جزء سوره بودن بسم الله: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:


== سیره پیامبر و مسلمانان ==
== سیره پیامبر و مسلمانان ==
خواندن «بسم الله» در ابتدای سوره‌ها ـ به جز سورهٔ توبه ـ مرسوم بوده و به تواتر ثابت شده است که پیامبر اکرم نیز در ابتدای سوره‌ها آن را قرائت می‌کردند. اگر «بسم الله…» جزء قرآن نبود باید پیامبر اکرم، که در مقام بیان بود، به آن تصریح می‌فرمود، تا اغراء به جهل لازم نیاید.
خواندن «بسم الله» در ابتدای سوره‌ها (به جز سوره توبه) مرسوم بوده و به تواتر ثابت شده پیامبر اسلام در ابتدای سوره‌ها، آن را قرائت می‌کردند. اگر «بسم الله…» جزء قرآن نبود باید پیامبر اکرم، که در مقام بیان بود.


وجود مصحف‌های تابعین و صحابه؛ قبل و بعد از عثمان ـ مشتمل بر «بسم الله» بوده است؛ اگر بسم الله جزء قرآن نبود، نباید آن را در مصاحف می‌نوشتند. وجود «بسم الله» در قرآن‌ها دلیل بر این است که این آیه، مثل آیات دیگری که در قرآن تکرار شده‌اند جزء قرآن است.<ref>سید ابوالقاسم خویی، البیان فی علوم القرآن، ص۴۳۸.</ref>
وجود مصحف‌های تابعین و صحابه؛ قبل و بعد از عثمان ـ مشتمل بر «بسم الله» بوده است؛ اگر بسم الله جزء قرآن نبود، نباید آن را در مصاحف می‌نوشتند. وجود «بسم الله» در قرآن‌ها دلیل بر این است که این آیه، مثل آیات دیگری که در قرآن تکرار شده‌اند جزء قرآن است.<ref>سید ابوالقاسم خویی، البیان فی علوم القرآن، ص۴۳۸.</ref>

نسخهٔ ‏۲۷ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۸

سؤال
«بسم الله» جزء همهٔ سوره‌هاست یا فقط جزء سورهٔ حمد بوده و یک بار نازل شده است؟


نظرات مختلف

عالمان مسلمان در جزء سوره بودن «بسم الله» سه نظریه دارند:

  • شیعیان و بسیاری از علمای اهل تسنن مانند: جلال الدین سیوطی و فخر رازی و فخر رازی[۱] معتقدند «بسم الله…» در تمامی سوره‌ها به استثنای سوره توبه، جزء سوره است.
  • برخی از پیروان شافعی معتقدند بسم الله تنها جزء سوره حمد است و در مابقی سوره‌ها جزء نیست.
  • برخی اهل سنت نیز معتقدند بسم الله الرحمن الرحیم جزء هیچ سوره‌ای نیست و تنها به جهت تبرک در اول هر سوره‌ای آمده است.
امام باقر(ع) در مورد کسانی که بسم الله را جزء سوره ندانسته و در نماز نمی‌خوانند:
«بهترین آیه قرآن را به سرقت بردند.»

روایات در جزء سوره بودن بسم الله

عالمان شیعه، روایات اهل‌بیت در جزء سوره بودن را در حد تواتر دانسته‌اند.

  • یحیی بن ابی عمران همدانی می‌گوید: به امام باقر(ع) نوشتم فدایت شوم، دربارهٔ مردی که نمازش را با بسم الله… شروع کرده و آن را فقط به سورهٔ حمد محدود کرده و وقتی به سوره‌ای غیر از سورهٔ حمد می‌رسد، بسم الله را ترک می‌کند، چه می‌فرمایی؟ خلیفهٔ عباسی گفت: اشکالی ندارد، امام با خط خودش نوشت: باید بسم الله الرحمن الرحیم را تکرار کند (یعنی برای هر سوره جداگانه بسم الله را بخواند) برخلاف میل او، یعنی عباسی![۲]
  • در تفسیر قرطبی از امام صادق‏(ع) نقل شده است که «بسم اللَّه تاج سوره‌ها است». تنها در سوره برائت بسم اللَّه نیامده است و این به گفته حضرت علی(ع) به خاطر آن است که بسم اللَّه کلمه امان دادن و رحمت است و برائت و اعلام تنفر و دشمنی با کفار و مشرکین، با رحم سازگار نیست.[۳]

برخی عالمان اهل‌سنت نیز معتقد به جزئیت بسم الله در سوره‌ها هستند. فخر رازی، نویسنده تفسیر کبیر معتقد است این‌که «بسم الله…» کلام خداست که بر پیامبر اسلام نازل شد، به حد تواتر رسیده است.[۴]

نویسندهٔ تفسیر المنار نیز معتقد است، صحابه توصیه می‌کردند که قرآن را از آنچه جزء قرآن نیست دور نگه دارند و وارد قرآن ننمایند؛ به همین دلیل «آمین» را در آخر سورهٔ فاتحه ذکر نکرده‌اند. علمای مکه ـ اعم از فقها و قاریان قرآن ـ از جمله ابن‌کثیر، و اهل کوفه از جمله عاصم و کسایی از قراء، و بعضی صحابه و تابعین از اهل مدینه و نیز شافعی و پیروان او (در یکی از دو قولش) معتقدند که «بسم الله…» جزء سوره است.[۵]

سیره پیامبر و مسلمانان

خواندن «بسم الله» در ابتدای سوره‌ها (به جز سوره توبه) مرسوم بوده و به تواتر ثابت شده پیامبر اسلام در ابتدای سوره‌ها، آن را قرائت می‌کردند. اگر «بسم الله…» جزء قرآن نبود باید پیامبر اکرم، که در مقام بیان بود.

وجود مصحف‌های تابعین و صحابه؛ قبل و بعد از عثمان ـ مشتمل بر «بسم الله» بوده است؛ اگر بسم الله جزء قرآن نبود، نباید آن را در مصاحف می‌نوشتند. وجود «بسم الله» در قرآن‌ها دلیل بر این است که این آیه، مثل آیات دیگری که در قرآن تکرار شده‌اند جزء قرآن است.[۶]

منابع

  1. ر. ک. جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۳۱.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۱۳.
  3. تفسیر قرطبی، عبدالله محمد بن احمد انصاری قرطبی، انتشارات دارالکتب المصریه - چاپ سوم، ج۱، ص۱۰۸
  4. محمد بن عمر فخر رازی، تفسیر کبیر، ج۱، ص۱۷۳–۱۷۴.
  5. شیخ محمد عبده، المنار، ج۱، ص۳۹.
  6. سید ابوالقاسم خویی، البیان فی علوم القرآن، ص۴۳۸.