده از نبوت در شعاع اذن و ولايت الهي است و زعامت امامان معصوم(ع) نشأت گرفته از منصب امامت است. در مورد فقيهان يك عصر دو فرض احتمال دارد. فرض اوّل آن است كه يك فقيه اعلم از ديگران است در رهبري و ویژگیهایی كه مربوط به رهبري است در اين فرض برابر ضوابط اسلامي او در عصر غيبت به نحو تعيين براي رهبري منصوب گرديده است، البته به نصب عام. فرض دوّم آن است كه هيچ يك از فقيهان عصر، اعلم و افقه و اعدل از ديگران نباشد و همگي همتاي هم باشند. در اين صورت پذيرش ولايت يكي از اين فقيهان بر مردم واجب تخييري است. بنابراين با تصدّي يك فقيه از ديگران ساقط است چه اينكه با رجوع به يك فقيه به ديگري رجوع نخواهند كرد، زيرا هرج و مرج باطل است[۵]. پس «انتصاب الهي نه به نصب يك فرد معين است، زيرا از روايات وارده در اين خصوص هرگز نميتوان استفاده انتصاب يك شخص معين را نمود و نه به نصب مجموع من حيث المجموع، چون نميتوان مجموع فقهاء را به منزله واحد تصور كرد، زيرا هر يك از فقهاء داراي شرايط، نظريه خاصي دارند و نميتوان يك نظررا براي تمامي فقهاء متصور شد، بلكه به نصب جميع است. به اين صورت كه همه فقهاي جامع الشرايط منصوب به ولايت هستند و لذا عهدهداري اين منصب بر آنها واجب كفايي است.»[۶]
با روشن شدن اين نكته كه فقهاء جامع الشرايط به نصب عام از سوي امام معصوم عهدهدار اين وظيفه شدهاند، لازم است مكانيزمي براي تعيين يك نفر از ميان فقهاء جامع الشرايط براي عهدهدار شدن اين منصب مشخص شود. بهترين روش تعيين رهبر (ولي فقيه) توسط مجلس خبرگان است كه در قانون اساسي[۷] مطرح شده است. زيرا اعضاي مجلس خبرگان كه خود از ميان فقهاء هستند، در واقع كارشناسان فقاهت، عدالت، تدبير و سياست ميباشند و توانايي اين را دارند كه از ميان فقهاي واجد شرايط بهترين فرد را مشخص نمايند، در حالي كه اگر بخواهيم تعيين ولي فقيه را بلاواسطه بر عهده مردم بگذاريم، اولاً: مستلزم هرج و مرج و اختلاف خواهد شد. ثانياً: اتفاق نظر روي فرد خاصي كمتر حاصل ميشود. ثالثاً: الزاما بهترين و مناسبتترين فرد مشخص نخواهد شد. در واقع «مردم با انتخاب مجلس خبرگان رجوع به بينه كردهاند، يعني كارشناسان ديني را برگزيدهاند تا سخن آنان به عنوان حجت شرعي اعتبار داشته باشد.»[۸]
منابع
- ↑ حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، بيروت، دار الاحياء التراث العربي، ج۱۸، ص۹۸، ح ۱.
- ↑ همان، ص۱۰۱، ح ۹.
- ↑ همان، ج۱۸، ص۶۵، ح ۵۰.
- ↑ اكبري، محمد رضا، تحليلي نو و عملي از ولايت فقيه، پيام عترت، ۱۳۷۷، ص۱۸۸.
- ↑ جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت، قم، مركز نشر اسراء، ۱۳۷۸، ص۳۹۱ و ۳۹۲.
- ↑ جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه رهبري در اسلام، انتشارات رجاء،۱۳۷۲، ص۱۸۶.
- ↑ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصل ۱۰۷.
- ↑ مصباح يزدي، محمد تقي، پرسشها و پاسخها، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، ۱۳۷۹، ج۱، ص۲۵.