۱٬۴۰۷
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
رویارویی مجذوبانه با خداوند را برخی ایمان نامیدهاند. در این رویکرد ایمان یک عمل است و شخص مومن با تمام وجود درگیر ایمان میشود. این نوع جذبع با خطاب خداوند آغاز میشود. تا زمانی که انسان صدا زده نشود و چیزی بر او اشکار نگردد ایمان ظهور نمی یابد. با توجه به این رویکرد اشکالهایی بر آن وارد می شود. اول اینکه کتاب اسمانی در حد فرهنگ شفاهی پیامبر تنزل پیدا میکند. | |||
== جذبه ایمان در تعریف شهودی تجربی == | |||
با توجه به ایمان شهودی تجربی آن را به «رویارویی مجذوبانه با خداوند» تعریف میکنند.<ref>مجتهد شبستری، محمد، ایمان و آزادی، ص۴۲–۳۲.</ref> حاصل سخن اینکه انسان با دو شخص مواجهه پیدا میکند: انسان و خداوند. انسان در رویارویی با خداوند و در نیایش، «او» را بلکه «تو» را «تجربه» میکند. در حالی که او را با هیچیک از حواسش نمیبیند. | |||
ایمان، عقیده نیست. ایمان یقین هم نیست. ایمان علم به یک سلسله گزارهها هم نیست. ایمان یک عمل است. ایمان مجذوب شدنِ خودِ محدود، در مقابل نامحدود است. انسان مؤمن با تمام وجود «درگیر» میشود. | ایمان، عقیده نیست. ایمان یقین هم نیست. ایمان علم به یک سلسله گزارهها هم نیست. ایمان یک عمل است. ایمان مجذوب شدنِ خودِ محدود، در مقابل نامحدود است. انسان مؤمن با تمام وجود «درگیر» میشود. | ||
«انسان مؤمن با تمام وجودِ خود در مسئله ایمان «درگیر» میشود. شما گاهی این تعبیرها را به کار میبرید که من با تمام وجود از فلان موسیقی لذت بردم، | «انسان مؤمن با تمام وجودِ خود در مسئله ایمان «درگیر» میشود. شما گاهی این تعبیرها را به کار میبرید که من با تمام وجود از فلان موسیقی لذت بردم، با تمام وجود به فلان مطلب گوش کردم. زمانی انسان نگاه میکند و میبیند، و یکوقت با تمام وجود به آنچه که نگاه میکند معطوف میشود و وجودش آنجاست.»<ref>مجتهد شبستری، محمد، ایمان و آزادی، ص۳۹.</ref> وجود انسان، با ایمان «تمام میشود» و ایمان همانند عشق، یک امر «ورزیدنی» است. «ایمان با یک خطاب آغاز میشود. ایمان دینی در جایی پدید میآید که «خطابی» ـ که آن را خطاب خداوند نامیدهاند ـ وجود داشته باشد. تا زمانی که انسان سخنی نشنود یا چیزی خود را بر انسان آشکار نکند و از این طریق توجه و التفات انسان را طلب نکند، ایمان ظهور نمییابد.»<ref>مجله کیان، سال ۱۳۷۹، ش ۵۲، ص۱۱.</ref> | ||
== جذبه ایمان در تعریف معرفتی == | |||
به نظر میرسد | به نظر میرسد دیدگاه شهودی تجربی با اشکالات متعددی مواجه باشد: | ||
یکم. این نگاه به ایمان، نگاهی تجربی است و نه | '''یکم'''. این نگاه به ایمان، نگاهی تجربی است و نه معرفتی. اگر ایمان را صرفاً یک تجربهٔ درونی و دینی بدانیم، وثاقت کتاب آسمانی تا بدانجا تنزل میکند که باید قرآن را حکایت از فرهنگ شفاهی پیامبر اکرم(ص) بدانیم.<ref>مجله کیان، سال ۱۳۷۹، ش ۵۲، ص۱۰.</ref> این نگاه، وحی را نیز امر تجربی میداند و آن را نوعی انکشاف خدا تلقی میکند. در این صورت انسان در مقام یک مفسر میتواند از آن تفسیری خاص ارائه دهد و به این ترتیب راه «قرائتهای مختلف از دین» و «پلورالیسم دینی و معرفتی» باز میشود. نگاه تجربی به ایمان، برای گزارهٔ «خدا هست» اعتبار نهایی باقی نمیگذارد.<ref>مجله کیان، سال ۱۳۷۹، ش ۵۲، ص۱۴.</ref> در این تلقی، ایمان ناواقعگرایانه است، و تنها به مثابهٔ یک روش مطرح میشود. به بیان دیگر ایمان، خود مطلوب است و نه متعلق آن؛ زیرا پیامد ایمان، آزادی و آرامش انسان است. «آرامش انسان با انسان است».<ref>ایمان و آزادی، ص۳۶.</ref> البته مراد این نیست که ایمان هیچ ارتباط و پیوندی با تجربه درونی ندارد؛ بلکه تمام سخن این است که مقوم اصلی ایمان، معرفت است، که البته گاه میتواند به تجربه انسانی هم درآید. از این روی اشکال اصلی، «انحصار» ایمان در تجربه بشری است. | ||
دوم. ایمان را وابسته به «خطاب» کردن صحیح نیست؛ زیرا اگر خطابی درکار نبود «وظیفه» چیست؟ میدانیم که خطاب، در زمان پیامبر | '''دوم'''. ایمان را وابسته به «خطاب» کردن صحیح نیست؛ زیرا اگر خطابی درکار نبود «وظیفه» چیست؟ میدانیم که خطاب، در زمان پیامبر(ص) صورت میگرفت. حال در دورههای سابق که پیامبر صاحب خطابی نبود، «وظیفه» امتها چه بود؟ آیا ایمان وظیفه آنها نبود؟ و اکنون که زمان غیبت کبری است و خطابی در میان نیست وظیفه انسان معاصر چیست؟ اگر گفته شود خطاب عمومیت دارد، ایمان حادثهای ناظر به زمان پیامبر اکرم(ص) و امری منحصر به آن فضا و فرهنگ نخواهد بود؛ در حالیکه مطابق دیدگاه ایمان رویارویی مجذوبانه، آن را منحصر میداند: «ایمان نیز حادثهای است که در آن زمان رخ داده است. همانطور که یک مرتبه چشمهای از جایی میجوشد و آبی زلال سرازیر میشود، ایمان اسلامی نیز تجربهای بود که با ظهور نبوت پیامبر اکرم(ص) در تاریخ معین آغاز شد و جریان پیدا کرد».<ref>ایمان و آزادی، ص۳۶.</ref> چرا ما ایمان را به امور معرفتی وابسته نکنیم و چرا ایمان را بر معرفت عقلانی که دایمی و در دسترس همه انسانها است بنا نسازیم؟ | ||
سوم. | '''سوم'''. نویسنده دیدگاه جذبه بودن ایمان، برای دیدگاه خود در زمینه ایمان به خدا، در میان تمام آیات قرآنی به این آیه استناد جسته که: {{قرآن|رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا|سوره = آلعمران|آیه = ۱۹۳|ترجمه = پروردگارا؛ ما چون صدای منادی را که خلق را به ایمان میخواند، شنیدیم، اجابت کردیم و ایمان آوردیم}} و آن را چنین توصیف میکند: «من همیشه تحت تأثیر این آیهٔ قرآن بودهام که…. به نظر من این آیه از آیات بسیار دلانگیز قرآن است که امروزه برای ما بسیار معنادار است: خداوندا ما شنیدیم ندایی را که ما را فرا میخواند به ایمان و به این فراخوانی پاسخ دادیم».<ref>همان، ش ۵۲، ص۱۳.</ref> | ||
اما اگر به تفاسیر مراجعه میشد، به دست میآمد که این آیه به ایمان به خدا ربطی ندارد. این آیه دربارهٔ ایمان به رسول(ص) است. آیه میگوید بر مؤمنان است که غیر از ایمان به خدا به منادی، یعنی رسول نیز ایمان داشته باشند، تا آنان را به اخباری که از جانب پروردگار آمده است، یعنی تفاصیل وحی ـ مانند ذنوب، سیئات، موت، مغفرت و رحمت ـ آگاه سازد.<ref>المیزان، ج۴، ص۸۸؛ مجمع البیان، ج۲، ص۳۵۶؛ تفسیر صافی، ص۱۰۹.</ref> از این رو در ادامهٔ آیه میخوانیم: ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفّر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار؛ «پروردگارا، از گناهان ما درگذر و زشتی کردار ما را بپوشان و محو ساز و هنگام جان سپردن، ما را با نیکان و صالحان محشور گردان» بهخصوص، آنکه در آیات قبل با تأکید سخن از تفکر و تعقل و لبّ است و این نشان میدهد که ایمان بعد از تفکر و تدبر حاصل میشود: إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ؛<ref>آلعمران، ۱۹۱–۱۹۰.</ref> «محققاً در خلقت آسمان و زمین و رفت و آمد شب و روز (بر وجود حق و علم و قدرت و حکمتش) دلایل روشنی است برای خردمندان عالم. آنانی که در هر حال، ایستاده و نشسته و خفته خدا را یاد کنند و دایم در خلقت آسمان و زمین تفکر کرده، (گویند:) پروردگارا، تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریدهای، پاک و منزهی، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگهدار». | اما اگر به تفاسیر مراجعه میشد، به دست میآمد که این آیه به ایمان به خدا ربطی ندارد. این آیه دربارهٔ ایمان به رسول(ص) است. آیه میگوید بر مؤمنان است که غیر از ایمان به خدا به منادی، یعنی رسول نیز ایمان داشته باشند، تا آنان را به اخباری که از جانب پروردگار آمده است، یعنی تفاصیل وحی ـ مانند ذنوب، سیئات، موت، مغفرت و رحمت ـ آگاه سازد.<ref>المیزان، ج۴، ص۸۸؛ مجمع البیان، ج۲، ص۳۵۶؛ تفسیر صافی، ص۱۰۹.</ref> از این رو در ادامهٔ آیه میخوانیم: ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفّر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار؛ «پروردگارا، از گناهان ما درگذر و زشتی کردار ما را بپوشان و محو ساز و هنگام جان سپردن، ما را با نیکان و صالحان محشور گردان» بهخصوص، آنکه در آیات قبل با تأکید سخن از تفکر و تعقل و لبّ است و این نشان میدهد که ایمان بعد از تفکر و تدبر حاصل میشود: إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ؛<ref>آلعمران، ۱۹۱–۱۹۰.</ref> «محققاً در خلقت آسمان و زمین و رفت و آمد شب و روز (بر وجود حق و علم و قدرت و حکمتش) دلایل روشنی است برای خردمندان عالم. آنانی که در هر حال، ایستاده و نشسته و خفته خدا را یاد کنند و دایم در خلقت آسمان و زمین تفکر کرده، (گویند:) پروردگارا، تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریدهای، پاک و منزهی، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگهدار». |
ویرایش