باطن قرآن از دیدگاه فلاسفه اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۲۸
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
نظر فلاسفه به خصوص ملا صدرا درباره بطون قرآن چیست؟
بطن داشتن قرآن از نظر آیات و روایات، یک امر مسلم بوده است چنانکه از نظر قواعد الفاظ، محاوره و فلسفه نیز جای تردیدی در این امر نمیباشد.
در روایات
براساس روایات اسلامی از رسول اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) قرآن کریم دارای یک چهره ظاهری و یک چهره باطنی است، چنانکه پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «قرآن کریم را ظاهری است و باطنی، ظاهر آن حکم است و باطن آن علم، ظاهرش شگفتانگیز و خرم و باطن آن ژرف است»[۱]
فضیل بن یسار میگوید: از امام صادق(ع) درباره روایت «… هیچ آیهای از قرآن نیست مگر آن که برای آن ظاهری و باطنی است» سؤال کردم، پاسخ فرمودند: «ظاهرش تنزیل آن و باطنش تأویل آن میباشد»[۲]
بطن قرآن
درباره مراد و منظور از بطن و باطن قرآن کریم نظرات مختلفی وجود دارد از جمله:
۱- باطن به معنای تأویل است چنانکه فضیل بن یسار میگوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره روایتی پرسیدند که میگوید: هیچ آیهای در قرآن نیست مگر این که ظهر و بطن دارد، حضرت فرمود: «ظهر آن تنزیل آن و بطن آن تآویل آن میباشد». برخی از آیات قرآن درباره امور گذشته است و برخی درباره چیزهایی میباشد که هنوز پدید نیامده است، این حقایق، همچون جریان خورشید در بسترش جریان دارد، چون تأویل برخی از این بطون فرا رسد، درباره مردگان جاری خواهد بود همان گونه درباره زندگانی جریان دارد، خداوند متعال فرموده است: «تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند».[۳]
امام فرمودند: ما آنها را میدانیم.[۴]
۲- باطن به معنای «جری و انطباق» باشد که بر این معنا نیز روایاتی وارد شده است، چنانکه حمران بن اعین میگوید: از امام باقر(ع) درباره ظهر و بطن قرآن پرسیدم، حضرت فرمود: «ظهر قرآن، کسانی هستند که درباره آنان نازل شده است و بطن قرآن کسانی هستند که به شیوه آنان رفتار کردهاند، آنچه درباره آنان بوده در مورد اینان نیز صدق میکند».[۵]
دیدگاه امام خمینی
گرچه ظواهر قرآن در حد لازم قابل فهم برای عموم مردم آشنا با زبان عربی است چون خدا آن را به «عربی مبین» توصیف کرده است[۶] ولی این واقعیت مانع از آن نیست که در قرآن مفاهیمی عالی به زبان رمز و در لایههای صعب الوصول گذاشته شده باشد زیرا هیچ ملازمه ای نیست که عموم مردم تمام مفاهیم قرآن یا یک متن عمیق دیگر را بفهمند و رسم حکما، عرفا، شعرا و… نیر این بوده که معانی و مقاصد پنهانی خو د را در زیر ظاهر الفاظ پنهان میکنند. مثلاً در محاورات چه بسا کسی که میگوید «به من آب بده» میتواند منظورش تکلیف به آوردن آب باشد و میتواند این معنی را اراده کرده باشد که با آب رفع عطش صورت میگیرد و . . . خدای تعالی نیز از این قاعده که هر متکلمی حق دارد از کلام خود معانی ظاهر و عمیق را مد نظر بگیرد، مستثنی نمیباشد.
امام خمینی مفسر، فقیه و فیلسوف نامدار در این رابطه میگوید: قرآن بر اساس قاعده وضع الفاظ برای معانی عامه، نازل شده است و این قاعده بطون داشتن قرآن را تصحیح مینماید؛ زیرا قرآن از همه مراتب عالم حکایت میکند مثلًا وقتی میگوید «نور» به معنای عام آن از واجب الوجود تا این نور شمس را شامل میشود اما کسی که از نور فقط نور حسی را میفهمد، او فقط قشر قرآن را میداند و آنکه سعه لفظ و موضوع له آن را دید، بطن قرآن را هم میداند لذا اگر حکیمی با بچه کوچکی بخواهد کلامی را به او القا کند باید به حد مثال آن را تنزل دهد و لذا قرآن فرموده است: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاه فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَه الزُّجاجَه کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَه مُبارَکَه زَیْتُونَه لا شَرْقِیَّه وَ لا غَرْبِیَّه یَکادُ زَیْتُها یُضیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ»[۷]؛ «خداوند نور آسمانها و زمین است؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنی افروخته میشود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی؛ (روغنش آن چنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعلهور شود؛ نوری است بر فراز نوری؛ و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت میکند، و خداوند به هر چیزی داناست».[۸]
دیدگاه علامه طباطبایی
علامه طباطبایی هم که علاوه بر مفسر قرآن بودن، از فلاسفه بزرگ است، میگوید: این که در روایت درباره قرآن کریم آمده است: همچون خورشید و ماه، سیر و جریان دارد، میرساند که سیر و جریان قرآن در تنزیل و تأویل هر دو خواهد بود، سیر و جریانش در ناحیه «تنزیل» همانا انطباقی است که کلام به مصادیق خود پیدا میکند و به عبارت سادهتر سیر و جریانش در ناحیه تنزیل، همان مطالبی است که در اصطلاح اخبار نامش را «جری» نهادهاند.
ایشان سپس میفرماید: «ظاهر همان معنای آشکاری است که در ابتدای امر از آیه به دست میآید و باطن آن معنایی است که در زیر پوشش ظاهر قرار دارد، چه یک معنا باشد و چه معانی زیادی، چه معنای نزدیکی باشد یا معانی دوری که نیازمند به واسطه باشند»[۹]
دیدگاه ملاصدرا
بر همین اساس فیلسوف نامدار جهان اسلام ملا صدرای شیرازی که تفسیر دقیق قرآن را مبتنی بر شناخت حقیقی قرآن میداند، برای تفسیر قرآن و شناساندن آن، تعریف مقدمات و مبادی آن، کتاب مفاتیح الغیب را نوشته و کتاب اسرار الآیات را در کنار آن میگذارد و در تفسیر فلسفی-عرفانی خود به تفسیر باطنی و تأویلی کلمات و آیات کلام الله مجید پرداخته و از باب نمونه «سبع سموات» را به مراتب و درجات هفتگانه باطن انسان تأویل نموده که عبارتند از: نفس، قلب، عقل، روح، سرّ، خفی و اخفی.[۱۰]
ایشان در کتاب مفاتیح الغیب خود که در واقع مقدمه تفسیر است، میگوید در قرآن اسرار و رموزی نهفته است که هرچند دست نیافتنی نیست اما با نگاه سطحی به لغات و جملات آن نمیتوان آنرا کشف کرد بلکه زبان مخصوص خود را میخواهد و بدون آشنایی با فرهنگ عرفانی پیامبر و اهل بیت، فهم آن ناقص میماند.[۱۱]
او میگوید در هر حرفی از حروف قرآن، هزاران ایماء و اشاره و ناز و کرشمه و کشش برای دلهای اهل حال است و قرآن «تور» حروف و دام کلمات خود را با دانههای معانی و حقایق برای شکار پرندگان آسمانی گشوده و برای هر پرندهای دانه مخصوصی که آفریدگارش آن را میشناسد، قرار داده است.[۱۲]
ایشان ضمن عنوان کردن فاتحه دهم از مفتاح اول تفسیرش را به عنوان اینکه قرآن باطن و ظاهری دارد، باطن قرآن را تشبیه میکند به باطن انسان که دارای مراتبی از نفس، روح، قلب، عقل، سر، خفی و اخفی است و تصریح میکند که قرآن نیز دارای ظاهر و باطنی، درجات و مراتبی است و باطن آن نیز باطن دیگر دارد که قرآن میفرماید: «و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم، فقط خدا و راسخون از آن آگاه است»[۱۳] و در روایات نیز وارد شده که برای قرآن ظاهر و باطنی است تا هفت بطن.
بنابر این قرآن از دید ملا صدرا فقط همان پدیده ملموس ملفوظ نیست که با عامه مردم از تین (انجیر)، زیتون، انگور و … سخن میگوید بلکه قرآن مانند عالم هستی دارای لایههای متعدد و پر ده در پرده است.
به نظر ملا صدرا چون قرآن نور است، مشکّک و دارای مراتب گوناگون است لذا ایشان با الهام از آیه «و فی السماء رزقکم»[۱۴] با نگاه به این درجات، قرآن را سفرهای از مائدههای آسمانی مینامد که همه گونه خوراک در آن هست اهل حس از قشر قرآن و اهل معنی از لب و مغز آن تغذّی میکنند.
ملا صدرا فهم ظاهر قرآن را به ظاهر بینان وا گذاشته است و به رسم اهل حقیقت به عمق و معانی پنهان آن میخواهد بپردازد.[۱۵]
ملا صدرا اکتفاء به تفسیر و کشف معانی ظاهری قرآن را در فهم معانی حقیقی و اسرار قرآن کافی نداسته و آن را از مراتب ادراک اسرار قرآن به حساب نمیآورد و در تفسیر خود بر سوره جمعه دریافت کامل تأویل آیات قرآنی و رسیدن به اسرار آن را به صورت تمام و کمال غیرممکن تلقی نموده و بویژه عقل نظری و علم حصولی را به کلی از نیل به باطن آیات قرآن ناتوان معرفی میکند اما در نظر او این بدین معنا نیست که برای نزدیک شدن به تأویل آیات هیچگونه تلاش عقلی صورت نپذیرد.
ملا صدرا ضمن بیان این نکته که آنچه از اسرار و ژرفای قرآن برای راسخان در علم به دست میآید، استکمال و تتمیم ظاهر قرآن است نه مخالف آن، تصریح میکند که فهم مردم از عمق قرآن پس از اشتراکشان در معرفت ظاهر قرآن، مختلف است.[۱۶]
وی معتقد است کتابی که از ملکوت اعلی و برای استفاده بشر در همه اعصار و امصار آمده است، دور از انتظار است که برای همه یکسان قابل فهم باشد و حتی کسانی که استعداد کشف حقیقت ملکوتی قرآن و رموز غیبی و الهی را ندارند نیز به راحتی و بدون پرورش استعداد معنوی خود، بتوانند آنها را مانند خواص درک کند.[۱۷] زیرا قرآن درجات و مراتبی دارد و برای هر مرتبه از قرآن، حاملانی هستند که آن را حفظ میکند؛ اما بعضی از مراتب بلند قرآن در دسترس فکر عادی و علم حصولی بشر نیست مگر اینکه خود انسان عروج کند و به همین خاطر است که مغز و سرّ آن را جز صاحبان عقل درک نمیکند و انسان با علوم و دانش متعارفی که از بشر عادی فراگرفته است و بدون طهارت باطن از ناپاکی، برتری و تقدس از دلبستگی به مکان و امکان خود، نمیتواند به حقیقت و بطن قرآن دست یابد همانطوری که ظاهر قرآن را بدون طهارت ظاهری نمیتواند مسّ نماید[۱۸] چه اینکه خداوند فرموده است: «لایمسه الا المطهرون».
از دیدگاه ملا صدرا فهم معانی دشوار و نوادر بدیع و حقیقت ملکوتی قرآن مبین، برای هیچکس جز آنان که در مدرسه خاندان یاسین و مکتب اهل قرآن حکیم درس علم الیقین خواندهاند و کتاب مبین را قرآئت نمودهاند آسان نمیگردد ای بسا ادیب، متکلم، مفسر و. . . که با همه آموختههایش یک حرف از حروف قرآن را از آن جهت که قرآن است نشنیده و یک کلمه از آن ادراک ننموده است.[۱۹]
ملا صدرا تأکید میکندکه باید بطون و اسرار این کتاب را از اهل بیت و نگهبانان ملکوتی آن آموخت که خدا آنان را راسخون در علم[۲۰] و اهل ذکر خوانده است چه این که بیگانگان از آنان به تعبیر ملا صدرا در برابر قرآن «صمی و عمی» هستند.[۲۱]
منابع
- ↑ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ج۲۷، ص۱۹۶.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج۸۹، ص۸۳.
- ↑ . آل عمران / ۷.
- ↑ طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۱، ص۹.
- ↑ بحار الانوار، پیشین، ج۸۹، ص۸۳.
- ↑ شعرا/۱۹.
- ↑ نور/ ۳۵.
- ↑ امام خمینی، روح الله، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۵۶، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج۳، ص۷۴.
- ↑ ملا صدرا شیرازی، محمد، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۲۸۸.
- ↑ ملاصدرا شیرازی، محمد، مفاتیح الغیب، تهران، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۹، (فاتحه اول)؛ همو، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۳۰۷.
- ↑ ملاصدرا شیرازی، محمد، مفاتیح الغیب، تهران، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص ۱۸، فاتحه اول از مفتاح اول.
- ↑ آل عمران/۷.
- ↑ سجده/۵۸.
- ↑ ملاصدرا شیرازی، محمد، مفاتیح الغیب، تهران، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۹.
- ↑ رک: ملاصدرا شیرازی، محمد، متشابهات القرآن، بی جا، جامعه المشهد، ۱۳۵۲؛ ملاصدرا، محمد، تفسیرسوره جمعه، بی جا، انتشارات مولی، چاپ سوم، ۱۳۸۸، ص۲۲۶.
- ↑ ملاصدرا شیرازی، محمد، مفاتیح الغیب، تهران، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۸.
- ↑ ملاصدرا شیرازی، محمد، مفاتیح الغیب، تهران، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۶۸، (فاتحه دهم از مفتاح اول) و ص۹۸.
- ↑ ملاصدرا شیرازی، محمد، مفاتیح الغیب، تهران، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۳و۲۸، (فاتحه دوم از مفتاح اول).
- ↑ آل عمران/۷.
- ↑ ملاصدرا شیرازی، محمد، مفاتیح الغیب، تهران، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۰، (فاتحه اول از مفتاح اول).