(۲۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱:
خط ۱:
{{ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خدعه و نیرنگ در جنگ
خدعه و نیرنگ در جنگ
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
خدعه<ref>با توجه به اين که در بحث خدعه شبهاتي مطرح شده، همچنين ضرورت دارد تفاوت آن با غدر مشخص شود، اين بحث را با تفصيل بيشتري ذکر ميکنيم.</ref>
خُدْعَة و نیرنگ در جنگ را وسیلهای برای شکست دشمن دانستهاند که در اسلام نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
«خدعه» در لغت به معناي چيزي است که به وسيلهي آن، انسان فريب ميخورد.<ref>(الْخُدْعَه) بالضّمِّ مَا يُخْدَعُ بِهِ الْإِنْسَان، احمدبنمحمد مقرّي فيومي، مصباح المنير، ص۱۶۵.</ref> خَدَعَهُ يعني او را فريب داد و از جايي که متوجه نشود، امري ناپسند براي او اراده کرد.<ref>خدعه: اي ختله و اراد به الکروه من حيث لا يعلم. اسماعيلبنحماد جوهري، الصحاح، ج۳، ص۱۲۰۱؛ ابنمنظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ مجدالدّين فيروزآبادي، قاموسالمحيط، ج۳، ص۱۶.</ref> وقتي گفته ميشود «رَجُلٌ خُدْعَه» يعني مردي که مردم را فريب ميدهد.<ref>«رجل خُدْعه: اي يخدع الناس کثيرا» ابنمنظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ شيخحسن مصطفوي، التحقيق في کلمات قرآن الکريم، ج۳، ص۲۶؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج۴، ص۳۲۰.</ref> شکي نيست که خدعه به معناي فريب دادن دشمن، تنها در جنگ، مجاز است. خدعه در واقع راهي است براي شکست دادن دشمن و حيلهاي است که با آن ميتوان بهترين ضربات را به دشمن وارد کرد.
در درگیریهای نظامی، بخشی از تلاش گروهها، بر فریب دشمن بوده و چنین تلاشی را امری عقلانی بر شمردهاند. [[فقیهان شیعه]] نیز نیرنگ در جنگ را تأیید کرده و آنرا مورد [[اجماع]] دانستهاند.
تفاوت خُدعه و غدر
روایت مشهوری از [[پیامبر اسلام]] در منابع مختلف نقل شده که «الحَرْبُ خُدْعَة؛ جنگ نیرنگ است». براساس نقلهای تاریخی پیامبر به افراد خود در جنگها اجازه میداد دشمن را فریب دهند. پیامبر، نیرنگ را وسیلهای برای پیروزی بر دشمن قرار میداد.
بدون شک بين «خدعه»، (که منحصراً در جنگ استفاده ميشود و در واقع فريب دادن دشمن است)، با «غدر» که خيانت و نيرنگ و نامردي است و در جنگ و غير جنگ ممکن است از آن استفاده شود، تفاوت زیادی وجود دارد. غدر و خيانت، نسبي نيست که در برخي از شرايط مجاز باشد؛ در شرايط ديگر غير مجاز بلکه غدر و نيرنگ و خيانت، همواره محکوم است. اما خُدعه و فريب، نسبي است و در جنگها میتوان براي فريب دشمن از آن استفاده کرد.<ref>ما در فصل دوم، «غدر» را به عنوان يکي از روشهاي ممنوع و غير مجاز از ديدگاه امام عليA بيان کرديم.</ref>
از [[امام علی(ع)]] نیز نقل شده که اعتماد بر نیرنگ و حیله در نبرد را بیش از اعتماد بر نیرو و توان میدانست. امام علی(ع) نیز در جنگها تلاش در فریب دشمن داشت و در مواردی از جمله [[فریب عمرو بن عبدود توسط امام علی(ع)|کشتن عمرو بن عبدود]] از آن استفاده کرد.
خدعه از نظر فقهي
نیرنگ در غیر جنگ را امری ناپسند و نامطلوب برشمردهاند.
== مفهوم شناسی ==
از نظر فقهي نيز اين مسئله اجماعي است که خدعه در جنگ جايز است. علّامهحلّي در تذکره الفقها مينويسد: خدعه در جنگ جايز است و مبارز ميتواند رقيب خويش را با توسل به خدعه، فريب دهد و به قتل برساند و اين مسئله اجماعي است.<ref>«تجوز المخادعه في الحرب و ان يخدع المبارز قرنه ليتوصل بذلک الي قتله اجماعا» علّامهحلّي، تذکره الفقها، ج۱، ص۴۱۴ و ج۹، ص۸۳.</ref>
«خدعه» در لغت، چیزی است که به وسیلهٔ آن، انسان فریب میخورد.<ref>احمد بن محمد مقری فیومی، مصباح المنیر، ص۱۶۵.</ref> خدعه و نیرنگ در جنگ، وسیلهای برای شکست دشمن و ترفندی است که با آن میتوان بهترین ضربات را به دشمن وارد کرد. «خُدعه» منحصراً برای نیرنگ در جنگ استفاده میشود. این کلمه تفاوت بسیاری با «غدر» که خیانت و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است از آن استفاده شود، دارد.
== حکم نیرنگ در جنگ ==
شيخ محمدحسننجفي (صاحب جواهر)، پس از اشاره به عدم جواز غدر، خدعه در جنگ را جايز ميداند و معتقد است در «تذکره» و «منتهي» بر اين امر اجماع شده است.<ref>ر.ک: شيخ محمدحسين نجفي، همان، ج۲۱، ص۷۹.</ref>
در درگیریهای نظامی هر یک از طرفین تلاش میکنند با اتخاذ سیاستهای فریب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسلیم نمایند. از گذشتههای دور تا به امروز، همواره فریبهای نظامی، به صورت بسیار گسترده در جنگها استفاده میشود.
ابن قدامه در کتاب المغني، در فصلي با عنوانِ «و تجوز الخدعه في الحرب للمبارز و غيره لأن النبي قال: الحرب خدعه و هو حديث حسن صحيح.»<ref>خدعه در جنگ براي مبارز و غير مبارز، جايز است چرا که پيامبر فرمود: جنگ خدعه است و اين حديث حسن و صحيح است. ر.ک: عبداللهبنقدامه، همان، ج۱۰، ص۳۹۶.</ref> بکارگیری خدعه را بیان میکند، سپس به خدعهي عليA در هنگام جنگ با عمروبنعبدود اشاره کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص۳۹۷.</ref>
مسعودی مورخ مسلمان در کتاب مروج الذهب مینویسد: از کلام بسیار کوتاه و گویای رسول خدا (حدیث «الحرب خدعه؛ جنگ، نیرنگ است») مشخص است که درگیری با شمشیر در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدایی باید از خدعه بهره برد. ... این مطلب را هر انسان با بصیرت، دارای سیاست و مدیریت، خوب میفهمد.<ref>مسعودی، مروجالذهب، ج۲، ص۲۹۳.</ref>
صاحب کشف القناع نيز خدعه در جنگ را جايز ميداند و حديث «الحرب خدعه» را به عنوان دليل بر اين امر، ذکر ميکند.<ref>ر.ک: منصوربنيونس بهوتي، کشفالقناع، ج۳، ص۷۹.</ref>
موضوع فریب و نیرنگ در جنگ، از نظر فقهی، اجماعی است. [[علامه حلی]] در کتاب تذکره الفقهاء مینویسد: خدعه در جنگ جایز است و مبارز میتواند رقیبش را با توسل به خدعه، فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله، [[اجماع|اجماعی]] است.<ref>علّامهحلّی، تذکره الفقها، ج۱، ص۴۱۴ و ج۹، ص۸۳.</ref> شیخ محمدحسن نجفی، صاحب جواهر، خدعه در جنگ را جایز میداند و معتقد است در «تذکره» و «منتهی» بر این امر اجماع شده است.<ref>شیخ محمدحسین نجفی، جواهر، ج۲۱، ص۷۹.</ref>
خدعه از نظر عقل
ابنقدامه در کتاب المغنی، فصلی برای این موضوع قرار داده، آنرا مجاز دانسته و سپس به خدعهٔ علی(ع) در هنگام جنگ با عمرو بن عبدود اشاره کرده است.
== نیرنگ در جنگ توسط پیامبر(ص) ==
نکته ديگري که بايد به آن توجه نمود اين است که سياست «الحرب خدعه» را هر عقل سليمي قبول دارد و بر اساس آن عمل ميکند.
روایت مشهور از پیامبر اسلام که «الحَرْبُ خُدْعَة؛ جنگ نیرنگ است»، در بسیاری از منابع تاریخی<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینهٔ دمشق، ج۲۸، ص۲۶، اسماعیلبنکثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۱۱۳.</ref> و حدیثی<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۴، ص۳۳۲، مسلم نیشابوری، صحیحمسلم، بیروت، دارالفکر، بیتا، ج۵، ص۱۴۳.</ref> ذکر شده است. در روایتی دیگر از رسول خدا(ص) نقل شده: هر سخن دروغی، دروغ نوشته میشود مگر دروغی که فرد در جنگ میگوید، چرا که جنگ خدعه است.<ref> مجلسی، بحار النوار، ج۶۹، ص۲۵۴.</ref>
مسعودي در مروّج الذهب پس از ذکر حديث رسول خداn (الحرب خدعه) مينويسد:
منابع، مواردی از خدعه پیامبر اسلام در جنگها را آوردهاند:
... از کلام بسيار کوتاه و گوياي رسول خداn مشخص است که قتال با شمشير در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدايي بايد از خدعه بهره برد.
* پیامبر در [[جنگ خندق]]، درخواست «نعیم بن مسعود» برای اختلاف انداختن با خدعه میان دشمن را اجازه داد.<ref>ابنهشام حمیری، السیرهالنبویه، ج۲، ص۲۲۹، محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۰۷.</ref>
* در [[غزوه ذات سلاسل]]، [[عمرو عاص]] از رسول خدا(ص) درخواست کرد با خدعه به جنگ برود و رسول خدا موافقت کرد و او را فرستاد.<ref>شیخمفید، الارشاد، ج۱، ص۱۶۳.</ref>
سپس مينويسد:
* رسول خدا در برخی از جنگها دستور میداد برای فریب دشمن، هر فرد از مسلمانان، آتشی روشن کند تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نیروی نظامی، برتر است.
* به رسول خدا خبر رسید که [[بنیقریظه|یهودیان بنیقریظه]] به [[ابوسفیان]] پیام فرستادند که آنها را در جنگ علیه مسلمانان یاری میکنند. پیامبر در جمع مسلمانان برخاست و فرمود: بنیقریظه فردی را نزد ما فرستادهاند و گفتهاند: در جنگ ما و ابوسفیان، به یاری ما خواهند آمد. این خبر به ابوسفیان رسید. ابوسفیان گفت: یهودیان نیرنگ زدند….<ref>عبدالله حمیری، قربالاسناد، ص۱۳۳.</ref>
اين مطلب را هر انسان با بصيرت، داراي سياست و مديريّتي، خوب ميفهمد.<ref>و قوله «الحرب خدعَه» فعلم بهذا اللفظ اليسير و الکلام الوجيز أن آخر مکايد الحرب القتال بالسيف، إذ کان بدؤها خدعه، کما قالA، و هذا يعرفه کل ذي رأي صحيح و ذي رياسه و سياسه» عليبنحسين مسعودي، مروجالذهب، همان، ج۲، ص۲۹۳.</ref>
== نیرنگ در جنگ توسط امام علی(ع) ==
هر انسان خردمندي ميداند که از اين روش در جنگ بايد استفاده کرد. از گذشتههاي دور تا به امروز، همواره فريبهاي نظامي، به صورت بسيار گسترده در جنگها استفاده ميشود. به عنوان نمونه بعضي در جنگها براي فريب دشمن، جابجايي نيروها و تجهزات نظامي به بخشي از مرز صورت ميگيرد، اما در واقع عمليات نظامي از منطقهاي ديگر آغاز ميشود. دشمن که تصور نميکرده از اين منطقه عملياتي صورت بگيرد، غافل گير شده و شکست ميخورد. آيا بايد اين تاکتيک نظامي را فريب کاري و خدعه و نيرنگ محسوب کنيم و بگوييم از نظر اخلاقي چنين کاري درست نيست!!؟
امام علی(ع) نیز معتقد بود در نبرد، بیش از نیرو و توان، بر نیرنگ و حیله میتوان اعتماد کرد.<ref>ابنحجر عسقلانی، فتحالباری، ج۸، ص۴۵۱.</ref>
واضح است که در درگيريهاي نظامي هر يک از طرفين تلاش ميکنند با اتخاذ سياستهاي فريب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسليم نمايند.
* در روایتی از «[[عدی بن حاتم]]» نقل شده که در جنگ صفین، علی(ع) با صدای بلند گفت: به خدا قسم، معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس در پایان سخنش، آهسته گفت: «إِنْ شَاءَ اللَّه». من نزدیک او بودم و گفتم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید! مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ امام: جنگ خدعه است، من دروغگو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعین حال کلمهٔ «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم نگفته باشم.<ref>ابنشهر آشوب، مناقب، ج۲، ص۱۹۵.</ref>
* امام علی(ع) در [[فریب عمرو بن عبدود توسط امام علی(ع)|نبرد با عمرو بن عبدود]]، او را فریب داد و کشت.<ref>علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۲، ص ۱۸۴.</ref>
پيامبر و خدعه در جنگ
* ابناعثم کوفی مینویسد: در [[جنگ صفین]] «بسر بن ارطاه» به میدان آمد و ساعتی جولان داد و هیچ سخن نمیگفت. از ترس اینکه مبادا علی(ع) او را بشناسد. علی(ع) مخفیانه جلو آمد و بر او حمله کرد. و نیزهای پرتاب کرد. بسر، از اسب بر روی زمین افتاد و سپس میدان جنگ را ترک کرد.<ref>ابناعثم کوفی، الفتوح، ص۵۹۰–۵۹۱. </ref>
== پیوند به بیرون ==
از نظر رسول خداn جنگ خدعه است و روايت مشهور «الحرب خدعه»، در بسياري از منابع تاريخي و حديثي ذکر شده است.<ref>ر.ک: مسلم نيشابوري، صحيحمسلم، بيروت، دارالفکر، بيتا، ج۵، ص۱۴۳؛ سليمانبنداوود سجستاني، مسند ابيداوود، ص۲۳۶؛ احمد بن شعيب نسايي، السنن الکبري، ج۵، ۱۹۳؛ خطيب بغدادي، همان، ج۲، ص۳۱۵؛ ابنعساکر، تاريخ مدينهي دمشق، همان، ج۲۸، ص۲۶؛ محمدباقرمجلسي، همان، ج۳۴، ص۳۳۲؛ اسماعيلبنکثير، همان، ج۴، ص۱۱۳.</ref>
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجیزاده» قم مرکز مدیریت حوزههای علمیه، ۱۳۹۲ش.
== منابع ==
در روايتي ديگر از «نواسبنسمعان کلابي» نقل شده است که رسول خداn فرمود:
{{پانویس|۲}}
{{جهاد}}
هر سخن دروغي لا محاله دروغ نوشته ميشود مگر دروغي که فرد در جنگ ميگويد، چرا که جنگ خدعه است.<ref>«... کلُّ الْکذِبِ مَکتُوبٌ کذِباً لَا مَحَالَه إِلَّا أَنْ يَکذِبَ الرَّجُلُ فِي الْحَرْبِ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه أَوْ يَکونَ بَيْنَ رَجُلَيْنِ شَحْنَاءُ فَيُصْلِحَ بَيْنَهُمَا أَوْ يُحَدِّثَ امْرَأَتَهُ يُرْضِيهَا» محمدباقر مجلسي، همان، ج۶۹، ص۲۵۴.</ref>
شکي نيست که خدعه در جنگ، يکي از راههايي بود که رسول خداn در نبردهاي خويش بر عليه دشمنان به کار برده است. که ميتوان به موارد ذيل اشاره کرد:
۱. در جنگ خندق پس از درخواست «نعيمبنمسعود» براي اختلاف انداختن بين دشمن با خدعه، پيامبر به او اجازه داد و فرمود: تو در ميان ما يک مرد بيش نيستي، پس تا ميتواني دشمنان را از سر ما دور ساز (يعني: ميان ايشان اختلاف بينداز تا دست از ياري و همکاري با يکديگر بکشند) زيرا جنگ خدعه و فريب است.<ref>«إنما أنت فينا رجل واحد فخذل عنا إن استطعت، فإن الحرب خدعه» ابنهشام حميري، السيرهالنبويه، ج۲، ص۲۲۹، محمدبنجرير طبري، همان، ج۲، ص۵۷۸؛ ابوالربيع حميري کلاعي، الاکتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله9 و الثلاثه الخلفاء، ج۱، ص۴۲۸؛ محمدباقر مجلسي، همان، ج۲۰، ص۲۰۷؛ ابنحزم اندلسي، جوامع السيرهالنبويه، ص۱۵۱؛ ابوحاتم تميمي، السيرهالنبويه و اخبار الخلفاء، ج۱، ص۲۵۹.</ref>
۲. در موردی ديگر در غزوهي «سلسله» (ذات سلاسل)، عمرو عاص از رسول خداn در خواست کرد با خدعه به جنگ با دشمن برود و رسول خداn موافقت کرد و او را فرستاد.<ref>«فَقَالَ لَهُ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ ابْعَثْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه فَلَعَلِّي أَخْدَعُهُمْ فَأَنْفَذَهُ مَعَ جَمَاعَه» محمدبنمحمد بن نعمان (شيخمفيد)، الارشاد، همان، ج۱، ص۱۶۳؛ محمدباقر مجلسي، همان، ج۲۱، ص۷۸؛ ابنشهر آشوب مازندراني، همان، و اسماعيلبنکثير، همان، ج۴، ص۱۱۱.</ref>
۳. رسول خداn در برخي از جنگها دستور ميداد براي فريب دشمن در بسياري از نقاط آتش بيفروزيد تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نيروي نظامي، برتر است.
واقدي و ديگران نوشتهاند در غزوه «حمراء الاسد» پيامبرn دستور داده بود تا روزها هيزم جمع کنند و چون شب فرا ميرسيد، دستور ميداد که آتش بيفروزند و هر فردي آتشي روشن ميکرد، به طوري که شبها پانصد آتش افروخته ميشد که از راه دور هم ديده ميشد. يکي از مسلمانان ميگويد: آوازه اردوي ما و آتشهايي که شبها ميافروختيم در همه جا شايع شده بود و اين خود از وسايلي بود که خداوند با آن دشمن ما را منکوب کرد و ترساند.<ref>محمدبنعمر واقدي، همان، ص۲۴۸؛ احمدبنعلي مقريزي، امتاعالاسماع، همان، ج۱، ص۱۸۰؛ محمدبنسعد، همان، ج۲، ص۳۸ ؛ ابنجوزي، همان، ج۳، ص۱۷۳.</ref>
۴. پيامبرn به ياران خويش دستور ميداد:
«غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لا تَشَبَّهوا بِالْيَهودِ»<ref>نهجالبلاغه، همان، کلمات قصار، شماره ۱۷؛ شيخ حرّ عاملي، همان، ج۱، ص۴۰۳؛ ابن ابي الحديد، همان، ج۱۸، ص۱۲۲؛ محمدباقر مجلسي، همان، ج۷۳، ص۹۸.</ref> خضاب کنيد و مانند يهوديان نشويد.
شهيد مطهريw مينويسد:
به عليA عرض کردند درباره اين حديث که «غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لا تَشَبَّهوا بِالْيَهودِ». (عليA خودش اين حديث را روايت ميکرد ولي عمل نميکرد، يعني؛ خودش رنگ نميبست و خضاب نميکرد). عليA فرمود: اين دستور، مخصوص زمان پيغمبر است؛ اين تاکتيک جنگي بود که دشمن نگويد اينها، يک عدّه پير و فرسوده هستند، يک حيلهي جنگي بود که رسول اکرمn به کار ميبرد ولي امروز «فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتارَ»<ref>مرتضي مطهري، مجموعهي آثار، همان، ج۱۸، ص۲۹ ـ ۳۰.</ref> هر که بخواهد خضاب کند و هر که نخواست خضاب نکند.
ابن ابي الحديد مينويسد:
يهوديان خضاب نميکردند پيامبرn صحابه را امر کرد به خضاب تا در ديد دشمن جوان به نظر برسند و مشرکان در جنگ از آنها بترسند چرا که پير بودن نشان ضعف ميباشد.<ref>ابن ابي الحديد، همان، ج۱۸، ص۱۲۲.</ref>
خدعه از ديدگاه حضرت عليA
حضرت عليA بر اساس سيرهي رسول خداn جنگ را خدعه ميدانست. آن حضرت در حديثي ميفرمايد:
در نبرد بر نيرنگ و حيلهات بيشتر از نيرو و توانت اعتماد کن!<ref>«کن في الحرب بحيلتک اوثق منک بشدتک» ابن ابي الحديد، همان، ج۲۰، ص۳۱۲؛ عليبنابي بکرهيثمي، مجمعالزوائد، ج۶، ص۲۳۷؛ ابنحجرعسقلاني، فتحالباري، همان، ج۸، ص۴۵۱؛ احمدبنعليبن المثني، مسند ابويعلي الموصلي، ج۱، ص۳۶۴؛ اسماعيلبنکثير، همان، ج۷، ص۳۰۲.</ref>
در حديث ديگري حضرت فرمود: «الْحَرْبُ خُدْعَه؛ جنگ خدعه است. سپس فرمود: به رسول خداn خبر رسيد که «بنيقريظه» به ابوسفيان گفتهاند: ما شما را در جنگ با محمدn ياري ميکنيم. پيامبر در جمع مسلمانان برخاست وفرمود: بنيقريظه فردي را نزد ما فرستادهاند و گفتهاند: در جنگ ما و ابوسفيان، به ياري ما خواهند آمد. اين خبر به ابوسفيان رسيد. ابوسفيان گفت: يهوديان نيرنگ زدند... .<ref>«فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ، بَلَغَهُ أَنَّ بَنِي قُرَيْظَه بَعَثُوا إِلَي أَبِي سُفْيَانَ أَنَّکمْ إِذَا الْتَقَيْتُمْ أَنْتُمْ وَ مُحَمَّدٌ أَمْدَدْنَاکمْ وَ أَعَنَّاکمْ فَقَامَ النَّبِيُّ، فَخَطَبَنَا فَقَالَ إِنَّ بَنِي قُرَيْظَه بَعَثُوا إِلَيْنَا أَنَّا إِذَا الْتَقَيْنَا نَحْنُ وَ أَبُو سُفْيَانَ أَمْدَدُونَا وَ أَعَانُونَا فَبَلَغَ ذَلِک أَبَا سُفْيَانَ فَقَالَ غَدَرَتْ يَهُودُ فَارْتَحَلَ عَنْهُم» مجلسي، همان، ج۲۰، ص۲۴۶؛ عبدالله حميري، قربالاسناد، ص۱۳۳.</ref>
در روايتي ديگر از سويد بن غفله از عليA روايت شده آن حضرت فرمود: وقتي از رسول خداn براي شما حديثي ميخوانم، به خدا قسم اگر از آسمان به زير افتم نزد من محبوبتر است از اين که بر او دروغ ببندم... جنگ خدعه است.<ref>محمدباقر مجلسي، همان، ج۳۳، ص۳۳۱؛ عليبنحسين موسوي (سيد مرتضي)، تنزيه الانبياء و الائمه، ص۱۵۲؛ ابوبکر بيهقي، دلائلالنبوه، ج۶، ص۴۳۰.</ref>
حضرت عليA در غير جنگ، به هيچ عنوان حاضر نيست خدعه و فريبي به کار بندد. پس از اين که امر حکومت به عليA رسيد، حضرت عليA معاويه را از حکومت شام عزل کرد. معاويه هم از بيعت با آن حضرت خوداري کرد. مسعودي در مروّج الذهب مينويسد: مغيره گفت: هر کس را ميخواهي برکنار کن و معاويه را رها کن! حضرت فرمود: نه، به خدا قسم! حاضر نيستم معاويه را حتي براي دو روز، باقي بگذارم. حضرت عليA ميفرمايد: سپس مغيره در روز پنجم بيعت مجدداً آمد و گفت: من آن روز سخني گفتم و شما نپذيرفتيد من وقتي فکر کردم ديدم شما درست ميگفتيد، درست نيست که در اين کار خدعهاي به کار ببري و در اين کار فريب کاري نبايد باشد. ابنعباس ميگويد: من گفتم: من پيشنهاد ميکنم معاويه را ابقا کني! و عليA مخالفت کرد. سپس گفتم: «أماسمعتَ رسول اللّه يقول: الحرب خدعه!...» آيا نشنيدهاي که رسول خدا فرمود جنگ خدعه است؟ عليA باز هم نپذيرفت. و فرمود: اي ابنعباس! من از خردهکاريهاي تو و خرده کاريهاي معاويه، به دورم».<ref>«فقالA: يابنعباس!، لست من هنيئاتک و هنيئات معاويه في شيء». محمد هادي يوسفي غروي، موسوعه التاريخ الإسلامي، ج۴، ص۴۴۸؛ عليبنحسين مسعودي، مروّجالذهب، همان، ج۲، ص۳۵۶.</ref>
اين روايت تاريخي به خوبي نشان ميدهد که عليA ابقاء موقتي معاويه به حکومت شام، به منظور عزل راحتتر او، نيرنگ ميدانست و عليرغم پيشنهاد ابنعباس که تصور ميکرد اين کار خدعهاي مجاز است، آن را نپذيرفت.
حضرت عليA در شوراي شش نفرهي عُمر؛ وقتي عبدالرحمنبنعوف به آن حضرت پيشنهاد کرد، حاضرم با شما بيعت کنم با اين شرط که به سيرهي شيخين (علاوه بر قرآن و سنت پيامبر) عمل کني، نپذيرفت و حاضر نشد (هرچند با دروغ مصلحتي) خود را پايبند به سيرهي شيخين نشان دهد.<ref>ر.ک: محمدبنجرير طبري، همان، ج۴، ص۲۳۳؛ ابنواضح يعقوبي، همان، ج۲، ص۱۶۲.</ref> در واقع او نخواست با خدعه و دروغ و فريب به حکومت دست پيدا کند.
خدعههاي عليA در ميدان جنگ
در روايتي از «عديبنحاتم» نقل شده: در جنگ صفين حضرت عليA با صداي بلند فرمود: «والله لاُقتلن معاويه و اصحابه»؛ به خدا قسم معاويه و يارانش را خواهم کشت. سپس درآخر سخنش آهسته فرمود: «ان شاء الله» من نزديک او بودم به حضرت عرض کردم: يا اميرالمومنين! شما قسم خورديد. سپس از آن استثنا کرديد!. مقصودتان چه بود؟ چه هدفي داشتيد؟ حضرت فرمود: ان الحرب خدعه؛ جنگ خدعه است، من دروغ گو نيستم. خواستم اصحابم را بر عليه آنها تحريک و تحريض کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعين حال کلمهي «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم، نگفته باشم.<ref>ابن شهر آشوب مازندراني، همان، ج۲، ص۱۹۵ «هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَه بْنِ صَدَقَه قَالَ حَدَّثَنِي رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ وَ کانَ مَعَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي حُرُوبِهِ أَنَّ عَلِيّاً ع قَالَ لَيْلَه الْهَرِيرِ بِصِفِّينَ حِينَ الْتَقَي مَعَ مُعَاوِيَه رَافِعاً صَوْتَهُ يُسْمِعُ أَصْحَابَهُ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِيَه وَ أَصْحَابَهُ ثُمَّ قَالَ فِي آخِرِ قَوْلِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ يَخْفِضُ بِهِ صَوْتَهُ وَ کنْتُ مِنْهُ قَرِيباً فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّک حَلَفْتَ عَلَي مَا قُلْتَ ثُمَّ اسْتَثْنَيْتَ فَمَا أَرَدْتَ بِذَلِک فَقَالَ إِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه وَ أَنَا عِنْدَ أَصْحَابِي صَدُوقٌ فَأَرَدْتُ أَنْ أُطْمِعَ أَصْحَابِي فِي قَوْلِي کيْ لَا يَفْشَلُوا وَ لَا يَفِرُّوا فَافْهَمْ فَإِنَّک تَنْتَفِعُ بِهَا بَعْدُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَي» محمدباقر مجلسي، همان، ج۳۲، ص۶۱۷.</ref>
ابناعثم کوفي مينويسد:
در جنگ صفّين «بسربنارطاه» به ميدان آمد و ساعتي جولان داد و هيچ سخن نميگفت. از ترس اينکه مبادا حضرت عليA او را بشناسد. عليA مخفيانه جلو آمد و بر او حمله کرد. و نيزهاي حوالهي او ساخت. بسر، از اسب جدا شد و بر قفا روي زمين افتاد. سپس با خواري ميدان جنگ را ترک کرد.<ref>ابناعثم کوفي، همان، ص۵۹۰ ـ ۵۹۱. «بسر» همانند عمرو عاص با عيان کردن عورت خويش موفق به نجات جان خويش شد.، نصربنمزاحم منقري، همان، ص۶۳۳.</ref>
همين نويسنده آورده است:
مردي از لشکر شام، چهار نفر از ياران عليA را به شهادت رساند. مبارزين لشکر عليA پس از کشته شدن نفر چهارم، از مبارزه با او خودداري کردند. حضرت عليA تغيير لباس داد و به ميدان رفت. شامي ندانست که حريف کيست به آن حضرت حمله کرد. حضرت عليA با شمشير او را به دو نيم کرد... .<ref>ابناعثم کوفي، همان، ص۵۹۸.</ref>
==منابع==
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سيره نظامي اميرالمؤمنين» نوشته «يدالله حاجيزاده» قم مرکز مدیریت حوزه های علمیه، ۱۳۹۲ش.
<references />
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{شاخه
{{شاخه
| شاخه اصلی =
| شاخه اصلی = اسلام
| شاخه فرعی۱ =
| شاخه فرعی۱ = مباحث فقهی اسلام
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
| شناسه =
| شناسه =شد
| تیترها =
| تیترها =شد
| ویرایش =
| ویرایش =شد
| لینکدهی =
| لینکدهی =شد
| ناوبری =
| ناوبری =
| نمایه =
| نمایه =
| تغییر مسیر =
| تغییر مسیر =
| ارجاعات =
| ارجاعات =
| بازبینی =
| بازبینی =
| تکمیل =
| تکمیل =
| اولویت =
| اولویت =ج
| کیفیت =
| کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
نسخهٔ کنونی تا ۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۰
سؤال
خدعه و نیرنگ در جنگ
خُدْعَة و نیرنگ در جنگ را وسیلهای برای شکست دشمن دانستهاند که در اسلام نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
در درگیریهای نظامی، بخشی از تلاش گروهها، بر فریب دشمن بوده و چنین تلاشی را امری عقلانی بر شمردهاند. فقیهان شیعه نیز نیرنگ در جنگ را تأیید کرده و آنرا مورد اجماع دانستهاند.
روایت مشهوری از پیامبر اسلام در منابع مختلف نقل شده که «الحَرْبُ خُدْعَة؛ جنگ نیرنگ است». براساس نقلهای تاریخی پیامبر به افراد خود در جنگها اجازه میداد دشمن را فریب دهند. پیامبر، نیرنگ را وسیلهای برای پیروزی بر دشمن قرار میداد.
از امام علی(ع) نیز نقل شده که اعتماد بر نیرنگ و حیله در نبرد را بیش از اعتماد بر نیرو و توان میدانست. امام علی(ع) نیز در جنگها تلاش در فریب دشمن داشت و در مواردی از جمله کشتن عمرو بن عبدود از آن استفاده کرد.
نیرنگ در غیر جنگ را امری ناپسند و نامطلوب برشمردهاند.
مفهوم شناسی
«خدعه» در لغت، چیزی است که به وسیلهٔ آن، انسان فریب میخورد.[۱] خدعه و نیرنگ در جنگ، وسیلهای برای شکست دشمن و ترفندی است که با آن میتوان بهترین ضربات را به دشمن وارد کرد. «خُدعه» منحصراً برای نیرنگ در جنگ استفاده میشود. این کلمه تفاوت بسیاری با «غدر» که خیانت و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است از آن استفاده شود، دارد.
حکم نیرنگ در جنگ
در درگیریهای نظامی هر یک از طرفین تلاش میکنند با اتخاذ سیاستهای فریب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسلیم نمایند. از گذشتههای دور تا به امروز، همواره فریبهای نظامی، به صورت بسیار گسترده در جنگها استفاده میشود.
مسعودی مورخ مسلمان در کتاب مروج الذهب مینویسد: از کلام بسیار کوتاه و گویای رسول خدا (حدیث «الحرب خدعه؛ جنگ، نیرنگ است») مشخص است که درگیری با شمشیر در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدایی باید از خدعه بهره برد. ... این مطلب را هر انسان با بصیرت، دارای سیاست و مدیریت، خوب میفهمد.[۲]
موضوع فریب و نیرنگ در جنگ، از نظر فقهی، اجماعی است. علامه حلی در کتاب تذکره الفقهاء مینویسد: خدعه در جنگ جایز است و مبارز میتواند رقیبش را با توسل به خدعه، فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله، اجماعی است.[۳] شیخ محمدحسن نجفی، صاحب جواهر، خدعه در جنگ را جایز میداند و معتقد است در «تذکره» و «منتهی» بر این امر اجماع شده است.[۴]
ابنقدامه در کتاب المغنی، فصلی برای این موضوع قرار داده، آنرا مجاز دانسته و سپس به خدعهٔ علی(ع) در هنگام جنگ با عمرو بن عبدود اشاره کرده است.
نیرنگ در جنگ توسط پیامبر(ص)
روایت مشهور از پیامبر اسلام که «الحَرْبُ خُدْعَة؛ جنگ نیرنگ است»، در بسیاری از منابع تاریخی[۵] و حدیثی[۶] ذکر شده است. در روایتی دیگر از رسول خدا(ص) نقل شده: هر سخن دروغی، دروغ نوشته میشود مگر دروغی که فرد در جنگ میگوید، چرا که جنگ خدعه است.[۷]
منابع، مواردی از خدعه پیامبر اسلام در جنگها را آوردهاند:
پیامبر در جنگ خندق، درخواست «نعیم بن مسعود» برای اختلاف انداختن با خدعه میان دشمن را اجازه داد.[۸]
در غزوه ذات سلاسل، عمرو عاص از رسول خدا(ص) درخواست کرد با خدعه به جنگ برود و رسول خدا موافقت کرد و او را فرستاد.[۹]
رسول خدا در برخی از جنگها دستور میداد برای فریب دشمن، هر فرد از مسلمانان، آتشی روشن کند تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نیروی نظامی، برتر است.
به رسول خدا خبر رسید که یهودیان بنیقریظه به ابوسفیان پیام فرستادند که آنها را در جنگ علیه مسلمانان یاری میکنند. پیامبر در جمع مسلمانان برخاست و فرمود: بنیقریظه فردی را نزد ما فرستادهاند و گفتهاند: در جنگ ما و ابوسفیان، به یاری ما خواهند آمد. این خبر به ابوسفیان رسید. ابوسفیان گفت: یهودیان نیرنگ زدند….[۱۰]
نیرنگ در جنگ توسط امام علی(ع)
امام علی(ع) نیز معتقد بود در نبرد، بیش از نیرو و توان، بر نیرنگ و حیله میتوان اعتماد کرد.[۱۱]
در روایتی از «عدی بن حاتم» نقل شده که در جنگ صفین، علی(ع) با صدای بلند گفت: به خدا قسم، معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس در پایان سخنش، آهسته گفت: «إِنْ شَاءَ اللَّه». من نزدیک او بودم و گفتم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید! مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ امام: جنگ خدعه است، من دروغگو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعین حال کلمهٔ «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم نگفته باشم.[۱۲]
ابناعثم کوفی مینویسد: در جنگ صفین «بسر بن ارطاه» به میدان آمد و ساعتی جولان داد و هیچ سخن نمیگفت. از ترس اینکه مبادا علی(ع) او را بشناسد. علی(ع) مخفیانه جلو آمد و بر او حمله کرد. و نیزهای پرتاب کرد. بسر، از اسب بر روی زمین افتاد و سپس میدان جنگ را ترک کرد.[۱۴]
پیوند به بیرون
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجیزاده» قم مرکز مدیریت حوزههای علمیه، ۱۳۹۲ش.