وظایف مشترک و متمایز پیامبر و امام: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
[[شیعه]] معتقد است که همان اهداف و اغراضی که منجر به ارسال رسل و انزال وحی از طرف خداوند شده است، همان اهداف هم به نوعی امام را می‌طلبد، لذا اکثر وظایف و شئونی را که [[پیامبر اکرم(ص)]] در زمان حیاتش به عهده داشت پس از رحلتش به ائمه شیعه منتقل می‌شود. البته این شؤون غیر از شؤون فردی آن حضرت است چون که همه و حتی خود ائمه(ع) بر این امر متفق‌اند که در عالم هستی هیچ‌کسی، در کمال و تقرب همانند رسول خدا(ص) یافت نمی‌شود.
[[شیعه]] معتقد است؛ اهداف فرستادن پیامبران و نزول وحی از طرف خداوند، در فرستادن امام نیز وجود دارد. به اعتقاد شیعه، اکثر وظایفی که [[پیامبر اسلام(ص)]] در زمان حیاتش به عهده داشت، پس از رحلتش به ائمه شیعه منتقل می‌شود. البته همه و حتی خود ائمه(ع) معتقدند که در عالم هستی هیچ فردی، در کمال و تقرب همانند رسول خدا(ص) یافت نمی‌شود.


بعد از ختم [[نبوت]] تنها اتفاقی که می‌افتد آن است که هیچ پیامبر دیگری نخواهد آمد و بالطبع هیچ تشریع از آسمان بر کسی نازل نمی‌شود؛ اما از آنجا که هدف رسالت و خاتمیت باید محقق شود و تداوم یابد، ضروری است که دیگر مسئولیت‌ها و وظائف پیامبر(ص) به امامان معصوم(ع) واگذار شود.
بعد از ختم [[نبوت]] تنها اتفاقی که می‌افتد آن است که هیچ پیامبر دیگری نخواهد آمد و بالطبع هیچ تشریع از آسمان بر کسی نازل نمی‌شود؛ اما از آنجا که هدف رسالت و خاتمیت باید محقق شود و تداوم یابد، ضروری است که دیگر مسئولیت‌ها و وظائف پیامبر(ص) به امامان معصوم(ع) واگذار شود.

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۸

سؤال

شؤون و وظایفی که میان پیامبر و امام مشترک است چیست و موارد تمایز این وظایف چه می‌باشد؟

شیعه معتقد است؛ اهداف فرستادن پیامبران و نزول وحی از طرف خداوند، در فرستادن امام نیز وجود دارد. به اعتقاد شیعه، اکثر وظایفی که پیامبر اسلام(ص) در زمان حیاتش به عهده داشت، پس از رحلتش به ائمه شیعه منتقل می‌شود. البته همه و حتی خود ائمه(ع) معتقدند که در عالم هستی هیچ فردی، در کمال و تقرب همانند رسول خدا(ص) یافت نمی‌شود.

بعد از ختم نبوت تنها اتفاقی که می‌افتد آن است که هیچ پیامبر دیگری نخواهد آمد و بالطبع هیچ تشریع از آسمان بر کسی نازل نمی‌شود؛ اما از آنجا که هدف رسالت و خاتمیت باید محقق شود و تداوم یابد، ضروری است که دیگر مسئولیت‌ها و وظائف پیامبر(ص) به امامان معصوم(ع) واگذار شود.

وظایف و شؤون پیامبر اکرم(ص)

بدون تردید پیامبر اکرم(ص) در مدت بیست و سه سال نبوت خویش، وظایف و شؤون مختلفی را در قبال جامعه اسلامی بر عهده داشتند که کلیات آنها عبارتند از:

  • دریافت و ابلاغ وحی از سوی خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر.
  • تفسیر و تبیین وحی الهی و تشریع اهداف و مقاصد آن برای مردم.
  • بیان و توضیح احکام موضوعاتِ جدید در حوزه وظایف و احکام فردی و اجتماعی مسلمانان.
  • پاسخگویی به شبهات مخالفین اسلام و رد اعتراضات آنان بر حقانیت آیین اسلام.
  • محافظت و پاسداری از کیانِ آموزه‌های دینی و جلوگیری از وقوع تحریف و بدعت در آنها.
  • داوری و قضاوت در اختلافات و نزاع‌ها بین مسلمین و تطبیق و اجرای حدود و قوانین کلی الهی.
  • حکومت و ریاست بر عامه مردم در همه مسائل اجتماعی و سیاسی.[۱]

استمرار وظایف پیامبر اسلام(ص)

پر واضح است که با اعلام خاتمیت دین اسلام، پس از وفات پیامبر اسلام(ص) آمدن شریعتی جدید برای همیشه، منتفی شده است. خداوند متعال ختم نبوت را این چنین اعلام می‌فرماید: «محمد، پدر هیچ‌یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است…»[۲] بنابراین پس از شریعت اسلام، هیچ پیامبری خواه پیامبر تشریعی یا تبلیغی[۳] نخواهد آمد و نبوت پیامبر اسلام پایان‌دهنده سلسله پیامبران توحیدی است. این عقیده مورد اتفاق و اجماع همه مسلمانان[۴] و از ضروریات دین تلقی می‌شود و منکر آن در واقع منکر اسلام و نبوت پیامبر اسلام است.[۵]

حال که پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) دیگر هیچ پیامبری به سوی مردم ارسال نمی‌شود، مسلم است که نزول وحی آسمانی برای همیشه منقطع می‌شود. حضرت علی(ع) هنگام رحلت پیامبر می‌فرماید: «با مرگ تو رشته‌ای پاره شد که در مرگ دیگران این گونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست.»[۶]

پس هیچ‌کس بعد از پیامبر(ص) نمی‌تواند مدعی مقام دریافت و ابلاغ وحی باشد حتی امامان شیعه که در اکثر شؤون‌شان با پیامبر(ص) مشترک است از این مقام محروم هستند. البته وحی در اینجا به معنای وحی نبوت است نه به معنای الهام و تحدیث که این مرتبه شامل ائمه هم می‌شود.[۷]

اما غیر از دریافت و ابلاغ وحی که مخصوص انبیاء و پیامبر(ص) بود دیگر وظایف آن حضرت چه وضعیتی خواهد داشت؟ آیا شارع در متن دین برای جبران آنها تدبیری اندیشیده است یا آنها را به خود امت واگذار کرده است؟ واقعیت‌ها و گزارش‌های تاریخی حاکی از آن است که جامعه اسلامی به کسی که وظایف پیامبر(ص) را پس از رحلتش به عهد گیرد همچنان نیازمند است. اختلاف شدید مفسران در تفسیر پاره‌ای از آیات قرآن، اختلاف شدید مسلمانان در احکام عملی و حتی در مورد تفسیر سنت پیامبر(ص)، هجوم بی‌امان شبهات ویرانگر به عقاید اسلامی، شیوع ده‌ها هزار حدیث مجهول و … همگی گویای این حقیقتند که امت اسلامی از یک سو نیازمند آن بود که عمل به وظایف یاد شده پس از وفات رسول خدا(ص) تداوم یابد و از سوی دیگر، خود امت (بدون امداد الهی) هرگز قادر بر پاسخ‌گویی به این نیازها نیست.

حال با دو احتمال رو به رو هستیم: احتمال اول آن است که خداوند، با علم به توانا نبودن امت اسلامی در رفع نیاز خود، امر آنان را به خودشان واگذار کرده باشد. بطلان این احتمال آشکار است؛ زیرا لازمه آن این است که خداوند حکیم غرض خویش، از ارسال پیامبر(ص) و تشریع آیین اسلام و ختم نبوت را نقض کند و این از سوی حکیم، ممتنع است.

احتمال دوم آن است که خداوند حکیم برای حفظ شریعت اسلامی و مصونیت آن از تحریف و نیز برای استمرار هدایت مردم، اشخاصی شایسته و معصوم را از سوی خود و پیامبرش به مردم معرفی کند تا پس از پیامبر(ص) عهده‌دار مسئولیت‌ها و وظایف یاد شده گردد. بدیهی است که این احتمال صحیح است.[۸]

پس معلوم شد که امامت چیزی جز تداوم و استمرار وظائف و شؤون نبوت و رسالت نیست و مقام امامت مقام تحقق و عینیت بخشیدن به اهداف رسالت است.

مراتب و شؤون امامت

در مباحث پیشین بیان شد که امامان شیعه همه وظایف و مسئولیت‌های پیامبر اکرم(ص) را به غیر از مقام دریافت و ابلاغ وحی بر عهده دارند، چون آنان جانشینان واقعی و به حق پیامبر(ص) هستند؛ لذا برخی بزرگان همچون شهید مطهری آن وظایف و شؤون مشترک با پیامبر را تحت عنوان مراتب امامت در سه چیز خلاصه کرده است که عبارتند از:[۹]

ریاست عامه و زعامت جامعه

مسئله رهبری اجتماع، نه تنها مورد وفاق اهل سنت و اهل تشیع است؛ بلکه مورد پذیرش هر انسان عاقلی است که نباید یکی از شؤون اساسی پیامبر(ص) بعد از او، بلا تکلیف بماند. «لابد للناس من امیر برٍّ او فاجر»[۱۰] مردم به زمامداری نیک یا بد، نیازمندند. البته شیعه بر خلاف اهل تسنن معتقد است که این شخص باید معصوم و برگزیده از طرف خدا باشد.

مرجعیت دینی

این مرتبه که مهمترین و اصلی‌ترین وظیفه امام به شمار می‌رود نوعی کارشناسی حقیقی اسلام است که به تبیین و تفسیرِ صحیح و کامل وحی می‌پردازد، و از هر گونه خطا و اشتباهی مصون است، چرا که هم معصوم است و هم علم خویش را از ناحیه خداوند و از راهی غیرعادی از پیامبر اکرم گرفته است. بدون تردید یکی از مهمترین عوامل و عناصر اکمال و اتمام دین و خاتمیت اسلام، وجود امامانی است که نقش پیامبران تبلیغی گذشته را ایفا می‌کنند و مرجعیت دینی مسلمانان را به عهده می‌گیرند و پاسخ‌گوی نیازهای واقعی جامعه مسلمین هستند.

ولایت معنوی و باطنی

این مرتبه که اوج مفهوم و مرتبه امامت است، اعتقاد به وجود انسان کاملی است که «حامل معنویت کلی انسانیت» و قطب و محور عالم امکان است. بر این اساس هیچ زمانی ممکن نیست که زمین از حجتِ حق و وجود انسان کامل خالی باشد؛ زیرا که به تعبیر روایات، «لولا الحجه لساخت الارض باهلها»[۱۱] اگر حجت خدا و انسان کامل وجود نداشته باشد زمین، ساکنان خود را می‌بلعد.

زیارت جامعه کبیره نمونه‌ای از ابعاد مختلف ولایت باطنی و معنوی امامان را به نمایش می‌گذارد.[۱۲]


مطالعه بیشتر

  • خاتمیت، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
  • امامت و رهبری، شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
  • راه و راهنما شناسی، محمدتقی مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۸ش.

منابع

  1. نگاه کنید به سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، انتشارات مرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۲ هـ. ق، ج۴، ص۱۶، و نگاه کنید به جمعی از نویسندگان، انسان راه و راهنماشناسی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۴ ش، ص۱۹۱ و ۱۹۲.
  2. احزاب/ ۴۰.
  3. پیامبران به دو گروه عمده تقسیم می‌شوند: ۱. پیامبران تشریعی که از جانب خداوند شریعت خاصی را به بشر عرضه داشتند. ۲. پیامبران تبلیغی که وظیفه تبلیغ و ترویج همان شریعتی را که از سوی پیامبر تشریعی آورده شده است به عهده داشتند.
  4. نگاه کنید به سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۳، ص۴۸۵.
  5. نگاه کنید به مصباح یزدی، محمدتقی، راهنماشناسی، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۶۷، ص۳۶۷.
  6. نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه ۲۳۵.
  7. نگاه کنید به مصباح یزدی، محمدتقی، راهنماشناسی، همان، ص۳۷۸ و ۳۷۹.
  8. نگاه کنید به سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، انتشارات طه، چاپ اول، ۱۳۸۱، ج۲، ص۱۳۸؛ و نگاه کنید به سبحانی، جعفر، محاضرات فی االهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، ص۵۲۴ و ۵۲۶.
  9. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۲۸ تا ص۳۵.
  10. نهج البلاغه، خطبه ۴۰.
  11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۹.
  12. نگاه کنید به جمعی از نویسندگان، انسان راه و راهنماشناسی، ص۱۹۸.