جبر اجتماعی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} جبر محيط اجتماعي در فرد مقصّر يا قاصر تأثير دارد يا خير؟ به...» ایجاد کرد)
 
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{ویرایش}}
{{سوال}}
{{سوال}}
جبر محيط اجتماعي در فرد مقصّر يا قاصر تأثير دارد يا خير؟ به عبارت ديگر آيا وي مختار است يا مجبور؟
جبر محیط اجتماعی در فرد مقصّر یا قاصر تأثیر دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا وی مختار است یا مجبور؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
براي روشن شدن زواياي مختلف بحث، در گام نخست با نظر افكندن به خاستگاه‌هاي تئوريك بحث جبر اجتماعي و تاريخي، به تحليل و تبيين و ارزيابي اين دو رويكرد پرداخته و در پايان ارتباط اين دو مقوله را با شخص مقصر و قاصر بررسي خواهيم كرد.


==۱. جبر اجتماعي==
==جبر اجتماعی ==
غالباً اعتقاد به جبر اجتماعی در میان معتقدان به «اصالت اجتماع» دیده می‌شود. اصالت اجتماع دارای دو تفسیر کاملاً متفاوت است. تفسیر اول به تأثیر و نفوذ عمیق و همه‌جانبه اجتماع در هر فرد نظر دارد و اصالت روانشناختی اجتماعی آن مدنظر است نه معنای فلسفی آن.


غالباً اعتقاد به جبر اجتماعي در ميان معتقدان به «اصالت اجتماع» ديده مي‌شود. اصالت اجتماع داراي دو تفسير كاملاً متفاوت است. تفسير اول به تأثير و نفوذ عميق و همه جانبه اجتماع در هر فرد نظر دارد و اصالت روانشناختي اجتماعي آن مدنظر است نه معناي فلسفي آن.  
== الف) اصالت جامعه به معنای روانشناختی اجتماعی ==
مراد از اصالت جامعه به معنای روانشناختی اجتماعی، آن است که فرد بر اثر زندگی اجتماعی، به شدت تحت تأثیر و نفوذ عمیق و همه‌جانبه جامعه واقع می‌شود و در همه ابعاد و وجوه حیات خود از آن متأثر و منفعل می‌گردد. اوضاع و احوال جامعه‌ای که فرد در آن زندگی می‌کند پدیدآورندهٔ شیوه‌های عمل، خلقیات، آرا، عقاید و علوم و معارف اوست. جامعه‌شناسان برای آنکه به این عوامل گوناگون اجتماعی که همه امور و شؤون فرد از آنها رنگ می‌پذیرد، نظمی بدهند، آنها را تحت دو مقوله بسیار وسیع طبقه‌بندی می‌کنند «ارتباطات اجتماعی» و «باورداشت‌های مشترک».


==الف) اصالت جامعه به معناي روانشناختي اجتماعي==
ارتباطات اجتماعی، شامل عناصری نظیر امتیازات و تمایزات اجتماعی، وضع خانوادگی فرد، محل زندگی او (شهر یا روستا)، دین و مذهب خاص و ده‌ها عامل دیگر می‌شود. از سوی دیگر در هر جامعه‌ای یک سلسله ارزش‌ها و احکام و مقررات خاص وجود دارد که نه تنها رفتار درست و نادرست را تعریف می‌کند، بلکه برترین هدف‌ها را نیز تعیین می‌کند. این ارزش‌ها و احکام و مقررات خاص، همان سنن یک جامعه است که از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد، بنابراین پیش از آن‌که فرد پا به عرصه دنیا بگذارد، شرایط اجتماعی وجود دارد که به نفسیات و ذهنیات او شکلی معین می‌بخشد. این سنن فرهنگی از مقوله باورداشت‌های مشترک، به شمار می‌آیند. جامعه با استفاده از دو نیروی مسلط ارتباطات اجتماعی و باورداشت‌های مشترک، فرد را می‌پروراند و به همین جهت است که در غالب موارد فرد، آرا و نظرگاه‌های خود را بر اثر احساس، مشاهده، آزمایش، تجربه و تفکر و تأمل شخصی خود به دست نیاورده بلکه ازجامعه به دست می‌آورد. مسلّماً ارزش‌های حقوقی اخلاقی و زیبایی شناختی‌ای که هر فرد پذیرفته است نیز، در اکثر موارد از جامعه کسب شده است.<ref>واعظی، احمد، انسان از دیدگاه اسلام، انتشارات سمت، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۱۲۹–۱۲۸.</ref>


مراد از اصالت جامعه به معناي روانشناختي اجتماعي، آن است كه فرد بر اثر زندگي اجتماعي، به شدت تحت تأثير و نفوذ عميق و همه جانبه جامعه واقع مي‌شود و در همه ابعاد و وجوه حيات خود از آن متأثر و منفعل مي‌گردد. اوضاع و احوال جامعه‌اي كه فرد در آن زندگي مي‌كند پديدآورنده‌ي شيوه‌هاي عمل، خلقيات، آرا، عقايد و علوم و معارف اوست. جامعه‌شناسان براي آنكه به اين عوامل گوناگون اجتماعي كه همه امور و شؤون فرد از آنها رنگ مي‌پذيرد، نظمي بدهند، آنها را تحت دو مقوله بسيار وسيع طبقه‌بندي مي‌كنند «ارتباطات اجتماعي» و «باورداشت‌هاي مشترك».  
== ب) اصالت به معنای وجود حقیقی داشتن (اصالت فلسفی) ==
زمانی که سخن از اصالت فرد یا جامعه به مفهوم فلسفی کلمه می‌شود، مراد این است که آیا فرد وجود حقیقی و عینی دارد و جامعه وجود اعتباری؛ یا جامعه وجود حقیقی دارد و فرد طفیلی و تبعی آن است یا هر دو وجودی حقیقی دارند.


ارتباطات اجتماعي، شامل عناصري نظير امتيازات و تمايزات اجتماعي، وضع خانوادگي فرد، محل زندگي او (شهر يا روستا)، دين و مذهب خاص و ده‌ها عامل ديگر مي‌شود. از سوي ديگر در هر جامعه‌اي يك سلسله ارزش‌ها و احكام و مقررات خاص وجود دارد كه نه تنها رفتار درست و نادرست را تعريف مي‌كند، بلكه برترين هدف‌ها را نيز تعيين مي‌كند. اين ارزش‌ها و احكام و مقررات خاص، همان سنن يك جامعه است كه از نسلي به نسل ديگر انتقال مي‌يابد، بنابراين پيش از آن‌كه فرد پا به عرصه دنيا بگذارد، شرايط اجتماعي وجود دارد که به نفسيات و ذهنيات او شكلي معين مي بخشد. اين سنن فرهنگي از مقوله باورداشت‌هاي مشترك، به شمار مي‌آيند. جامعه با استفاده از دو نيروي مسلط ارتباطات اجتماعي و باورداشت‌هاي مشترك، فرد را مي‌پروراند و به همين جهت است كه در غالب موارد فرد، آرا و نظرگاه‌هاي خود را بر اثر احساس، مشاهده، آزمايش، تجربه و تفكر و تأمل شخصي خود به دست نياورده بلكه ازجامعه به دست مي آورد. مسلّماً ارزش‌هاي حقوقي اخلاقي و زيبايي شناختي‌اي كه هر فرد پذيرفته است نيز، در اكثر موارد از جامعه كسب شده است.<ref>واعظي، احمد، انسان از ديدگاه اسلام، انتشارات سمت، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۱۲۹ ـ ۱۲۸.</ref>
طرفداران اصالت جامعه قائلند که جامعه واقعیتی عینی دارد و تنها جامعه است که واقعیتی اصیل دارد و فرد جز از واقعیتی تبعی برخوردار نیست، همان‌گونه که شخص انسانی یک کل مرکب از اجزاست و دارای زندگی واحدی است، اجتماع انسانی نیز که مرکب از افراد است حیاتی خاص خود را دارد که مجموعه‌ای از آحاد انسانی پراکنده، فاقد آن حیات خواهد بود. این زندگی خاص جامعه غیر از حاصل جمع زندگی‌های افراد سازندهٔ آن است. برخی از جامعه‌گرایان در این امر چنان افراط می‌کنند که اساساً منکر وجود پدیده‌های صرفاً روانی و فردی می‌شوند، آنان عقیده دارند که انسان غیراجتماعی یا وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد فاقد هویت انسانی است، فرد بدون جامعه، بدون زبان و تفکر خواهد بود و فرد بی‌زبان و تفکر اگر وجود داشته باشد انسان نخواهد بود.


==ب) اصالت به معناي وجود حقيقي داشتن (اصالت فلسفي)==
کوتاه سخن آن‌که جبر اجتماعی مبتنی بر اصالت فلسفی جامعه، بر دو پیش‌فرض متکی است:


زماني كه سخن از اصالت فرد يا جامعه به مفهوم فلسفي كلمه مي‌شود، مراد اين است كه آيا فرد وجود حقيقي و عيني دارد و جامعه وجود اعتباري؛ يا جامعه وجود حقيقي دارد و فرد طفيلي و تبعي آن است يا هر دو وجودي حقيقي دارند.  
۱. جامعه دارای وجودی عینی و حقیقی است.


طرفداران اصالت جامعه قائلند كه جامعه واقعيتي عيني دارد و تنها جامعه است كه واقعيتي اصيل دارد و فرد جز از واقعيتي تبعي برخوردار نيست، همان‌گونه كه شخص انساني يك كل مركب از اجزاست و داراي زندگي واحدي است، اجتماع انساني نيز كه مركب از افراد است حياتي خاص خود را دارد كه مجموعه‌اي از آحاد انساني پراكنده، فاقد آن حيات خواهد بود. اين زندگي خاص جامعه غير از حاصل جمع زندگي‌هاي افراد سازنده‌ي آن است. برخي از جامعه‌گرايان در اين امر چنان افراط مي‌كنند كه اساساً منكر وجود پديده‌هاي صرفاً رواني و فردي مي‌شوند، آنان عقيده دارند كه انسان غيراجتماعي يا وجود ندارد و يا اگر وجود داشته باشد فاقد هويت انساني است، فرد بدون جامعه، بدون زبان و تفكر خواهد بود و فرد بي‌زبان و تفكر اگر وجود داشته باشد انسان نخواهد بود.  
۲. این وجود عینی، دارای قوانین مستقل و ویژه و متفاوت از قوانین حاکم بر افراد است.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲، ص۴۳–۴۷.</ref>


كوتاه سخن آن‌كه جبر اجتماعي مبتني بر اصالت فلسفي جامعه، بر دو پيش‌فرض متكي است:
== نقد جبر اجتماعی به معنای نخست ==
تأثیرگذاری جامعه بر فرد امری غیرقابل انکار است، اما باعث نمی‌شود که بشر تبدیل به موجودی مجبور و غیرمختار گردد؛ زیرا اولاً عوامل متعددی در شکل‌دهی شخصیت انسان دخلیند، از جمله گرایش‌های فطری، وراثت، تجارب، ناکامی‌ها و کامیابی‌های فردی و… پس عنصر اجتماع را نمی‌توان یگانه عامل سازندهٔ شخصیت انسان تلقی کرد. ثانیاً، تأثیر و نفوذ اجتماع به گونه‌ای نیست که انسان یارای مقاومت در برابر آن را نداشته باشد بلکه می‌تواند در برابر مقتضیات آنها مقاومت کند و به مسیری رود که خود انتخاب و اختیار کرده است و در پرتو همین واقعیت است که در طول تاریخ می‌بینیم انسان‌های فرهیخته و بزرگی از میان جوامع ابتدایی ظهور کرده و منشأ تحولات عمده‌ای شده‌اند.


۱. جامعه داراي وجودي عيني و حقيقي است.  
== نقد جبر اجتماعی به معنای دوم ==
نخست آن‌که جامعه، اعتباری است و از دیدگاه فلسفی، وجود حقیقی ندارد. جز این‌که افراد انسان دور هم جمع می‌شوند و با هم روابطی دارند و اجتماعی را به وجود می‌آورند، چیز دیگری به نام جامعه وجود ندارد. حال که جامعه وجودی اعتباری دارد، طبعاً دارای قوانین و خصوصیات عینی و واقعی مستقل از افراد نیز نخواهد بود. ثانیاً اگر هم قبول کنیم که فرضاً جامعه حقیقتی است و قوانینی دارد، چه کسی گفته است که این قوانین بگونه‌ای است که برای هیچ فردی، اختیاری باقی نمی‌گذارد؟ در حالی که خلاف آن بارها در تاریخ ثابت شده است و افراد بزرگی از جوامع مختلف، دقیقاً درست برعکس حرکت جامعه، حرکت کرده و حتی باعث تحول و دگرگونی در جامعهٔ خود گشته‌اند؛ که مصداق بارز آن قیام حضرت امام خمینی در سیاهترین دوران حاکمیت در ایران می‌باشد.


۲. اين وجود عيني، داراي قوانين مستقل و ويژه و متفاوت از قوانين حاكم بر افراد است.<ref>مصباح يزدي، محمدتقي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۷۲، ص۴۳ـ۴۷.</ref>
== منابع ==
 
{{پانویس}}
==نقد جبر اجتماعي به معناي نخست؛==
 
تأثيرگذاري جامعه بر فرد امري غيرقابل انكار است، اما باعث نمي‌شود که بشر تبديل به موجودي مجبور و غيرمختار گردد؛ زيرا اولاً عوامل متعددي در شكل‌دهي شخصيت انسان دخليند، از جمله گرايش‌هاي فطري، وراثت، تجارب، ناكامي‌ها و كاميابي‌هاي فردي و... پس عنصر اجتماع را نمي‌توان يگانه عامل سازنده‌ي شخصيت انسان تلقي كرد. ثانياً، تأثير و نفوذ اجتماع به گونه‌اي نيست كه انسان ياراي مقاومت در برابر آن را نداشته باشد بلكه مي‌تواند در برابر مقتضيات آنها مقاومت كند و به مسيري رود كه خود انتخاب و اختيار كرده است و در پرتو همين واقعيت است كه در طول تاريخ مي‌بينيم انسان‌هاي فرهيخته و بزرگي از ميان جوامع ابتدايي ظهور كرده و منشأ تحولات عمده‌اي شده‌اند.
 
==نقد جبر اجتماعي به معناي دوم:==
 
نخست آن‌كه جامعه، اعتباري است و از ديدگاه فلسفي، وجود حقيقي ندارد. جز اين‌كه افراد انسان دور هم جمع مي‌شوند و با هم روابطي دارند و اجتماعي را به وجود مي‌آورند، چيز ديگري به نام جامعه وجود ندارد. حال كه جامعه وجودي اعتباري دارد، طبعاً داراي قوانين و خصوصيات عيني و واقعي مستقل از افراد نيز نخواهد بود. ثانياً اگر هم قبول كنيم كه فرضاً جامعه حقيقتي است و قوانيني دارد، چه كسي گفته است كه اين قوانين بگونه‌اي است كه براي هيچ فردي، اختياري باقي نمي‌گذارد؟ در حالي كه خلاف آن بارها در تاريخ ثابت شده است و افراد بزرگي از جوامع مختلف، دقيقاً درست برعكس حركت جامعه، حركت كرده و حتي باعث تحول و دگرگوني در جامعه‌ي خود گشته‌اند. كه مصداق بارز آن قيام حضرت امام خميني در سياهترين دوران حاكميت در ايران مي‌باشد.
 
==منابع==
<references />
{{شاخه
{{شاخه
| شاخه اصلی = کلام
| شاخه اصلی = کلام
|شاخه فرعی۱ = عدل الهی
|شاخه فرعی۱ = عدل الهی
|شاخه فرعی۲ = جبر و اختیار
|شاخه فرعی۲ = جبر و اختیار
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۳۸

سؤال

جبر محیط اجتماعی در فرد مقصّر یا قاصر تأثیر دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا وی مختار است یا مجبور؟


جبر اجتماعی

غالباً اعتقاد به جبر اجتماعی در میان معتقدان به «اصالت اجتماع» دیده می‌شود. اصالت اجتماع دارای دو تفسیر کاملاً متفاوت است. تفسیر اول به تأثیر و نفوذ عمیق و همه‌جانبه اجتماع در هر فرد نظر دارد و اصالت روانشناختی اجتماعی آن مدنظر است نه معنای فلسفی آن.

الف) اصالت جامعه به معنای روانشناختی اجتماعی

مراد از اصالت جامعه به معنای روانشناختی اجتماعی، آن است که فرد بر اثر زندگی اجتماعی، به شدت تحت تأثیر و نفوذ عمیق و همه‌جانبه جامعه واقع می‌شود و در همه ابعاد و وجوه حیات خود از آن متأثر و منفعل می‌گردد. اوضاع و احوال جامعه‌ای که فرد در آن زندگی می‌کند پدیدآورندهٔ شیوه‌های عمل، خلقیات، آرا، عقاید و علوم و معارف اوست. جامعه‌شناسان برای آنکه به این عوامل گوناگون اجتماعی که همه امور و شؤون فرد از آنها رنگ می‌پذیرد، نظمی بدهند، آنها را تحت دو مقوله بسیار وسیع طبقه‌بندی می‌کنند «ارتباطات اجتماعی» و «باورداشت‌های مشترک».

ارتباطات اجتماعی، شامل عناصری نظیر امتیازات و تمایزات اجتماعی، وضع خانوادگی فرد، محل زندگی او (شهر یا روستا)، دین و مذهب خاص و ده‌ها عامل دیگر می‌شود. از سوی دیگر در هر جامعه‌ای یک سلسله ارزش‌ها و احکام و مقررات خاص وجود دارد که نه تنها رفتار درست و نادرست را تعریف می‌کند، بلکه برترین هدف‌ها را نیز تعیین می‌کند. این ارزش‌ها و احکام و مقررات خاص، همان سنن یک جامعه است که از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد، بنابراین پیش از آن‌که فرد پا به عرصه دنیا بگذارد، شرایط اجتماعی وجود دارد که به نفسیات و ذهنیات او شکلی معین می‌بخشد. این سنن فرهنگی از مقوله باورداشت‌های مشترک، به شمار می‌آیند. جامعه با استفاده از دو نیروی مسلط ارتباطات اجتماعی و باورداشت‌های مشترک، فرد را می‌پروراند و به همین جهت است که در غالب موارد فرد، آرا و نظرگاه‌های خود را بر اثر احساس، مشاهده، آزمایش، تجربه و تفکر و تأمل شخصی خود به دست نیاورده بلکه ازجامعه به دست می‌آورد. مسلّماً ارزش‌های حقوقی اخلاقی و زیبایی شناختی‌ای که هر فرد پذیرفته است نیز، در اکثر موارد از جامعه کسب شده است.[۱]

ب) اصالت به معنای وجود حقیقی داشتن (اصالت فلسفی)

زمانی که سخن از اصالت فرد یا جامعه به مفهوم فلسفی کلمه می‌شود، مراد این است که آیا فرد وجود حقیقی و عینی دارد و جامعه وجود اعتباری؛ یا جامعه وجود حقیقی دارد و فرد طفیلی و تبعی آن است یا هر دو وجودی حقیقی دارند.

طرفداران اصالت جامعه قائلند که جامعه واقعیتی عینی دارد و تنها جامعه است که واقعیتی اصیل دارد و فرد جز از واقعیتی تبعی برخوردار نیست، همان‌گونه که شخص انسانی یک کل مرکب از اجزاست و دارای زندگی واحدی است، اجتماع انسانی نیز که مرکب از افراد است حیاتی خاص خود را دارد که مجموعه‌ای از آحاد انسانی پراکنده، فاقد آن حیات خواهد بود. این زندگی خاص جامعه غیر از حاصل جمع زندگی‌های افراد سازندهٔ آن است. برخی از جامعه‌گرایان در این امر چنان افراط می‌کنند که اساساً منکر وجود پدیده‌های صرفاً روانی و فردی می‌شوند، آنان عقیده دارند که انسان غیراجتماعی یا وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد فاقد هویت انسانی است، فرد بدون جامعه، بدون زبان و تفکر خواهد بود و فرد بی‌زبان و تفکر اگر وجود داشته باشد انسان نخواهد بود.

کوتاه سخن آن‌که جبر اجتماعی مبتنی بر اصالت فلسفی جامعه، بر دو پیش‌فرض متکی است:

۱. جامعه دارای وجودی عینی و حقیقی است.

۲. این وجود عینی، دارای قوانین مستقل و ویژه و متفاوت از قوانین حاکم بر افراد است.[۲]

نقد جبر اجتماعی به معنای نخست

تأثیرگذاری جامعه بر فرد امری غیرقابل انکار است، اما باعث نمی‌شود که بشر تبدیل به موجودی مجبور و غیرمختار گردد؛ زیرا اولاً عوامل متعددی در شکل‌دهی شخصیت انسان دخلیند، از جمله گرایش‌های فطری، وراثت، تجارب، ناکامی‌ها و کامیابی‌های فردی و… پس عنصر اجتماع را نمی‌توان یگانه عامل سازندهٔ شخصیت انسان تلقی کرد. ثانیاً، تأثیر و نفوذ اجتماع به گونه‌ای نیست که انسان یارای مقاومت در برابر آن را نداشته باشد بلکه می‌تواند در برابر مقتضیات آنها مقاومت کند و به مسیری رود که خود انتخاب و اختیار کرده است و در پرتو همین واقعیت است که در طول تاریخ می‌بینیم انسان‌های فرهیخته و بزرگی از میان جوامع ابتدایی ظهور کرده و منشأ تحولات عمده‌ای شده‌اند.

نقد جبر اجتماعی به معنای دوم

نخست آن‌که جامعه، اعتباری است و از دیدگاه فلسفی، وجود حقیقی ندارد. جز این‌که افراد انسان دور هم جمع می‌شوند و با هم روابطی دارند و اجتماعی را به وجود می‌آورند، چیز دیگری به نام جامعه وجود ندارد. حال که جامعه وجودی اعتباری دارد، طبعاً دارای قوانین و خصوصیات عینی و واقعی مستقل از افراد نیز نخواهد بود. ثانیاً اگر هم قبول کنیم که فرضاً جامعه حقیقتی است و قوانینی دارد، چه کسی گفته است که این قوانین بگونه‌ای است که برای هیچ فردی، اختیاری باقی نمی‌گذارد؟ در حالی که خلاف آن بارها در تاریخ ثابت شده است و افراد بزرگی از جوامع مختلف، دقیقاً درست برعکس حرکت جامعه، حرکت کرده و حتی باعث تحول و دگرگونی در جامعهٔ خود گشته‌اند؛ که مصداق بارز آن قیام حضرت امام خمینی در سیاهترین دوران حاکمیت در ایران می‌باشد.

منابع

  1. واعظی، احمد، انسان از دیدگاه اسلام، انتشارات سمت، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۱۲۹–۱۲۸.
  2. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲، ص۴۳–۴۷.