ارزیابی روایات یک چهارم قرآن در مورد اهلبیت(ع): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
== روایات == | |||
روایاتی وجود دارد که گویای این است که بخشی از قرآن در مورد اهل بیت و بخشی دیگر در مورد دشمنانشان است، هم از نظر سند و هم از نظر متن، دارای اشکال هستند. از نظر سند بیش ترِ این روایات یا بدون سند هستند، یا به صورت مرسل نقل شدهاند یا افراد ضعیف و غالی در سند آنها هستند؛ جز یک روایت که از طریق ابوبصیر رسیده و سند آن موثّق است. | |||
سه کتاب از اهل تسنن حاوی این روایات است. از کتابهای شیعه، در اصول کافی، که معتبرترین کتاب روایی شیعه است، دو روایت از این روایات آمده است.<ref>. ر.ک. اصول کافی، کتاب فضل القرآن باب النوادر، حدیث ۲ و ۴.</ref> در بصائر الدرجات، تفسیر عیّاشی، تفسیر فرات و کنزالفوائد نیز برخی از این روایات مشاهده میشود، بحارالانوار نیز تعدادی از این روایات را جمعآوری کرده است.<ref>. ر.ک. بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۰۵; ج۳۵، ص۳۵۶; ج۹۲، ص۱۱۴، ۱۱۵.</ref> | سه کتاب از اهل تسنن حاوی این روایات است. از کتابهای شیعه، در اصول کافی، که معتبرترین کتاب روایی شیعه است، دو روایت از این روایات آمده است.<ref>. ر.ک. اصول کافی، کتاب فضل القرآن باب النوادر، حدیث ۲ و ۴.</ref> در بصائر الدرجات، تفسیر عیّاشی، تفسیر فرات و کنزالفوائد نیز برخی از این روایات مشاهده میشود، بحارالانوار نیز تعدادی از این روایات را جمعآوری کرده است.<ref>. ر.ک. بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۰۵; ج۳۵، ص۳۵۶; ج۹۲، ص۱۱۴، ۱۱۵.</ref> | ||
خط ۲۱: | خط ۱۳: | ||
از نظر تعداد این روایات، ما به هشت روایت از شیعه و دو روایت از اهل تسنن دست یافتهایم و از نظر سند از این ده روایت فقط یک روایت سند تام و تمام دارد و آن حدیث چهارِ باب النوادرِ کتاب القرآن اصول کافی است. در سند آن روایت، ابوعلی اشعری است که وی، احمدبن ادریس اشعری است که شیخ و نجاشی و علامه، هر سه او را توثیق کردهاند. محمد بن عبدالجبار، اسحاِ بن عمّار ساباطی، ابوبصیر و صفوان نیز هستند که همهٔ اینها توثیق شدهاند. فقط اسحاِ بن عمار را شیخ فرمودهاند: «فطحیّ الا انّهُ ثقه». به لحاظ این شخص این روایت را موثّقه مینامند. امّا سایر روایات سند معتبری ندارد. | از نظر تعداد این روایات، ما به هشت روایت از شیعه و دو روایت از اهل تسنن دست یافتهایم و از نظر سند از این ده روایت فقط یک روایت سند تام و تمام دارد و آن حدیث چهارِ باب النوادرِ کتاب القرآن اصول کافی است. در سند آن روایت، ابوعلی اشعری است که وی، احمدبن ادریس اشعری است که شیخ و نجاشی و علامه، هر سه او را توثیق کردهاند. محمد بن عبدالجبار، اسحاِ بن عمّار ساباطی، ابوبصیر و صفوان نیز هستند که همهٔ اینها توثیق شدهاند. فقط اسحاِ بن عمار را شیخ فرمودهاند: «فطحیّ الا انّهُ ثقه». به لحاظ این شخص این روایت را موثّقه مینامند. امّا سایر روایات سند معتبری ندارد. | ||
== موافقان و تأویلات آنها == | |||
البته ضعیف بودن سند، مساوی با صادر نشدن نیست. چه بسا سند ضعیف باشد و افراد مجهولالحالی در سند باشند، امّا روایت از معصوم صادر شده باشد. معنای ضعیف السند یا مجهول السند بودن، دروغ و جعلی بودن آن نیست. از نظر دلالت، وقتی مجموعه روایاتی داشته باشیم که یکی از آنها سند معتبری داشته باشد و سایر آنها سند معتبری نداشته باشند، اگر دلالت آنها مخالف باشد، نیازی به جمع نیست؛ به خاطر این که، تنها، روایت معتبر قابل اعتماد است و سایر روایات که ضعیف اند کنار گذاشته میشوند. | البته ضعیف بودن سند، مساوی با صادر نشدن نیست. چه بسا سند ضعیف باشد و افراد مجهولالحالی در سند باشند، امّا روایت از معصوم صادر شده باشد. معنای ضعیف السند یا مجهول السند بودن، دروغ و جعلی بودن آن نیست. از نظر دلالت، وقتی مجموعه روایاتی داشته باشیم که یکی از آنها سند معتبری داشته باشد و سایر آنها سند معتبری نداشته باشند، اگر دلالت آنها مخالف باشد، نیازی به جمع نیست؛ به خاطر این که، تنها، روایت معتبر قابل اعتماد است و سایر روایات که ضعیف اند کنار گذاشته میشوند. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۲: | ||
بنا بر این، این اختلاف در حدی نیست که غیرقابل جمع باشد و ناچار باشیم که بگوییم این روایات با هم معارضه دارند و هیچیک قابل اعتماد نیستند، پس باید تمام روایات را کنار گذاشت و با توجه به این که در روایات، آیاتی که در مورد صالحان و مؤمنین آمده است، بر ائمه تطبیق شده و آیاتی که در مورد ظالمین و مفسدین است بر دشمنان آنها تطبیق شده است، هیچ گونه استبعاد و استیحاشی وجود ندارد که ربع یا ثلث قرآن در بارهٔ ائمه(ع) و ثلث یا ربع آن در بارهٔ دشمنان آنها باشد. | بنا بر این، این اختلاف در حدی نیست که غیرقابل جمع باشد و ناچار باشیم که بگوییم این روایات با هم معارضه دارند و هیچیک قابل اعتماد نیستند، پس باید تمام روایات را کنار گذاشت و با توجه به این که در روایات، آیاتی که در مورد صالحان و مؤمنین آمده است، بر ائمه تطبیق شده و آیاتی که در مورد ظالمین و مفسدین است بر دشمنان آنها تطبیق شده است، هیچ گونه استبعاد و استیحاشی وجود ندارد که ربع یا ثلث قرآن در بارهٔ ائمه(ع) و ثلث یا ربع آن در بارهٔ دشمنان آنها باشد. | ||
== مخالفان این روایات == | |||
از نظر من، اختلاف فاحشی بین این روایات وجود دارد؛ روایتی میگوید: همهٔ آیات قرآن در بارهٔ اهل بیت است. روایت دیگری میگوید: دو سوم قرآن در بارهٔ اهل بیت و شیعیان است. روایت دیگری میگوید: یک سوم قرآن در بارهٔ اهل بیت و شیعیان است. روایت چهارم میگوید: یک چهارم قرآن در بارهٔ اهل بیت است. روایت پنجم میگوید: یک ششم قرآن در بارهٔ اهل بیت است و بالاخره روایتی میگوید: یک چهارم قرآن در حلال، یک چهارم در حرام، یک چهارم در احکام و سنن و یک چهارم در اخبار گذشتگان و آیندگان و آیات مربوط به حلّ و فصل دعاوی است. | |||
ملاحظه میکنید که در مجموع این روایات، سهم اهل بیت از آیات قرآن، از همه تا هیچ بیان شده است! برخی ممکن است بگویند که روایات در مقام تقسیم دقیق آیات از نظر محتوا نیستند. در جواب میگوییم: در تقسیم غیر دقیق هم این همه اضطراب پذیرفته نیست؛ اختلافی که از همه تا هیچ است! هم چنین، اگر گفته شود که تقسیم از جهات مختلف انجام گرفته است، در جواب میگوییم: ممکن است یک موضوع را با لحاظ حیثیّات مختلف تقسیم کنیم که در این صورت تقسیمهای متفاوت به وجود میآیند. اما در روایات پیش گفته، حیثیّت تقسیم یکی است و آن، تعیین بخشی از قرآن است که در مورد اهل بیت نازل شده است. | |||
البته رد این روایات به منزله رد اصل قضیهٔ انطباِق برخی آیات بر اهل بیت(ع) نیست. قبلاً هم گفتیم که این یک امر طبیعی بوده است و قطعاً اهل بیت مصداق اَتَمَ و اَکْمَلَ بسیاری از آیاتی هستند که در بارهٔ ابرار و صالحان و نیکان آمده است. | |||
نکتهٔ دیگری که فرمودند: حتّی اگر روایت صحیح باشد، ولی معنایی را که برای آیه بیان میکند، از ظاهر آیه فهمیده نشود، نمیتوان پذیرفت، اصلاً بنای تأویل، بر این است؛ معانی ای که از ظاهر آیات فهمیده نمیشود. (وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) یعنی معانی ای از قرآن اراده شده است که جز راسخان در علم نمیفهمند و اگر ما از زبان راسخ در علم شنیدیم و اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمد و برای ما بیان کرد که از این کلمه این معنا اراده شده است، هرچند ما آن را از آیه نفهمیم، باید قبول کنیم و جای چون و چرایی باقی نمیماند. | نکتهٔ دیگری که فرمودند: حتّی اگر روایت صحیح باشد، ولی معنایی را که برای آیه بیان میکند، از ظاهر آیه فهمیده نشود، نمیتوان پذیرفت، اصلاً بنای تأویل، بر این است؛ معانی ای که از ظاهر آیات فهمیده نمیشود. (وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) یعنی معانی ای از قرآن اراده شده است که جز راسخان در علم نمیفهمند و اگر ما از زبان راسخ در علم شنیدیم و اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمد و برای ما بیان کرد که از این کلمه این معنا اراده شده است، هرچند ما آن را از آیه نفهمیم، باید قبول کنیم و جای چون و چرایی باقی نمیماند. |
نسخهٔ ۸ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۰
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
آیا روایاتی وجود دارد که ثلث و ربع قرآن در مورد اهلبیت است؟
روایات
روایاتی وجود دارد که گویای این است که بخشی از قرآن در مورد اهل بیت و بخشی دیگر در مورد دشمنانشان است، هم از نظر سند و هم از نظر متن، دارای اشکال هستند. از نظر سند بیش ترِ این روایات یا بدون سند هستند، یا به صورت مرسل نقل شدهاند یا افراد ضعیف و غالی در سند آنها هستند؛ جز یک روایت که از طریق ابوبصیر رسیده و سند آن موثّق است.
سه کتاب از اهل تسنن حاوی این روایات است. از کتابهای شیعه، در اصول کافی، که معتبرترین کتاب روایی شیعه است، دو روایت از این روایات آمده است.[۱] در بصائر الدرجات، تفسیر عیّاشی، تفسیر فرات و کنزالفوائد نیز برخی از این روایات مشاهده میشود، بحارالانوار نیز تعدادی از این روایات را جمعآوری کرده است.[۲]
از نظر تعداد این روایات، ما به هشت روایت از شیعه و دو روایت از اهل تسنن دست یافتهایم و از نظر سند از این ده روایت فقط یک روایت سند تام و تمام دارد و آن حدیث چهارِ باب النوادرِ کتاب القرآن اصول کافی است. در سند آن روایت، ابوعلی اشعری است که وی، احمدبن ادریس اشعری است که شیخ و نجاشی و علامه، هر سه او را توثیق کردهاند. محمد بن عبدالجبار، اسحاِ بن عمّار ساباطی، ابوبصیر و صفوان نیز هستند که همهٔ اینها توثیق شدهاند. فقط اسحاِ بن عمار را شیخ فرمودهاند: «فطحیّ الا انّهُ ثقه». به لحاظ این شخص این روایت را موثّقه مینامند. امّا سایر روایات سند معتبری ندارد.
موافقان و تأویلات آنها
البته ضعیف بودن سند، مساوی با صادر نشدن نیست. چه بسا سند ضعیف باشد و افراد مجهولالحالی در سند باشند، امّا روایت از معصوم صادر شده باشد. معنای ضعیف السند یا مجهول السند بودن، دروغ و جعلی بودن آن نیست. از نظر دلالت، وقتی مجموعه روایاتی داشته باشیم که یکی از آنها سند معتبری داشته باشد و سایر آنها سند معتبری نداشته باشند، اگر دلالت آنها مخالف باشد، نیازی به جمع نیست؛ به خاطر این که، تنها، روایت معتبر قابل اعتماد است و سایر روایات که ضعیف اند کنار گذاشته میشوند.
متن روایت معتبر چنین است:
(ربعٌ فینا و ربعٌ فی عدوّنا و ربعٌ سُنَنٌ و امثال و ربعٌ فرایضٌ و احکام).
حال با قطع نظر از این جهت که روایت معتبر اخذ، و روایات ضعیف ترک میشود، ببینیم آیا راه جمعی برای این روایات هست یا خیر؟ این اشکال مورد توجه دیگران هم بوده است، علاّمه مجلسی (رحمه الله) در کتاب مرآه العقول فرموده است:
(یمکن ان یکونَ الثلث والربع علی سبیل التخمین).
گاهی به صورت حقیقی، ثلث آن در بارهٔ اهل بیت و ثلث آن در بارهٔ دشمنان آنهاست؛ گاهی به صورت تخمین. گر چه ظاهر این است که تقسیم حقیقی باشد؛ ولی چون در محاوره معمول است که به صورت تخمینی ثلث و ربع گفته میشود، وقتی میبینیم در روایات گاهی ربع و گاهی ثلث گفته شده، راه جمع آن این است که بگوییم به نحو تخمین است. بهطور تخمینی میتوان گفت ثلث و ربع و منظور ثلث و ربع حقیقی نباشد. این راه جمع را فیض کاشانی نیز پذیرفته و فرموده است:
(لا تنافی بین هذه الاخبار لانّ بناء هذا التقسیم لیس علی التسویه الحقیقیه و لا علی التفریق فی جمیع الوجوه).
وجه دیگر جمع این است که گفته شود این اختلاف ممکن است به لحاظ اختلاف معانی و بطون باشد؛ چون بطون اقسامی دارد بعضی از آنها عنوان جری و انطباِ بر آن صدِ میکند و برخی جری و انطباِ بر آن صادِ نیست. در روایتی که ثلث قرآن گفته شده، مجموعهٔ معانی بطنی در نظر بوده و در روایتی که ربع گفته شده، قسم خاصی از آن معانی بطنی مورد نظر بوده است.
بنا بر این، این اختلاف در حدی نیست که غیرقابل جمع باشد و ناچار باشیم که بگوییم این روایات با هم معارضه دارند و هیچیک قابل اعتماد نیستند، پس باید تمام روایات را کنار گذاشت و با توجه به این که در روایات، آیاتی که در مورد صالحان و مؤمنین آمده است، بر ائمه تطبیق شده و آیاتی که در مورد ظالمین و مفسدین است بر دشمنان آنها تطبیق شده است، هیچ گونه استبعاد و استیحاشی وجود ندارد که ربع یا ثلث قرآن در بارهٔ ائمه(ع) و ثلث یا ربع آن در بارهٔ دشمنان آنها باشد.
مخالفان این روایات
از نظر من، اختلاف فاحشی بین این روایات وجود دارد؛ روایتی میگوید: همهٔ آیات قرآن در بارهٔ اهل بیت است. روایت دیگری میگوید: دو سوم قرآن در بارهٔ اهل بیت و شیعیان است. روایت دیگری میگوید: یک سوم قرآن در بارهٔ اهل بیت و شیعیان است. روایت چهارم میگوید: یک چهارم قرآن در بارهٔ اهل بیت است. روایت پنجم میگوید: یک ششم قرآن در بارهٔ اهل بیت است و بالاخره روایتی میگوید: یک چهارم قرآن در حلال، یک چهارم در حرام، یک چهارم در احکام و سنن و یک چهارم در اخبار گذشتگان و آیندگان و آیات مربوط به حلّ و فصل دعاوی است.
ملاحظه میکنید که در مجموع این روایات، سهم اهل بیت از آیات قرآن، از همه تا هیچ بیان شده است! برخی ممکن است بگویند که روایات در مقام تقسیم دقیق آیات از نظر محتوا نیستند. در جواب میگوییم: در تقسیم غیر دقیق هم این همه اضطراب پذیرفته نیست؛ اختلافی که از همه تا هیچ است! هم چنین، اگر گفته شود که تقسیم از جهات مختلف انجام گرفته است، در جواب میگوییم: ممکن است یک موضوع را با لحاظ حیثیّات مختلف تقسیم کنیم که در این صورت تقسیمهای متفاوت به وجود میآیند. اما در روایات پیش گفته، حیثیّت تقسیم یکی است و آن، تعیین بخشی از قرآن است که در مورد اهل بیت نازل شده است.
البته رد این روایات به منزله رد اصل قضیهٔ انطباِق برخی آیات بر اهل بیت(ع) نیست. قبلاً هم گفتیم که این یک امر طبیعی بوده است و قطعاً اهل بیت مصداق اَتَمَ و اَکْمَلَ بسیاری از آیاتی هستند که در بارهٔ ابرار و صالحان و نیکان آمده است.
نکتهٔ دیگری که فرمودند: حتّی اگر روایت صحیح باشد، ولی معنایی را که برای آیه بیان میکند، از ظاهر آیه فهمیده نشود، نمیتوان پذیرفت، اصلاً بنای تأویل، بر این است؛ معانی ای که از ظاهر آیات فهمیده نمیشود. (وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) یعنی معانی ای از قرآن اراده شده است که جز راسخان در علم نمیفهمند و اگر ما از زبان راسخ در علم شنیدیم و اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمد و برای ما بیان کرد که از این کلمه این معنا اراده شده است، هرچند ما آن را از آیه نفهمیم، باید قبول کنیم و جای چون و چرایی باقی نمیماند.
پیوند به بیرون
- این مدخل برگرفته شده از کتاب «باطن و تأویل قرآن» گفتگو با علیاکبر بابایی و دکتر محمد کاظم شاکری، کارشناس و مجری: مصطفی کریمی، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزهٔ علمیه، ۱۳۸۱ش.