عفریت: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار، اصلاح نویسههای عربی) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۳۴
پاسخ اجمالی:
«عفریت» از ریشه «عفر» به معنای خاک و در اصطلاح به فرد قوی هیکل و گاهی نیز به افراد پستفطرت اطلاق میشود، اعم از اینکه انسان باشد یا از جنیان؛ چون حریف خودش را به خاک میزند. در قرآن کریم این کلمه یکبار به یکی از جنیان زمان حضرت سلیمان به کار رفته است.
پاسخ تفصیلی:
«عفریت» از ریشه «عفر» در اصل به معنای خاک است و در اصطلاح به کسی گفته میشود که تمام اندام، استوار خلقت، قوی هیکل و قدرتمند باشد و چون چنین کسی حریف خود را به خاک میزند، به او «عفریت» گویند و «عَافَرَهُ» یعنی با او کشتی گرفت و او را به خاک انداخت.
البته، گاهی به افراد پلید یا زشت سیرت نیز «عفریت» گفته میشود و به فرد پلید، ناپاک و شرور «رجلٌ عِفْر» گفته میشود؛ زیرا چنین افرادی، مظلومان را به خاک میزنند و به آنها ستم میکنند.[۱]
بنابراین «عفریت» یعنی قوی هیکل، درشت اندام، قدرتمند که هم بر انسان اطلاق میشود و هم بر جنیان؛ گاهی به افراد پهلوان و جوانمرد «عفریت» گفته میشود؛ چون در مقابل زورگوییها ایستادگی میکنند و گاهی افراد شرور نیز به این نام خطاب میشوند؛ چون از قدرت خود استفاده نادرست کرده و به جای مبارزه با افراد زورگو به ضعفا زور میگویند.
قرشی در تفسیر احسن الحدیث مینویسد: «عفریت» یعنی زیرک و قوی و «رجل عفریت و اسد عفریت» یعنی مرد قوی و شیر قوی؛ «عفریت» به معنای کسی که سخنانش پذیرفته میشود، نیز آمده است؛ ابوموسی در نامه خود درباره علی (علیه السّلام) گفته: «غشیهم یوم بدر لیثا عفریتا» یعنی علی در روز بدر مانند شیری قوی و زیرک در برابر کفار آمد.[۲]
در داستان حضرت سلیمان و ملکه سبأ نیز آمده است که حضرت سلیمان وقتی با خبر شد ملکه سبأ به سمت وی در حال حرکت است، گفت، ای بزرگان! کدامیک از شما توانایی دارید تخت او را پیش از آنکه خودشان نزد من آیند برای من بیاورید؟ و در اینجا بود که عفریتی از جنّ گفت: من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو میآورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم: «قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمینٌ»[۳]
منابع
- ↑ رک: راغب اصفهانی، حسین، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن، مترجم: غلامرضا خسروی حسینی، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص۶۱۸؛ قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۱۸.
- ↑ قرشی بنابی، علیاکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش، ج۷، ص۴۵۵.
- ↑ نمل/ ۳۹.