نیرنگ در جنگ: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
خدعه و نیرنگ در جنگ | خدعه و نیرنگ در جنگ | ||
== مفهوم شناسی == | == مفهوم شناسی == | ||
خط ۱۳: | خط ۱۲: | ||
بدون شک بین «خدعه»، (که منحصراً در جنگ استفاده میشود و در واقع فریب دادن دشمن است)، با «غدر» که خیانت و نیرنگ و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است از آن استفاده شود، تفاوت زیادی وجود دارد. غدر و خیانت، نسبی نیست که در برخی از شرایط مجاز باشد؛ در شرایط دیگر غیرمجاز بلکه غدر و نیرنگ و خیانت، همواره محکوم است. اما خُدعه و فریب، نسبی است و در جنگها میتوان برای فریب دشمن از آن استفاده کرد.<ref>ما در فصل دوم، «غدر» را به عنوان یکی از روشهای ممنوع و غیرمجاز از دیدگاه امام علیA بیان کردیم.</ref> | بدون شک بین «خدعه»، (که منحصراً در جنگ استفاده میشود و در واقع فریب دادن دشمن است)، با «غدر» که خیانت و نیرنگ و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است از آن استفاده شود، تفاوت زیادی وجود دارد. غدر و خیانت، نسبی نیست که در برخی از شرایط مجاز باشد؛ در شرایط دیگر غیرمجاز بلکه غدر و نیرنگ و خیانت، همواره محکوم است. اما خُدعه و فریب، نسبی است و در جنگها میتوان برای فریب دشمن از آن استفاده کرد.<ref>ما در فصل دوم، «غدر» را به عنوان یکی از روشهای ممنوع و غیرمجاز از دیدگاه امام علیA بیان کردیم.</ref> | ||
== خدعه از نظر عقل == | == خدعه از نظر عقل == | ||
خط ۳۷: | خط ۲۷: | ||
واضح است که در درگیریهای نظامی هر یک از طرفین تلاش میکنند با اتخاذ سیاستهای فریب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسلیم نمایند. | واضح است که در درگیریهای نظامی هر یک از طرفین تلاش میکنند با اتخاذ سیاستهای فریب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسلیم نمایند. | ||
== حکم فقهی نیرنگ در جنگ == | |||
از نظر فقهی نیز این مسئله اجماعی است که خدعه در جنگ جایز است. علّامهحلّی در تذکره الفقها مینویسد: خدعه در جنگ جایز است و مبارز میتواند رقیب خویش را با توسل به خدعه، فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله اجماعی است.<ref>«تجوز المخادعه فی الحرب و ان یخدع المبارز قرنه لیتوصل بذلک الی قتله اجماعاً» علّامهحلّی، تذکره الفقها، ج۱، ص۴۱۴ و ج۹، ص۸۳.</ref> | |||
شیخ محمدحسننجفی (صاحب جواهر)، پس از اشاره به عدم جواز غدر، خدعه در جنگ را جایز میداند و معتقد است در «تذکره» و «منتهی» بر این امر اجماع شده است.<ref>ر. ک. شیخ محمدحسین نجفی، همان، ج۲۱، ص۷۹.</ref> | |||
ابن قدامه در کتاب المغنی، در فصلی با عنوانِ «و تجوز الخدعه فی الحرب للمبارز و غیره لأن النبی قال: الحرب خدعه و هو حدیث حسن صحیح.»<ref>خدعه در جنگ برای مبارز و غیر مبارز، جایز است چرا که پیامبر فرمود: جنگ خدعه است و این حدیث حسن و صحیح است. ر.ک. عبداللهبنقدامه، همان، ج۱۰، ص۳۹۶.</ref> بکارگیری خدعه را بیان میکند، سپس به خدعهٔ علیA در هنگام جنگ با عمروبنعبدود اشاره کرده است.<ref>ر. ک. همان، ص۳۹۷.</ref> | |||
صاحب کشف القناع نیز خدعه در جنگ را جایز میداند و حدیث «الحرب خدعه» را به عنوان دلیل بر این امر، ذکر میکند.<ref>ر. ک. منصوربنیونس بهوتی، کشفالقناع، ج۳، ص۷۹.</ref> | |||
== خدعه در جنگ از نگاه پیامبر(ص) و امام علی(ع) == | == خدعه در جنگ از نگاه پیامبر(ص) و امام علی(ع) == | ||
خط ۵۸: | خط ۵۷: | ||
ضرت علیA در شورای شش نفرهٔ عُمر؛ وقتی عبدالرحمنبنعوف به آن حضرت پیشنهاد کرد، حاضرم با شما بیعت کنم با این شرط که به سیرهٔ شیخین (علاوه بر قرآن و سنت پیامبر) عمل کنی، نپذیرفت و حاضر نشد (هرچند با دروغ مصلحتی) خود را پایبند به سیرهٔ شیخین نشان دهد.<ref>ر. ک. محمدبنجریر طبری، همان، ج۴، ص۲۳۳؛ ابنواضح یعقوبی، همان، ج۲، ص۱۶۲.</ref> در واقع او نخواست با خدعه و دروغ و فریب به حکومت دست پیدا کند. | ضرت علیA در شورای شش نفرهٔ عُمر؛ وقتی عبدالرحمنبنعوف به آن حضرت پیشنهاد کرد، حاضرم با شما بیعت کنم با این شرط که به سیرهٔ شیخین (علاوه بر قرآن و سنت پیامبر) عمل کنی، نپذیرفت و حاضر نشد (هرچند با دروغ مصلحتی) خود را پایبند به سیرهٔ شیخین نشان دهد.<ref>ر. ک. محمدبنجریر طبری، همان، ج۴، ص۲۳۳؛ ابنواضح یعقوبی، همان، ج۲، ص۱۶۲.</ref> در واقع او نخواست با خدعه و دروغ و فریب به حکومت دست پیدا کند. | ||
== نیرنگ توسط پیامبر و امام علی(ع) | == نیرنگ در جنگ توسط پیامبر(ص) و امام علی(ع) == | ||
در روایتی از «عدیبنحاتم» نقل شده: در جنگ صفین حضرت علیA با صدای بلند فرمود: «والله لاُقتلن معاویه و اصحابه»؛ به خدا قسم معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس درآخر سخنش آهسته فرمود: «ان شاء الله» من نزدیک او بودم به حضرت عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید!. مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ حضرت فرمود: ان الحرب خدعه؛ جنگ خدعه است، من دروغ گو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک و تحریض کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعین حال کلمهٔ «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم، نگفته باشم.<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، همان، ج۲، ص۱۹۵ «هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَه بْنِ صَدَقَه قَالَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ وَ کانَ مَعَ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فِی حُرُوبِهِ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ لَیْلَه الْهَرِیرِ بِصِفِّینَ حِینَ الْتَقَی مَعَ مُعَاوِیَه رَافِعاً صَوْتَهُ یُسْمِعُ أَصْحَابَهُ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِیَه وَ أَصْحَابَهُ ثُمَّ قَالَ فِی آخِرِ قَوْلِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ یَخْفِضُ بِهِ صَوْتَهُ وَ کنْتُ مِنْهُ قَرِیباً فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّک حَلَفْتَ عَلَی مَا قُلْتَ ثُمَّ اسْتَثْنَیْتَ فَمَا أَرَدْتَ بِذَلِک فَقَالَ إِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه وَ أَنَا عِنْدَ أَصْحَابِی صَدُوقٌ فَأَرَدْتُ أَنْ أُطْمِعَ أَصْحَابِی فِی قَوْلِی کیْ لَا یَفْشَلُوا وَ لَا یَفِرُّوا فَافْهَمْ فَإِنَّک تَنْتَفِعُ بِهَا بَعْدُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی» محمدباقر مجلسی، همان، ج۳۲، ص۶۱۷.</ref> | در روایتی از «عدیبنحاتم» نقل شده: در جنگ صفین حضرت علیA با صدای بلند فرمود: «والله لاُقتلن معاویه و اصحابه»؛ به خدا قسم معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس درآخر سخنش آهسته فرمود: «ان شاء الله» من نزدیک او بودم به حضرت عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید!. مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ حضرت فرمود: ان الحرب خدعه؛ جنگ خدعه است، من دروغ گو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک و تحریض کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعین حال کلمهٔ «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم، نگفته باشم.<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، همان، ج۲، ص۱۹۵ «هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَه بْنِ صَدَقَه قَالَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ وَ کانَ مَعَ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فِی حُرُوبِهِ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ لَیْلَه الْهَرِیرِ بِصِفِّینَ حِینَ الْتَقَی مَعَ مُعَاوِیَه رَافِعاً صَوْتَهُ یُسْمِعُ أَصْحَابَهُ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِیَه وَ أَصْحَابَهُ ثُمَّ قَالَ فِی آخِرِ قَوْلِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ یَخْفِضُ بِهِ صَوْتَهُ وَ کنْتُ مِنْهُ قَرِیباً فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّک حَلَفْتَ عَلَی مَا قُلْتَ ثُمَّ اسْتَثْنَیْتَ فَمَا أَرَدْتَ بِذَلِک فَقَالَ إِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه وَ أَنَا عِنْدَ أَصْحَابِی صَدُوقٌ فَأَرَدْتُ أَنْ أُطْمِعَ أَصْحَابِی فِی قَوْلِی کیْ لَا یَفْشَلُوا وَ لَا یَفِرُّوا فَافْهَمْ فَإِنَّک تَنْتَفِعُ بِهَا بَعْدُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی» محمدباقر مجلسی، همان، ج۳۲، ص۶۱۷.</ref> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۷: | ||
مردی از لشکر شام، چهار نفر از یاران علیA را به شهادت رساند. مبارزین لشکر علیA پس از کشته شدن نفر چهارم، از مبارزه با او خودداری کردند. حضرت علیA تغییر لباس داد و به میدان رفت. شامی ندانست که حریف کیست به آن حضرت حمله کرد. حضرت علیA با شمشیر او را به دو نیم کرد….<ref>ابناعثم کوفی، همان، ص۵۹۸.</ref> | مردی از لشکر شام، چهار نفر از یاران علیA را به شهادت رساند. مبارزین لشکر علیA پس از کشته شدن نفر چهارم، از مبارزه با او خودداری کردند. حضرت علیA تغییر لباس داد و به میدان رفت. شامی ندانست که حریف کیست به آن حضرت حمله کرد. حضرت علیA با شمشیر او را به دو نیم کرد….<ref>ابناعثم کوفی، همان، ص۵۹۸.</ref> | ||
== پیوند به بیرون == | |||
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجیزاده» قم مرکز مدیریت حوزههای علمیه، ۱۳۹۲ش. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
{{جهاد}} | {{جهاد}} |
نسخهٔ ۲۹ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۵۴
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
خدعه و نیرنگ در جنگ
خدعه و نیرنگ در جنگ
مفهوم شناسی
«خدعه» در لغت به معنای چیزی است که به وسیلهٔ آن، انسان فریب میخورد.[۱] خَدَعَهُ یعنی او را فریب داد و از جایی که متوجه نشود، امری ناپسند برای او اراده کرد.[۲] وقتی گفته میشود «رَجُلٌ خُدْعَه» یعنی مردی که مردم را فریب میدهد.[۳] شکی نیست که خدعه به معنای فریب دادن دشمن، تنها در جنگ، مجاز است. خدعه در واقع راهی است برای شکست دادن دشمن و حیلهای است که با آن میتوان بهترین ضربات را به دشمن وارد کرد.
تفاوت خُدعه و غدر
بدون شک بین «خدعه»، (که منحصراً در جنگ استفاده میشود و در واقع فریب دادن دشمن است)، با «غدر» که خیانت و نیرنگ و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است از آن استفاده شود، تفاوت زیادی وجود دارد. غدر و خیانت، نسبی نیست که در برخی از شرایط مجاز باشد؛ در شرایط دیگر غیرمجاز بلکه غدر و نیرنگ و خیانت، همواره محکوم است. اما خُدعه و فریب، نسبی است و در جنگها میتوان برای فریب دشمن از آن استفاده کرد.[۴]
خدعه از نظر عقل
نکته دیگری که باید به آن توجه نمود این است که سیاست «الحرب خدعه» را هر عقل سلیمی قبول دارد و بر اساس آن عمل میکند.
مسعودی در مروّج الذهب پس از ذکر حدیث رسول خداn (الحرب خدعه) مینویسد:
... از کلام بسیار کوتاه و گویای رسول خداn مشخص است که قتال با شمشیر در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدایی باید از خدعه بهره برد.
سپس مینویسد:
این مطلب را هر انسان با بصیرت، دارای سیاست و مدیریّتی، خوب میفهمد.[۵]
هر انسان خردمندی میداند که از این روش در جنگ باید استفاده کرد. از گذشتههای دور تا به امروز، همواره فریبهای نظامی، به صورت بسیار گسترده در جنگها استفاده میشود. به عنوان نمونه بعضی در جنگها برای فریب دشمن، جابجایی نیروها و تجهزات نظامی به بخشی از مرز صورت میگیرد، اما در واقع عملیات نظامی از منطقهای دیگر آغاز میشود. دشمن که تصور نمیکرده از این منطقه عملیاتی صورت بگیرد، غافل گیر شده و شکست میخورد. آیا باید این تاکتیک نظامی را فریب کاری و خدعه و نیرنگ محسوب کنیم و بگوییم از نظر اخلاقی چنین کاری درست نیست!!؟
واضح است که در درگیریهای نظامی هر یک از طرفین تلاش میکنند با اتخاذ سیاستهای فریب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسلیم نمایند.
حکم فقهی نیرنگ در جنگ
از نظر فقهی نیز این مسئله اجماعی است که خدعه در جنگ جایز است. علّامهحلّی در تذکره الفقها مینویسد: خدعه در جنگ جایز است و مبارز میتواند رقیب خویش را با توسل به خدعه، فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله اجماعی است.[۶]
شیخ محمدحسننجفی (صاحب جواهر)، پس از اشاره به عدم جواز غدر، خدعه در جنگ را جایز میداند و معتقد است در «تذکره» و «منتهی» بر این امر اجماع شده است.[۷]
ابن قدامه در کتاب المغنی، در فصلی با عنوانِ «و تجوز الخدعه فی الحرب للمبارز و غیره لأن النبی قال: الحرب خدعه و هو حدیث حسن صحیح.»[۸] بکارگیری خدعه را بیان میکند، سپس به خدعهٔ علیA در هنگام جنگ با عمروبنعبدود اشاره کرده است.[۹]
صاحب کشف القناع نیز خدعه در جنگ را جایز میداند و حدیث «الحرب خدعه» را به عنوان دلیل بر این امر، ذکر میکند.[۱۰]
خدعه در جنگ از نگاه پیامبر(ص) و امام علی(ع)
از نظر رسول خداn جنگ خدعه است و روایت مشهور «الحرب خدعه»، در بسیاری از منابع تاریخی و حدیثی ذکر شده است.[۱۱]
در روایتی دیگر از «نواسبنسمعان کلابی» نقل شده است که رسول خداn فرمود: هر سخن دروغی لا محاله دروغ نوشته میشود مگر دروغی که فرد در جنگ میگوید، چرا که جنگ خدعه است.[۱۲]
۱. در جنگ خندق پس از درخواست «نعیمبنمسعود» برای اختلاف انداختن بین دشمن با خدعه، پیامبر به او اجازه داد و فرمود: تو در میان ما یک مرد بیش نیستی، پس تا میتوانی دشمنان را از سر ما دور ساز (یعنی: میان ایشان اختلاف بینداز تا دست از یاری و همکاری با یکدیگر بکشند) زیرا جنگ خدعه و فریب است.[۱۳]
۲. در موردی دیگر در غزوهٔ «سلسله» (ذات سلاسل)، عمرو عاص از رسول خداn در خواست کرد با خدعه به جنگ با دشمن برود و رسول خداn موافقت کرد و او را فرستاد.[۱۴]
۳. رسول خدا در برخی از جنگها دستور میداد برای فریب دشمن در بسیاری از نقاط آتش بیفروزید تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نیروی نظامی، برتر است.
۴. به رسول خدا خبر رسید که «بنیقریظه» به ابوسفیان گفتهاند: ما شما را در جنگ با محمدn یاری میکنیم. پیامبر در جمع مسلمانان برخاست وفرمود: بنیقریظه فردی را نزد ما فرستادهاند و گفتهاند: در جنگ ما و ابوسفیان، به یاری ما خواهند آمد. این خبر به ابوسفیان رسید. ابوسفیان گفت: یهودیان نیرنگ زدند….[۱۵]
۴
علی(ع) معتقد بود در نبرد بر نیرنگ و حیلهات بیشتر از نیرو و توانت میتوان اعتماد کرد![۱۶]
ضرت علیA در شورای شش نفرهٔ عُمر؛ وقتی عبدالرحمنبنعوف به آن حضرت پیشنهاد کرد، حاضرم با شما بیعت کنم با این شرط که به سیرهٔ شیخین (علاوه بر قرآن و سنت پیامبر) عمل کنی، نپذیرفت و حاضر نشد (هرچند با دروغ مصلحتی) خود را پایبند به سیرهٔ شیخین نشان دهد.[۱۷] در واقع او نخواست با خدعه و دروغ و فریب به حکومت دست پیدا کند.
نیرنگ در جنگ توسط پیامبر(ص) و امام علی(ع)
در روایتی از «عدیبنحاتم» نقل شده: در جنگ صفین حضرت علیA با صدای بلند فرمود: «والله لاُقتلن معاویه و اصحابه»؛ به خدا قسم معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس درآخر سخنش آهسته فرمود: «ان شاء الله» من نزدیک او بودم به حضرت عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید!. مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ حضرت فرمود: ان الحرب خدعه؛ جنگ خدعه است، من دروغ گو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک و تحریض کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعین حال کلمهٔ «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم، نگفته باشم.[۱۸]
ابناعثم کوفی مینویسد:
در جنگ صفّین «بسربنارطاه» به میدان آمد و ساعتی جولان داد و هیچ سخن نمیگفت. از ترس اینکه مبادا حضرت علیA او را بشناسد. علیA مخفیانه جلو آمد و بر او حمله کرد. و نیزهای حوالهٔ او ساخت. بسر، از اسب جدا شد و بر قفا روی زمین افتاد. سپس با خواری میدان جنگ را ترک کرد.[۱۹]
همین نویسنده آورده است:
مردی از لشکر شام، چهار نفر از یاران علیA را به شهادت رساند. مبارزین لشکر علیA پس از کشته شدن نفر چهارم، از مبارزه با او خودداری کردند. حضرت علیA تغییر لباس داد و به میدان رفت. شامی ندانست که حریف کیست به آن حضرت حمله کرد. حضرت علیA با شمشیر او را به دو نیم کرد….[۲۰]
پیوند به بیرون
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجیزاده» قم مرکز مدیریت حوزههای علمیه، ۱۳۹۲ش.
منابع
- ↑ (الْخُدْعَه) بالضّمِّ مَا یُخْدَعُ بِهِ الْإِنْسَان، احمدبنمحمد مقرّی فیومی، مصباح المنیر، ص۱۶۵.
- ↑ خدعه: ای ختله و آراد به الکروه من حیث لا یعلم. اسماعیلبنحماد جوهری، الصحاح، ج۳، ص۱۲۰۱؛ ابنمنظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ مجدالدّین فیروزآبادی، قاموسالمحیط، ج۳، ص۱۶.
- ↑ «رجل خُدْعه: ای یخدع الناس کثیرا» ابنمنظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ شیخحسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات قرآن الکریم، ج۳، ص۲۶؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۲۰.
- ↑ ما در فصل دوم، «غدر» را به عنوان یکی از روشهای ممنوع و غیرمجاز از دیدگاه امام علیA بیان کردیم.
- ↑ و قوله «الحرب خدعَه» فعلم بهذا اللفظ الیسیر و الکلام الوجیز أن آخر مکاید الحرب القتال بالسیف، إذ کان بدؤها خدعه، کما قالA، و هذا یعرفه کل ذی رأی صحیح و ذی ریاسه و سیاسه» علیبنحسین مسعودی، مروجالذهب، همان، ج۲، ص۲۹۳.
- ↑ «تجوز المخادعه فی الحرب و ان یخدع المبارز قرنه لیتوصل بذلک الی قتله اجماعاً» علّامهحلّی، تذکره الفقها، ج۱، ص۴۱۴ و ج۹، ص۸۳.
- ↑ ر. ک. شیخ محمدحسین نجفی، همان، ج۲۱، ص۷۹.
- ↑ خدعه در جنگ برای مبارز و غیر مبارز، جایز است چرا که پیامبر فرمود: جنگ خدعه است و این حدیث حسن و صحیح است. ر.ک. عبداللهبنقدامه، همان، ج۱۰، ص۳۹۶.
- ↑ ر. ک. همان، ص۳۹۷.
- ↑ ر. ک. منصوربنیونس بهوتی، کشفالقناع، ج۳، ص۷۹.
- ↑ ر. ک. مسلم نیشابوری، صحیحمسلم، بیروت، دارالفکر، بیتا، ج۵، ص۱۴۳؛ سلیمانبنداوود سجستانی، مسند ابیداوود، ص۲۳۶؛ احمد بن شعیب نسایی، السنن الکبری، ج۵، ۱۹۳؛ خطیب بغدادی، همان، ج۲، ص۳۱۵؛ ابنعساکر، تاریخ مدینهٔ دمشق، همان، ج۲۸، ص۲۶؛ محمدباقرمجلسی، همان، ج۳۴، ص۳۳۲؛ اسماعیلبنکثیر، همان، ج۴، ص۱۱۳.
- ↑ «... کلُّ الْکذِبِ مَکتُوبٌ کذِباً لَا مَحَالَه إِلَّا أَنْ یَکذِبَ الرَّجُلُ فِی الْحَرْبِ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه أَوْ یَکونَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ شَحْنَاءُ فَیُصْلِحَ بَیْنَهُمَا أَوْ یُحَدِّثَ امْرَأَتَهُ یُرْضِیهَا» محمدباقر مجلسی، همان، ج۶۹، ص۲۵۴.
- ↑ «إنما أنت فینا رجل واحد فخذل عنا إن استطعت، فإن الحرب خدعه» ابنهشام حمیری، السیرهالنبویه، ج۲، ص۲۲۹، محمدبنجریر طبری، همان، ج۲، ص۵۷۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله9 و الثلاثه الخلفاء، ج۱، ص۴۲۸؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۲۰، ص۲۰۷؛ ابنحزم اندلسی، جوامع السیرهالنبویه، ص۱۵۱؛ ابوحاتم تمیمی، السیرهالنبویه و اخبار الخلفاء، ج۱، ص۲۵۹.
- ↑ «فَقَالَ لَهُ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ ابْعَثْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه فَلَعَلِّی أَخْدَعُهُمْ فَأَنْفَذَهُ مَعَ جَمَاعَه» محمدبنمحمد بن نعمان (شیخمفید)، الارشاد، همان، ج۱، ص۱۶۳؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۲۱، ص۷۸؛ ابنشهر آشوب مازندرانی، همان، و اسماعیلبنکثیر، همان، ج۴، ص۱۱۱.
- ↑ «فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ، بَلَغَهُ أَنَّ بَنِی قُرَیْظَه بَعَثُوا إِلَی أَبِی سُفْیَانَ أَنَّکمْ إِذَا الْتَقَیْتُمْ أَنْتُمْ وَ مُحَمَّدٌ أَمْدَدْنَاکمْ وَ أَعَنَّاکمْ فَقَامَ النَّبِیُّ، فَخَطَبَنَا فَقَالَ إِنَّ بَنِی قُرَیْظَه بَعَثُوا إِلَیْنَا أَنَّا إِذَا الْتَقَیْنَا نَحْنُ وَ أَبُو سُفْیَانَ أَمْدَدُونَا وَ أَعَانُونَا فَبَلَغَ ذَلِک أَبَا سُفْیَانَ فَقَالَ غَدَرَتْ یَهُودُ فَارْتَحَلَ عَنْهُم» مجلسی، همان، ج۲۰، ص۲۴۶؛ عبدالله حمیری، قربالاسناد، ص۱۳۳.
- ↑ «کن فی الحرب بحیلتک اوثق منک بشدتک» ابن ابی الحدید، همان، ج۲۰، ص۳۱۲؛ علیبنابی بکرهیثمی، مجمعالزوائد، ج۶، ص۲۳۷؛ ابنحجرعسقلانی، فتحالباری، همان، ج۸، ص۴۵۱؛ احمدبنعلیبن المثنی، مسند ابویعلی الموصلی، ج۱، ص۳۶۴؛ اسماعیلبنکثیر، همان، ج۷، ص۳۰۲.
- ↑ ر. ک. محمدبنجریر طبری، همان، ج۴، ص۲۳۳؛ ابنواضح یعقوبی، همان، ج۲، ص۱۶۲.
- ↑ ابن شهر آشوب مازندرانی، همان، ج۲، ص۱۹۵ «هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَه بْنِ صَدَقَه قَالَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ وَ کانَ مَعَ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فِی حُرُوبِهِ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ لَیْلَه الْهَرِیرِ بِصِفِّینَ حِینَ الْتَقَی مَعَ مُعَاوِیَه رَافِعاً صَوْتَهُ یُسْمِعُ أَصْحَابَهُ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِیَه وَ أَصْحَابَهُ ثُمَّ قَالَ فِی آخِرِ قَوْلِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ یَخْفِضُ بِهِ صَوْتَهُ وَ کنْتُ مِنْهُ قَرِیباً فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّک حَلَفْتَ عَلَی مَا قُلْتَ ثُمَّ اسْتَثْنَیْتَ فَمَا أَرَدْتَ بِذَلِک فَقَالَ إِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه وَ أَنَا عِنْدَ أَصْحَابِی صَدُوقٌ فَأَرَدْتُ أَنْ أُطْمِعَ أَصْحَابِی فِی قَوْلِی کیْ لَا یَفْشَلُوا وَ لَا یَفِرُّوا فَافْهَمْ فَإِنَّک تَنْتَفِعُ بِهَا بَعْدُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی» محمدباقر مجلسی، همان، ج۳۲، ص۶۱۷.
- ↑ ابناعثم کوفی، همان، ص۵۹۰–۵۹۱. «بسر» همانند عمرو عاص با عیان کردن عورت خویش موفق به نجات جان خویش شد. نصربنمزاحم منقری، همان، ص۶۳۳.
- ↑ ابناعثم کوفی، همان، ص۵۹۸.