پرش به محتوا

تعیین حاکم در جامعه اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۱: خط ۲۱:
== مردمی بودن حکومت اسلامی به هر دو معنی ==
== مردمی بودن حکومت اسلامی به هر دو معنی ==
اسلام حقیقتاً به هر دو معنا دارای یک حکومت مردمی است. در صدر اسلام حکومت [[پیغمبر اکرم(ص)]] و تا مدّتی بعد از رحلت ایشان، حکومت جامعه‌ اسلامی یک حکومت مردمی بود. در دوران امیرالمؤمنین (ع) مردم در صحنه‌ی حکومت به معنای واقعی دخالت داشتند، نظر می دادند، رأی می دادند و تصمیم می گرفتند. در حکومت ایشان حقّ مشورت بر اساس آیه «وَ شاوِرهُم فِی الاَمرِ» متعلّق به مردم بود.  
اسلام حقیقتاً به هر دو معنا دارای یک حکومت مردمی است. در صدر اسلام حکومت [[پیغمبر اکرم(ص)]] و تا مدّتی بعد از رحلت ایشان، حکومت جامعه‌ اسلامی یک حکومت مردمی بود. در دوران امیرالمؤمنین (ع) مردم در صحنه‌ی حکومت به معنای واقعی دخالت داشتند، نظر می دادند، رأی می دادند و تصمیم می گرفتند. در حکومت ایشان حقّ مشورت بر اساس آیه «وَ شاوِرهُم فِی الاَمرِ» متعلّق به مردم بود.  
== نقش مردم در زمان معصوم(ع) ==
بنابر اعتقاد شیعه حکومت اسلامی در دوران نبوت و امامت، یک حکومت تعیین شده‌ و از جانب خدا است. لذا خواست و آگاهی مردم در تعیین حاکم مؤثر نیست. البتّه اگر مردم دانستند و پذیرفتند، این حاکمیتِ حقیقی حقوقی، جنبه‌ی واقعی نیز پیدا می کند. امّا اگر مردم ندانستند، نشناختند، یا نپذیرفتند، آن کسی که به حق حاکم مردم است، از منصب حکومت برکنار می ماند. لذا در دوران ائمّه‌ی معصومین (ع) با این که آن ها در جامعه به‌ عنوان حاکم شناخته و پذیرفته نشده بودند، همه‌ی شئون حاکم، متعلّق به آن ها بود. به همین جهت تلاش و فعالیت می کردند. در مورد زندگی ائمّه(ع) و از جمله در مورد زندگی امام صادق(ع) از روی شواهد و قرائن تردیدناپذیر می دانیم که این بزرگواران تلاش می کردند تا حکومت را که متعلّق به آنها و از آنِ آنها است، قبضه کنند.


== نقش مردم در دوره غیبت ==
امّا بعد از دوران نبوت و حضور ائمه معصومین (ع) که یک شخص معینی به‌ عنوان حاکم از طرف خدای متعال معین نشده است، حاکم دارای دو پایه و دو رکن است: رکن اوّل، آمیخته بودن و آراسته بودن با ملاک ها و صفاتی که اسلام برای حاکم اسلامی معین کرده است؛ مانند دانش، تقوا، توانایی، تعهّد و صفاتی که برای حاکم است، که البتّه در این باره هم بعداً یک روزی ان‌شاءاللَّه صحبت می کنیم. رکن دوّم، قبول مردم و پذیرش مردم است. اگر مردم، آن حاکم و شخصی را که دارای ملاک های حکومت است نشناختند و او را به حکومت نپذیرفتند، او حاکم نیست. اگر دو نفر که هر دو دارای این ملاک ها هستند، یکی از نظر مردم شناخته شد و پذیرفته شد، او حاکم است. پس قبول مردم و پذیرش مردم، شرط در حاکمیت است و این همان چیزی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی حتّی در مورد رهبر مورد نظر بوده و بر روی آن فکر شده و تصمیم‌گیری شده است. رهبر بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، آن مجتهدِ عادلِ مدیرِ مدبّرِ صاحب‌نظرِ صاحب‌بصیرتی است که مردم او را شناخته باشند، به عنوان‌ مقام مرجعیت تقلید، از او تقلید کنند و به او گرایش پیدا کنند و رو بیاورند. اگر مردم چنین کسی را نشناختند، خبرگان امّت جستجو می کنند، چنین کسی را پیدا می کنند، به مردم معرفی می کنند. باز در اینجا هم اوّلاً خبرگان، نمایندگان مردمند، ثانیاً خود مردم بعد از معرّفی خبرگان، او را می پذیرند، بعد او می شود امام. در مورد رئیس‌جمهور هم همین‌جور است؛ انتخابات انجام می گیرد، مردم کسی را که واجد شرایط بدانند،انتخاب می کنند. می بینید مردم در تعیین حاکم اسلامی در سطوح طراز اوّل حاکمیت و ولایت در جامعه‌ اسلامی دارای نقشند و می توان گفت که مردم در اصلِ تعیین رژیم اسلامی هم دارای نقش هستند. البتّه این را به‌عنوان یک شرط حقیقی بیان نمی کنیم؛ یعنی اگر مردم رژیم اسلامی را نپذیرفتند، رژیم اسلامی از اعتبار نمی افتد، امّا قاعدتاً چون رژیم اسلامی به ایمان مردم متّکی است، مردم در آن هم دارای نقش هستند. پس حکومت اسلامی، حکومت مردمی است و به این معنا است‌ هم که مردم در انتخاب شخص حاکم دارای تأثیرند. وقتی که مردم حاکم را انتخاب کردند، در کنار او هم قرار می گیرند. مردم از آن زمامداری بیزار یا نسبت به او بی اعتنا هستند که در انتخاب او نقشی نداشته‌اند. شما در میان حکومت های سلطنتی عالم، کدام حکومت را پیدا می کنید که عامّه‌ی مردم، توده‌ی مردم، نسبت به زمامدار علاقه‌مند باشد، در خدمت او قرار بگیرد، با حرف او حرکت کند، به او اعتماد بکند. مردم حق دارند اعتماد نکنند، زیرا در تعیین این حاکم نقشی نداشته‌اند. پادشاهی مرده است، کسی بعد از او به وراثت منصب پادشاهی را به ارث گرفته است. و همین‌طور است رژیم های غیر پادشاهی که در تعیین حاکم - که یا با کودتا روی کار آمده، یا با تقلّب روی کار آمده - مردم نقشی نداشته باشند؛ امّا وقتی مردم خودشان نقش داشتند و این رژیم را، این شخص حاکم را، این سیاست مدار را به این مقام رساندند، همان‌طور که امام بارها فرمودند، آن‌وقت‌ مردم ولی نعمت دولت مردانند؛ چون خود آنها این دولتمردان را به این مسئولیت ها و این مأموریت ها گماشته‌اند. وقتی این‌جور شد، مردم در کنار این دولت مردان هم قرار می گیرند.
== خصوصیات انسانِ حاکم ==
== خصوصیات انسانِ حاکم ==
در رابطه با ویژگی انسان و یا انسان هایی که باید بر جامعه حکومت کنند، مکاتب گوناگون آراء و نظرات مختلفی ارائه کرده اند. عده ای معتقدند «الملکُ لمن غَلَب»یعنی ملک و فرمانروایی برای کسی است که بر دیگران غلبه پیدا کند و زور بیشتری داشته باشد. عده ای گفته اند آن کسی حاکم است که مردم آن را قبول داشته باشند. عده ای دیگر گفته اند آن کسی حاکم است که از خاندان خاصی باشد و ... . اما دین اسلام در پاسخ به این سوال که «حاکم بر جامعه چه کسی است» می فرماید: «إنّما ولیّکُمُ الله و رسولُه و الذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاة و یُؤتُون الزّکاة و هم راکِعون»؛ یعنی همانا ولی و حاکم بر شما خدا، رسول خدا و کسانی هستند که [[ایمان]] آورده اند و اقامه صلاة می نمایند و در حال رکوع زکات می دهند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن|عنوان کتاب=طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن|سال=1397|نام=سیدعلی|نام خانوادگی=خامنه ای|ناشر=موسسه ایمان جهادی(صهبا)|صفحه=461 و 462|مکان=قم}}</ref>
در رابطه با ویژگی انسان و یا انسان هایی که باید بر جامعه حکومت کنند، مکاتب گوناگون آراء و نظرات مختلفی ارائه کرده اند. عده ای معتقدند «الملکُ لمن غَلَب»یعنی ملک و فرمانروایی برای کسی است که بر دیگران غلبه پیدا کند و زور بیشتری داشته باشد. عده ای گفته اند آن کسی حاکم است که مردم آن را قبول داشته باشند. عده ای دیگر گفته اند آن کسی حاکم است که از خاندان خاصی باشد و ... . اما دین اسلام در پاسخ به این سوال که «حاکم بر جامعه چه کسی است» می فرماید: «إنّما ولیّکُمُ الله و رسولُه و الذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاة و یُؤتُون الزّکاة و هم راکِعون»؛ یعنی همانا ولی و حاکم بر شما خدا، رسول خدا و کسانی هستند که [[ایمان]] آورده اند و اقامه صلاة می نمایند و در حال رکوع زکات می دهند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن|عنوان کتاب=طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن|سال=1397|نام=سیدعلی|نام خانوادگی=خامنه ای|ناشر=موسسه ایمان جهادی(صهبا)|صفحه=461 و 462|مکان=قم}}</ref>


== تعیین حاکم و رهبر جامعه اسلامی ==
== تعیین حاکم و رهبر جامعه اسلامی ==
حاکم و امام جامعه اسلامی یا به صورت مستقیم و با نام و نشان از سوی خداوند مشخص گردیده است و یا با نام تعیین نشده است بلکه ملاک هایی برای او در منابع ذکر شده است که هرکس دارای آن ملاک ها باشد صلاحیت حاکمیت و [[امامت]] بر جامعه اسلامی را خواهد داشت. مثلا ولایت و حاکمیت [[امیرالمؤمنین(ع)]] در آیه «إنّما ولیّکُمُ الله و رسولُه و الذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاة و یُؤتُون الزّکاة و هم راکِعون» ذکر شده است و خداوند متعال ایشان را با نام و به صورت مشخص برای مردم به عنوان امام و ولی تعیین کرده است. اما در روایت «فأمّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفآً علی هواه مطیعاً لأمر مولاه»، بیان شده است که اگر شخصی در میان امت بتواند نفس خودش را نگه دارد و دست به هرکاری نزند و دینش را حفظ نماید و بر هوای نفسش غلبه داشته باشد و امر مولی و خدایش را اطاعت نماید می تواند مرجع مردم قرار بگیرد و حاکم جامعه اسلامی باشد. در این روایت ملاک هایی ذکر شده است که حاکم اسلامی باید دارای آن ها باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن|عنوان کتاب=طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن|سال=1397|نام=سیدعلی|نام خانوادگی=خامنه ای|ناشر=موسسه ایمان جهادی|صفحه=432 و 433|مکان=قم}}</ref>  
حاکم و امام جامعه اسلامی یا به صورت مستقیم و با نام و نشان از سوی خداوند مشخص گردیده است و یا با نام تعیین نشده است بلکه ملاک هایی برای او در منابع ذکر شده است که هرکس دارای آن ملاک ها باشد صلاحیت حاکمیت و [[امامت]] بر جامعه اسلامی را خواهد داشت. مثلا ولایت و حاکمیت [[امیرالمؤمنین(ع)]] در آیه «إنّما ولیّکُمُ الله و رسولُه و الذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاة و یُؤتُون الزّکاة و هم راکِعون» ذکر شده است و خداوند متعال ایشان را با نام و به صورت مشخص برای مردم به عنوان امام و ولی تعیین کرده است. اما در روایت «فأمّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفآً علی هواه مطیعاً لأمر مولاه»، بیان شده است که اگر شخصی در میان امت بتواند نفس خودش را نگه دارد و دست به هرکاری نزند و دینش را حفظ نماید و بر هوای نفسش غلبه داشته باشد و امر مولی و خدایش را اطاعت نماید می تواند مرجع مردم قرار بگیرد و حاکم جامعه اسلامی باشد. در این روایت ملاک هایی ذکر شده است که حاکم اسلامی باید دارای آن ها باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن|عنوان کتاب=طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن|سال=1397|نام=سیدعلی|نام خانوادگی=خامنه ای|ناشر=موسسه ایمان جهادی|صفحه=432 و 433|مکان=قم}}</ref>


== تفاوت حکومت در زمان معصوم(ع) و زمان غیبت ==
بنابر اعتقاد شیعه حکومت اسلامی در دوران نبوت و امامت، یک حکومت تعیین شده‌ و از جانب خدا است. لذا خواست و آگاهی مردم در تعیین حاکم مؤثر نیست. البتّه اگر مردم دانستند و پذیرفتند، این حاکمیتِ حقیقی حقوقی، جنبه‌ی واقعی نیز پیدا می کند. امّا اگر مردم ندانستند، نشناختند، یا نپذیرفتند، آن کسی که به حق حاکم مردم است، از منصب حکومت برکنار می ماند. لذا در دوران ائمّه‌ی معصومین (ع) با این که آن ها در جامعه به‌ عنوان حاکم شناخته و پذیرفته نشده بودند، همه‌ی شئون حاکم، متعلّق به آن ها بود. به همین جهت تلاش و فعالیت می کردند. در مورد زندگی ائمّه(ع) و از جمله در مورد زندگی امام صادق(ع) از روی شواهد و قرائن تردیدناپذیر می دانیم که این بزرگواران تلاش می کردند تا حکومت را که متعلّق به آنها و از آنِ آنها است، قبضه کنند.
امّا بعد از دوران نبوت و حضور ائمه معصومین (ع) که یک شخص معینی به‌ عنوان حاکم از طرف خدای متعال معین نشده است، حاکم دارای دو پایه و دو رکن است: رکن اوّل، آمیخته بودن و آراسته بودن با ملاک ها و صفاتی که اسلام برای حاکم اسلامی معین کرده است؛ مانند دانش، تقوا، توانایی، تعهّد و صفاتی که برای حاکم است، که البتّه در این باره هم بعداً یک روزی ان‌شاءاللَّه صحبت می کنیم. رکن دوّم، قبول مردم و پذیرش مردم است. اگر مردم، آن حاکم و شخصی را که دارای ملاک های حکومت است نشناختند و او را به حکومت نپذیرفتند، او حاکم نیست. اگر دو نفر که هر دو دارای این ملاک ها هستند، یکی از نظر مردم شناخته شد و پذیرفته شد، او حاکم است. پس قبول مردم و پذیرش مردم، شرط در حاکمیت است و این همان چیزی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی حتّی در مورد رهبر مورد نظر بوده و بر روی آن فکر شده و تصمیم‌گیری شده است. رهبر بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، آن مجتهدِ عادلِ مدیرِ مدبّرِ صاحب‌نظرِ صاحب‌بصیرتی است که مردم او را شناخته باشند، به عنوان‌ مقام مرجعیت تقلید، از او تقلید کنند و به او گرایش پیدا کنند و رو بیاورند. اگر مردم چنین کسی را نشناختند، خبرگان امّت جستجو می کنند، چنین کسی را پیدا می کنند، به مردم معرفی می کنند. باز در اینجا هم اوّلاً خبرگان، نمایندگان مردمند، ثانیاً خود مردم بعد از معرّفی خبرگان، او را می پذیرند، بعد او می شود امام. در مورد رئیس‌جمهور هم همین‌جور است؛ انتخابات انجام می گیرد، مردم کسی را که واجد شرایط بدانند،انتخاب می کنند. می بینید مردم در تعیین حاکم اسلامی در سطوح طراز اوّل حاکمیت و ولایت در جامعه‌ اسلامی دارای نقشند و می توان گفت که مردم در اصلِ تعیین رژیم اسلامی هم دارای نقش هستند. البتّه این را به‌عنوان یک شرط حقیقی بیان نمی کنیم؛ یعنی اگر مردم رژیم اسلامی را نپذیرفتند، رژیم اسلامی از اعتبار نمی افتد، امّا قاعدتاً چون رژیم اسلامی به ایمان مردم متّکی است، مردم در آن هم دارای نقش هستند. پس حکومت اسلامی، حکومت مردمی است و به این معنا است‌ هم که مردم در انتخاب شخص حاکم دارای تأثیرند. وقتی که مردم حاکم را انتخاب کردند، در کنار او هم قرار می گیرند. مردم از آن زمامداری بیزار یا نسبت به او بی اعتنا هستند که در انتخاب او نقشی نداشته‌اند. شما در میان حکومت های سلطنتی عالم، کدام حکومت را پیدا می کنید که عامّه‌ی مردم، توده‌ی مردم، نسبت به زمامدار علاقه‌مند باشد، در خدمت او قرار بگیرد، با حرف او حرکت کند، به او اعتماد بکند. مردم حق دارند اعتماد نکنند، زیرا در تعیین این حاکم نقشی نداشته‌اند. پادشاهی مرده است، کسی بعد از او به وراثت منصب پادشاهی را به ارث گرفته است. و همین‌طور است رژیم های غیر پادشاهی که در تعیین حاکم - که یا با کودتا روی کار آمده، یا با تقلّب روی کار آمده - مردم نقشی نداشته باشند؛ امّا وقتی مردم خودشان نقش داشتند و این رژیم را، این شخص حاکم را، این سیاست مدار را به این مقام رساندند، همان‌طور که امام بارها فرمودند، آن‌وقت‌ مردم ولی نعمت دولت مردانند؛ چون خود آنها این دولتمردان را به این مسئولیت ها و این مأموریت ها گماشته‌اند. وقتی این‌جور شد، مردم در کنار این دولت مردان هم قرار می گیرند.




trustworthy
۶۶۰

ویرایش