کشته شدن عیسی(ع) با وجود قدرت بر زنده کردن مردهها: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
(ابرابزار) |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
گذشته ازآنچه در قرآن کریم و اناجیل بر وجود خارجی و نبوت حضرت مسیح (علیهالسلام) و متون تاریخی دلایل فراوانی وجود دارد؛ نیچه که خود ضد مسیحی بوده است مطالبی بیان نموده که هم بر وجود خارجی حضرت مسیح (علیهالسلام) دلالت دارد و هم ثابت میکند که پولس آیین حضرت مسیح (علیهالسلام) را تحریف نمود است. ازنظر نیچه پولس بهعنوان بزرگترین حواری کینهتوز<ref>فریدریش ویلهلم نیچه، دجال «تلاشی برای نقد مسیحیت»، ترجمه: سعید فیروزابادی، ص۱۰۰، تهران، خیام، چ۲، ۱۳۸۷ش</ref> به این باور بود که خداوند او را برای مأموریت تبلیغ الوهیت عیسی (علیهالسلام) به نزد یهودیان فراخوانده است.<ref>ناردو، دان، پیدایش مسیحیت، ترجمه: مهدی حقیقتخواه، ص۴۴، تهران، انتشارات ققنوس، چ۱، ۱۳۸۷ش.</ref> | گذشته ازآنچه در قرآن کریم و اناجیل بر وجود خارجی و نبوت حضرت مسیح (علیهالسلام) و متون تاریخی دلایل فراوانی وجود دارد؛ نیچه که خود ضد مسیحی بوده است مطالبی بیان نموده که هم بر وجود خارجی حضرت مسیح (علیهالسلام) دلالت دارد و هم ثابت میکند که پولس آیین حضرت مسیح (علیهالسلام) را تحریف نمود است. ازنظر نیچه پولس بهعنوان بزرگترین حواری کینهتوز<ref>فریدریش ویلهلم نیچه، دجال «تلاشی برای نقد مسیحیت»، ترجمه: سعید فیروزابادی، ص۱۰۰، تهران، خیام، چ۲، ۱۳۸۷ش</ref> به این باور بود که خداوند او را برای مأموریت تبلیغ الوهیت عیسی (علیهالسلام) به نزد یهودیان فراخوانده است.<ref>ناردو، دان، پیدایش مسیحیت، ترجمه: مهدی حقیقتخواه، ص۴۴، تهران، انتشارات ققنوس، چ۱، ۱۳۸۷ش.</ref> | ||
نیچه در آخرین اثر خود به نام دجّال(The Antichrist) پولس را بنیانگذار واقعی مسیحیت و درعینحال بزرگترین تخریبکنندهٔ آن توصیف | نیچه در آخرین اثر خود به نام دجّال(The Antichrist) پولس را بنیانگذار واقعی مسیحیت و درعینحال بزرگترین تخریبکنندهٔ آن توصیف میکند و با قراردادن او در برابر عیسی (علیهالسلام) نقادی جدی را متوجه او میسازد و پولس را فردی «ضد انجیل» و کینهجو میخواند.<ref>هانس کونگ، متفکران بزرگ مسیحی، ترجمه: گروه مترجمان، ص۱۶و۱۷، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، چ۱، ۱۳۸۶ش</ref> ازنظر نیچه پولس پیامآور تباهی است که اموری را قربانی نفرت خود کرد و بهویژه آن رستگار کننده (مسیح) را به صلیب خود کشید. این تحریفگر از سر نفرت دریافت که به واقعیت و حقیقت تاریخی نیازی ندارد و جنایت بزرگ یهودیان را در حق تاریخ تکرار کرد و گذشته را کنار گذاشته و خود تاریخ جدید برای مسیحیت جعل کرد و حتی تاریخ اسرائیل را دیگربار تحریف نمود تا خود را محِق بر این کار بشناساند و کلیسا نیز بعدها تاریخ بشریت را برای پیشینه مسیحیت تحریف کرد<ref>دجال «تلاشی برای نقد مسیحیت»، ص۹۲.</ref> و پس از مرگ عیسی نخستین تقلب و کژ نمایی عیسای واقعی ایجاد گردید و آموزههای شخصی پولس که عیسی یکسره با آن بیگانه بود محور مسیحیت قرار گرفت.<ref>کارل یاسپرس، نیچه و مسیحیت، ترجمه: عزت الله فولادوند، ص۹۵، تهران، انتشارات سخن، چ۲، ۱۳۸۸ش.</ref> | ||
ازآنچه نیچه به آن اذعان نموده این مطلب نیز بهوضوح ثابت میشود که یهودیان حضرت مسیح را نتوانستند به صلیب بکشانند بلکه این پولس بوده است که برای تثبیت عقاید خود مسئله به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح (علیهالسلام) را تبلیغ نموده است. قرآن کریم نیز کشته شدن حضرت مسیح (علیهالسلام) را به دست یهودیان تکذیب نموده میفرماید: «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقیناً؛ و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند و قطعاً او را نکشتند!»<ref>نساء، ۱۵۷.</ref> | ازآنچه نیچه به آن اذعان نموده این مطلب نیز بهوضوح ثابت میشود که یهودیان حضرت مسیح را نتوانستند به صلیب بکشانند بلکه این پولس بوده است که برای تثبیت عقاید خود مسئله به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح (علیهالسلام) را تبلیغ نموده است. قرآن کریم نیز کشته شدن حضرت مسیح (علیهالسلام) را به دست یهودیان تکذیب نموده میفرماید: «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقیناً؛ و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند و قطعاً او را نکشتند!»<ref>نساء، ۱۵۷.</ref> |
نسخهٔ ۱۸ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۴
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
کشته شدن حضرت عیسی(ع) با وجود قدرت او بر زنده کردن مردهها
دلایلی بسیار روشن و غیرقابلانکار بر وجود خارجی حضرت مسیح (علیهالسلام) وجود دارد. همچنین دلایلی وجود دارد که رسالت و پیامبری آن حضرت را ثابت نموده و اینکه آن حضرت یک مرد معمولی بوده است را نفی میکند. همچنین آن حضرت با معجزه خداوند از کشته شدن نجاتیافته و یهودیان به دستور امپراتور رومی نتوانسته آن حضرت را به قتل برسانند. اما اینکه حضرت مسیح (علیهالسلام) میتوانسته با معجزه الهی مرده را زنده کند، دلیل بر این نمیشود که جلو مرگ و کشته شدن خود را هم بگیرد.
مقدمه:
در طول تاریخ کسانی بوده و امروز هم هستند که در رسالت انبیاء از هر راه ممکن و ناممکن و با بهانههای مختلف خدشه وارد کنند. حتی کسانی که یقین به رسالت آنان داشتهاند بازهم از روی عناد و لجاجت از مخالفت با آنان دستبردار نبوده و نیستند. پیوسته از سوی مادهگرایان علیه ادیان الهی شبهاتی القاشده و میشود. یکی از این شبهات شبهه فوق است که اولاً در وجود خارجی حضرت مسیح (علیهالسلام) تردید شده و ثانیاً معجزه آن حضرت به دلیل اینکه نتوانسته جلو کشته شدن خود را بگیرد، زیر سؤال برده شده است. در این مقاله به این شبهه پاسخدادهشده است.
پاسخ شبهه:
از دید اسلام حضرت مسیح (علیهالسلام) یک انسان مخلوق و بندهای از بندگان خداست که بهعنوان پیامبر اولوالعزم همراه با کتاب آسمانی انجیل در راستای اعتلای کلمه توحید و عبادت پروردگار یکتا برای هدایت مردم فرستادهشده بود. این مطالب در قرآن کریم بهطور شفاف بیانشده است.[۱]
طب فرمایش قرآن کریم عیسی (علیهالسلام) یکی از پیامبران بزرگ صاحبشریعت است.[۲] که خداوند وی را بر بسیاری از پیامبران دیگر برتری بخشید.[۳] و آیات و نشانههای روشن و معجزات بسیاری را توسّط او نمایان نموده است[۴] او روحالله[۵] و کلمه الله[۶] و مؤید به روحالقدس است[۷] حضرت عیسی (علیهالسلام) دارای خلقتی استثنایی و معجزهآسا است.[۸] و مانند حضرت آدم بااراده خاص خداوند، بدون پدر متولّد شده است.[۹] وی قبل از هر چیز خود را عبد و بنده خدایی میداند که او را پیامبر و وجودش را (مبارک) قرارداد.[۱۰] و برای او انجیل را آورده که مایه نور و هدایت است.[۱۱]
حضرت مسیح (علیهالسلام) با توجه به اینکه معجزاتی از آن حضرت نقلشده و امت خود را بهسوی خدای واحد خوانده است و در قرآن کریم بهعنوان پیامبر اولوالعزم معرفیشده است، هیچگاه بهعنوان یک مرد نیکوکار معمولی مطرح نبوده است نه در زمان خود و نه در زمانهای بعدازآن؛ بلکه او پیامبر هدایت در سلسله انبیاء الهی بوده است. به همین دلیل معجزات او باعث شد که پولس یهودی از این مسئله سوءاستفاده نموده و آن حضرت را به درجهای خدایی برساند؛ بنابراین کنستانتین رومی هیچ نقشی در الوهیت سازی حضرت مسیح (علیهالسلام) نداشته است.
گذشته ازآنچه در قرآن کریم و اناجیل بر وجود خارجی و نبوت حضرت مسیح (علیهالسلام) و متون تاریخی دلایل فراوانی وجود دارد؛ نیچه که خود ضد مسیحی بوده است مطالبی بیان نموده که هم بر وجود خارجی حضرت مسیح (علیهالسلام) دلالت دارد و هم ثابت میکند که پولس آیین حضرت مسیح (علیهالسلام) را تحریف نمود است. ازنظر نیچه پولس بهعنوان بزرگترین حواری کینهتوز[۱۲] به این باور بود که خداوند او را برای مأموریت تبلیغ الوهیت عیسی (علیهالسلام) به نزد یهودیان فراخوانده است.[۱۳]
نیچه در آخرین اثر خود به نام دجّال(The Antichrist) پولس را بنیانگذار واقعی مسیحیت و درعینحال بزرگترین تخریبکنندهٔ آن توصیف میکند و با قراردادن او در برابر عیسی (علیهالسلام) نقادی جدی را متوجه او میسازد و پولس را فردی «ضد انجیل» و کینهجو میخواند.[۱۴] ازنظر نیچه پولس پیامآور تباهی است که اموری را قربانی نفرت خود کرد و بهویژه آن رستگار کننده (مسیح) را به صلیب خود کشید. این تحریفگر از سر نفرت دریافت که به واقعیت و حقیقت تاریخی نیازی ندارد و جنایت بزرگ یهودیان را در حق تاریخ تکرار کرد و گذشته را کنار گذاشته و خود تاریخ جدید برای مسیحیت جعل کرد و حتی تاریخ اسرائیل را دیگربار تحریف نمود تا خود را محِق بر این کار بشناساند و کلیسا نیز بعدها تاریخ بشریت را برای پیشینه مسیحیت تحریف کرد[۱۵] و پس از مرگ عیسی نخستین تقلب و کژ نمایی عیسای واقعی ایجاد گردید و آموزههای شخصی پولس که عیسی یکسره با آن بیگانه بود محور مسیحیت قرار گرفت.[۱۶]
ازآنچه نیچه به آن اذعان نموده این مطلب نیز بهوضوح ثابت میشود که یهودیان حضرت مسیح را نتوانستند به صلیب بکشانند بلکه این پولس بوده است که برای تثبیت عقاید خود مسئله به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح (علیهالسلام) را تبلیغ نموده است. قرآن کریم نیز کشته شدن حضرت مسیح (علیهالسلام) را به دست یهودیان تکذیب نموده میفرماید: «وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقیناً؛ و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند و قطعاً او را نکشتند!»[۱۷]
پس با توجه به اینکه حضرت مسیح (علیهالسلام) کشته نشده است، نباید در مورد عیسی این سؤال در اذهان نقش ببندد که چرا کسی که مرده را زنده میکرد، خود سرانجام کشته شد؟
افزون بر اینها این سخن واقعیت دارد که یهودیان تحت رهبری امپراتوری رم میخواستند حضرت مسیح (علیهالسلام) را بکشند و بر این کار اقدام نمودند اما با معجزه و اراده خداوند موفق بر این کار نشدند. قرآن کریم در آیه ۱۵۷ تا ۱۵۹ این ماجرا را گزارش میدهد، و بر اساس آن مسیح هماکنون زنده است و همانگونه که بیان شد با معجزه الهی این امر بر دشمنان او مشتبه شد و حضرت مستقیماً به آسمان برده شد. طبق همین آیات محققاً کسانی که در مورد قتل او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند و قطعاً او را نکشتند، بلکه خداوند او را بهسوی خود بالا برد، و خداوند توانا و حکیم است، هیچکس از اهل کتاب نیست مگر اینکه قبل از مردن به عیسی ایمان میآورند، او در روز قیامت علیه آنان گواه خواهد بود.[۱۸]
آنچه از ظاهر آیه ۱۵۹ سوره نساء (وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ…) به دست میآید این است که عیسی (علیهالسلام) نزد خداوند زنده است و نخواهد مرد، تا آنکه همه اهل کتاب به وی ایمان بیاورند.[۱۹]
به فرض اگر حضرت مسیح (علیهالسلام) در این توطئه کشته میشد، لازمه اینکه آن حضرت میتوانسته مردگان را به اراده خداوند زنده کند، این نیست که آن حضرت نباید کشته شود و اگر کشته هم شود باید خود را زنده کند! معجزات پیامبران برای اثبات رسالت از سوی خداوند به آنان عطا میگردد نه برای اینکه خود را زنده نگهدارند یا مانع از کشته شدن خود شوند یا اگر هم کشته شوند باید خود را زنده کنند. هم زنده کردن به اذن الهی است و هم کشته شدن یا نشدن. و شخص نبی از خود استقلالی در انچام کارها ندارد.
نتیجه:
ازآنچه بیان شد این نتیجه به دست میآید که اولاً حضرت مسیح (علیهالسلام) وجود خارجی داشته است. ثانیاً آن حضرت یک مرد معمولی نیکوکار نبوده است که بشود توسط پولس به مرتبه خدایی برسد؛ بلکه پیامبر اولوالعزم بوده که معجزات حیرتآوری داشته و همین معجزات او زمینهساز تحریف مسیحیت توسط پولس شده است. هرچند حضرت مسیح (علیهالسلام) با معجزه الهی از مرگ نجات یافت اما اینکه او میتوانسته است مرده را زنده کند لازمهاش این نیست که باید با همین معجزه خود را هم از مرگ نجات دهد.
منابع
- ↑ وَ إِذْ قالَ عیسَی ابْنُ مَرْیمَ یا بَنی إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَی مِنَ التَّوْراه وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَیناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ. (صف، ۶)؛ وَ لَقَدْ آتَینا مُوسَی الْکِتابَ وَ قَفَّینا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَینا عیسَی ابْنَ مَرْیمَ الْبَیناتِ وَ أَیدْناهُ بِروحالقدس أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَریقاً تَقْتُلُونَ (بقره، ۸۷)؛ وَ قَفَّینا عَلی آثارِهِمْ بِعیسَی ابْنِ مَرْیمَ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْراه وَ آتَیناهُ الْإِنْجیلَ فیهِ هُدیً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْراه وَ هُدیً وَ مَوْعِظَه لِلْمُتَّقینَ (مائده، ۴۶(.
- ↑ شوری، ۱۳.
- ↑ بقره، ۲۵۳.
- ↑ آل عمران، ۴۹.
- ↑ نساء، ۱۷۱.
- ↑ آل عمران، ۴۵.
- ↑ بقره، ۲۵۳.
- ↑ مریم، ۱۵–۳۵.
- ↑ آل عمران، ۵۹.
- ↑ مریم، ۳۰–۳۱.
- ↑ مائده، ۴۶.
- ↑ فریدریش ویلهلم نیچه، دجال «تلاشی برای نقد مسیحیت»، ترجمه: سعید فیروزابادی، ص۱۰۰، تهران، خیام، چ۲، ۱۳۸۷ش
- ↑ ناردو، دان، پیدایش مسیحیت، ترجمه: مهدی حقیقتخواه، ص۴۴، تهران، انتشارات ققنوس، چ۱، ۱۳۸۷ش.
- ↑ هانس کونگ، متفکران بزرگ مسیحی، ترجمه: گروه مترجمان، ص۱۶و۱۷، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، چ۱، ۱۳۸۶ش
- ↑ دجال «تلاشی برای نقد مسیحیت»، ص۹۲.
- ↑ کارل یاسپرس، نیچه و مسیحیت، ترجمه: عزت الله فولادوند، ص۹۵، تهران، انتشارات سخن، چ۲، ۱۳۸۸ش.
- ↑ نساء، ۱۵۷.
- ↑ نساء، ۱۵۷ تا ۱۵۹.
- ↑ طباطبایی، سید محمّد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۳ص۳۲۵.