نقش مردم در نظام ولایت فقیه: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
خط ۲۶: خط ۲۶:
نقش اصلی و کلیدی مردم در مرحله تحقق حکومت ولایی می‌باشد. بدون مردم و استقبال و خواست آنها و مشارکت همه‌جانبه مردم، حکومت تحقق نمی‌یابد اگر چه حاکم شخصی مانند علی بن ابیطالب(ع) باشد. چنان‌چه امام شرط ایجاد حکومت خود را در گرو حضور مردم می‌داند: {{عربی|لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِر…؛ اگر نبود حضور آن جمعيت و تمام شدن حجت با وجود يار و ياور، ...، هر آينه مهار شتر خلافت را بر شانه‌اش مى‌انداختم .}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>
نقش اصلی و کلیدی مردم در مرحله تحقق حکومت ولایی می‌باشد. بدون مردم و استقبال و خواست آنها و مشارکت همه‌جانبه مردم، حکومت تحقق نمی‌یابد اگر چه حاکم شخصی مانند علی بن ابیطالب(ع) باشد. چنان‌چه امام شرط ایجاد حکومت خود را در گرو حضور مردم می‌داند: {{عربی|لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِر…؛ اگر نبود حضور آن جمعيت و تمام شدن حجت با وجود يار و ياور، ...، هر آينه مهار شتر خلافت را بر شانه‌اش مى‌انداختم .}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>


رهبری حضرت امام خمینی (ره) نیز علیرغم نفوذ فوق‌العاده خود و با این‌که تمام تصمیماتش به خاطر برخورداری از اعتماد عمومی با اقبال مردم مواجه می‌شد ولی سهم اصلی را در تحقیق نظام حکومت اسلامی و تحقق و عینیّت یابی نظام ولایت فقیه به مشارکت مردمی می‌داد فلذا در اولین گام نوع نظام را به آرای عمومی ارجاع داد که بیش از ۹۸٪ مردم، تشکیل نظام جمهوری اسلامی را مورد تأیید قرار داداند و با انتخاب نمایندگان خود در مجلس خبرگان قانون اساسی و نهایتاً تأیید آن قانون با آرای مستقیم خود، مهر تأیید بر قانون اساسی زدند.
===نقش مردم در تحقق نظام اسلامی مبتنی بر ریاست ولی فقیه در ایران===
امام خمینی، علیرغم نفوذ فوق‌العاده خود و با این‌که تمام تصمیماتش به خاطر برخورداری از اعتماد عمومی با اقبال مردم مواجه می‌شد ولی سهم اصلی را در تحقق نظام حکومت اسلامی و تحقق و عینیت‌یابی نظام ولایت فقیه، به مشارکت مردمی می‌داد. وی در اولین گام، نوع نظام را به آرای عمومی ارجاع داد که بیش از ۹۸٪ مردم، تشکیل نظام جمهوری اسلامی را مورد تأیید قرار دادند و با انتخاب نمایندگان خود در مجلس خبرگان قانون اساسی و نهایتاً تأیید آن قانون با آرای مستقیم خود، مهر تأیید بر قانون اساسی زدند.


قانون اساسی جمهوری اسلامی در عین توجه لازم به منشأ حاکمیت الهی نظام (اصل ۲ و ۵۷) به نقش مردم در تعیین رهبران و نمایندگان و دولت مردان این نظام توجه فوق‌العاده‌ای نموده است به طوری‌که همه مسؤلین نظام از رهبر تا شوراهای اسلامی با آرای مستقیم یا غیر مستقیم مردم انتخاب می‌شوند (اصول ۶٬۶۲، ۱۰۰، ۱۰۷، ۱۱۵، ۱۱۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران)
===تاکید بر نقش مردم در قانون اساسی===
قانون اساسی جمهوری اسلامی در عین توجه لازم به منشأ حاکمیت الهی نظام (اصل ۲ و ۵۷) به نقش مردم در تعیین رهبران و نمایندگان و دولت مردان این نظام توجه فوق‌العاده‌ای نموده است به طوری‌که همه مسؤلین نظام از رهبر تا شوراهای اسلامی با آرای مستقیم یا غیر مستقیم مردم انتخاب می‌شوند (اصول ۶٬۶۲، ۱۰۰، ۱۰۷، ۱۱۵، ۱۱۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران).


در طول این چند دهه که از پیروزی انقلاب می‌گذرد ملت ایران به‌طور متوسط هر سال یک مرتبه در انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شورای اسلامی شهر و روستا و… شرکت کرده‌اند که بیانگر نقش مردم در تعیین سرنوشت اجتماعی خود و تحقق و مشارکت مستمرّ در تداوم انقلاب و نظام ولایت فقیه می‌باشد.
در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ملت ایران به‌طور متوسط هر سال یک مرتبه در انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شورای اسلامی شهر و روستا و… شرکت کرده‌اند که بیانگر نقش مردم در تعیین سرنوشت اجتماعی خود و تحقق و مشارکت مستمرّ در تداوم انقلاب و نظام ولایت فقیه می‌باشد.


در عین حال شاکله قانون اساسی به‌گونه‌ای تدوین شده، که مشارکت و مداخله مردم در سرنوشت اجتماعی خود به معنای حاکمیت مردمی با معیارهای غربی نمی‌باشد بلکه حدود و ثغور حاکمیت الهی چه در قانونگذاری و چه در تعیین رهبران نظام ملحوظ نظر واقع گردیده است مثلاً اگرچه در تعیین رهبری با مسامحه اصطلاح انتخاب بکار برده می‌شود ولی در واقع به معنای کشف ولی فقیهی است که منصوب خداوند باشد یا این‌که رئیس‌جمهوری تا زمانی‌که مورد تنفیذ ولایت فقیه قرار نگیرد با انتخاب مردم مشروعیت قانونی نمی‌یابد.
در تشکیل حکومت دینی، حق مردم تنها در انتخاب حاکم و تشکیل حکومت منحصر نیست بلکه حق نظارت و انتقاد نیز دارند که در صورت تخلف حکمرانان از موازین تعیین شده توسط شرع و قانون از آنها انتقاد کنند و بر کار آنها نظارت داشته باشند.
 
در تشکیل حکومت دینی حق مردم تنها در انتخاب حاکم و تشکیل حکومت منحصر نیست بلکه حق نظارت و انتقاد نیز دارند که در صورت تخلف حکمرانان از موازین تعیین شده توسط شرع و قانون از آنها انتقاد کنند و بر کار آنها نظارت داشته باشند. امام علی(ع) در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه می‌فرماید: ای مردم، از گفتار حق و رأیزنی عادلانه دریغ نکنید، زیرا من فوق خطا شمرده نمی‌شوم و از آن مصون نیستم، مگر این‌که خداوند یاریم کند.
 
البته حق‌انگاری نظارت و انتقاد برای مردم در صورتی است که در قالب راهنمایی دلسوزانه و به تعبیر خود حضرت «مقاله بحق»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>و «مشورت بعدل»<ref>همان</ref> باشد. اما اگر فراتر از انتقاد باشد و در قالب تضعیف حکومت و حاکم درآید در این صورت به عنوان یک حرکت مخالف تلقی خواهد شد.


این حق نظارت همگانی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در قالب فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در اصل هشتم آمده است که می‌گوید: در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر وظیفه‌ای همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت.
این حق نظارت همگانی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در قالب فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در اصل هشتم آمده است که می‌گوید: در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر وظیفه‌ای همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت.


بنابراین مردم نقش ایجادی و ابقایی و اصلاحی در حکومت و نظام ولایت فقیه دارند و تحقق حکومت و صلاح و ساماندهی آن و پابرجایی و سیر به سوی اهداف آن به مردم بسته است.
بنابراین مردم نقش ایجادی و ابقایی و اصلاحی در حکومت و نظام ولایت فقیه دارند و تحقق حکومت و صلاح و ساماندهی آن و پابرجایی و سیر به سوی اهداف آن به مردم وابسته است.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}



نسخهٔ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۵

سؤال

نقش مردم در نظام ولایت فقیه چگونه است؟


حکومت، حاکم و جایگاه مردم

در فلسفه‌های سیاسی، نوع تلقی از نقش مردم در حکومت‌ها و نظریه‌های سیاسی در تعیین نوع حکومت‌ها نقش اساسی و تعیین‌کننده دارد. نقش و دخالت مردم در حکومت‌ها از دو جنبه و جهت قابل بررسی است:

  • از جهت مشروعیت حقانیت حکومت و حاکمان: انواع مختلفی از حکومت و حاکمان در جوامع انسانی متصور است. در برخی از حکومت‌ها و حاکمان، مشروعیت وابسته به تایید مردمی است و در برخی دیگر، حکومت و حاکم مشروعیت خود را از راه دیگری کسب می‌کند.
  • از جهت مقبولیت: برخی از حکومت‌ها و حاکمان دارای مقبولیت مردمی هستند و یا به دنبال کسب این مقبولیت‌اند و در پاره ای دیگر، نه حکومت و نه حاکم ارزشی برای مقبولیت مردمی قائل نیستند.

مشروعیت حکومت از دیدگاه اسلام

در نقش مردم در مشروعیت از دیدگاه اسلام، بر اساس اعتقاد توحیدی، خداوند رب و صاحب اختیار انسان‌هاست و او تکویناً و تشریعاً بر همه عالم و آدم ولایت دارد. در این نظام، ولایت دیگران باید مستند به اذن و اراده الهی باشد و الّا مشروعیت نخواهد داشت.

از دیدگاه اسلام منبع ذاتی مشروعیت و حقانیت حکومت، اعتبار خداوند است، زیرا که حاکمیت مطلق عالم و آدم از آن اوست و اقتدار و سیادت ذاتاً به او اختصاص دارد. توحید در خالقیت و ربوبیت و توحید در قانون‌گذاری و حاکمیت، عقلاً و نقلاً برای او ثابت شده است. ولایت و حاکمیت بر دیگران، تنها در صورت تایید الهی به دیگران واگذار می‌شود.[۱]

مشروعیت حکومت پیامبر(ص) و امامان(ع)

در اسلام مشروعیت حکومت پیامبر(ص) از سوی خداوند بوده است، یعنی این حق را خداوند به وی اعطا فرموده بود. در خصوص مشروعیّت حکومت امامان معصوم(ع) اعتقاد شیعه بر آن است که حکومت آنها با نصب الهی است یعنی خداوند متعال حق حکومت به آنان واگذار کرده و پیامبر(ص) واسطه در تبلیغ این مسئله بوده‌اند. مردم در مشروعیت بخشی به حاکمیت پیامبر و امامان معصوم نقشی ندارند.

مشروعیت حکومت ولایت فقیه

در عصر غیبت، اغلب فقهای شیعه بر این عقیده‌اند که در زمان غیبت، فقیهان، حق حاکمیت دارند و حکومت از سوی خدا به وسیله امامان معصوم(ع) به فقها واگذار شده است؛ بنابراین در زمان غیبت نیز، مشروعیت حکومت از سوی خداست و مردم نقشی در مشروعیت حکومت فقیهان ندارند.

نقش مردم در مقبولیت حکومت

نقش اصلی و کلیدی مردم در مرحله تحقق حکومت ولایی می‌باشد. بدون مردم و استقبال و خواست آنها و مشارکت همه‌جانبه مردم، حکومت تحقق نمی‌یابد اگر چه حاکم شخصی مانند علی بن ابیطالب(ع) باشد. چنان‌چه امام شرط ایجاد حکومت خود را در گرو حضور مردم می‌داند: «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِر…؛ اگر نبود حضور آن جمعيت و تمام شدن حجت با وجود يار و ياور، ...، هر آينه مهار شتر خلافت را بر شانه‌اش مى‌انداختم .»[۲]

نقش مردم در تحقق نظام اسلامی مبتنی بر ریاست ولی فقیه در ایران

امام خمینی، علیرغم نفوذ فوق‌العاده خود و با این‌که تمام تصمیماتش به خاطر برخورداری از اعتماد عمومی با اقبال مردم مواجه می‌شد ولی سهم اصلی را در تحقق نظام حکومت اسلامی و تحقق و عینیت‌یابی نظام ولایت فقیه، به مشارکت مردمی می‌داد. وی در اولین گام، نوع نظام را به آرای عمومی ارجاع داد که بیش از ۹۸٪ مردم، تشکیل نظام جمهوری اسلامی را مورد تأیید قرار دادند و با انتخاب نمایندگان خود در مجلس خبرگان قانون اساسی و نهایتاً تأیید آن قانون با آرای مستقیم خود، مهر تأیید بر قانون اساسی زدند.

تاکید بر نقش مردم در قانون اساسی

قانون اساسی جمهوری اسلامی در عین توجه لازم به منشأ حاکمیت الهی نظام (اصل ۲ و ۵۷) به نقش مردم در تعیین رهبران و نمایندگان و دولت مردان این نظام توجه فوق‌العاده‌ای نموده است به طوری‌که همه مسؤلین نظام از رهبر تا شوراهای اسلامی با آرای مستقیم یا غیر مستقیم مردم انتخاب می‌شوند (اصول ۶٬۶۲، ۱۰۰، ۱۰۷، ۱۱۵، ۱۱۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران).

در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ملت ایران به‌طور متوسط هر سال یک مرتبه در انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شورای اسلامی شهر و روستا و… شرکت کرده‌اند که بیانگر نقش مردم در تعیین سرنوشت اجتماعی خود و تحقق و مشارکت مستمرّ در تداوم انقلاب و نظام ولایت فقیه می‌باشد.

در تشکیل حکومت دینی، حق مردم تنها در انتخاب حاکم و تشکیل حکومت منحصر نیست بلکه حق نظارت و انتقاد نیز دارند که در صورت تخلف حکمرانان از موازین تعیین شده توسط شرع و قانون از آنها انتقاد کنند و بر کار آنها نظارت داشته باشند.

این حق نظارت همگانی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در قالب فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در اصل هشتم آمده است که می‌گوید: در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر وظیفه‌ای همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت.

بنابراین مردم نقش ایجادی و ابقایی و اصلاحی در حکومت و نظام ولایت فقیه دارند و تحقق حکومت و صلاح و ساماندهی آن و پابرجایی و سیر به سوی اهداف آن به مردم وابسته است.


منابع

  1. مصباح یزدی، محمد تقی، حکومت و مشروعیت، کتاب نقد، شماره ۷، ص۱۱۸
  2. نهج البلاغه، خطبه ۳.