trustworthy
۵۰۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
پس از اعلام ممنوعیت کتابت حدیث، برخی از اصحاب پیامبر، احادیث نبوی را برای مردم نقل میکردند. ازاینرو خلیفه دوم، خروج بدون اجازه اصحاب از مدینه<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|نام=مرتضی|نام خانوادگی=عاملی|جلد=1|صفحه=77}}</ref> و نقل حدیث را ممنوع اعلام کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=1419|نام=شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحهها=۱۱-۱۲}}</ref> او افرادی از صحابه همچون [[ابودرداء|ابودَرداء]] و [[ابن مسعود|ابنمسعود]] را به جرم نقل احادیث پیامبر زندانی نمود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=1419|نام=شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحه=12}}</ref> برخی از محققان احتمال دادهاند جلوگیری از کتابت حدیث، پس از منع از نقل احادیث صورت گرفته است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منع تدوین الحدیث|سال=1418|نام=سید علی|نام خانوادگی=شهرستانی|صفحهها=۳۱-۳۲}}</ref> | پس از اعلام ممنوعیت کتابت حدیث، برخی از اصحاب پیامبر، احادیث نبوی را برای مردم نقل میکردند. ازاینرو خلیفه دوم، خروج بدون اجازه اصحاب از مدینه<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الصحیح من سیرة النبی الاعظم|نام=مرتضی|نام خانوادگی=عاملی|جلد=1|صفحه=77}}</ref> و نقل حدیث را ممنوع اعلام کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=1419|نام=شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحهها=۱۱-۱۲}}</ref> او افرادی از صحابه همچون [[ابودرداء|ابودَرداء]] و [[ابن مسعود|ابنمسعود]] را به جرم نقل احادیث پیامبر زندانی نمود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=1419|نام=شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحه=12}}</ref> برخی از محققان احتمال دادهاند جلوگیری از کتابت حدیث، پس از منع از نقل احادیث صورت گرفته است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منع تدوین الحدیث|سال=1418|نام=سید علی|نام خانوادگی=شهرستانی|صفحهها=۳۱-۳۲}}</ref> | ||
=== شروع ممنوعیت === | |||
نخستین نشانه آشکار مخالفت با کتابت حدیث از زبان عمر بن خطاب پدیدار شد. به استناد اسناد تاریخی مورد پذیرش عالمان فریقین، پیامبر اکرم (ص) در آستانه رحلت در حالی که بزرگان صحابه و [[بنی هاشم]] در خانه ایشان گرد آمده بودند، فرمود: برای من کاغذ و قلمی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. در این هنگام عمر گفت: بر پیامبر درد غلبه کرده است، قرآن نزد ماست و ما را بس است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیح بخاری|نام=محمد بن إسماعیل|نام خانوادگی=بخاری|جلد=1|صفحه=34}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیح مسلم|نام=مسلم بن الحجاج|نام خانوادگی=نیشابوری|جلد=3|صفحه=1259}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مسند احمد|نام=احمد بن محمد|نام خانوادگی=حنبل|جلد=5|صفحه=134}}</ref> | |||
و بدین ترتیب با بر هم زدن مجلس و با شعار: حسبنا کتاب الله مانع نگارش حدیث از سوی آن حضرت شد. | |||
=== لغو ممنوعیت === | === لغو ممنوعیت === | ||
ممنوعیت کتابت حدیث تا دوره [[عمر بن عبدالعزیز|عُمَر بن عَبدالعَزیز]] (۶۳-۱۰۱ق) هشتمین خلیفه اموی ادامه داشت. او نامهای به [[ابوبکر بن حزم|ابوبکر بن حَزم]] حاکم مدینه نوشت و از او خواست احادیث پیامبر را بنویسد؛ چراکه بیم آن میرود علم و اهل آن از میان برود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیح بخاری|سال=1401|نام=محمد بن اسماعیل|نام خانوادگی=بخاری|جلد=1|صفحه=33}}</ref> | ممنوعیت کتابت حدیث تا دوره [[عمر بن عبدالعزیز|عُمَر بن عَبدالعَزیز]] (۶۳-۱۰۱ق) هشتمین خلیفه اموی ادامه داشت. او نامهای به [[ابوبکر بن حزم|ابوبکر بن حَزم]] حاکم مدینه نوشت و از او خواست احادیث پیامبر را بنویسد؛ چراکه بیم آن میرود علم و اهل آن از میان برود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=صحیح بخاری|سال=1401|نام=محمد بن اسماعیل|نام خانوادگی=بخاری|جلد=1|صفحه=33}}</ref>و دستور داد تا احادیث پیامبر(ص) گردآوری و نوشته شود؛ با مرگ عمرو بن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ ق این دستور اجرایی نشد اما سالها پس از مرگ او در سال ۱۴۳ ق تدوین حدیث توسط علمای اهلسنت رسماً شروع شد.<ref>عسگري، سيد مرتضي، معالم المدرستين، مجمع جهاني اهل بيت(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۴ق، ج ۲، ص۶۴–۶۷.</ref> | ||
== عوامل و انگیزه ها == | |||
[[اهلسنت]] و [[شیعه|شیعیان]] درخصوص علت جلوگیری از نوشتن حدیث اختلافنظر دارند. عالمان اهل سنت میگویند: علت منع حدیث بیم از مخلوطشدن [[حدیث|احادیث]] با [[قرآن]]،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کنزالعمال|سال=۱۴۰۱|نام=متقی|نام خانوادگی=هندی|جلد=10|صفحهها=۲۹۱-۲۹۲|فصل=ح۲۹۴۷۴}}</ref> پیشگیری از اختلاف مسلمانان،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=1419|نام=شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحه=9}}</ref> نگرانی از کمتوجهی به حفظ حدیث و اعتماد صِرف بر نوشتهها،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الحدیث و المحدثون|سال=1378|نام=محمد محمد|نام خانوادگی=ابوزهره|صفحه=13}}</ref> ترس از سرگرمشدن مردم با چیزی غیر قرآن،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=احیاء العلوم|نام=ابوحامد محمد|نام خانوادگی=غزالی|جلد=10|صفحه=۷۹}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نقد و بررسی علل و انگیزههای منع نگارش حدیث|نام=دیاری|نام خانوادگی=بیگدلی|جلد=۴۴}}</ref> جلوگیری از نشر احادیث غیرمعتبر،<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کنز العمال|سال=۱۴۰۱|نام=متقی|نام خانوادگی=هندی|جلد=10|صفحه=285}}</ref> نگرانی از بهوجود آمدن کتابی در کنار [[قرآن]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تذکرة الحفاظ|سال=۱۴۱۹|نام=شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان|نام خانوادگی=ذهبی|جلد=1|صفحهها=۲۹۱-۲۹۲}}</ref> و عدم آشنایی راویان حدیث با کتابت بوده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نقد و بررسی علل و انگیزههای منع نگارش حدیث|نام=دیاری|نام خانوادگی=بیدگلی|صفحهها=۴۰-۴۸}}</ref> | |||
بیشتر نویسندگان شیعه معتقدند یکی از عوامل منع حدیث جلوگیری از نشر [[فضایل امام علی(ع)]] بوده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منع تدوین الحدیث|سال=۱۴۱۸|نام=سید علی|نام خانوادگی=شهرستانی|صفحه=۵۷}}</ref> ازجمله شواهد آنها این است که نِسائی از نویسندگان [[صحاح سته|صِحاح سِتّه]]، از [[ابن عباس|ابنعباس]] نقل کرده که آنها بهجهت بغضی که از امام علی داشتند، [[سنت|سنت پیامبر]] را ترک کردند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سنن نسائی|سال=۱۴۰۶|نام خانوادگی=نسائی|جلد=5|صفحه=253}}</ref> همچنین احاطه نداشتن خلفا به احکام دینی و تلاش آنها برای تثبیت حاکمیت شرعیشان در کنار حاکمیت سیاسی، از دیگر انگیزههای منع حدیث ذکر شده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منع تدوین الحدیث|سال=۱۴۱۸|نام=سید علی|نام خانوادگی=شهرستانی|صفحهها=۵۴-۸۵-۱۲۶}}</ref> | |||
== روایات == | |||
* [[عبدالله بن عمرو]] گوید: «من هر چه را از رسول خدا (ص) میشنیدم مینوشتم تا آنها را حفظ کنم، اما [[قریش]] مرا از این کار بازداشتند و گفتند: «هر چه را از پیامبر خدا میشنوی مینویسی در حالی که او بشری است که در حال خشنودی و غضب سخن میگوید» من (عبدالله بن عمرو) از این کار دست کشیدم و سخن قریش را به پیامبر (ص) گزارش دادم، حضرت فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست اوست چیزی جز حق از آن (دهانم) بیرون نمیآید».<ref>محمد بن محمد حاکم نیشابوری، مستدرک الحاکم، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۰۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |