شرایط جانشین پیامبر(ص): تفاوت میان نسخه‌ها

(جایگزینی متن - ' | ارجاعات =' به ' | ارجاعات = | بازبینی نویسنده = ')
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹: خط ۵۹:
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =شد
  | نمایه =شد
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی نویسنده =  
  | بازبینی نویسنده =  

نسخهٔ ‏۱ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۹

سؤال

شیعیان چه شرایطی را برای خلیفه پیامبر(ص) لازم می‌دانند؟ نظر اهل سنت چیست؟

شیعه امامیه خلافت و امامت را همانند نبوت، مقامی الهی می‌دانند. مسئولیت خلیفه و امام پاسداری از شریعت و بیان و تبلیغ دین و حل مشکلات جامعه دینی است. در نتیجه از نظر شیعه شرایط لازم در امام عبارتند از عصمت از گناه و اشتباه، نصب از طرف خدا، علم به تمام آن چه مورد نیاز در زمینه‌های دینی و دنیایی است، و برتری بر سایرین در همه زمینه‌ها.

شرایط امام از نظر شیعه

شیعه امامیه خلافت و امامت را همانند نبوت، مقامی الهی می‌داند. مسئولیت خلیفه و امام پاسداری از شریعت و بیان و تبلیغ دین و حل مشکلات جامعه دینی است. بر این اساس شرائط و ویژگی‌هایی را در امام معتبر می‌دانند، به طوری که اگر کسی واجد آن ویژگی‌ها نباشد، به‌طور قطع نمی‌تواند امام و جانشین پیامبر(ص) باشد.

عصمت

امام و خلیفه باید از گناه و خطا و اشتباه معصوم باشد، زیرا اگر امام عصمت نداشته باشد اعتماد بر شریعت از بین می‌رود. زیرا اگر از حافظ دین گناه سر بزند یا اشتباه کند، ممکن است از خود چیزی به دین اضافه کند و به خدا نسبت دهد، یا در حکمی بر خلاف عدالت رفتار نماید. علاوه بر این که دلیل احتیاج مردم به امام این است که مردم عادی جایز الخطا هستند و احتیاج به کسی دارند که آنان را از گناه و خطا ممانعت نموده و به راه راست هدایت نماید. اگر امام نیز جایز الخطا باشد، نقض غرض لازم می‌آید.[۱]

نصب الهی

امامت و خلافت، نیابت از خدا و رسول(ص) است؛ پس باید به تصریح و تعیین خدا و پیغمبر ثابت شود. و چون راه ثبوتش منحصر به تعیین خدا و رسول است دیگران حق ندارند امام تعیین کنند، زیرا اگر تعیین امام به اختیار مردم گذاشته شود، بین مردم اختلاف افتاده هر طائفه‌ای کسی را انتخاب کرده و او را بر سایرین ترجیح می‌دهند. پس باید حتماً امام از طرف خدا و رسول معین شود.[۲]

علم

امام و خلیفه پیغمبر(ص) باید به تمام آنچه مورد احتیاج مسلمانان در تمام امور دین و دنیا است عالم باشد، زیرا غرض از نصب امام آن است که مسلمانان در تمام مشکلات به او مراجعه کنند.

برتری

امام باید از تمام مسلمانان در تمام صفات کمالیه مانند علم، کیاست، کرم، مروت، شجاعت، سخاوت، قضاوت، زهد، عبادت، افضل و برتر باشد.[۳]

نظر اهل سنت

خلفای سه‌گانه که بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) حق خلیفه بلافصل پیامبر یعنی امام علی(ع) را غصب کردند و میراث نبوت را به تاراج بردند، هیچ‌کدام از شرائط و ویژگی‌های فوق نصیب و بهره‌ای نداشتند.

اهل سنت، اعلمیت و افضلیت و عدالت و سائر مزایا و فضائل و کمالات انسانی را در امامت شرط نمی‌دانند، و فاسق بودن و جاهل و بی علم بودن امام در نظر آنان منافات با مقام امامت ندارد، به این دلیل که هیچ‌کدام از خلفا این شرائط را نداشته‌اند.

قاضی عبدالرحمن ایجی امام شافعیه در کتاب مواقف در ضمن ذکر شرائط امام به این مطلب تصریح نموده می‌گوید: «امامیه می‌گویند که امام باید هاشمی و عالم به جمیع مسائل دینی و صاحب معجزه و معصوم باشد، ولی ما این شرائط را قبول نداریم، به دلیل خلافت ابوبکر، زیرا او امام شد و این شرائط در او نبود.»[۴]

در جای دیگر می‌گوید: «امامت به بیعت ثابت می‌شود به دلیل امامت ابوبکر... در ثابت شدن امامت به بیعت اجماع امت لازم نیست. زیرا دلیلی از عقل یا نقل بر این که باید همه امت بیعت کتند تا امامت ثابت شود نداریم، بلکه با بیعت یک نفر یا دو نفر از اهل حل و عقد هم امامت ثابت می‌شود.»[۵]

قاضی ابوبکر باقلانی می‌گوید: «لازم نیست امام از گناه و خطا معصوم باشد؛ و لازم نیست امام افضل امت باشد و لازم نیست علمش بیشتر از سایر امت باشد، جمهور می‌گوید: اگر امام فاسق شد، یا به مردم ظلم کرد، و اموال آنان را غصب کرد یا مردم را کشت یا حقوق مردم را ضایع کرد، یا حدود را تعطیل کرد، از امامت خلع نمی‌شود و برای مردم جائز نیست که بر او خروج کنند، بلکه اطاعت ائمه واجب است ولو ظلم کنند.»[۶]


مطالعه بیشتر

  • انصاف در امامت، سید محمدباقر موسوی.
  • شب‌های پیشاور، سید محمد سلطان الواعظین.
  • محاضرات فی الالهیات، جعفر سبحانی.


منابع

  1. خوانسازی، محمدباقر، انصاف در امامت، ص۳۵، نشر صدوق، ۱۳۷۱ش.
  2. خوانساری، محمدباقر، انصاف در امامت، ص۳۱، نشر صدوق، ۱۳۷۱ش.
  3. خوانساری، محمدباقر، انصاف در امامت، ص۳۲.
  4. قاضی ایجی عبدالرحمن بن احمد، مواقف، ج۳، ص۵۸۶، دارالجیل، بیروت، ۱۴۱۷ق.
  5. قاضی ایجی، مواقف، ج۳، ص۵۹۴.
  6. باقلانی، تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ص۴۷۰، مؤسسه الکتب الثقافیه، بیروت، ۱۴۱۴.