اعطای عصمت به پیامبران: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = شد | ||
| تیترها = | | تیترها = شد | ||
| ویرایش = | | ویرایش = | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی = |
نسخهٔ ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۱۵
پیامبران از ویژگیها و اوصافی برخوردار بودند که در اعطای عصمت به آنان نقش عمدهای داشته است. از جمله اینکه آنان از معرفت و تفکری برخوردار بودند که آنها را از گناهان که انسان را از سعادت دور می کند، برحذر دارد. عشق و محبت پیامبران به خداوند سبب این میشد که آنها رفتاری جز برای رضای خداوند کاری انجام ندهند. مجاهدتها و فداکاریها و گذشتن از حیات دنیوی و آبرو و منافعِ خود از جمله امور اختیاری آنان است که سزاواریشان را برای این مقام اثبات کرده است.
علم و دانش
علامه طباطبایی میگوید: عصمت دانشی است که پیامبران و امامان را از ارتکاب گناهان مصون نگه میدارد و با وجود آن، سر زدن گناه از آنان چه صغیره و چه کبیره ممتنع است. ویژگی معصومان این است که نسبت به پروردگار خود از چنان معرفت و دانشی برخوردارند که دیگران از آن بیبهرهاند. خداوند در قرآن کریم بر این ویژگی، انگشت تصدیق و تأیید مینهد: ﴿سبحان اللَّه عما یصفون الا عباد اللَّه المخلصین؛ خداوند منزه و فراتر از توصیف دیگران است، مگر بندگان مخلص و معصوم.﴾[۱] دلیل این که عصمت از قبیل علم است، سخن خدای تعالی است خطاب به پیامبر(ص): ﴿ولولا فضل اللَّه… وعلّمک ما لم تکن تعلم﴾[۲] [۳]
عشق و محبت سرشار به خداوند
مؤلفهٔ دیگری که در عصمت دخیل است، داشتن عشق و محبت سرشار به خداوند است، و ویژگی انبیا و امامان معصوم این است که محبت الهی و عشق به حق، آنان را برمیانگیزاند که جز آنچه را خدا اراده میکند، اراده نکنند و از گناهان روی برتابند. خدای سبحان، این حقیقت را با سخنی که به تکرار از ابلیس، حکایت کرده، تأیید فرمودهاست: ﴿قال فبعزتک لَاُغِوْیَنَّهُمْ اجمعین الاّ عبادک منهم المخلصین؛ (شیطان) گفت: پس به عزّتت سوگند همگی را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان مخلصت را.﴾[۴]
وجود زمینههای لازم
درست است که عصمت موهبتی الهی است، امّا این موهبت و لطف در همه شرایط به کسی داده نمیشود، بلکه باید یک رشته زمینهها در خود فرد، وجود داشته باشد تا لطف الهی شامل حال او گردد. برخی از این زمینهها در اختیار فرد معصوم است. درست است که دو عامل وراثت و تربیت خانوادگی در این باره مؤثرند، ولی یک رشته عوامل کاملاً اختیاری نیز وجود دارند، از جمله:
- مجاهدتها و کوششهای فردی و اجتماعی پیامبرانی مانند حضرت ابراهیم و یوسف و موسی و پیامبر اکرم (ص) که پیش از بعثت آنان، زمینه را برای افاضه عصمت آماده کرده است.
- علم الهی به فعالیتهای سودمند و ثمر بخش آنان در دوران رسالت و زندگی سراسر مجاهدتشان؛ در فرازی از زیارت صدیقه طاهره (ع) آمدهاست: «ای بانوی آزمودهای که خدایی که تو را آفرید، پیش از آن که بیافریندت، تو را آزمود و تو در میدان امتحان و ابتلا صابر بودی.»
دلیل عدم اعطای عصمت به دیگران
با فراهم شدن تمام این امور، ملکه عصمت در انبیا شکل میگیرد، با این حال این ملکه باعث نمیشود که آنان کاملاً بسان فرشتگان الهی هیچ گونه میل نفسانی نداشته باشد، لذا وجود ملکه عصمت در انسان باعث از بین رفتن میل نفسانی نمیشود و سلبکننده اراده و اختیار انسان نیست،[۵] بلکه خداوند در برابر اعطای این ملکه مسوولیت سنگینی بر دوش صاحبان آن قرار داده است، و خداوند بر اساس علم پیشین خود میدانست که دیگران توانایی چنین مسوولیتهای سنگینی را ندارند و حتی اگر این ملکه به آنان داده شود آنان مرتکب گناه خواهند شد؛ لذا به انسانهای دیگر نداده است، و الا اگر از انسانهای دیگر نیز پایبندی به لوازم عصمت را احراز میکرد به آنان این ملکه را میداد، خدای متعال به این معنا اشاره میکند و میگوید: ﴿وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُون؛ و اگر خداوند خیری در آنها میدانست، (حرف حق را) به گوش آنها میرساند ولی (با این حال که دارند) اگر حق را به گوش آنها برساند، سرپیچی کرده و روگردان میشوند.﴾[۶]
این آیه شریفه به خوبی میرساند که در افاضه فیض الهی مشکلی وجود ندارد، اگر مشکلی هست در توانایی و قابلیت ماست، و همین گونه هم است. درست است که خدای متعال علم و عصمت پیامبر و امام را به ما نداده است چون میدانست ما توانایی و قابلیت لازم را برای تحمل آن مسوولیت نداریم، اما راه وصول به مقامات و درجات عالیه را به روی ما باز گذاشت تا از طریق شریعت و تطبیق شریعت در اعمال فردیمان به آن نایل آییم.