دیوانسالاران، ناظمان (CommentStreams)، مدیران رابط کاربری، مدیران اشتراک فشاری، پنهانگران، مدیران، trustworthy
۱٬۲۳۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
خط ۸: | خط ۶: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
برخلاف تصور عمومی، حركت [[ | برخلاف تصور عمومی، حركت [[امام صادق(ع)]] تنها در زمينههای علمی خلاصه نمیشد، بلكه امام، فعاليت سياسی نيز داشتند. امام صادق (ع) برای ترویج امامت، نمایندگانی به مناطق مختلف، از جمله [[خراسان]]، میفرستاد تا مردم را به ولایتش دعوت کنند. برخورد امام با یکی از نمایندگان، وسعت دانش و اشراف او بر امور را نشان میدهد. همچنین امام صادق (ع) با سیاستهای [[بنیعباس]] مخالفت میکرد و انتقادهای آشکارش به [[منصور عباسی]]، نارضایتی او از حکومت عباسی را نشان میداد. امام با وجود فشارها، حاضر به همکاری با منصور نبود و دلیل نرفتن به دربار او را بهروشنی بیان کرد. | ||
امام صادق (ع) از قیام [[زید بن علی]] حمایت میکرد. همچنین امام به جای مبارزه سیاسی مستقیم، به پرورش شاگردان در [[فقه]] و [[حدیث]] پرداخت و مکتب [[شیعه جعفری]] را پایهگذاری کرد که به تدریج قدرت گرفت. | |||
== اعزام نمايندگان به منظور تبليغ امامت == | == اعزام نمايندگان به منظور تبليغ امامت == | ||
امام به منظور تبليغ جريان امامت، نمايندگانی به مناطق مختلف میفرستاد. شخصی به نمايندگی از امام به [[خراسان]] رفت و مردم را به ولايت او دعوت كرد. جمعی اطاعت كردند و گروهی نپذیرفتند، و افرادی به عنوان احتياط و پرهيز از فتنه دست نگهداشتند. سپس به نمايندگی از هر گروه، يکنفر به ديدار امام صادق(ع) رفت. نماينده گروه سوم در جريان اين سفر با كنيز يكی از همسفران، كار زشتی انجام داد و كسی از آن آگاهی نيافت. هنگامی كه اين چند نفر به حضور امام رسيدند، همان شخص گفت: «شخصی از اهل كوفه به منطقه ما آمد و مردم را به اطاعت و ولايت تو دعوت كرد؛ گروهی پذيرفتند، گروهی مخالفت كردند و گروهی نيز از روی پرهيزگاری و احتياط دست نگهداشتند».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مقاتل الطالبین|سال=۱۳۸۵|نام=ابوالفرج|نام خانوادگی=اصفهانی|ناشر=المکتبة الحیدریة|مکان=تهران|صفحه=۴۰-۴۱}}</ref> امام فرمود: «تو از كدام دسته هستی؟» گفت: «من از دسته احتياط كار هستم». امام فرمود: «تو كه اهل پرهيزگاری و احتياط بودی، پس چرا در فلان شب احتياط نكردی و آن عمل زشت را انجام دادی؟!» چنانکه مشاهده میشود، در اين قضيه، فرستاده امام اهل | امام به منظور تبليغ جريان امامت، نمايندگانی به مناطق مختلف میفرستاد. شخصی به نمايندگی از امام به [[خراسان]] رفت و مردم را به ولايت او دعوت كرد. جمعی اطاعت كردند و گروهی نپذیرفتند، و افرادی به عنوان احتياط و پرهيز از فتنه دست نگهداشتند. سپس به نمايندگی از هر گروه، يکنفر به ديدار امام صادق(ع) رفت. نماينده گروه سوم در جريان اين سفر با كنيز يكی از همسفران، كار زشتی انجام داد و كسی از آن آگاهی نيافت. هنگامی كه اين چند نفر به حضور امام رسيدند، همان شخص گفت: «شخصی از اهل كوفه به منطقه ما آمد و مردم را به اطاعت و ولايت تو دعوت كرد؛ گروهی پذيرفتند، گروهی مخالفت كردند و گروهی نيز از روی پرهيزگاری و احتياط دست نگهداشتند».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مقاتل الطالبین|سال=۱۳۸۵|نام=ابوالفرج|نام خانوادگی=اصفهانی|ناشر=المکتبة الحیدریة|مکان=تهران|صفحه=۴۰-۴۱}}</ref> امام فرمود: «تو از كدام دسته هستی؟» گفت: «من از دسته احتياط كار هستم». امام فرمود: «تو كه اهل پرهيزگاری و احتياط بودی، پس چرا در فلان شب احتياط نكردی و آن عمل زشت را انجام دادی؟!» چنانکه مشاهده میشود، در اين قضيه، فرستاده امام اهل [[كوفه]]، و منطقه مأموريت، خراسان بوده در حالی كه امام در مدينه اقامت داشته است، و اين وسعت حوزه فعاليت سياسی امام را نشان میدهد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره پیشوایان|سال=۱۳۹۷|نام=مهدی|نام خانوادگی=پیشوایی|ناشر=موسسه امام صادق|صفحه=۳۳۷|مکان=تهران}}</ref> | ||
== امام صادق در مواجهه با عباسيان == | |||
== | === در مواجهه با بنیعباس === | ||
بنیعباس در آغاز درگیری با | [[بنیعباس]] در آغاز درگیری با [[بنیاميه]]، شعار خود را طرفداری از خاندان پيامبر و تحقق عدل قرار دادند. از آنجا كه مظلوميت خاندان پيامبر در زمان حكومت امويان دلهای مسلمانان را جريحه دار ساخته بود، و از طرف ديگر امويان بنام خلافت اسلامی از هيچ ظلم و ستمی دریغ نمیكردند، بنیعباس با استفاده از تنفر شديد مردم از بنیاميه و به عنوان طرفداری از خاندان پيامبر توانستند توجه مردم را جلب كنند. ولی نه تنها وعدههای آنان در مورد رفع مظلوميت خاندان پيامبر و اجرای عدالت عملی نشد، بلكه طولی نكشيد كه برنامههای ضد اسلامی بنیاميه، اين بار با شدت بيشتر اجرا گرديد، به طوری كه مردم، باز گشت حكومت اموی را آرزو کردنند! از آنجا كه حكومت سفاح، اولین خليفه عباسی، كوتاه مدت بود و در زمان وی هنوز پايههای حكومت عباسيان محكم نشده بود، در دوران خلافت او فشار كمتری متوجه مردم شد و خاندان پيامبر نيز زياد در سختی نبودند، اما با روی كار آمدن [[منصور دوانيقی]]، فشارها شدت يافت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رجال النجاشی|سال=۱۴۰۷|نام=احمد بن علی|نام خانوادگی=نجاشی|ناشر=مؤسسه النشر الاسلامی|صفحه=۱۳۰|مکان=قم}}</ref> | ||
== قيام زيد == | === برخورد با منصور عباسی === | ||
زيد بن | امام صادق(ع) در زمان منصور از شهرت علمی برخوردار بوده و مورد توجه بسياری از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبيعی بود كه منصور با توجه به كينه شديدی كه نسبت به علويان داشت، آن حضرت را به شدت زير نظر گرفته و اجازه زندگی آزاد به او نمیداد. امام صادق(ع) نيز همانند پدرانش اعتقاد خود را داير بر اينكه امامت حق منحصر به فرد او بوده و ديگران آن را غصب كردهاند، پنهان نمیداشت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مستدرک الوسائل|سال=۱۴۰۹|نام=میرزا حسین|نام خانوادگی=نوری|ناشر=مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب الاسلامیه|جلد=۱۲|صفحه=۳۰۷|مکان=بیروت}}</ref> | ||
ابن عنبه مینويسد: «منصور بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفت ولی خدا او را حفظ كرد.» فعاليتهای امام به طور عمده در پنهانی انجام میگرفت و آن حضرت مكرر اصحاب خود را به كتمان و حفظ اسرار اهلبيت(ع) دستور میداد، چنانكه روايات زيادی در اين زمينه از آن حضرت نقل شده است.امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور جز در مواردی سرباز میزد و به همين سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار میگرفت.چنانكه روزی به آن حضرت گفت: «چرا مانند ديگران به ديدار او نمیرود؟» امام در جواب فرمود: «ما كاری نكردهايم كه به جهت آن از تو بترسيم؛ و از امر آخرت پيش تو چيزی نيست كه به آن اميدوار باشيم؛ و اين مقام تو در واقع نعمتی نيست كه آن را به تو تبريک بگوييم و تو آن را مصيبتی برای خود نمیدانی كه تو را دلداری بدهيم، پس پيش تو چكار داريم؟» بدينگونه بود كه امام نارضايی خود را نسبت به حكومت او ابراز میداشت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=، ، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ، ، ش، ج ۲، ص ۲۰۹ - ۲۰۸.|سال=۱۴۰۴|نام=علی بن عیسی|نام خانوادگی=اربلی|ناشر=مؤسسة الأعلمی للمطبوعات|جلد=۲|صفحه=۲۰۹ - ۲۰۸|مکان=بیروت}}</ref> | |||
== در فرایند قيام زيد == | |||
[[زيد بن علی]]، برادر امام باقر(ع) بود و با توجه به اهميت زيادی كه امام باقر از لحاظ علمی در جامعه داشت، موقعيت چشمگيری برای زيد و حركت انقلابی او به وجود نيامد، گرچه در شمار محدثان بود و به سبب علوی بودنش مورد توجه فراوان مردم عراق قرار داشت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رجال النجاشی|سال=۱۴۰۷|نام=احمد بن علی|نام خانوادگی=نجاشی|ناشر=مؤسسه النشر الاسلامی|صفحه=۱۳۰|مکان=قم}}</ref> | |||
مسأله برخورد امام صادق(ع) با خروج زيد و با فرقهای به نام زيديه میباشد. در برخی از روايات شيعه آمده است كه زيد از معتقدان به امامت امامان شيعه از جمله امام باقر و صادق(ع) بوده است، چنانكه از او نقل شده كه میگفت: «جعفر امامنا في الحلال و الحرام». «جعفر، امام ما در حلال و حرام است».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره پیشوایان|سال=۱۳۹۷|نام=مهدی|نام خانوادگی=پیشوایی|ناشر=موسسه امام صادق|صفحه=۳۶۱-۳۵۶|مکان=تهران}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رجال النجاشی|سال=۱۴۰۷|نام=احمد بن علی|نام خانوادگی=نجاشی|ناشر=مؤسسه النشر الاسلامی|صفحه=۱۳۰|مکان=قم}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کفایه الاثر|سال=۱۴۰۱|نام=ابوالقاسم|نام خانوادگی=خزار قمی|ناشر=موسسه بعثت|صفحه=۳۲۷|مکان=قم}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سيره و قيام زيد بن علی|سال=۱۳۹۱|نام=سید محمد علی|نام خانوادگی=حیدری|ناشر=مؤسسه فرهنگی پژوهشی چشمه|صفحه=۴۹ به بعد|مکان=تهران}}</ref> در روايتی از امام صادق(ع) درباره زيد چنين آمده است: «رحمه الله، اما أنَّه كان مؤمناً و كان عالما و كان صدوقاً، اما أنّه لو ظفر لوفي، اما أنَّه لو ملك يعرف كيف يُضَعْها». «خدا او را رحمت كند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گویی بود، كه اگر پيروز میشد وفا میكرد و اگر زمام امور را به دست میگرفت، میدانست آن را به دست چهكسی بسپارد».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره پیشوایان|سال=۱۳۹۷|نام=مهدی|نام خانوادگی=پیشوایی|ناشر=موسسه امام صادق|صفحه=۳۸۵|مکان=تهران}}</ref> | مسأله برخورد امام صادق(ع) با خروج زيد و با فرقهای به نام زيديه میباشد. در برخی از روايات شيعه آمده است كه زيد از معتقدان به امامت امامان شيعه از جمله امام باقر و صادق(ع) بوده است، چنانكه از او نقل شده كه میگفت: «جعفر امامنا في الحلال و الحرام». «جعفر، امام ما در حلال و حرام است».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره پیشوایان|سال=۱۳۹۷|نام=مهدی|نام خانوادگی=پیشوایی|ناشر=موسسه امام صادق|صفحه=۳۶۱-۳۵۶|مکان=تهران}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=رجال النجاشی|سال=۱۴۰۷|نام=احمد بن علی|نام خانوادگی=نجاشی|ناشر=مؤسسه النشر الاسلامی|صفحه=۱۳۰|مکان=قم}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کفایه الاثر|سال=۱۴۰۱|نام=ابوالقاسم|نام خانوادگی=خزار قمی|ناشر=موسسه بعثت|صفحه=۳۲۷|مکان=قم}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سيره و قيام زيد بن علی|سال=۱۳۹۱|نام=سید محمد علی|نام خانوادگی=حیدری|ناشر=مؤسسه فرهنگی پژوهشی چشمه|صفحه=۴۹ به بعد|مکان=تهران}}</ref> در روايتی از امام صادق(ع) درباره زيد چنين آمده است: «رحمه الله، اما أنَّه كان مؤمناً و كان عالما و كان صدوقاً، اما أنّه لو ظفر لوفي، اما أنَّه لو ملك يعرف كيف يُضَعْها». «خدا او را رحمت كند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گویی بود، كه اگر پيروز میشد وفا میكرد و اگر زمام امور را به دست میگرفت، میدانست آن را به دست چهكسی بسپارد».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سیره پیشوایان|سال=۱۳۹۷|نام=مهدی|نام خانوادگی=پیشوایی|ناشر=موسسه امام صادق|صفحه=۳۸۵|مکان=تهران}}</ref> | ||
پس از قيام زيد و به خصوص به دنبال روی كار آمدن بنیعباس، بنیالحسن از بنیالحسين جدا شدند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=خطط مقريزی|سال=۱۹۹۸|نام=قیالدین احمد بن علی|نام خانوادگی=المقریزی|جلد=۴|صفحه=۳۰۷|مکان=بیروت}} </ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نامه دانشوران|سال=۱۳۷۸|نام خانوادگی=گروهی از نویسندگان|ناشر=شرکت چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی|جلد=۵|صفحه=۹۲|مکان=تهران}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فوات الوفيات|سال=۱۹۷۳|نام=محمد بن شاکر|نام خانوادگی=کتبی|ناشر=دار صادر|جلد=۱|صفحه=۲۱۰|مکان=بیروت}}</ref> و به بهانه زيد و فرزندش يحیی، روی كار آوردن يكی از بنیالحسن به نام محمد بن عبدالله بن الحسين بن حسن بن علی(ع) را مورد توجه خود قرار دادند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عيون اخبار الرضا|سال=۱۴۱۰|نام خانوادگی=قتیبه دینوری|ناشر=دار الکتب العلمیة|جلد=۱|مکان=بیروت|فصل=باب۲۵}} </ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=، امالی صدوق، مجلس ۱۰، ص ۴۰.|سال=۱۳۷۶|نام خانوادگی=شیخ صدوق|ناشر=کتابچی|صفحه=۴۰|مکان=تهران|فصل=مجلس۱۰}}</ref> | پس از [[قيام زيد]] و به خصوص به دنبال روی كار آمدن بنیعباس، بنیالحسن از بنیالحسين جدا شدند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=خطط مقريزی|سال=۱۹۹۸|نام=قیالدین احمد بن علی|نام خانوادگی=المقریزی|جلد=۴|صفحه=۳۰۷|مکان=بیروت}} </ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نامه دانشوران|سال=۱۳۷۸|نام خانوادگی=گروهی از نویسندگان|ناشر=شرکت چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی|جلد=۵|صفحه=۹۲|مکان=تهران}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فوات الوفيات|سال=۱۹۷۳|نام=محمد بن شاکر|نام خانوادگی=کتبی|ناشر=دار صادر|جلد=۱|صفحه=۲۱۰|مکان=بیروت}}</ref> و به بهانه زيد و فرزندش يحیی، روی كار آوردن يكی از بنیالحسن به نام محمد بن عبدالله بن الحسين بن حسن بن علی(ع) را مورد توجه خود قرار دادند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عيون اخبار الرضا|سال=۱۴۱۰|نام خانوادگی=قتیبه دینوری|ناشر=دار الکتب العلمیة|جلد=۱|مکان=بیروت|فصل=باب۲۵}} </ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=، امالی صدوق، مجلس ۱۰، ص ۴۰.|سال=۱۳۷۶|نام خانوادگی=شیخ صدوق|ناشر=کتابچی|صفحه=۴۰|مکان=تهران|فصل=مجلس۱۰}}</ref> | ||
اينها به تدريج گروهی از شيعيان را نيز به دور خويش جمع كردند كه عنوان زيديه بر آنان نام نهاده شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سيره و قيام زيد بن علی|سال=۱۳۶۴|نام=عبدالرحمن|نام خانوادگی=خلیلاللهیان|ناشر=مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم|صفحه=۱۶۸|مکان=قم}}</ref> | اينها به تدريج گروهی از شيعيان را نيز به دور خويش جمع كردند كه عنوان زيديه بر آنان نام نهاده شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سيره و قيام زيد بن علی|سال=۱۳۶۴|نام=عبدالرحمن|نام خانوادگی=خلیلاللهیان|ناشر=مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم|صفحه=۱۶۸|مکان=قم}}</ref> | ||
در حديثی آمده است: «زيديان امام صادق را متهم ميكردند كه ايشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد». <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=وسائل الشيعه|سال=۱۴۱۳|نام=شیخ عباس|نام خانوادگی=قمی|ناشر=مؤسسه آل البیت علیهمالسلام|جلد=۲|صفحه=۳۲|مکان=قم}}</ref>امام اين اتهام را از خود رد كرده، فرمود: «ولكنّي أكْره أن أدع علمي الي جهلهم». «ولی من نمیخواهم علم خود را در كنار جهل آنان بگذارم».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تنقيح المقال فی علم الرجال|سال=۱۴۱۲|نام=عبدلله|نام خانوادگی=مامقانی|ناشر=مؤسسه آل البیت علیهمالسلام|جلد=۱|صفحه=۴۶۸|مکان=قم}}</ref> | در حديثی آمده است: «زيديان امام صادق را متهم ميكردند كه ايشان اعتقاد به [[جهاد در راه خدا]] ندارد». <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=وسائل الشيعه|سال=۱۴۱۳|نام=شیخ عباس|نام خانوادگی=قمی|ناشر=مؤسسه آل البیت علیهمالسلام|جلد=۲|صفحه=۳۲|مکان=قم}}</ref>امام اين اتهام را از خود رد كرده، فرمود: «ولكنّي أكْره أن أدع علمي الي جهلهم». «ولی من نمیخواهم علم خود را در كنار جهل آنان بگذارم».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تنقيح المقال فی علم الرجال|سال=۱۴۱۲|نام=عبدلله|نام خانوادگی=مامقانی|ناشر=مؤسسه آل البیت علیهمالسلام|جلد=۱|صفحه=۴۶۸|مکان=قم}}</ref> | ||
== | == دعوت از ابوسلمه == | ||
سياست نخست امام صادق(ع) یک سياست فرهنگی و در جهت پرورش اصحابی بود كه از نظر فقهی و روايی از بنيان گذاران تشيع جعفری به شمار آمدهاند. برای اين كار به راه انداختن يک جريان شيعی فراگير با اعتقاد به امامت، لازم بود تا بر اساس آن قيامی عليه حاكميت آغاز و دستیابی به پيروزی از آن ممكن باشد وگرنه يک اقدام ساده و شتابزده بود که نه تنها دوام نمیآورد بلكه فرصت طلبان از آن بهرهبرداری میكردند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مستدرک الوسائل|سال=۱۴۰۹|نام=میرزا حسین|نام خانوادگی=نوری|ناشر=مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب الاسلامیه|جلد=۱۲|صفحه=۲۰۳ ـ ۲۹۱|مکان=بیروت}}</ref> | سياست نخست امام صادق(ع) یک سياست فرهنگی و در جهت پرورش اصحابی بود كه از نظر فقهی و روايی از بنيان گذاران [[تشيع جعفری]] به شمار آمدهاند. برای اين كار به راه انداختن يک جريان شيعی فراگير با اعتقاد به امامت، لازم بود تا بر اساس آن قيامی عليه حاكميت آغاز و دستیابی به پيروزی از آن ممكن باشد وگرنه يک اقدام ساده و شتابزده بود که نه تنها دوام نمیآورد بلكه فرصت طلبان از آن بهرهبرداری میكردند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مستدرک الوسائل|سال=۱۴۰۹|نام=میرزا حسین|نام خانوادگی=نوری|ناشر=مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب الاسلامیه|جلد=۱۲|صفحه=۲۰۳ ـ ۲۹۱|مکان=بیروت}}</ref> | ||
در جريان حركتی كه زيد بن علی و پس از آن يحیی بن زيد در خراسان به آن دست زدند، همراه با اين تلاشها آن عده از طالبيان كه بنا به نقل برخی، به طرفداری از جانشينی ابوهاشم بن محمد بن حنفيه فعال بودند به قتل رساندند. نتيجه كار بعدها معلوم شد؛ زيرا فقه جعفری، بنيانگذار تشيع نيرومندی گشت كه روز به روز اوج بيشتری گرفت، اما زيديه و خوارج كه منحصراً در خط سياست كار میكردند، طولی نكشيد كه دچار محدوديت فرهنگی شده و كمكم موضع نسبتا نيرومند خود را از دست دادند و رو به افول گذاشتند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب|سال=۱۳۸۰|نام خانوادگی=ابن عنبه|ناشر=المطبعة الحیدریة|صفحه=۱۹۵|مکان=بیروت}}</ref> | در جريان حركتی كه زيد بن علی و پس از آن يحیی بن زيد در خراسان به آن دست زدند، همراه با اين تلاشها آن عده از طالبيان كه بنا به نقل برخی، به طرفداری از جانشينی ابوهاشم بن محمد بن حنفيه فعال بودند به قتل رساندند. نتيجه كار بعدها معلوم شد؛ زيرا فقه جعفری، بنيانگذار تشيع نيرومندی گشت كه روز به روز اوج بيشتری گرفت، اما زيديه و خوارج كه منحصراً در خط سياست كار میكردند، طولی نكشيد كه دچار محدوديت فرهنگی شده و كمكم موضع نسبتا نيرومند خود را از دست دادند و رو به افول گذاشتند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب|سال=۱۳۸۰|نام خانوادگی=ابن عنبه|ناشر=المطبعة الحیدریة|صفحه=۱۹۵|مکان=بیروت}}</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
ویرایش