جزء سوره بودن بسم الله: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}}«بسم الله» جزء همه‌ي سوره‌هاست يا فقط جزء سوره‌ي حمد بوده...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{{سوال}}«بسم الله» جزء همه‌ي سوره‌هاست يا فقط جزء سوره‌ي حمد بوده و يك بار نازل شده است؟{{پایان سوال}}
{{سوال}}«بسم الله» جزء همه‌ي سوره‌هاست يا فقط جزء سوره‌ي حمد بوده و يك بار نازل شده است؟{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
== جزء بودن بسم الله برای همه سوره‌ها جز سوره توبه ==
== جزء بودن بسم الله تنها برای سوره حمد ==
در مورد «بسم الله» سه نظريه وجود دارد:
در مورد «بسم الله» سه نظريه وجود دارد:



نسخهٔ ‏۲۷ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۱۰

سؤال
«بسم الله» جزء همه‌ي سوره‌هاست يا فقط جزء سوره‌ي حمد بوده و يك بار نازل شده است؟


جزء بودن بسم الله برای همه سوره‌ها جز سوره توبه

جزء بودن بسم الله تنها برای سوره حمد

در مورد «بسم الله» سه نظريه وجود دارد:

۱. برخي از اهل تسنن قايل‌اند كه بسم الله الرحمن الرحيم جزء هيچ سوره‌اي نيست و به جهت تبرك در اول هر سوره‌اي آمده است.

۲. برخي از پيروان مسلك شافعي و حمزه قائل به تفصيل شده‌اند و مي‌گويند: فقط جزء سوره ي حمد است.

۳. شيعيان و بسياري از علماي اهل تسنن مانند: جلال الدين سيوطي، ابن مبارك، محمد بن عمر فخر رازي[۱] و... معتقدند كه «بسم الله...» در تمامي سوره‌ها به استثناي سوره‌ي توبه، جزء سوره است.

بر اين كه «بسم الله...» جزء تمام سوره‌هاست دلايل فراواني ارائه شده است؛ از جمله:

الف) احاديث اهل بيت؛ كه صحيحه و در حد تواترند.

امام باقر در مورد كساني كه آيه ي بسم الله... را جزء سوره نمي‌شمارند و در نماز نمي‌خوانند، مي‌فرمايد:

بهترين آيه‌ي قرآن را به سرقت بردند.

در حديثي ديگر آمده است:

عن يحيي بن ابي عمران الهمداني قال: كتبت الي ابي جعفر جعلت فداك ما تقول في رجل ابتدأ بسم الله الرحمن الرحيم في صلاته وحده في ام الكتاب فلما صار الي غير ام الكتاب من السوره تركها؟ فقال العباسي: ليس كذلك بأس، فكتب بخطه: يعيدها ـ مرتين ـ علي رغم انفه يعني العباسي؛[۲] يحيي بن ابي عمران همداني مي‌گويد: به امام باقر نوشتم فدايت شوم، درباره‌ي مردي كه نمازش را با بسم الله... شروع كرده و آن را فقط به سوره‌ي حمد محدود كرده و وقتي به سوره‌اي غير از سوره‌ي حمد مي‌رسد، بسم الله را ترك مي‌كند، چه مي‌فرمايي؟ خليفه‌ي عباسي گفت: اشكالي ندارد، امام با خط خودش نوشت: بايد بسم الله الرحمن الرحيم را تكرار كند (يعني براي هر سوره جداگانه بسم الله را بخواند) برخلاف ميل او، يعني عباسي!

نويسنده‌ي تفسير المنار نيز مي‌گويد:

مسلمانان اجماع دارند كه «بسم الله...» در تمام سوره‌ها آيه‌اي از قرآن است، زيرا در آغاز هر سوره ـ به جز توبه ـ آمده است، در حالي كه صحابه توصيه مي‌كردند كه قرآن را از آنچه جزء قرآن نيست دور نگه دارند و وارد قرآن ننمايند؛ به همين دليل «آمين» را در آخر سوره‌ي فاتحه ذكر نكرده‌اند.

هم‌چنين مي‌گويد:

علماي مكه ـ اعم از فقها و قاريان قرآن ـ از جمله ابن‌كثير، و اهل كوفه از جمله عاصم و كسايي از قراء، و بعضي صحابه و تابعين از اهل مدينه و نيز شافعي و پيروان او (در يكي از دو قولش) معتقدند كه «بسم الله...» جزء سوره است؛ هم چنين علماي اماميه و از صحابه، حضرت علي، ابن‌عباس، عبدالله بن عمر و... و از تابعين، سعيد بن جبير، عطا، زهري و ابن المبارك اين عقيده را برگزيده‌اند.[۳]

محمد بن عمر فخر رازي، صاحب تفسير كبير نيز مي‌گويد:

به حد تواتر رسيده است كه «بسم الله...» كلام خداست كه بر پيامبر نازل شد و در قرآن ثابت است.[۴]

قرطبي در تفسيرش از امام صادق نقل مي‌كند كه:

بسم الله الرحمن الرحيم تاج سوره‌هاست، تنها در سوره‌ي توبه بسم الله... نيامده... .[۵]

ب) سيره ي مسلمانان؛ خواندن «بسم الله» در ابتداي سوره‌ها ـ به جز سوره ي توبه ـ مرسوم بوده و به تواتر ثابت شده است كه پيامبر اكرم نيز در ابتداي سوره‌ها آن را قرائت مي‌كردند. اگر «بسم الله...» جزء قرآن نبود بايد پيامبر اكرم، كه در مقام بيان بود، به آن تصريح مي‌فرمود، تا اغراء به جهل لازم نيايد.

ج) مصحف‌هاي تابعين و صحابه؛ قبل و بعد از عثمان ـ مشتمل بر «بسم الله» بوده است؛ اگر بسم الله جزء قرآن نبود، نبايد آن را در مصاحف مي‌نوشتند.

بنابراين، وجود «بسم الله» در قرآن‌ها دليل بر اين است كه اين آيه، مثل آيات ديگري كه در قرآن تكرار شده‌اند جزء قرآن است.[۶]

منابع

  1. ر.ك: جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج۱، ص۳۳۱.
  2. محمد بن يعقوب کليني، الكافي، ج۳، ص۳۱۳.
  3. شيخ محمد عبده، المنار، ج۱، ص۳۹.
  4. محمد بن عمر فخر رازي، تفسير كبير، ج۱، ص۱۷۳ ـ ۱۷۴.
  5. عبدالله محمد بن احمد انصاري قرطبي، تفسير قرطبي، ج۱، ص۱۰۸.
  6. سيد ابوالقاسم خويي، البيان في علوم القرآن، ص۴۳۸.