حکم نجاست کافر: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۸ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۵
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
آیا حکم نجاست کفار از اصول ثابت اسلام است که تغییرناپذیر است یا این که تغییرپذیر است و از اصول محسوب نمیشود؟
قبل از پرداختن به پاسخ سؤال مزبور، ابتدا کافر را تعریف میکنیم: کافر یعنی کسی که منکر خداست یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیغمبری حضرت خاتم الانبیا محمد بن عبدالله-صلی الله علیه وآله- را قبول ندارد یا در این موارد شک دارد که چنین کسی نجس است. نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند (مانند نماز و روزه) منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است، و انکار آن چیز برگردد به انکار خدا یا توحید یا نبوت نجس میباشد. و اگر ضروری دین بودن آن را نداند به طوری که انکار آن به انکار خدا یا توحید یا نبوت برنگردد بهتر آن است که از او اجتناب کند. تمام بدن کافر، حتّی مو و ناخن و رطوبتهای او نجس است.}}[۱]
بحث تفصیلی نجاست کفار نیازمند تحقیق و بررسی جداگانه است. امّا آنچه که در اینجا میتوان به عنوان پاسخ به سؤال مذکور ارائه داد، چنین است:
کافر به دو دسته تقسیم میشود: کافر کتابی که معروف به اهل کتاب است و کافر غیرکتابی.
در خصوص کافر غیرکتابی ظاهراً همهٔ علما حکم به نجاست کردهاند و احدی در نجاست آن تشکیک نکردهاست. امّا دربارهٔ نجاست کافر کتابی که عبارت است از یهود، نصارا و مجوس علما اختلاف دارند، که آن هم ناشی از اختلاف در روایات است. روایات دو دسته اند، دسته ای از روایات بر نجاست کافر کتابی دلالت دارد، و در مقابل عده ای از روایات، ناظر بر طهارت آنان است. به تبع روایات، علما هم به دو دسته تقسیم شدهاند، به تعبیر دیگر: دربارهٔ نجاست کافر کتابی عمدتاً دو دیدگاه وجود دارد: طرف داران نجاست کافر کتابی میگویند روایات دال بر نجاست ناظر بر نجاست ذاتی آنان است؛ یعنی کافر کتابی ذاتاً نجس است. قائلین به طهارت کافر کتابی معتقدند که روایات دال بر نجاست ناظر بر نجاست عرضی است. به این معنا که کافر کتابی ذاتاً نجس نیست و نجاستش عرضی است چون در خواراک، پوشاک و نوشیدنیها بهطور معمول با چیزهایی سرو کار دارند که اسلام آنها را نجس میداند. مانند مشروبات الکلی، شراب، گوشت خوک و پوست حیوانات ذبح نشده و… که تماس آنها موجب نجاست کفار کتابی میشود؛ بنا بر این اگر بدن آنها به این چیزهای نجس آلوده نباشد پاک است.
تعدادی از فقها ـ قدما و معاصرین ـ اهل کتاب را پاک میدانند؛ از جمله شیخ مفید، شیخ طوسی، عاملی ـ صاحب «مدارک الاحکام» ـ محقق سبزواری، مقدس اردبیلی و…[۲] از فقهای معاصر، شهید صدر (ره)[۳] و آیت اللّه خویی[۴] و محمدرضا آل یاسین، سیدصدرالدین، سید محسن امینی، کافر کتابی را پاک دانستهاند.[۵]
از فقیهان حاضر بعضی گفتهاند اقوی طهارت است، هر چند احوط اجتناب است.[۶] در مقابل، اکثریت فتوا بر نجاست کافر دادهاند مطلقاً، اعم از کتابی و غیرکتابی؛ یعنی اهل کتاب چون پیغمبری حضرت محمد-صلی الله علیه و آله- را قبول ندارند، نجسند و گفتهاند: کافر کسی است که خدا یا پیامبر اسلام را قبول ندارد[۷] و منکر پیامبر اسلام-صلی الله علیه و آله- در ردیف منکر خدا قرار گرفتهاست و حکم یکسان دارد. همان گونه که منکر خدا نجس است، منکر رسالت حضرت محمد-صلی الله علیه و آله- نیز نجس است. اهل کتاب خدا را قبول دارند، امّا رسالت حضرت محمد-صلی الله علیه و آله- را قبول ندارند.
قائلین به طهارت کفار کتابی، با استناد به روایات متعددی[۸] گفتهاند، این که راویان حدیث معمولاً سؤال از آلودگیها و نجاسات عرضی کفار کتابی کردهاند، کاشف از این است که طهارت ذاتی آنان امری مسلم بودهاست.
طرف داران نجاست کافران کتابی به آیهٔ مبارکهٔ زیر و روایاتی چند استدلال کردهاند: ﴿یا ایها الذّین آمنوا انما المشرکون نجس[۹] ای کسانی که ایمان آوردهاید، مشرکان نجسند. امّا: «وقتی خداوند ممنوع بودن ورود مشرکان به مسجدالحرام را تحلیل میکند به این که آنان نجسند، دانسته میشود که برای مشرکان گونه ای پلیدی و برای مسجد گونه ای پاکی و پاکیزگی اعتبار کردهاست و به هر حال آن گونه پلیدی، هر چه باشد، چیزی غیر از نجس بودن فقهی است که با خیسی سرایت کننده نباید به ایشان نزدیک شد».﴾[۱۰]
با این حال روایاتی که با آنها به نجس بودن کافران استدلال شدهاست چند دسته اند: در بعضی از آنها از نیم خوردهٔ کافران منع شدهاست.[۱۱] برخی دیگر، مسلمانان را از هم غذا شدن با کافران در یک ظرف بازداشته است.[۱۲] دسته ای از خوردن و آشامیدن در ظرفهای کافران منع میکنند.[۱۳] و بر اجتناب از حمام کردن در حمام آنان در روایاتی تأکید شدهاست.[۱۴] در بعضی از روایت از امام (علیه السلام) چنین نقل شده که: هرگاه با غیر مسلمانان دست دادی، دستت را بشوی.[۱۵] در یک بررسی دقیق، روشن میگردد که همهٔ این روایات ناظر به نجاسات عرضی ای است که کافران از آنها اجتناب نمیکنند؛ یعنی ملاک ممنوعیت از معاشرت آنان، نجاست عرضی و خارجی است.
آیت اللّه خویی (ره) در مقام بررسی این دو دسته از روایات چنین اظهار نظر میکنند: روایاتی که بر طهارت کافران اهل کتاب دلالت دارند، از حیث سند معتبر بوده و از لحاظ دلالت نیز صراحت دارند… مقتضای جمع عرفی بین دو طایفه از روایات این است که نهی در روایات نجس بودن کافران، حمل بر کراهت شود؛ زیرا روایات دال بر طهارت کافران، نصّ است و صراحت دارد، امّا طایفهٔ اول ظهور در نجاست کفار دارد. طبق قاعدهٔ نص بر ظاهر مقدم است».[۱۶] این در حالی است که ایشان در رسالهٔ توضیح المسائل اش میفرماید: نجاست کافر کتابی مطابق احتیاط و موافق مشهور است؛ بنا بر این اجتناب لازم است.
یکی دیگر از بزرگان در یک زمینه، چنین مینویسد: «در برابر اخباری که بر نجس بودن کافران، به آنها استدلال شدهاست، روایت دالّ بر طهارت و پاکی کافران کتابی، از حیث تعداد بیش تر و از لحاظ دلالت قوی تر و از نظر سند نیز کمتر از آنها نیست. گزینش اخبار دال بر نجس بودن کفار، مستلزم تقدم ضعیف بر قوی و کمتر بر بیش تر است و در صورت تساوی، یا قائل به تساقط میشویم و باید به اصل پاکی انسان مراجعه شود یا قائل به تخییر، که روایات پاک بودن کافران را برمیگزینیم.[۱۷]
افزون بر اینها در قرآن کریم بر جواز ازدواج با کافران اهل کتاب و حلیّت طعام آنها تصریح شدهاست:
﴿الیوم احلّ لکم الطیّبات و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم و طعامکم حلّ لهم و المحصنات من المؤمنات و المحصنات من الذعین اوتوا الکتاب من قبلکم اذا اتیتموتهن اجورهنّ محسنین غیر مسافحین و لا متخذّی اخدان و من یکفر بالأیمان فقد حبط عمله و هو فی الآخره من الخاسرین[۱۸] «امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال شدهاست، طعام اهل کتاب بر شما حلال است و طعام شما نیز بر آنها حلال است. و نیز زنان پارسای مؤمن و زنان پارسای اهل کتاب، هرگاه مهرشان را بپردازند بهطور زناشویی، نه زناکاری، بر شما حلالند. و هر کس که به اسلام کافر شود، اعمال او تباه میگردد و در آخرت از زیان کاران است».
با توجه به این نکته که حلیت طعام آنها و جواز ازدواج با آنان، فرع بر پاکی خود آنها است.
مرحوم صاحب جواهر (ره) پس از بحث و بررسی ادّله در این زمینه و نقد اقوال، چنین میفرماید: «از این پس، هیچ اشکالی در جواز ازدواج اهل کتاب چه به صورت دائم و چه به صورت موقت وجود ندارد». و در پایان از این که توانسته این مشکل فقهی را برای همیشه حل نماید، خدای را سپاس میگوید.﴾[۱۹]/[۲۰]
امّا سایر احکام کفّار کتابی، مانند مساوی نبودنشان با مسلمانان و وجوب قتل مرتد نه تنها مربوط به دوران تأسیس که در عصر استقرار نیز همان است و اسلام در برخورد با کافران، اصول بنیادین و خدشه ناپذیری را مورد تأکید قرار دادهاست از قبیل «اصل نفی سبیل کفّار بر مسلمانان و اصل عدم رکون به آنان و … که مسلمانان موظف به رعایت این اصول هستند.
در قرآن حد و مرز معاشرت با کافران بهطور مشخص بیان شدهاست؛ آیاتی به صراحت از دوستی با آنان منع میکنند: {{قرآن|لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین[۲۱] مؤمنان، کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرند. ﴿یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء﴾[۲۲] ای کسانی که ایمان آوردهاید، یهودیان و مسیحیان را اولیای خویش قرار ندهید.[۲۳] پس دوستی با کافران زمانی مذموم است که موجب خودباختگی روحی و پذیرش سیادت کافران گردد و این دوستی مورد نهی اکید قرآن است؛ امّا معاشرت با حفظ عزّت اسلامی، نه تنها ممنوع نیست که قرآن به آن توصیه کردهاست.[۲۴]
منابع
- ↑ موسوی خمینی، سید روح الله، رسالهٔ توضیح المسائل، مرکز نشر فرهنگی رجا، ۱۳۶۶، ص۲۴، مسئلهٔ ۱۰۶ و ۱۰۷.
- ↑ جناتی، محمدابراهیم، طهاره الکتابی، ص۲۵.
- ↑ صدر، الفتاوی الواضحه، ص۳۱۹.
- ↑ خوئی، التنقیح فی شرح عروه الوثقی، ج۲، ص۵۴ و ۵۲.
- ↑ مغنیه، محمدجواد، فقه الامام جعفر الصادق، ج۱، ص۳۳، به نقل از مجلهٔ فقه، شماره ۱۴، ص۲۳۵.
- ↑ بزرگانی که قائل به طهارت کافر کتابی اند، عبارتند از: آیت اللّه سید علی سیستانی، وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، حاج شیخ میرزا جواد آقای تبریزی (ره).
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، توضیح المسائل، ص۱۹۱، مسئلهٔ ۱۰۷.
- ↑ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه.
- ↑ توبه/۲۸.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۲۹.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۲، صص ۱۵۸–۱۵۹.
- ↑ همان، ج۱۶، ص۴۷۱.
- ↑ همان، ج۱، ص۱۶۵.
- ↑ همان، ص۱۵۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۶۵۰، ح ۱۰ و ۱۲.
- ↑ خویی، التنقیح، ج۲، صص ۵۲ و ۵۳.
- ↑ مغنیه، محمدجواد، فقه الامام جعفر صادق، ج۱، ص۳۳.
- ↑ ر. ک. مائده/۵.
- ↑ نجفی، محمد حسین، جواهر الکلام، ج۳۰، ص۴۲.
- ↑ برای اطلاع بیش تر ر.ک. ابراهیمی، محمدع ازدواج با بیگانگان، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۷.
- ↑ آل عمران/۲۸.
- ↑ مائده/۵. شبیه این: ممتحنه/۱.
- ↑ ر. ک. تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۹۸، و ج۴، ص۴۱۳.
- ↑ ممتحنه/۹.