توکل: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}{{سوال}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
توکل چیست؟
توکل چیست؟
{{پایان سوال}}{{پاسخ}}
{{پایان سوال}}{{پاسخ}}'''توکل''' از فضائل اخلاقی و منازل [[سیر و سلوک]] به معنای واگذاری امور به [[خدا]] و اعتماد به او است و اینکه او را تنها مؤثرِ در وجود بداند. [[قرآن]] توکل را لازمه [[ایمان]] دانسته است. [[حدیث|احادیث]] آن را از ارکان ایمان معرفی کرده‌اند. برخی از عالمان [[اخلاق]]، یکسان بودن حال انسان قبل و بعد از به‌دست‌آوردن مال یا از دست‌دادن آن را، نشانه وجود توکل در وجود آدمی دانسته‌اند.
يكي از مفاهيم عام در اخلاق اسلامي كه ناظر به صفتي نفساني و بيانگر رابطه اي خاص ميان انسان وخداوند است، مفهوم «توكّل» مي باشد. در اين مختصر اين مفهوم را از جهت منزلت و جايگاه آن، ماهيت و درجاتش و نسبت آن با سعي و كوشش مورد مطالعه قرار مي دهيم.


يك) ماهيت توكّل: عالمان اخلاق در باب ماهيت آن گفته اند: توكل يعني اعتماد و اطمينان قلبي انسان به خداوند در همه‌ امور خويش و بيزاري از هر قدرتي غير از او. البته تحقق اين حالت در انسان متوقف است بر ايمان و يقين و قوّت قلب نسبت به اين كه هيچ قوّت و قدرتي جدا از خداوند در كار عالم و آدم اثر گذار نمي باشد و همه علل و اسباب مقهور قدرت الهي اند و تحت اراده او عمل مي كنند، كه خود در واقع مرتبه اي از مراتب توحيد است. بنابراين ريشه و اساس «توكّل»، توحيد است و جز با حصول توحيد شكل نمي گيرد.<ref>بر همين اساس برخي از عالمان اخلاق، توحيد و توكّل را در كنار هم مطرح كرده اند، (ر.ك: فيض كاشاني، محسن: پيشين، جلد 7، ص 377).</ref> از اين رو است كه خداوند اذن انتساب امور به اسباب و علل آنها و منتسب كردن كارها به فاعلشان را داده و به نوعي علل و فاعل ها را مسلّط بر حوادث و كارها كرده است؛ هر چند اين سلطه اصيل نبوده و اسباب و علل طبيعي و فاعل هاي انساني، استقلالي در تأثيرگذاري ندارند و فقط خداوند است كه سبب مستقل و برتر از همه اسباب است. بنابراين انسان رشيد هنگامي كه اراده انجام كاري را نمود و ابزار و اسباب عادّي آن را نيز فراهم كرد، مي داند كه تنها سبب مستقل در تدبير امور خداوند است و هيچ گونه اصالت و استقلالي براي خود و اسباب و عللي كه به كار مي گيرد، قائل نيست؛ پس بر خداوند توكل مي كند. بنابراين، توكل به معناي نفي انتساب امور به انسان يا اسباب و علل طبيعي و ارجاع اصالت و استقلال به خداوند است.<ref>ر.ك: علامه طباطبايي، الميزان، ج 11، ص 216 و 217.</ref>
== مفهوم توکل ==
یکی از مفاهیم عام در اخلاق اسلامی که ناظر به صفتی نفسانی و بیانگر رابطه ای خاص میان انسان وخداوند است، مفهوم «توکّل» می‌باشد. در این مختصر این مفهوم را از جهت منزلت و جایگاه آن، ماهیت و درجاتش و نسبت آن با سعی و کوشش مورد مطالعه قرار می‌دهیم. بالاترین مرتبه توکل این است که انسان همه امور خود را به خدا واگذار کند و در برابر خدا اراده‌ای برای خود قائل نباشد و چیزی را بپسندد که خدا برای او رقم می‌زند. درجه توکل هر فردی به درجه ایمان و توحیدباوری او بستگی دارد.


دو) درجات توكّل: برخي از عالمان اخلاق براي توكل به خداوند درجات سه گانه اي قائل شده اند كه گزارش مختصر آنها به قرار زير است:
== ماهیت توکّل ==
عالمان اخلاق در باب ماهیت آن گفته‌اند: توکل یعنی اعتماد و اطمینان قلبی انسان به خداوند در همه امور خویش و بیزاری از هر قدرتی غیر از او. البته تحقق این حالت در انسان متوقف است بر ایمان و یقین و قوّت قلب نسبت به این که هیچ قوّت و قدرتی جدا از خداوند در کار عالم و آدم اثر گذار نمی‌باشد و همه علل و اسباب مقهور قدرت الهی اند و تحت اراده او عمل می‌کنند، که خود در واقع مرتبه ای از مراتب توحید است؛ بنابراین ریشه و اساس «توکّل»، توحید است و جز با حصول توحید شکل نمی‌گیرد.<ref>بر همین اساس برخی از عالمان اخلاق، توحید و توکّل را در کنار هم مطرح کرده‌اند، (ر.ک. فیض کاشانی، محسن: پیشین، جلد ۷، ص ۳۷۷).</ref> از این رو است که خداوند اذن انتساب امور به اسباب و علل آنها و منتسب کردن کارها به فاعلشان را داده و به نوعی علل و فاعل‌ها را مسلّط بر حوادث و کارها کرده است؛ هر چند این سلطه اصیل نبوده و اسباب و علل طبیعی و فاعل‌های انسانی، استقلالی در تأثیرگذاری ندارند و فقط خداوند است که سبب مستقل و برتر از همه اسباب است؛ بنابراین انسان رشید هنگامی که اراده انجام کاری را نمود و ابزار و اسباب عادّی آن را نیز فراهم کرد، می‌داند که تنها سبب مستقل در تدبیر امور خداوند است و هیچ گونه اصالت و استقلالی برای خود و اسباب و عللی که به کار می‌گیرد، قائل نیست؛ پس بر خداوند توکل می‌کند؛ بنابراین، توکل به معنای نفی انتساب امور به انسان یا اسباب و علل طبیعی و ارجاع اصالت و استقلال به خداوند است.<ref>ر. ک. علامه طباطبایی، المیزان، ج ۱۱، ص ۲۱۶ و ۲۱۷.</ref>


اولين درجه توكّل به خداوند آن است كه اعتماد و اطمينان انسان به او، همانند اعتمادش به وكيلي باشد كه براي انجام كارهايش برمي گزيند. در واقع اين پايين ترين درجه توكل است و به آساني قابل دستيابي است و مدت زيادي هم مستمر مي ماند و با اختيار و تدبير انسان هم منافاتي ندارد.
== درجات توکّل ==
برخی از عالمان اخلاق برای توکل به خداوند درجات سه‌گانه ای قائل شده‌اند که گزارش مختصر آنها به قرار زیر است:


دردومين درجه توكّل، انسان از اصل توكّل غافل و در وكيل خود يعني خداوند فاني است؛‌بر خلاف نوع اول كه توجه فرد بيشتر به رابطه قراردادي وكالت است. اين درجه از توكل كمتر تحقق پيدا مي كند و زودتر از بين مي رود و حداكثر يكي دو روز بيشتر دوام ندارد، و تنها براي افراد خاصي حاصل مي گردد. شخص در اين حالت عمده تلاش خود را صرف گريه، درخواست و دعا به درگاه خداوند مي نمايد.
اولین درجه توکّل به خداوند آن است که اعتماد و اطمینان انسان به او، همانند اعتمادش به وکیلی باشد که برای انجام کارهایش برمی‌گزیند. در واقع این پایین‌ترین درجه توکل است و به آسانی قابل دستیابی است و مدت زیادی هم مستمر می‌ماند و با اختیار و تدبیر انسان هم منافاتی ندارد.


عالي ترين درجه توكّل آن است كه انسان همه حركات و سكنات خويش را به دست خداوند بيند. تفاوت اين نوع از توكل با نوع دوم در اين است كه در اين جا شخص حتي التماس و درخواست و تضرّع و دعا را هم رها مي كند و باور دارد كه خداوند امور را به حكمت خويش تدبير مي كند، اگرچه او هم التماس و درخواست نكند. نمونه‌ واقعي اين نوع توكل، اتكال حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ است؛ زيرا هنگامي كه نمروديان او را در منجيق نهاده تا در آتش اندازند، فرشته الهي به او يادآوري مي كند كه از خداوند درخواست ياري ونجات نمايد، ولي او در پاسخ مي گويد: «اطلاع خداوند ازحال من، مرا بي نياز از درخواست (نجات) از او مي كند».<ref>ر.ك: تفسير قمي، ج 2، ص 73.</ref>
دردومین درجه توکّل، انسان از اصل توکّل غافل و در وکیل خود یعنی خداوند فانی است؛ بر خلاف نوع اول که توجه فرد بیشتر به رابطه قراردادی وکالت است. این درجه از توکل کمتر تحقق پیدا می‌کند و زودتر از بین می‌رود و حداکثر یکی دو روز بیشتر دوام ندارد، و تنها برای افراد خاصی حاصل می‌گردد. شخص در این حالت عمده تلاش خود را صرف گریه، درخواست و دعا به درگاه خداوند می‌نماید.


البته اين نوع بسيار نادر الوقوع است و جز براي صديقين حاصل نمي شود و در صورت وقوع هم به زودي از بين مي رود و چند لحظه بيشتر دوام نمي يابد.<ref>ر.ك: فيض كاشاني: پيشين، ج 7، ص 408 ـ 409؛ نراقي: پيشين، ج ص 223 ـ 225.</ref>
عالی‌ترین درجه توکّل آن است که انسان همه حرکات و سکنات خویش را به دست خداوند بیند. تفاوت این نوع از توکل با نوع دوم در این است که در این‌جا شخص حتی التماس و درخواست و تضرّع و دعا را هم رها می‌کند و باور دارد که خداوند امور را به حکمت خویش تدبیر می‌کند، اگرچه او هم التماس و درخواست نکند. نمونه واقعی این نوع توکل، اتکال حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ است؛ زیرا هنگامی که نمرودیان او را در منجیق نهاده تا در آتش اندازند، فرشته الهی به او یادآوری می‌کند که از خداوند درخواست یاری ونجات نماید، ولی او در پاسخ می‌گوید: «اطلاع خداوند ازحال من، مرا بی‌نیاز از درخواست (نجات) از او می‌کند».<ref>ر. ک. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۷۳.</ref>


از منظر ي ديگر مردم در توكل به خداوند درجات يكساني ندارند و هر يك به ميزان توكل خويش در توسّل به اسباب و علل در رسيدن به مقاصد خويش عمل كنند. خداوند با كساني كه به كلي اعتماد خويش را از اسباب و علل طبيعي قطع كرده اند، به تناسب اين اعتماد با آنان رفتار خواهد نمود. چنان كه امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «خداوند ابا دارد از اين كه روزيِ مؤمنان را جز از راهي كه گمان ندارند، فراهم نمايد»<ref>كليني: كافي، ج ص 83، ح 1؛ ابن شعبة حراني: پيشين، ص 60؛ شيخ طوسي: امالي، ص 300، ح 593.</ref> اين رفتار خداوند به مؤمناني اختصاص دارد كه درجات عالي توكل را دارند؛ ولي كساني كه به اين درجه از توكل راه نيافته اند و اعتماد آنان به اسباب و علل در كنار اعتماد به خداوند باقي است، خداوند نيز از مجاري اسباب و علل نيازهاي آنان را رفع خواهد نمود.<ref>ر.ك: نراقي، محمدمهدي، پيشين، ج ص 229 ـ 230.</ref>
البته این نوع بسیار نادر الوقوع است و جز برای صدیقین حاصل نمی‌شود و در صورت وقوع هم به زودی از بین می‌رود و چند لحظه بیشتر دوام نمی‌یابد.<ref>ر. ک. فیض کاشانی: پیشین، ج ۷، ص ۴۰۸–۴۰۹؛ نراقی: پیشین، ج ۳، ص ۲۲۳–۲۲۵.</ref>


سه) ارزش توكّل: قرآن كريم ده ها بار به صراحت و كنايت انسان ها و به ويژه مؤمنان را به توكل به خداوند فرا خوانده است و در برابر اين اعتماد و اطمينان بندگان، وعده خداوند مبني بر كفايت امور آنان را اعلام مي دارد. از جمله در قرآن آمده است:
از منظری دیگر مردم در توکل به خداوند درجات یکسانی ندارند و هر یک به میزان توکل خویش در توسّل به اسباب و علل در رسیدن به مقاصد خویش عمل کنند. خداوند با کسانی که به کلی اعتماد خویش را از اسباب و علل طبیعی قطع کرده‌اند، به تناسب این اعتماد با آنان رفتار خواهد نمود. چنان‌که امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «خداوند ابا دارد از این که روزیِ مؤمنان را جز از راهی که گمان ندارند، فراهم نماید»<ref>کلینی: کافی، ج ۵، ص ۸۳، ح ۱؛ ابن شعبة حرانی: پیشین، ص ۶۰؛ شیخ طوسی: آمالی، ص ۳۰۰، ح ۵۹۳.</ref> این رفتار خداوند به مؤمنانی اختصاص دارد که درجات عالی توکل را دارند؛ ولی کسانی که به این درجه از توکل راه نیافته‌اند و اعتماد آنان به اسباب و علل در کنار اعتماد به خداوند باقی است، خداوند نیز از مجاری اسباب و علل نیازهای آنان را رفع خواهد نمود.<ref>ر. ک. نراقی، محمدمهدی، پیشین، ج ۳، ص ۲۲۹–۲۳۰.</ref>


« وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ »
== ارزش توکّل ==
قرآن کریم ده‌ها بار به صراحت و کنایت انسان‌ها و به ویژه مؤمنان را به توکل به خداوند فرا خوانده است و در برابر این اعتماد و اطمینان بندگان، وعده خداوند مبنی بر کفایت امور آنان را اعلام می‌دارد. از جمله در قرآن آمده است:


«و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.»[7]
«وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»


«ان الله يحب المتوكلين؛ خداوند توكّل كنندگان را دوست مي دارد[8]
«و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند<ref>آل عمران، آیه ۱۲۲ و ۱۶۰، مائده، آیه ۱۲ و ۲۶، توبه، ۵۲، ابراهیم، ۱۱، مجادله، ۱۰، و تغابن، ۱۳.</ref>


همچنين براي اطمينان بخشي نسبت به سرانجام توكّل و اعتماد به پروردگار مي فرمايد:
«ان الله یحب المتوکلین؛ خداوند توکّل کنندگان را دوست می‌دارد.»<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>


« و من يتوكل علي الله فهو حسبه »
همچنین برای اطمینان بخشی نسبت به سرانجام توکّل و اعتماد به پروردگار می‌فرماید:


«و هر كس بر خدا اعتماد كند، او براي وي بس است.»[9]
«و من یتوکل علی الله فهو حسبه»


احاديث نبوي ـ صلّي الله عليه و آله ـ و سخنان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ سرشار از عباراتي است كه منزلت توكل و فضيلت آن را بيان مي كنند. از باب نمونه سخن امام صادق ـ عليه السّلام ـ را نقل مي كنيم كه فرموده است:
«و هر کس بر خدا اعتماد کند، او برای وی بس است.»<ref>سوره طلاق، آیه ۳.</ref>


به درستي كه بي نيازي و عزت در حال گردش اند و هنگامي كه به جايگاه توكّل گذر كنند، آن جا را وطن خود مي گزينند.[10]
احادیث نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ و سخنان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ سرشار از عباراتی است که منزلت توکل و فضیلت آن را بیان می‌کنند. از باب نمونه سخن امام صادق ـ علیه السّلام ـ را نقل می‌کنیم که فرموده است:


چهار) تلاش و توكل: اگر چه با دقت در ماهيت توكّل روشن مي گردد كه توكّل منافاتي با سعي و تلاش و استفاده از ابزار و اسباب ندارد، گاهي شبهه اي پديد مي آيد كه اشاره به آن مفيد است. انسان نسبت به اموري كه اسباب و علل آن خارج از اراده او است، چاره اي جز توكّل ندارد؛ ولي نسبت به حوادثي كه ايجاد اسباب و علل آن در توان او است،در عين حال كه به موجب توكّل براي ابزار و اسباب، تأثير مستقل قائل نيست، ولي وظيفه دارد كه براي فراهم آوردن آنها بكوشد و آنچه را به سببيّت آن يقين يا گمان دارد، به كار گيرد و در اين جهت از تعقّل و انديشه خويش بهره برد. زيرا سنّت خداوند بر اين قرار گرفته است كه امور عالم با اسباب و علل خاص خود پيش رود. بر همين اساس فرموده است كه هنگام جنگ با شيوه اي خاص و با اسلحه نماز بخوانيد،[11]« وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا... » و توان و قدرت دفاعي براي خود آماده كنيد.[12] « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...» به موسي ـ عليه السّلام ـ دستور داد كه بندگان مرا شبانه و به دور از چشم فرعونيان از شهر بيرون ببر[13] « فَأَسْرِ بِعِبادِي لَيْلاً إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ». پيامبر هنگامي كه مردي اعرابي را ديد كه به بهانه توكّل بر خداوند، شترش را در بيابان رها نموده، فرمود:اعقلها و توكّل؛[14] «شتر را ببند و توكّل برخداوند نما».
به درستی که بی‌نیازی و عزت در حال گردش اند و هنگامی که به جایگاه توکّل گذر کنند، آن جا را وطن خود می‌گزینند.<ref>کلینی: کافی، ج ۲، ص ۶۵، ح ۳.</ref>
 
== تلاش و توکل ==
اگر چه با دقت در ماهیت توکّل روشن می‌گردد که توکّل منافاتی با سعی و تلاش و استفاده از ابزار و اسباب ندارد، گاهی شبهه ای پدید می‌آید که اشاره به آن مفید است. انسان نسبت به اموری که اسباب و علل آن خارج از اراده او است، چاره ای جز توکّل ندارد؛ ولی نسبت به حوادثی که ایجاد اسباب و علل آن در توان او است، در عین حال که به موجب توکّل برای ابزار و اسباب، تأثیر مستقل قائل نیست، ولی وظیفه دارد که برای فراهم آوردن آنها بکوشد و آنچه را به سببیّت آن یقین یا گمان دارد، به کار گیرد و در این جهت از تعقّل و اندیشه خویش بهره برد؛ زیرا سنّت خداوند بر این قرار گرفته است که امور عالم با اسباب و علل خاص خود پیش رود. بر همین اساس فرموده است که هنگام جنگ با شیوه ای خاص و با اسلحه نماز بخوانید،<ref>سوره نساء، آیه ۱۰۱.</ref>«وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا…» و توان و قدرت دفاعی برای خود آماده کنید.<ref>سوره انفال، آیه ۶۰.</ref> «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ…» به موسی ـ علیه السّلام ـ دستور داد که بندگان مرا شبانه و به دور از چشم فرعونیان از شهر بیرون ببر<ref>سوره دخان، آیه ۲۳.</ref> «فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ». پیامبر هنگامی که مردی اعرابی را دید که به بهانه توکّل بر خداوند، شترش را در بیابان رها نموده، فرمود: اعقلها و توکّل؛<ref>طوسی: آمالی، ص ۱۹۳، ح ۳۲۹.</ref> «شتر را ببند و توکّل برخداوند نما».
{{مطالعه بیشتر}}
 
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
| شاخه اصلی = اخلاق
| شاخه فرعی۱ = فضایل اخلاقی
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
{{تکمیل مقاله
| شناسه = شد
| تیترها = شد
| ویرایش = شد
| لینک‌دهی = شد
| ناوبری =
| نمایه =
| تغییر مسیر = شد
| ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
| بازبینی =
| تکمیل =
| اولویت = ج
| کیفیت = د
}}
{{پایان متن}}
[[رده:اخلاق]]
[[رده:فضایل‌اخلاقی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۶

سؤال

توکل چیست؟

توکل از فضائل اخلاقی و منازل سیر و سلوک به معنای واگذاری امور به خدا و اعتماد به او است و اینکه او را تنها مؤثرِ در وجود بداند. قرآن توکل را لازمه ایمان دانسته است. احادیث آن را از ارکان ایمان معرفی کرده‌اند. برخی از عالمان اخلاق، یکسان بودن حال انسان قبل و بعد از به‌دست‌آوردن مال یا از دست‌دادن آن را، نشانه وجود توکل در وجود آدمی دانسته‌اند.

مفهوم توکل

یکی از مفاهیم عام در اخلاق اسلامی که ناظر به صفتی نفسانی و بیانگر رابطه ای خاص میان انسان وخداوند است، مفهوم «توکّل» می‌باشد. در این مختصر این مفهوم را از جهت منزلت و جایگاه آن، ماهیت و درجاتش و نسبت آن با سعی و کوشش مورد مطالعه قرار می‌دهیم. بالاترین مرتبه توکل این است که انسان همه امور خود را به خدا واگذار کند و در برابر خدا اراده‌ای برای خود قائل نباشد و چیزی را بپسندد که خدا برای او رقم می‌زند. درجه توکل هر فردی به درجه ایمان و توحیدباوری او بستگی دارد.

ماهیت توکّل

عالمان اخلاق در باب ماهیت آن گفته‌اند: توکل یعنی اعتماد و اطمینان قلبی انسان به خداوند در همه امور خویش و بیزاری از هر قدرتی غیر از او. البته تحقق این حالت در انسان متوقف است بر ایمان و یقین و قوّت قلب نسبت به این که هیچ قوّت و قدرتی جدا از خداوند در کار عالم و آدم اثر گذار نمی‌باشد و همه علل و اسباب مقهور قدرت الهی اند و تحت اراده او عمل می‌کنند، که خود در واقع مرتبه ای از مراتب توحید است؛ بنابراین ریشه و اساس «توکّل»، توحید است و جز با حصول توحید شکل نمی‌گیرد.[۱] از این رو است که خداوند اذن انتساب امور به اسباب و علل آنها و منتسب کردن کارها به فاعلشان را داده و به نوعی علل و فاعل‌ها را مسلّط بر حوادث و کارها کرده است؛ هر چند این سلطه اصیل نبوده و اسباب و علل طبیعی و فاعل‌های انسانی، استقلالی در تأثیرگذاری ندارند و فقط خداوند است که سبب مستقل و برتر از همه اسباب است؛ بنابراین انسان رشید هنگامی که اراده انجام کاری را نمود و ابزار و اسباب عادّی آن را نیز فراهم کرد، می‌داند که تنها سبب مستقل در تدبیر امور خداوند است و هیچ گونه اصالت و استقلالی برای خود و اسباب و عللی که به کار می‌گیرد، قائل نیست؛ پس بر خداوند توکل می‌کند؛ بنابراین، توکل به معنای نفی انتساب امور به انسان یا اسباب و علل طبیعی و ارجاع اصالت و استقلال به خداوند است.[۲]

درجات توکّل

برخی از عالمان اخلاق برای توکل به خداوند درجات سه‌گانه ای قائل شده‌اند که گزارش مختصر آنها به قرار زیر است:

اولین درجه توکّل به خداوند آن است که اعتماد و اطمینان انسان به او، همانند اعتمادش به وکیلی باشد که برای انجام کارهایش برمی‌گزیند. در واقع این پایین‌ترین درجه توکل است و به آسانی قابل دستیابی است و مدت زیادی هم مستمر می‌ماند و با اختیار و تدبیر انسان هم منافاتی ندارد.

دردومین درجه توکّل، انسان از اصل توکّل غافل و در وکیل خود یعنی خداوند فانی است؛ بر خلاف نوع اول که توجه فرد بیشتر به رابطه قراردادی وکالت است. این درجه از توکل کمتر تحقق پیدا می‌کند و زودتر از بین می‌رود و حداکثر یکی دو روز بیشتر دوام ندارد، و تنها برای افراد خاصی حاصل می‌گردد. شخص در این حالت عمده تلاش خود را صرف گریه، درخواست و دعا به درگاه خداوند می‌نماید.

عالی‌ترین درجه توکّل آن است که انسان همه حرکات و سکنات خویش را به دست خداوند بیند. تفاوت این نوع از توکل با نوع دوم در این است که در این‌جا شخص حتی التماس و درخواست و تضرّع و دعا را هم رها می‌کند و باور دارد که خداوند امور را به حکمت خویش تدبیر می‌کند، اگرچه او هم التماس و درخواست نکند. نمونه واقعی این نوع توکل، اتکال حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ است؛ زیرا هنگامی که نمرودیان او را در منجیق نهاده تا در آتش اندازند، فرشته الهی به او یادآوری می‌کند که از خداوند درخواست یاری ونجات نماید، ولی او در پاسخ می‌گوید: «اطلاع خداوند ازحال من، مرا بی‌نیاز از درخواست (نجات) از او می‌کند».[۳]

البته این نوع بسیار نادر الوقوع است و جز برای صدیقین حاصل نمی‌شود و در صورت وقوع هم به زودی از بین می‌رود و چند لحظه بیشتر دوام نمی‌یابد.[۴]

از منظری دیگر مردم در توکل به خداوند درجات یکسانی ندارند و هر یک به میزان توکل خویش در توسّل به اسباب و علل در رسیدن به مقاصد خویش عمل کنند. خداوند با کسانی که به کلی اعتماد خویش را از اسباب و علل طبیعی قطع کرده‌اند، به تناسب این اعتماد با آنان رفتار خواهد نمود. چنان‌که امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «خداوند ابا دارد از این که روزیِ مؤمنان را جز از راهی که گمان ندارند، فراهم نماید»[۵] این رفتار خداوند به مؤمنانی اختصاص دارد که درجات عالی توکل را دارند؛ ولی کسانی که به این درجه از توکل راه نیافته‌اند و اعتماد آنان به اسباب و علل در کنار اعتماد به خداوند باقی است، خداوند نیز از مجاری اسباب و علل نیازهای آنان را رفع خواهد نمود.[۶]

ارزش توکّل

قرآن کریم ده‌ها بار به صراحت و کنایت انسان‌ها و به ویژه مؤمنان را به توکل به خداوند فرا خوانده است و در برابر این اعتماد و اطمینان بندگان، وعده خداوند مبنی بر کفایت امور آنان را اعلام می‌دارد. از جمله در قرآن آمده است:

«وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»

«و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.»[۷]

«ان الله یحب المتوکلین؛ خداوند توکّل کنندگان را دوست می‌دارد.»[۸]

همچنین برای اطمینان بخشی نسبت به سرانجام توکّل و اعتماد به پروردگار می‌فرماید:

«و من یتوکل علی الله فهو حسبه»

«و هر کس بر خدا اعتماد کند، او برای وی بس است.»[۹]

احادیث نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ و سخنان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ سرشار از عباراتی است که منزلت توکل و فضیلت آن را بیان می‌کنند. از باب نمونه سخن امام صادق ـ علیه السّلام ـ را نقل می‌کنیم که فرموده است:

به درستی که بی‌نیازی و عزت در حال گردش اند و هنگامی که به جایگاه توکّل گذر کنند، آن جا را وطن خود می‌گزینند.[۱۰]

تلاش و توکل

اگر چه با دقت در ماهیت توکّل روشن می‌گردد که توکّل منافاتی با سعی و تلاش و استفاده از ابزار و اسباب ندارد، گاهی شبهه ای پدید می‌آید که اشاره به آن مفید است. انسان نسبت به اموری که اسباب و علل آن خارج از اراده او است، چاره ای جز توکّل ندارد؛ ولی نسبت به حوادثی که ایجاد اسباب و علل آن در توان او است، در عین حال که به موجب توکّل برای ابزار و اسباب، تأثیر مستقل قائل نیست، ولی وظیفه دارد که برای فراهم آوردن آنها بکوشد و آنچه را به سببیّت آن یقین یا گمان دارد، به کار گیرد و در این جهت از تعقّل و اندیشه خویش بهره برد؛ زیرا سنّت خداوند بر این قرار گرفته است که امور عالم با اسباب و علل خاص خود پیش رود. بر همین اساس فرموده است که هنگام جنگ با شیوه ای خاص و با اسلحه نماز بخوانید،[۱۱]«وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا…» و توان و قدرت دفاعی برای خود آماده کنید.[۱۲] «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ…» به موسی ـ علیه السّلام ـ دستور داد که بندگان مرا شبانه و به دور از چشم فرعونیان از شهر بیرون ببر[۱۳] «فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ». پیامبر هنگامی که مردی اعرابی را دید که به بهانه توکّل بر خداوند، شترش را در بیابان رها نموده، فرمود: اعقلها و توکّل؛[۱۴] «شتر را ببند و توکّل برخداوند نما».


منابع

  1. بر همین اساس برخی از عالمان اخلاق، توحید و توکّل را در کنار هم مطرح کرده‌اند، (ر.ک. فیض کاشانی، محسن: پیشین، جلد ۷، ص ۳۷۷).
  2. ر. ک. علامه طباطبایی، المیزان، ج ۱۱، ص ۲۱۶ و ۲۱۷.
  3. ر. ک. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۷۳.
  4. ر. ک. فیض کاشانی: پیشین، ج ۷، ص ۴۰۸–۴۰۹؛ نراقی: پیشین، ج ۳، ص ۲۲۳–۲۲۵.
  5. کلینی: کافی، ج ۵، ص ۸۳، ح ۱؛ ابن شعبة حرانی: پیشین، ص ۶۰؛ شیخ طوسی: آمالی، ص ۳۰۰، ح ۵۹۳.
  6. ر. ک. نراقی، محمدمهدی، پیشین، ج ۳، ص ۲۲۹–۲۳۰.
  7. آل عمران، آیه ۱۲۲ و ۱۶۰، مائده، آیه ۱۲ و ۲۶، توبه، ۵۲، ابراهیم، ۱۱، مجادله، ۱۰، و تغابن، ۱۳.
  8. سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  9. سوره طلاق، آیه ۳.
  10. کلینی: کافی، ج ۲، ص ۶۵، ح ۳.
  11. سوره نساء، آیه ۱۰۱.
  12. سوره انفال، آیه ۶۰.
  13. سوره دخان، آیه ۲۳.
  14. طوسی: آمالی، ص ۱۹۳، ح ۳۲۹.