trustworthy
۳۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
واژه فطرت که در فارسی به [[سرشت]] ترجمه میشود، دلالت بر نوع خلقت و آفرینش میکند، ولی معمولاً در مورد انسان به کار میرود و چیزی را فطری میگویند که نوع خلقت انسان اقتضای آن را داشته باشد و [[شناخت خدا|خدا]] دادی و غیر اکتسابی و کم و بیش مشترک بین همه افراد انسان باشد. | واژه فطرت که در فارسی به [[سرشت]] ترجمه میشود، دلالت بر نوع خلقت و آفرینش میکند، ولی معمولاً در مورد انسان به کار میرود و چیزی را فطری میگویند که نوع خلقت انسان اقتضای آن را داشته باشد و [[شناخت خدا|خدا]] دادی و غیر اکتسابی و کم و بیش مشترک بین همه افراد انسان باشد. | ||
پس خاصیت امور فطری این است که اولا اکتسابی نیست و ثانیاً در عموم افراد وجود دارد، هر چند ممکن است شدت و ضعف داشته باشد.<ref> | پس خاصیت امور فطری این است که اولا اکتسابی نیست و ثانیاً در عموم افراد وجود دارد، هر چند ممکن است شدت و ضعف داشته باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه آثار خداشناسی|عنوان کتاب=مجموعه آثار خداشناسی|نام=محمدتقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)|صفحه=36}}</ref> | ||
== اقسام فطرت == | == اقسام فطرت == | ||
فطریات انسان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: | فطریات انسان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: | ||
# خداشناسی فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش از آنها برخوردار است. | # خداشناسی فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش از آنها برخوردار است. | ||
# میلها و گرایشهای فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش، از آنها برخوردار است؛ بنابراین اگر نوعی شناخت [[شناخت خدا|خدا]] برای هر فردی ثابت باشد که نیازی به آموزش و اکتساب نداشته باشد، میتوان آن را [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] است نامید.<ref>آموزش | # میلها و گرایشهای فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش، از آنها برخوردار است؛ بنابراین اگر نوعی شناخت [[شناخت خدا|خدا]] برای هر فردی ثابت باشد که نیازی به آموزش و اکتساب نداشته باشد، میتوان آن را [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] است نامید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آموزش عقائد|عنوان کتاب=آموزش عقائد|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی|صفحه=44}}</ref> | ||
در مورد خداشناسی فطری دو نوع شناخت مطرح میشود: | در مورد خداشناسی فطری دو نوع شناخت مطرح میشود: | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
گفتند: در آنجا که وسیلهای برای نجات تو وجود نداشت به چه کسی امیدوار بودی؟ | گفتند: در آنجا که وسیلهای برای نجات تو وجود نداشت به چه کسی امیدوار بودی؟ | ||
آن شخص متوجه شد که در آن حال گویا دل او با کسی ارتباط داشته در حدّی که گویا او را میدیده است.<ref>توحید | آن شخص متوجه شد که در آن حال گویا دل او با کسی ارتباط داشته در حدّی که گویا او را میدیده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=توحید صدوق|عنوان کتاب=توحید صدوق|نام=محمد بن علی|نام خانوادگی=ابنبابویه|ناشر=تهران، انتشارات مکتبه الصدوق|صفحه=231}}</ref> این همان حالتی است که گفتیم گاهی اضطرارا توجه انسان از ماسواء قطع میشود و آن حالت به انسان روی میدهد که رابطه قلبی خودش با خدا را در مییابد. انسان با [[معانی و انواع اختیار|اختیار]] هم چنین کاری را میتواند بکند و این ارزش دارد. | ||
یعنی [[سیر و سلوکی]] که مورد قبول [[ادیان حق]] باشد بر این اساس استوار است که انسان تدریجاً تعلقات خودش را از غیر خدا قطع کند و دلبستگی به غیر خدا نداشته باشد تا به جایی برسد که به فرموده [[امیرالمؤمنین علی (ع)]] | یعنی [[سیر و سلوکی]] که مورد قبول [[ادیان حق]] باشد بر این اساس استوار است که انسان تدریجاً تعلقات خودش را از غیر خدا قطع کند و دلبستگی به غیر خدا نداشته باشد تا به جایی برسد که به فرموده [[امیرالمؤمنین علی (ع)]]: {{عربی|ما کنت اعبد ربّا لم أره|ترجمه=هرگز اينگونه نبودهام که خدایی را که نديده باشم عبادت کنم.}}<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اصول کافی|عنوان کتاب=اصول کافی|نام=محمد بن یعقوب|نام خانوادگی=کلینی|جلد=1|صفحه=98}}</ref> | ||
=== قسم دوم === | === قسم دوم === | ||
امّا منظور از میلها و گرایشهای فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش، از آنها برخوردار است، این است که انسان بدون این که نیاز به تلاش داشته باشد، برای این که مسئله خداشناسی را حل بکند، با همان عقل فطری و خدا دادی که دارد به آسانی پی به وجود خدا میبرد. | امّا منظور از میلها و گرایشهای فطری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش، از آنها برخوردار است، این است که انسان بدون این که نیاز به تلاش داشته باشد، برای این که مسئله خداشناسی را حل بکند، با همان عقل فطری و خدا دادی که دارد به آسانی پی به وجود خدا میبرد. | ||
منظور از شناخت ذهنی و عقلی که فطری باشد، دلیلی است که ذهن برای آن احتیاج به تلاش ندارد؛ مثلاً عقل انسان برای تصدیق به وجود خدا نیازی به تلاش و کوشش ندارد، بلکه به آسانی درک میکند که وجود [[حقیقت انسان|انسان]] و همه پدیدههای جهان [[نیازمند]] است، پس خدای بینیازی وجود دارد که نیاز آنها را بر طرف میکند.<ref> | منظور از شناخت ذهنی و عقلی که فطری باشد، دلیلی است که ذهن برای آن احتیاج به تلاش ندارد؛ مثلاً عقل انسان برای تصدیق به وجود خدا نیازی به تلاش و کوشش ندارد، بلکه به آسانی درک میکند که وجود [[حقیقت انسان|انسان]] و همه پدیدههای جهان [[نیازمند]] است، پس خدای بینیازی وجود دارد که نیاز آنها را بر طرف میکند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معارف قرآن (خداشناسی)|عنوان کتاب=معارف قرآن (خداشناسی)|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)|صفحه=36}}</ref> | ||
حاصل آن که: [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری بودن شناخت خدا]] بدین معنا است که دل و عقل انسان با خدا آشناست، و در ژرفای روح وی مایهای برای شناخت آگاهانه خداوند وجود دارد، که قابل رشد و شکوفایی است. | حاصل آن که: [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری بودن شناخت خدا]] بدین معنا است که دل و عقل انسان با خدا آشناست، و در ژرفای روح وی مایهای برای شناخت آگاهانه خداوند وجود دارد، که قابل رشد و شکوفایی است. | ||
امّا برای رشد و شکوفایی فطرت خویش باید راههایی را بپیماید و موانعی را بر طرف کند.<ref>آموزش | امّا برای رشد و شکوفایی فطرت خویش باید راههایی را بپیماید و موانعی را بر طرف کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=آموزش عقائد|عنوان کتاب=آموزش عقائد|نام=محمد تقی|نام خانوادگی=مصباح یزدی|ناشر=انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)|صفحه=44}}</ref> | ||
== راههای شکوفایی فطرت == | == راههای شکوفایی فطرت == | ||
راههای زیادی برای شکوفایی فطرت بیان شده که مهمترین آنها را ذکر میکنیم: | راههای زیادی برای شکوفایی فطرت بیان شده که مهمترین آنها را ذکر میکنیم: | ||
# '''[[تعالیم الهی توسط انبیاء]]:''' با توجه به این که خداشناسی و خدا گرایی و بلکه گرایش انسان به دین، فطری انسان هاست و در نهاد و نهان همه تعبیه شده است، خداوند انبیاء را ارسال کرده تا انسانها را هدایت کرده و فطرت دینی آنها را شکوفا سازد.<ref> | # '''[[تعالیم الهی توسط انبیاء]]:''' با توجه به این که خداشناسی و خدا گرایی و بلکه گرایش انسان به دین، فطری انسان هاست و در نهاد و نهان همه تعبیه شده است، خداوند انبیاء را ارسال کرده تا انسانها را هدایت کرده و فطرت دینی آنها را شکوفا سازد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر موضوعی قرآن کریم|عنوان کتاب=تفسیر موضوعی قرآن کریم|نام=عبد الله|نام خانوادگی=جوادی آملی|ناشر=انتشارات اسراء|جلد=12|صفحه=344}}</ref> | ||
# '''[[تزکیه نفس و ریاضت و تقوا]]:''' راه دوم برای شکوفایی فطرت، راه تقوا و تهذیب نفس است، یعنی انسانی که روحش را از طریق ریاضیت، تهذیب و دلش را تزکیه و تطهیر کرد، غیب جهان و ملکوت عالم را مشاهده میکند.<ref>همان، ج۱۲، ص۳۲۴.</ref> | # '''[[تزکیه نفس و ریاضت و تقوا]]:''' راه دوم برای شکوفایی فطرت، راه تقوا و تهذیب نفس است، یعنی انسانی که روحش را از طریق ریاضیت، تهذیب و دلش را تزکیه و تطهیر کرد، غیب جهان و ملکوت عالم را مشاهده میکند.<ref>همان، ج۱۲، ص۳۲۴.</ref> | ||