۱٬۴۰۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
با توجه به آیات قرآن چه ارتباطی میان ایمان و معرفت وجود دارد؟ | با توجه به آیات قرآن و روایات چه ارتباطی میان ایمان و معرفت وجود دارد؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
از آیات قران میتوان استنباط کرد که میان ایمان و | از آیات [[قران]] و [[روایات روایت|روایات]] میتوان استنباط کرد که میان [[ایمان]] و [[عقل]]، ایمان و علم و میان ایمان و [[معرفت]]، ارتباطی نزدیک وجود دارد. ایمان با سه مقوله تعقل و اقامه بینه و بیان [[حقیقت]] همراه است. باید توجه داشت که معرفت و علم به معنای ایمان داشتن نیست و در قرآن برخی را با وجود علم داشتن توبیخ نموده و بیایمان خطاب میکند. همچنین در بحث ایمان، معرفت در کنار عمل بوده که نشان دهنده کامل بودن ایمان است. در ورایات نیز به این مسئله اشاره شده است. | ||
== ایمان و تعقل == | == ایمان و تعقل == | ||
{{قرآن|لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَه الْوُثْقی …|سوره = بقره|آیه = ۲۵۶|ترجمه = در دین اجبار نیست. راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردید. پس هر که از راه کفر و سرکشی برگردد و به راه ایمان و پرستش خدا گراید، به رشته محکم و استواری چنگ زده است.}} | انسان با [[تأمل]] و [[تفکر]] و به کار بستن [[عقلانیت]] در زمینه [[حق]] و [[باطل]]، میتواند بدون هیچ [[اکراه]] و اجبار، یکی را برگزیده، خود را بدان متعهد سازد و به آن ایمان آورد. در این صورت، به امر مقابل، کفر خواهد ورزید؛ بنابراین کفر و ایمان بعد از حصول معرفت و تعقل است. {{قرآن|لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَه الْوُثْقی …|سوره = بقره|آیه = ۲۵۶|ترجمه = در دین اجبار نیست. راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردید. پس هر که از راه کفر و سرکشی برگردد و به راه ایمان و پرستش خدا گراید، به رشته محکم و استواری چنگ زده است.}} | ||
این آیه نخست اکراه و اجبار در دین را نفی میکند؛ سپس ضمن اشاره به تمایز آشکار میان حق و باطل، یا رشد و | این آیه نخست اکراه و اجبار در دین را نفی میکند؛ سپس ضمن اشاره به تمایز آشکار میان حق و باطل، یا [[رشد]] و [[غیّ]]، مسئله [[کفر]] و ایمان را مطرح میفرماید. | ||
== ایمان و بینه == | == ایمان و بینه == | ||
در سوره طه، بعد از نقل داستان موسی(ع) به داستان ساحران فرعون میرسد و در پایان چنین میفرماید: {{قرآن|فَأُلْقِیَ السَّحَرَه سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسی|سوره = طه|آیه = ۷۰|ترجمه = ساحران (چون معجزه موسی را دیدند) سر به سجده فرود آورده گفتند: ما به خدای موسی و هارون ایمان آوردیم.}} | در سوره طه، بعد از نقل داستان [[موسی]](ع) به داستان ساحران [[فرعون]] میرسد و در پایان چنین میفرماید: {{قرآن|فَأُلْقِیَ السَّحَرَه سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسی|سوره = طه|آیه = ۷۰|ترجمه = ساحران (چون [[معجزه]] موسی را دیدند) سر به [[سجده]] فرود آورده گفتند: ما به خدای موسی و [[هارون]] ایمان آوردیم.}} | ||
ساحران فرعون از اطرافیان و نزدیکان فرعون بودهاند و سالیان درازی در فضای فرعونی زندگی میکردند. به ناگاه با دعوت موسی(ع) مواجه شدند و بعد از حوادثی، تمام همت خود را برای شکست موسی جمع کردند؛ اما خداوند به دست پیامبر خود، بیّنهای آشکار فرستاد، و ساحران فرعون بعد از مشاهده آن، موسی را برحق دیدند؛ بنابراین به رغم مخالفتها و تهدیدهای فرعون، به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردند. این ایمان در آن فضا و اوضاع زمانه فرعون بدون هیچ شکی، بعد از تأمل و قانع شدن عقلانی است. | ساحران فرعون از اطرافیان و نزدیکان فرعون بودهاند و سالیان درازی در فضای فرعونی زندگی میکردند. به ناگاه با دعوت موسی(ع) مواجه شدند و بعد از حوادثی، تمام همت خود را برای شکست موسی جمع کردند؛ اما خداوند به دست پیامبر خود، بیّنهای آشکار فرستاد، و ساحران فرعون بعد از مشاهده آن، موسی را برحق دیدند؛ بنابراین به رغم مخالفتها و تهدیدهای فرعون، به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردند. این ایمان در آن فضا و اوضاع زمانه فرعون بدون هیچ شکی، بعد از تأمل و قانع شدن عقلانی است. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
== ایمان و حقیقت == | == ایمان و حقیقت == | ||
{{قرآن|وَ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا|سوره = قصص| آیه = ۵۳|ترجمه = و چون آیات ما بر آنان تلاوت شود، گویند ایمان آوردیم که این قرآن، به حق از جانب پروردگار ما نازل شده است.}} | آیاتی از قرآن برای برخی تلاوت شده و آنان در این آیات، حق و حقیقت را یافتند؛ پس تن به ایمان دادند و به آن سرسپردند. {{قرآن|وَ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا|سوره = قصص| آیه = ۵۳|ترجمه = و چون آیات ما بر آنان تلاوت شود، گویند ایمان آوردیم که این قرآن، به حق از جانب پروردگار ما نازل شده است.}} | ||
در این آیه، به روشنی آنچه موجب ایمان آوردن ایشان شده، تأمل در آیات و مشاهده برحق بودن آنان دانسته شده است. همین معنا و مضمون، در مقام توبیخ و سرزنش کفار بیان شده است: {{قرآن|وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلی عَلَیْکُمْ آیاتُ اللَّهِ|سوره = آلعمران|آیه = ۱۰۱|ترجمه = و چگونه کافر خواهید شد، در صورتی که برای شما آیات خدا تلاوت میشود؟}} | |||
== میزان علم و معرفت در سنجش ایمان == | == میزان تاثیر علم و معرفت در سنجش ایمان == | ||
هرچند علم و معرفت، عامل و دخیل در ایمان است، اما معرفت تمام ایمان نیست. ایمان بدون معرفت حاصل نمیشود، ولی ظرف آن را تنها علم و دانش پر نمیکند. آیهای از قرآن کریم به این امر اشارهای گویا دارد: {{قرآن|وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ|سوره = نمل|آیه = ۱۴|ترجمه = با آنکه پیش خود به یقین دانستند که معجزه خداست، باز آن را انکار کردند. اینان با وجود این که یقین داشتند کفر ورزیدند.}} | هرچند علم و معرفت، عامل و دخیل در ایمان است، اما معرفت تمام ایمان نیست. ایمان بدون معرفت حاصل نمیشود، ولی ظرف آن را تنها [[علم]] و [[دانش]] پر نمیکند. آیهای از قرآن کریم به این امر اشارهای گویا دارد: {{قرآن|وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ|سوره = نمل|آیه = ۱۴|ترجمه = با آنکه پیش خود به یقین دانستند که معجزه خداست، باز آن را انکار کردند. اینان با وجود این که یقین داشتند کفر ورزیدند.}} | ||
قوم بنیاسرائیل در عین حال که یقین و معرفت داشتند، باز عناد و کفر ورزیدند؛ پس معرفت شرط کافی و علت تامه برای ایمان نیست. حق آن است که ایمان به جز معرفت، باید به زیور تسلیم و خضوع نیز آراسته باشد. اگر اسلام به معنای تسلیم باشد، اسلام در متن ایمان حضور جدی دارد و همین امر است که ایمان را از دانش صرف و خشک متمایز میسازد. به این ترتیب ایمان با وجود آنکه عین معرفت و تنها معرفت نیست، ولی با معرفت نسبت و پیوندی ناگسستنی دارد. | قوم [[بنیاسرائیل]] در عین حال که یقین و معرفت داشتند، باز [[عناد]] و کفر ورزیدند؛ پس معرفت شرط کافی و [[علت تامه]] برای ایمان نیست. حق آن است که ایمان به جز معرفت، باید به زیور تسلیم و [[خضوع]] نیز آراسته باشد. اگر [[اسلام]] به معنای [[تسلیم]] باشد، اسلام در متن ایمان حضور جدی دارد و همین امر است که ایمان را از دانش صرف و خشک متمایز میسازد. به این ترتیب ایمان با وجود آنکه عین معرفت و تنها معرفت نیست، ولی با معرفت نسبت و پیوندی ناگسستنی دارد. | ||
همین دیدگاه از کلمات مرحوم علامه طباطبایی به دست میآید. در اوایل سوره | همین دیدگاه از کلمات مرحوم [[علامه طباطبایی]] به دست میآید. در اوایل [[سوره بقره]]، قرآن تنها برای متقین، [[کتاب هدایت]] معرفی شده است. [[اهل تقوی]] ویژگیهایی دارند که از آن جمله ایمان به غیب است. مرحوم علامه ایمان را اینگونه تعریف کردهاند: «ایمان تمکّن یافتن اعتقاد در قلب انسان است. ایمان از مادّهٔ امن گرفته شده است. وجه تسمیه آن است که گویا شخص مؤمن با ایمان از ریب و شک که آفت اعتقاد است، ایمن میشود»<ref>المیزان، ج۱، ص۴۵.</ref>. از این عبارت دو نکته مهم به دست میآید: | ||
* اول اینکه ایمان از سنخ اعتقاد و معرفت است، اما صرف معرفت نیست. ایمان معرفتی است که به دل نشسته باشد و در قلب انسان وارد شده، وجود او را فرا گیرد، و به همین دلیل به آن «عقیده یا اعتقاد» گویند؛ زیرا باید معرفت به عقد قلب درآید و با هستی انسانی گره خورد. | * اول اینکه ایمان از سنخ [[اعتقاد]] و معرفت است، اما صرف معرفت نیست. ایمان معرفتی است که به دل نشسته باشد و در قلب انسان وارد شده، وجود او را فرا گیرد، و به همین دلیل به آن «عقیده یا اعتقاد» گویند؛ زیرا باید معرفت به عقد قلب درآید و با هستی انسانی گره خورد. | ||
* دوم این که ایمان از امن است و این تسمیه از آن روی است که انسان از آفات اعتقاد، یعنی شک و تزلزل در امان است؛ بنابراین ایمان با شک قابل جمع نیست. | * دوم این که ایمان از امن است و این تسمیه از آن روی است که انسان از آفات اعتقاد، یعنی شک و تزلزل در امان است؛ بنابراین ایمان با شک قابل جمع نیست. | ||
== ایمان، عمل، معرفت == | |||
در قرآن آیاتی به چشم میخورد که در آنها علم با کفر جمع شده است و این نشان میدهد ایمان معرفت صرف نیست. مثل {{قرآن|وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ|سوره = نمل|آیه = ۱۴|ترجمه = با وجود یقین به معجزه بودن آن، باز آن را انکار کردند}} و {{قرآن|وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ|سوره = جاثیه|آیه = ۲۳|ترجمه = خدا او را دانسته پس از اتمام حجت گمراه ساخته}} و نیز {{قرآن|إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی|سوره = محمد|آیه = ۲۵|ترجمه = آنان که پس از بیان شدن راه هدایت بر ایشان باز به دین پشت کرده، مرتد شدند.}} در تمام این موارد علم، آگاهی، وضوح و حتی [[یقین]] وجود دارد؛ اما از ایمان خبری نیست. دقیقاً به همین دلیل باید گفت ایمان مسبوق به معرفت است، و آگاهی و علمْ شرط لازم ایمان؛ اما شرطی دیگر باید به آن افزود تا ایمان به دست آید. مرحوم علامه گاهی این شرط دیگر را «تمکّن عقیده در قلب» معرفی میکند و گاهی «التزام عملی» را در مفهوم ایمان دخالت میدهد. «ایمان اذعان و [[تصدیق]] به یک چیز است به همراه التزام به لوازم آن»<ref>المیزان، ج۱۵، ص۶، و ۱۴۵ و ج۱۸، ص۲۵۸ و ۱۵۸.</ref> بنابراین ایمانی ایمان است که خاستگاه آن معرفت باشد و ایمانی ایمان است که منشأ عمل صالح باشد و عملی، عمل صالح است که ریشه آن در زمین ایمان قرار گرفته باشد و از آن جا آبیاری شود. | |||
ایمان | == خصوصیات ایمان در روایات == | ||
در برخی روایات به شروط ایمان اشاره شده است؛ «حضرت علی(ع) فرمود: انسان حقیقت ایمان را نمیچشد، مگر آنکه در او سه ویژگی باشد: تفقه در دین و صبر بر مصائب و تقدیر و تدبیر نیکو در امر معاش»<ref>بحارالانوار، ج۷۱، ص۸۵.</ref>. | |||
همچنین ایمان فقط «عمل» نیست؛ آنگونه که معتزله پنداشتهاند.<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل، ج۳، ص۲۳۰؛ ایزو تسو، فهم ایمان در کلام اسلامی، فصل سوم؛ سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۵۳۸؛ قاضی عبد الجبار، شرح الاصول الخمسه، بخش ۱۳۸۴، ص۷۰۷–۷۰۱؛ مقالات الاسلامیین، بخش ۱۹۶۹، ص۳۳۲ ¬ـ ۳۲۹، احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۶۳.</ref> ایمان حلقهٔ وصل معرفت و عمل است. اگر دل رنگ ایمان به خود بگیرد، قطعاً در رفتار تأثیر خواهد گذاشت. ایمان پذیرفتن با تمام وجود است و «پذیرفتن» امری است غیر از «دانستن» و بیش از آن | ایمان سه ویژگی به همراه خود میآورد: | ||
* '''اول'''. باریکبینی و تیزبینی در امور دینی است. به عبارت دیگر شخص مؤمن هم دین و مسایل دینی ـ اعم از اعتقادی و امور عملی ـ را خوب میشناسد، و هم در تشخیص مسائلی که در حیات فردی یا اجتماعی او رخ میدهد و تطبیق آنها بر امور دینی، بینا است؛ | |||
* '''دوم'''. بر مشکلات و [[مصائب]]، صبور است؛ یعنی ناگواریها و دشواریهای زندگی را هدفدار میبیند؛ چرا که مشکلات یا برای تکامل انسان است، یا کاهش بار گناه را به دنبال دارد؛ | |||
* '''سوم'''. اینکه مؤمن عاقل است و در معاش خود حساب و کتاب دارد و برای امور زندگی با برنامه است؛ نه اینکه مبتلا به روزمرگی و آنچه پیش آید، باشد. در این حدیث میفرماید: نهتنها مؤمن تقدیر و برنامه دارد، بلکه دارای حسن تقدیر و تدبیر است. نکته جالب توجه در این حدیث، تعبیر «ذوق ایمان» است که اشاره به این نکته دارد که ایمان چشیدنی و یافتنی است. | |||
حضرت علی(ع) در بیانی بسیار واضح، ایمان را از سنخ معرفت، اما معرفت قلبی معرفی میکند که اقرار به زبان و رفتار دینی دو علامت آن است؛ «ایمان معرفت قلبی، اقرار لسانی و رفتار جوارحی است»<ref>نهج البلاغه، خ ۲۱۸، ص۱۱۸۶.</ref> . | |||
از مجموع این مباحث برمیآید که علم و معرفت، جزء مقوّم ایمان است؛ هرچند در مفهوم ایمان عناصر دیگری هم دخالت دارند؛ بنابراین ایمان، آنگونه که [[اشاعره]] و [[مرجئه]] و [[ماتریدیه]] میگویند، صرفاً «تصدیق» نیست.<ref>ر. ک. نقل از: دائره المعارف اسلامی، Iman، ج۳، ص۱۱۷۰؛ مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ترجمهٔ احمد آرام، ص۳۰۲؛ اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ۱۹۶۹، ص۳۴۷؛ بدوی، عبد الرحمن، مذاهب الاسلامیین، بیروت، دارالعلم للملایین، جزء اول، ص۶۲۶؛ رازی، فخر الدین، المحصل، بیروت، مکتبه دارالتراث، ص۵۶۷؛ التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۲۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، قم، انتشارات شریف رضی، ج۵، ص۱۸۱ به بعد؛ جعفریان، رسول، مرجئه، تاریخ و اندیشه، ص۴۱.</ref> | |||
همچنین ایمان فقط «عمل» نیست؛ آنگونه که [[معتزله]] پنداشتهاند.<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل، ج۳، ص۲۳۰؛ ایزو تسو، فهم ایمان در کلام اسلامی، فصل سوم؛ سید مرتضی، الذخیره فی علم الکلام، ص۵۳۸؛ قاضی عبد الجبار، شرح الاصول الخمسه، بخش ۱۳۸۴، ص۷۰۷–۷۰۱؛ مقالات الاسلامیین، بخش ۱۹۶۹، ص۳۳۲ ¬ـ ۳۲۹، احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۶۳.</ref> ایمان حلقهٔ وصل معرفت و عمل است. اگر دل رنگ ایمان به خود بگیرد، قطعاً در رفتار تأثیر خواهد گذاشت. ایمان پذیرفتن با تمام وجود است و «پذیرفتن» امری است غیر از «دانستن» و بیش از آن. تفاوت در «پذیرفتن، باور کردن، به عقد قلب درآوردن و ایمان داشتن» است؛ بنابراین مؤمن و کافر ممکن است در علم و معرفت مشترک باشند؛ اما مؤمن دانستههای خویش را با جان و قلب پذیرفته است و این ایمان است. اما کافر، چه بسا به معارف صحیح خود اعتماد و باوری پیدا نکرده است و از این روی فاقد ایمان است. | |||
{{پایات پاسخ}} | {{پایات پاسخ}} | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۵۷: | خط ۶۹: | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = شد | ||
| تیترها = | | تیترها = شد | ||
| ویرایش = | | ویرایش = شد | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی = شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
خط ۶۷: | خط ۷۹: | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = ب | ||
| کیفیت = | | کیفیت = ج | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
ویرایش