دلیل گفتن صدق الله العلی العظیم: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}}سؤال: دليل گفته شدن "صدق الله العلي العظيم" بعد از خوندن قرآن چيست؟...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۵

سؤال: دليل گفته شدن "صدق الله العلي العظيم" بعد از خوندن قرآن چيست؟ تاييد حرف كلام خدا از زبان ما چه معني دارد با اينكه مي‌دانيم جز صدق چيزي نيست؟

پاسخ اجمالی:

در قرآن به شخص پیامبر (صلوات الله علیه و آله) توصیه شده که کلام خداوند را تصدیق کند و نیز از زبان مؤمنان تصدیق امر الهی بیان شده است؛ همچنین تصدیق آیات الهی پس از تلاوت قرآن، توصیه‌ای است که در چندین روایت بیان شده است. این تصدیق¬ها را می توان واکنشی مبتنی بر ایمان و باور به کلام الهی دانست و اینگونه نیست که چون شخص مومن کلام خدا را صادق می¬داند، از گفتن چنین عبارتی بی¬نیاز باشد. چنانکه بیان مکرر ذکرهایی چون «سبحان الله»، با علم به اینکه خداوند کمترین عیب و نقصی ندارد، امری کاملاً مقبول بلکه اثرگذار است.

پاسخ تفصیلی:

در چندین روایت از رسول خدا و ائمه طاهرین ((ع)) نقل شده است که در انتهای قرائت قرآن و یا برخی سوره‌های آن توصیه به بیان عبارت «صدق الله» کرده‌اند، البته با اندک تفاوتی که در روایات این موضوع وجود دارد.

از جمله این روایات، روایتی از پیامبر اکرم است که در پاسخ به سؤال شخصی به نام عبدالله بن سلام که از حضرت پرسید: «مَا ابْتِدَاءُ الْقُرْآنِ وَ مَا خَتْمُهُ قَالَ يَا ابْنَ سَلَامٍ ابْتِدَاؤُهُ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ وَ خَتْمُهُ صَدَقَ‏ اللَّهُ‏ الْعَلِيُ‏ الْعَظِيم» در ابتدا و انتهای [قرائت] قرآن چه [بگوییم]؟ حضرت فرمودند: ای پسر سلام! ابتدای قرآن با «بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»‏ و پایان آن «صَدَقَ‏ اللَّهُ‏ الْعَلِيُ‏ الْعَظِيم» است.[۱]

از امام صادق نیز روايت شده که هر کس سوره «الشمس» را تلاوت و ختم کرد ، بگويد: «صدق الله و صدق رسوله».[۲]

همچنین در روایت دیگری آمده است که امام سجاد وقتي سوره قدر را تلاوت مي‌کردند، بعد از تلاوت «انا انزلناه في ليله القدر» مي‌فرمود: «صدق الله عز وجل أنزل الله القرآن في ليله القدر»[۳]

علاوه بر روایات، حتی خداوند در قرآن کریم به پیامبر امر به این تایید و تصدیق نموده است: «قُلْ صَدَقَ‏ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّه إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكين» ؛‏ بگو: خدا راست گفته است. بنا بر اين، از آيين ابراهيم پيروى كنيد، كه به حق گرايش داشت و از مشركان نبود.

همچنین در آیه ۲۲ از سوره احزاب، خداوند از قول مؤمنین تصدیق خدا و رسولش را نقل قول می‌کند: «وَ لَمَّارَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ‏ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» ؛ (امّا) مؤمنان وقتى لشكر احزاب را ديدند، گفتند: اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داده و خدا و رسولش راست گفته‏اند و اين موضوع جز بر ايمان و تسليم آنان نيفزود.

در مورد چرایی این تصدیق کلام الهی از سوی مؤمنان، علامه طباطبایی توضیح ارزشمندی را در تفسیر المیزان بیان کرده‌اند: «اين آيه وصف حال مؤمنين است كه وقتى لشكرهایی را كه پيرامون مدينه اتراق كرده‏اند، مى‏بينند، مى‏گويند: اين همان وعده‏اى است كه خدا و رسولش به ما داده و خدا و رسولش راست مى‏گويند. اين عكس العمل آنان براى اين است كه در ايمان خود بينا و رشد يافته‏اند و خدا و رسولش را تصديق دارند».[۴]

بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی، حقیقت و باطن بیان عبارت «صدق الله» را می‌توان واکنشی مبتنی بر ایمان و دلبستگی به سخنان خداوند دانست، علاوه بر آنکه این کار در ظاهر رعایت ادبی از آداب تلاوت قرآن است.

با این توضیح تأیید کلام الهی از سوی مومنان معنا و مفهوم روشنی می¬یابد.

ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که در موضوع ذکر گفتن نیز ممکن است با همین سؤال مواجه شویم که مثلاً با علم به اینکه خداوند هیچگونه عیبی ندارد، گفتن ذکر «سبحان الله» از سوی شخص مؤمن چه معنایی دارد؟

پاسخ آن است که تاثیر واقعی اذکار را باید در اثر نفسانی این کلمات در جان و روح انسان مومن جستجو کرد. وقتی شخص مومن عبارت «سبحان الله» را زمزمه می‌کند، درست است که از حقیقتی خبر می¬دهد، ولی در واقع اِخبار، هدف اصلی از ذکر نیست، بلکه با تکرار این کلمات، جان مؤمن با آن حقیقت متعالی گره خورده و در قالب الفاظی بروز و ظهور می¬کند.

منابع

  1. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج‏۵۷، باب ۳۷، ص۲۴۳.
  2. طوسي، محمد، تهذيب الاحکام، تهران، دار الکتب الاسلاميه، چاپ چهارم، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۲۹۷.
  3. کليني، محد، الکافي، تهران ، دار الکتب الاسلاميه، چاپ پنجم، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۴۸.
  4. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج‏۱۶، ص۴۳۳.