ستایش خداوند از خود در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۶: خط ۱۶:


</ref> كلمه «تبارك» در باره هر چيزى استعمال شود از كثرت صدور خيرات و بركات از آن چيز خبر می‌دهد. و به معناى ثبوت خير در هر چيز است.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج۱۹، ص: ۵۸۴. و ج۱۵، ص۲۳۸.
</ref> كلمه «تبارك» در باره هر چيزى استعمال شود از كثرت صدور خيرات و بركات از آن چيز خبر می‌دهد. و به معناى ثبوت خير در هر چيز است.<ref>علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج۱۹، ص: ۵۸۴. و ج۱۵، ص۲۳۸.
</ref> برخی هم گفته‌اند به معنای تعظّم و تمجّد: بزرگوار و مجيد است‏.<ref>ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج۱۴، ص: ۱۹۲.
</ref>
</ref>





نسخهٔ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۰

سؤال

ستایش خداوند از خود در قرآن برای چیست؟

خداوند در چندین آیه، بعد از خلقت انسان و آسمان‌ها و زمین خود را ستایش کرده است. اما نه از نوع ستایش انسانی، بلکه هدف از این کار، توصیف قدرت خدایی‌اش است تا انسان‌ها را متوجه خالقیت و ربوبیت خود سازد و از عبادت غیر خودش بازدارد.

ستایش پس از آفرینش انسان و آسمان و زمین

در چندین آیه قرآن[۱]، پس و پیش از بیان خلقت انسان و مراحل آن و نیز آفرینش آسمان و زمین و خداوند واژه «تبارک» را برای خود به کار می‌برد و خود و خالقیت خود را ستایش می‌کند: ﴿تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ بزرگوار [و خجسته‌] است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست.(ملک:۱)

«تبارك» از ماده «بركت» به معنى دوام و بقاء و زوال‏‌ناپذيرى آمده، و در مورد هر نعمتى كه پايدار و با دوام باشد گفته شده است. در آيه فوق در حقيقت دليل مبارك بودن ذات پاك خدا ذكر شده و آن مالكيت و حاكميت او بر جهان و قدرت او بر همه چيز است، و به همين دليل وجودى است زوال‏‌ناپذير و پربركت.[۲]

مفسران گفته‌اند لايقترين وجود براى صفت «مبارک» همان وجود خدا است؛ او وجودى است مبارك ازلى، ابدى و سرچشمه همه بركات و نيكي‌ها و خير مستمر.[۳] كلمه «تبارك» در باره هر چيزى استعمال شود از كثرت صدور خيرات و بركات از آن چيز خبر می‌دهد. و به معناى ثبوت خير در هر چيز است.[۴] برخی هم گفته‌اند به معنای تعظّم و تمجّد: بزرگوار و مجيد است‏.[۵]



منابع

  1. سوره غافر آیه ۶۴، سوره مؤمنون آیه ۱۴، سوره اعراف آیه ۵۴، سوره فرقان آیه ۱، سوره ملک آیه ۱.
  2. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج۲۴، ص: ۳۱۶.
  3. مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج۶، ص: ۲۰۸.
  4. علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج۱۹، ص: ۵۸۴. و ج۱۵، ص۲۳۸.
  5. ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج۱۴، ص: ۱۹۲.