کتاب‌سوزی ایران و مصر توسط مسلمانان از نظر شهید مطهری

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۴۹ توسط Shamloo (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

آیا واقعیت دارد که مسلمانان پس از فتح مصر و ایران کتابخانه‌های غنی این دو تمدن بزرگ را سوزانده‌اند؟ شنیدم که شهید مطهری در این باره کتابی دارد؛ نظر ایشان درباره این اتفاق چیست؟

کتاب کتاب‌سوزی ایران و مصر

کتاب‌سوزی ایران و مصر توسط مسلمانان از نظر شهید مطهری رخدادی است که تا قرن هفتم هجری قمری در هیچ مدرک اسلامی و غیر اسلامی از آن سخنی نشده است. از نظر مطهری نقل‌های پس از این تاریخ هم بدون مدرک و دارای ضعف سندی و محتوایی هستند.

بحث کتاب‌سوزی ایران و مصر توسط مسلمانان از نظر شهید مطهری از جمله مباحثی است که در ذیل مباحث ارتباط ایران و اسلام مطرح می‌شود. محتوای این موضوع تاریخی این است که مسلمانان وقتی موفق به فتح ایران شدند، کتابخانه‌های این دو تمدن را، به‌دلیل عدم آشنایی با دانش، سوزاندند. از نظر شهید مطهری، در دوران جدید، به‌طور جدی از سوی غربیان تبلیغ شده که مسلمانان پس از فتح ایران و مصر کتابخانه‌های این دو تمدن بزرگ دنیای قدیم را به آتش کشیدند. از نظر او، پرداختن به بحث کتابسوزی ایران و مصر توسط مسلمانان و تلاش برای نشان‌دادن بی اعتباری آن بسیار مهم است؛ زیرا در جهان امروز طرح طرز برخورد پیروان یک دین در جریان‌ تاریخ با مظاهر فرهنگ و تمدن، مؤثرترین سلاح به نفع یا بر ضد آن دین است.

مرتضی مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران دلایل موافقان کتاب‌سوزی ایران و مصر را نقل کرده و به نقد آنها پرداخته است؛ از جمله اینکه بی‌سوادی عرب جاهلی که دلیلی برای کتاب‌سوزی تلقی شده از نظر او دلیلی قابل اتکا نیست؛ زیرا در فاصله دوره جاهلی تا دوره فتوحات اسلامی، که ربع قرن تقریباً طول‌ کشید، یک نهضت علم‌آموزی توسط پیامبر(ص) در مدینه به‌وجود آمد.

طرح بحث و اهمیت

بحث کتاب‌سوزی ایران و مصر توسط مسلمانان از نظر مرتضی مطهری از جمله مباحثی است که در ذیل مباحث ارتباط ایران و اسلام مطرح می‌شود. محتوای این موضوع تاریخی این است که مسلمانان وقتی موفق به فتح ایران شدند، کتابخانه‌های این دو تمدن را، به‌دلیل عدم آشنایی با دانش، سوزاندند. از نظر شهید مطهری، در دوران جدید، به‌طور جدی از سوی غربیان تبلیغ شده که مسلمانان پس از فتح ایران و مصر کتابخانه‌های این دو تمدن بزرگ دنیای قدیم را به آتش کشیدند.[۱]

از نظر مطهری، اگر رخداد کتاب‌سوزی در ایران مصر توسط مسلمانان واقعیت تاریخی داشته باشد، گفته خواهد شد که اسلام برای تمدن‌های بزرگ دنیای قدیم ماهیتی ویرانگر داشته نه سازنده؛ یا حداقل باید گفته‌ شود که اسلام هرچند سازنده تمدن و فرهنگی بزرگ بوده، ویران‌گر تمدن‌ها و فرهنگ‌هایی بزرگی هم بوده است.[۲]

به‌گزارش مرتضی مطهری، درباره مسئله کتاب‌سوزی مسلمانان در ایران و مصر آنقدر در دوران پهلوی و تسلط اندیشه‌های باستان‌گرایی تبلیغ شده بود که برای‌ برخی از افرادی، که خود در این مورد اطلاعی نداشتند، کم‌کم انجام‌شدن این عمل از سوی مسلمانان را مسلم فرض کردند.[۳]

از نظر مطهری، پرداختن به بحث کتاب‌سوزی ایران و مصر توسط مسلمانان و تلاش برای نشان‌دادن بی‌اعتباری آن بسیار مهم است؛ زیرا در جهان امروز طرح طرز برخورد پیروان یک دین در جریان‌ تاریخ با مظاهر فرهنگ و تمدن مؤثرترین سلاح به نفع یا بر ضد آن دین است.[۴] مطهری پس از ارائه دلایل خود اعلام می‌کند که تا قرن هفتم هجری قمری، یعنی حدود ششصدسال پس از فتح ایران و مصر در هیچ مدرک اسلامی و غیر اسلامی از کتاب‌سوزی ایران و مصر توسط مسلمانان سخنی نشده و نقل‌های پس از این تاریخ بدون مدرک و دارای ضعف سندی و محتوایی هستند.[۵]

دلایل موافقان

مرتضی مطهری دلایل موافقان کتاب‌سوزی ایران و مصر را بیشتر از کتاب محمد معین (۱۲۹۷-۱۳۵۰ش)، ادیب و استاد دانشگاه، نقل کرده است؛[۶] از جمله:

  1. سِر جان مَلْکُم انگلیسی در تاریخ خود این قضیه را ذکر کرده است.[۷]
  2. در دوران جاهلیت و مقارن ظهور اسلام مردم بی‌سواد بودند. مطابق نقل منابع، در مکه مقارن بعثت پیامبر(ص) فقط ۱۷ نفر از قریش باسواد بودند. آخرین شاعر بدوی عرب شاعری باسواد بود که سواد خود را پنهان می‌کرد و می‌گفت که باسوادی در میان ما بی‌ادبی شمرده می‌شود.[۸]
  3. جاحظ (درگذشته ۲۵۵ق)، ادیب عرب، در کتاب البیان و التبیین می‌گوید که در آن‌ روزگار آموزگاری اطفال در میان عرب کاری پست بود؛ زیرا حقوق‌ آنان شصت درهم بیش نبود و این مزد در نظر آنها ناچیز بود.[۹]
  4. ابن‌خلدون در مقدمه‌ خود بر کتاب تاریخش می‌گوید: وقتی کشور ایران فتح شد، کتاب‌های بسیاری در آن سرزمین به‌‌دست عرب‌ها افتاد. سعد بن ابی‌وقاص به خلیفه دوم در خصوص آنها نامه نوشت و برای ترجمه آنها اجازه خواست. عمر به او نوشت که آن کتاب‌ها را در آب بیندازد؛ زیرا اگر آنچه در آنها است‌ راهنمایی است، خدا ما را بهتر از آن هدایت کرده و اگر گمراهی است، خدا ما را از شر آنها محفوظ کرده است. پس آن کتاب‌ها را در آب یا در آتش افکندند و علوم ایرانیان که در آن کتاب‌ها مدون بود از میان رفت و به‌دست ما نرسید. ابوالفرج بن العبری در مختصر الدول و قفطی در کتاب تاریخ الحکماء از سوختن کتاب‌های اسکندریه مصر توسط مسلمانان سخن گفته‌اند.[۱۰]

نقدهای شهید مطهری بر دلایل موافقان

مرتضی مطهری دلایل موافقان کتاب‌سوزی ایران و مصر توسط مسلمانان را نقد کرده است:

  1. ادعای سر جان ملكم به دلیل دوری دوران او (قرن سیزدهم قمری) با زمان حادثه (قرن اول قمری) نمی تواند مدرکی برای اثبات کتاب‌سوزی باشد. از طرفی، ملکم علیه اسلام دارای دشمنی و تعصب بوده است.[۱۱]
  2. بی‌سوادی عرب جاهلی مطلبی است که خود قرآن‌ هم آن را تائید کرده، ولی آیا اینکه عرب‌ جاهلی بیسواد بوده، دلیل است که مسلمانان کتاب‌ها را سوزانیده باشند؟ به‌ علاوه، در فاصله دوره جاهلی تا دوره فتوحات اسلامی، که ربع قرن تقریبا طول‌ کشید، یک نهضت علم‌آموزی توسط پیامبر(ص) در مدینه به‌وجود آمد.[۱۲]
  3. درباره تحقیر آموزگاری توسط قریش، در خود متن تاریخی تصریح شده که کار معلمی به علت کمی در آمد خوار شمرده شده و ربطی به‌ تحقیر علم نداشته است. اینکه گفته شود که به دلیل اینکه فردی از قریش کتاب‌خوانی کودکی را تحقیر کرده، پس عرب مطلقاً دشمن علم و سواد بوده و به هر جا پایش رسیده‌ کتاب‌ها را آتش زده از نظر منطقی استدلالی نادرست است.[۱۳]
  4. ابن‌خلدون قاطعانه درباره کتاب‌سوزی‌ ایران نظر نداده است و در نقل ابوالفرج بن العبری و قفطی اشکالاتی از نظر سندی وجود دارد. از طرفی، محققان اروپایی اخیراً بی‌اساسی کتاب‌سوزی‌ اسکندریه به‌وسیله مسلمانان را به‌اثبات رسانیده‌اند و از میان دانشمندان مسلمان شبلی نعمان هندی و مجتبی مینوی ایرانی هم کتاب‌سوزی اسکندریه را نفی کرده‌اند.[۱۴]

منابع

  1. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، بهار ۱۳۶۸ش، ص۳۰۸.
  2. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۰۸.
  3. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۰۸.
  4. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۵۴.
  5. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۵۰.
  6. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۱۴-۳۱۶.
  7. معین، محمد، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۲۶ش، دیباچه، ص۹.
  8. معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۹-۱۰.
  9. معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۰.
  10. معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۱۱.
  11. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۱۷.
  12. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۱۷-۳۱۸.
  13. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۱۸-۳۱۹.
  14. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۲۸.