پرش به محتوا

مذهب مولوی: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۷ بایت اضافه‌شده ،  دیروز در ‏۰۸:۰۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{پیش نویس|در دست ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۷: خط ۵:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}


در اینکه '''مولوی''' یک سنی حنفی بود تردیدی وجود ندارد تا جایی که حتی صاحب نظران [[صوفیه|صوفی]] شیعه و علاقمند به وی نیز به این مسئله اذعان نموده‌اند. برای تسنن مولوی نیز شواهد و قرائن محکم و عدیده ای وجود دارد. اساتید و پدر و فرزندان مولوی همگی سنی مذهب بوده‌اند. برترین استاد و پیر و مراد مولوی یعنی [[شمس تبریزی]] نیز شیعه نبود. مولوی خود نیز بر اساس فقه حنفی فتوا می‌داد و در آثار خویش به کرات به مدح خلفای اهل تسنن پرداخته است. او چه در اصول و اعتقادات و چه در فروع دین، بر مبنای اهل تسنن مشی نموده و از ابراز مخالف صریح خود با تشیع و شیعیان نیز دریغ نکرده است.
در اینکه مولوی یک سنی حنفی بود تردیدی وجود ندارد تا جایی که حتی صاحب نظران [[صوفیه|صوفی]] شیعه و علاقمند به وی نیز به این مسئله اذعان نموده‌اند. برای تسنن مولوی نیز شواهد و قرائن محکم و عدیده ای وجود دارد. اساتید و پدر و فرزندان مولوی همگی سنی مذهب بوده‌اند. برترین استاد و پیر و مراد مولوی یعنی [[شمس تبریزی]] نیز شیعه نبود. مولوی خود نیز بر اساس فقه حنفی فتوا می‌داد و در آثار خویش به کرات به مدح خلفای اهل تسنن پرداخته است. او چه در اصول و اعتقادات و چه در فروع دین، بر مبنای اهل تسنن مشی نموده و از ابراز مخالف صریح خود با تشیع و شیعیان نیز دریغ نکرده است.


== شخصیت مولوی ==
== شخصیت مولوی ==
بی‌تردید برخی شخصیت‌ها در جهان اسلام و در علومی خاص، سرآمد روزگار خود بوده و به نسبت مهارتی که داشتند، با استقبال مسلمین مواجه شده‌اند. همچنان که ابن سینا در علم طب و [[ابن رشد]] و [[فارابی]] در فلسفه اینگونه بوده‌اند. از جمله این دانشمندان که با اقبال بی‌نظیری از سمت عموم مسلمانان واقع شده است، جلال الدین محمد بلخی ملقب به مولوی یا مولاناست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف بهاء ولد|سال=۱۳۸۲|نام خانوادگی=فروزانفر|نام=بدیع الزمان|ناشر=انتشارات طهوری|جلد=۲|صفحه=۳۳۰|مکان=تهران|سری=چاپ سوم}}</ref>
بی‌تردید برخی شخصیت‌ها در جهان اسلام و در علومی خاص، سرآمد روزگار خود بوده و به نسبت مهارتی که داشتند، با استقبال مسلمین مواجه شده‌اند. همچنان که ابن سینا در علم طب و [[ابن رشد]] و [[فارابی]] در فلسفه اینگونه بوده‌اند. از جمله این دانشمندان که با اقبال بی‌نظیری از سمت عموم مسلمانان واقع شده است، جلال الدین محمد بلخی ملقب به مولوی یا مولاناست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف بهاء ولد|سال=۱۳۸۲|نام خانوادگی=فروزانفر|نام=بدیع الزمان|ناشر=انتشارات طهوری|جلد=۲|صفحه=۳۳۰|مکان=تهران|سری=چاپ سوم}}</ref> شاعری بی نظیر و بی بدیل در ساحت شعر و ادب پارسی، که در کنار حافظ و سعدی و سنایی و جامی، بار گرانی از انتقال نظم و ادب فارسی به آیندگان را برعهده داشته است. یکی از مهم‌ترین ارکان اشعار مولوی، عرفان است. ورود مولانا به مقوله عرفان و نظریات خاص عرفانی او به دو نتیجه عمده انجامیده است:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف بهاء ولد|سال=۱۳۸۲|نام خانوادگی=فروزانفر|نام=بدیع الزمان|ناشر=انتشارات طهوری|جلد=۲|صفحه=۳۳۱|مکان=تهران|سری=چاپ سوم}}</ref>
 
شاعری بی نظیر و بی بدیل در ساحت شعر و ادب پارسی، که در کنار حافظ و سعدی و سنایی و جامی، بار گرانی از انتقال نظم و ادب فارسی به آیندگان را برعهده داشته است. یکی از مهم‌ترین ارکان اشعار مولوی، عرفان است. ورود مولانا به مقوله عرفان و نظریات خاص عرفانی او به دو نتیجه عمده انجامیده است:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف بهاء ولد|سال=۱۳۸۲|نام خانوادگی=فروزانفر|نام=بدیع الزمان|ناشر=انتشارات طهوری|جلد=۲|صفحه=۳۳۱|مکان=تهران|سری=چاپ سوم}}</ref>
# اقبال بی نظیر برخی از علما (عموما از اهل سنت) و اندیشمندان جهان اسلام به وی که تبلور آن را در شروح متعدد بر مهم‌ترین اثر او یعنی مثنوی می‌توان دید.
# اقبال بی نظیر برخی از علما (عموما از اهل سنت) و اندیشمندان جهان اسلام به وی که تبلور آن را در شروح متعدد بر مهم‌ترین اثر او یعنی مثنوی می‌توان دید.
# نقدها و اشکالات بی پرده علمای اسلام در مخالفت با آموزه‌های او.
# نقدها و اشکالات بی پرده علمای اسلام در مخالفت با آموزه‌های او.
خط ۲۰: خط ۱۶:


=== مذهب پدر مولوی ===
=== مذهب پدر مولوی ===
پدر مولوی، به نام بهاءالدین ولد، از جمله فقها و امامان مشهور حنفی بود. او تعصب بر مذهب را لازم و ضروری می‌دانست. تذکره نویسان، نسب او را به ابوبکر رسانده و به او لقب بکری داده‌اند، و شجره نامه‌هایی نیز در این زمینه نقل نموده‌اند. بهاء الدین ولد در پاسخ به پرسش‌های فقهی بر اساس مذهب ابوحنیفه فتوی و به اشکالات پیروان شافعی پاسخ می‌داد. او در مسائل اعتقادی از قبیل رؤیت خداوند، کلام خدا و کسب نیز به مذهب اهل سنت (اشاعره) قائل بود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مناقب العارفین|سال=۱۳۹۶|نام=شمس الدین احمد|نام خانوادگی=افلاکی عارفی|ناشر=دوستان|جلد=۲|صفحه=۸۵۸-۸۶۰|مکان=تهران}}</ref>
پدر مولوی، به نام بهاءالدین ولد، از جمله فقها و امامان مشهور [[حنفی]] بود. او تعصب بر مذهب را لازم و ضروری می‌دانست. تذکره‌نویسان، نسب او را به [[ابوبکر]] رسانده و به او لقب بکری داده‌اند، و شجره‌نامه‌هایی نیز در این زمینه نقل نموده‌اند. بهاءالدین ولد در پاسخ به پرسش‌های فقهی بر اساس مذهب [[ابوحنیفه]] فتوی و به اشکالات پیروان [[شافعی]] پاسخ می‌داد. او در مسائل اعتقادی از قبیل رؤیت خداوند، کلام خدا و کسب نیز به مذهب اهل سنت ([[اشاعره]]) قائل بود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مناقب العارفین|سال=۱۳۹۶|نام=شمس الدین احمد|نام خانوادگی=افلاکی عارفی|ناشر=دوستان|جلد=۲|صفحه=۸۵۸-۸۶۰|مکان=تهران}}</ref>


یادداشت‌ها و مطالب بهاءالدین ولد، نشان‌دهنده آشنایی او با اقوال و مبانی صوفیه است. بسیاری از نویسندگان تذکره، سلسله و سند خرقه او را از طریق احمد خطیبی به احمد غزالی می‌رسانند. کتاب «معارف بهاء ولد» نشان‌گر اندیشه‌ها و اعتقادات اوست. این کتاب به نحو چشمگیری بر تفکرات مولوی تأثیر گذاشته و او با این کتاب مأنوس بوده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف بهاء ولد|سال=۱۳۸۲|نام خانوادگی=فروزانفر|نام=بدیع الزمان|ناشر=انتشارات طهوری|جلد=۲|صفحه=۱۰۶|مکان=تهران|سری=چاپ سوم}}</ref>
یادداشت‌ها و مطالب بهاءالدین ولد، نشان‌دهنده آشنایی او با اقوال و مبانی صوفیه است. بسیاری از نویسندگان تذکره، سلسله و سند خرقه او را از طریق احمد خطیبی به احمد غزالی می‌رسانند. کتاب «معارف بهاء ولد» نشان‌گر اندیشه‌ها و اعتقادات اوست. این کتاب به نحو چشمگیری بر تفکرات مولوی تأثیر گذاشته و او با این کتاب مأنوس بوده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف بهاء ولد|سال=۱۳۸۲|نام خانوادگی=فروزانفر|نام=بدیع الزمان|ناشر=انتشارات طهوری|جلد=۲|صفحه=۱۰۶|مکان=تهران|سری=چاپ سوم}}</ref>


میان اندیشه‌ها و اعتقادات بهاءالدین ولد و فرزندش مولوی، شباهت‌ها و اشتراکات بسیاری وجود دارد. بر اساس مطالعات استاد فروزانفر، کمتر نکته مهمی در معارف بهاءالدین ولد وجود دارد که در مثنوی به آن اشاره نشده باشد. بهاء ولد، بارها به تجلیل از خلفای اهل سنت پرداخته و جایگاه رفیعی برای آنان قائل می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مناقب العارفین|سال=۱۳۹۶|نام=شمس الدین احمد|نام خانوادگی=افلاکی عارفی|ناشر=دوستان|جلد=۲|صفحه=۶۱۵|مکان=تهران}}</ref>
میان اندیشه‌ها و اعتقادات بهاءالدین ولد و فرزندش مولوی، شباهت‌ها و اشتراکات بسیاری وجود دارد. بر اساس مطالعات استاد فروزانفر، کمتر نکته مهمی در معارف بهاءالدین ولد وجود دارد که در مثنوی به آن اشاره نشده باشد. بهاءولد، بارها به تجلیل از خلفای اهل سنت پرداخته و جایگاه رفیعی برای آنان قائل می‌شود.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مناقب العارفین|سال=۱۳۹۶|نام=شمس الدین احمد|نام خانوادگی=افلاکی عارفی|ناشر=دوستان|جلد=۲|صفحه=۶۱۵|مکان=تهران}}</ref>


=== مذهب سلطان ولد (پسر مولوی) ===
=== مذهب سلطان ولد (پسر مولوی) ===
خط ۳۲: خط ۲۸:


== مذهب شمس تبریزی ==
== مذهب شمس تبریزی ==
شمس تبریزی، برترین استاد مولوی نیز سنی مذهب بود و تصریح می‌کرد که شافعی است:
شمس تبریزی، برترین استاد مولوی نیز سنی مذهب بود و تصریح می‌کرد که شافعی است: «المؤمن مفتش. اکنون آنچه معقول است از نجوم قبول باید کردن؛ مثلاً من شفعویم»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مقالات شمس|سال=۱۳۶۹|نام=شمس الدین محمد|نام خانوادگی=تبریزی|مکان=تهران|کوشش=محمدعلی موحد|ناشر=خوارزمی|صفحه=۱۸۲}}</ref> مطالب بسیاری از شمس نقل شده است که بر خلاف مکتب تشیع و نیز در مدح خلفا و شخصیت‌های اهل سنت است؛ شمس در بحثی درباره ایمان و اینکه اگر کسی قلبش تاریک باشد، با وجود معجزات متعدد هم ایمان نخواهد آورد، مدعی می‌شود که ابوبکر بدون دیدن هیچ معجزه ای به پیامبر ایمان آورد و این را کرامت و فضیلتی برای وی قلمداد می‌کند: «اندرون خالیست، براندرون باز می‌زند، ایمان آرد. و آن را که از اندرون نیست، هزار معجزه می نمائی ایمان نمی آرد. ابوبکر رضی الله عنه هیچ معجزه نخواست. گفت: پیغمبرم. گفت: آمنّا و صدّقنا»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مقالات شمس|سال=۱۳۶۹|نام=شمس الدین محمد|نام خانوادگی=تبریزی|مکان=تهران|کوشش=محمدعلی موحد|ناشر=خوارزمی|صفحه=۶۱۹}}</ref>
 
«المؤمن مفتش. اکنون آنچه معقول است از نجوم قبول باید کردن؛ مثلاً من شفعویم»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مقالات شمس|سال=۱۳۶۹|نام=شمس الدین محمد|نام خانوادگی=تبریزی|مکان=تهران|کوشش=محمدعلی موحد|ناشر=خوارزمی|صفحه=۱۸۲}}</ref>
 
مطالب بسیاری از شمس نقل شده است که بر خلاف مکتب تشیع و نیز در مدح خلفا و شخصیت‌های اهل سنت است؛ شمس در بحثی درباره ایمان و اینکه اگر کسی قلبش تاریک باشد، با وجود معجزات متعدد هم ایمان نخواهد آورد، مدعی می‌شود که ابوبکر بدون دیدن هیچ معجزه ای به پیامبر ایمان آورد و این را کرامت و فضیلتی برای وی قلمداد می‌کند:
 
«اندرون خالیست، براندرون باز می‌زند، ایمان آرد. و آن را که از اندرون نیست، هزار معجزه می نمائی ایمان نمی آرد. ابوبکر رضی الله عنه هیچ معجزه نخواست. گفت: پیغمبرم. گفت: آمنّا و صدّقنا»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مقالات شمس|سال=۱۳۶۹|نام=شمس الدین محمد|نام خانوادگی=تبریزی|مکان=تهران|کوشش=محمدعلی موحد|ناشر=خوارزمی|صفحه=۶۱۹}}</ref>
 
او در راستای کرامت سازی برای ابوبکر، شأن نزول آیات قرآن را تحریف می‌کند و از جهل و بت پرسی عمر نیز برای او فضیلت می‌تراشد؛ او عمر را با لقب امیرالمؤمنین مورد عنایت خود قرار داده و سپس مدعی می‌شود که در همان حالی که عمر بت‌ها را می‌خواند نیز خداوند او را اجابت می‌کرد و لبیک می‌گفت:
 
«امیر المؤمنین عمر رضی اللّه عنه چهل سال خدمت صنم می‌کرد و حاجت از صنم می‌خواست و می‌گفت: ای صنم، صمد می‌گفتش: لبیک»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مقالات شمس|سال=۱۳۶۹|نام=شمس الدین محمد|نام خانوادگی=تبریزی|مکان=تهران|کوشش=محمدعلی موحد|ناشر=خوارزمی|صفحه=۲۰۹}}</ref>


و همچنین بنابر جستجو و تحقیق اجمالی که در این زمینه صورت گرفته، هیچ فضیلتی از امیرمومنان علی(ع) و امام حسن و امام حسین(ع) در مقالات شمس وجود ندارد!<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مقالات شمس|سال=۱۳۶۹|نام=شمس الدین محمد|نام خانوادگی=تبریزی|مکان=تهران|کوشش=محمدعلی موحد|ناشر=خوارزمی|صفحه=۲۰۹}}</ref>
او در راستای کرامت‌سازی برای ابوبکر، شأن نزول آیات [[قرآن]] را تحریف می‌کند و از جهل و بت پرسی عمر نیز برای او فضیلت می‌تراشد؛ او [[عمر بن خطاب|عمر]] را با لقب [[امیرالمؤمنین]] مورد عنایت خود قرار داده و سپس مدعی می‌شود که در همان حالی که عمر بت‌ها را می‌خواند نیز خداوند او را اجابت می‌کرد و لبیک می‌گفت: «امیر المؤمنین عمر رضی اللّه عنه چهل سال خدمت صنم می‌کرد و حاجت از صنم می‌خواست و می‌گفت: ای صنم، صمد می‌گفتش: لبیک»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مقالات شمس|سال=۱۳۶۹|نام=شمس الدین محمد|نام خانوادگی=تبریزی|مکان=تهران|کوشش=محمدعلی موحد|ناشر=خوارزمی|صفحه=۲۰۹}}</ref> و همچنین بنابر جستجو و تحقیق اجمالی که در این زمینه صورت گرفته، هیچ فضیلتی از [[امام علی(ع)|امیرمومنان علی(ع)]] و [[امام حسن(ع)]] و [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] در مقالات شمس وجود ندارد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مقالات شمس|سال=۱۳۶۹|نام=شمس الدین محمد|نام خانوادگی=تبریزی|مکان=تهران|کوشش=محمدعلی موحد|ناشر=خوارزمی|صفحه=۲۰۹}}</ref>


== دیدگاه مولوی درمورد غدیر خم ==
== دیدگاه مولوی درمورد غدیر خم ==
[[غدیر خم]] یکی از مهمترین وقایعی می‌باشد که نشانه‌گر مذهب تشیع شده و همانا کسی که معتقد به ولایت امیرالمونین باشد، قطعاً واقعه غدیر و مخصوصاً تفسیر شیعه در این‌باره را معتقد است. مولوی نه تنها به مانند اکثر اهل تسنن، مولا را به معنی دوست می‌گیرد، بلکه همانند برخی مخالفین حاضر در غدیر، اصل این انتخاب و ابلاغ را ناشی از اجتهاد شخصی رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌داند نه دستور خداوند!<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف بهاء ولد|سال=۱۳۸۲|نام خانوادگی=فروزانفر|نام=بدیع الزمان|ناشر=انتشارات طهوری|جلد=۲|صفحه=۳۳۰|مکان=تهران|سری=چاپ سوم}}</ref>
[[غدیر خم]] یکی از مهمترین وقایعی می‌باشد که نشانه‌گر مذهب تشیع شده و همانا کسی که معتقد به ولایت امیرالمونین باشد، قطعاً واقعه غدیر و مخصوصاً تفسیر شیعه در این‌باره را معتقد است. مولوی نه تنها به مانند اکثر اهل تسنن، مولا را به معنی دوست می‌گیرد، بلکه همانند برخی مخالفین حاضر در غدیر، اصل این انتخاب و ابلاغ را ناشی از اجتهاد شخصی رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌داند نه دستور خداوند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف بهاء ولد|سال=۱۳۸۲|نام خانوادگی=فروزانفر|نام=بدیع الزمان|ناشر=انتشارات طهوری|جلد=۲|صفحه=۳۳۰|مکان=تهران|سری=چاپ سوم}}</ref>


{{نقل قول|زین سبب پیغمبر با اجتهاد *** نام خود وان علی مولا نهاد|ارجاع=مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش۱۲۹}}
{{نقل قول|زین سبب پیغمبر با اجتهاد *** نام خود وان علی مولا نهاد|ارجاع=مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش۱۲۹}}