trustworthy
۳۹۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
== تعریف سحر == | == تعریف سحر == | ||
ارتباط و استفاده علمی و عملی از [[ارواح]]، [[آفرینش جن به شکل حیوانات|اجنه]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]] در اصطلاح لغوی و فقهی، [[سحر]] نام<ref>ثم الظاهر أن التسخیرات بأقسامها داخله فی السحر علی جمیع تعاریفه، جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲؛ او علی سبیل الاستعانه بالارواح الساذجه، همان، ص ۷۱٫.</ref>دارد. طبق دلایل [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآنی]]، [[روایی]] و [[فقهی]]، [[ساحری]]، به صلاح زندگی دنیوی و اخروی انسان نیست. اگرچه در تعریف و تعیین موارد [[سحر]] در کتب لغوی و [[فقهی]] تعاریف زیادی بیان شده است، اما در این که ارتباط با [[ارواح]]، [[آفرینش جن به شکل حیوانات|اجنه]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]]، [[سحر]] نامیده میشود، از مسلّمات شمرده شده است.<ref>جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲٫.</ref> قرآن | ارتباط و استفاده علمی و عملی از [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]]، [[آفرینش جن به شکل حیوانات|اجنه]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]] در اصطلاح لغوی و فقهی، [[سحر]] نام<ref>ثم الظاهر أن التسخیرات بأقسامها داخله فی السحر علی جمیع تعاریفه، جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲؛ او علی سبیل الاستعانه بالارواح الساذجه، همان، ص ۷۱٫.</ref>دارد. طبق دلایل [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآنی]]، [[روایی]] و [[فقهی]]، [[ساحری]]، به صلاح زندگی دنیوی و اخروی [[حقیقت انسان|انسان]] نیست. اگرچه در تعریف و تعیین موارد [[سحر]] در کتب لغوی و [[فقهی]] تعاریف زیادی بیان شده است، اما در این که ارتباط با [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]]، [[آفرینش جن به شکل حیوانات|اجنه]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]]، [[سحر]] نامیده میشود، از مسلّمات شمرده شده است.<ref>جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲٫.</ref> [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآن کریم]]؛ [[ساحری]] را [[نجس بودن کافر|کفر]]، [[بیایمانی]]، [[بیتقوایی]]، معاملهای بد با خود، بی بهرگی از آخرت،<ref>«و اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا …» بقره، ۱۰۳ – ۱۰۲؛ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۳۴٫.</ref> افزایش گناه و خواری دانسته است.<ref>«و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادهم رهقا»، جن، ۶٫.</ref> | ||
=== سحر در لغت === | === سحر در لغت === | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
# خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت همانند [[شعبده]] و [[تردستی]]. | # خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت همانند [[شعبده]] و [[تردستی]]. | ||
# جلب [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیطانها]] از راههای خاصی و کمک گرفتن از آنان. | # جلب [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیطانها]] از راههای خاصی و کمک گرفتن از آنان. | ||
# معنی دیگری است که بعضی پنداشتهاند و آن این که: ممکن است، با وسائلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلاً انسان را به وسیله آن به صورت حیوانی درآورد، ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ج۱، ص۴۰۰، «سحر».</ref> | # معنی دیگری است که بعضی پنداشتهاند و آن این که: ممکن است، با وسائلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلاً [[حقیقت انسان|انسان]] را به وسیله آن به صورت حیوانی درآورد، ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ج۱، ص۴۰۰، «سحر».</ref> | ||
=== سحر در اصطلاح === | === سحر در اصطلاح === | ||
فقها از [[سحر]] تعریفهای مختلفی ارائه کردهاند. این اختلاف در تعریف موجب شده که بعضی کارها بنابر برخی تعریفها از مصادیق [[سحر]] و بنابر تعاریفی دیگر، خارج از آن قلمداد گردد؛ چنانکه به تعریفهای ارائه شده، از جهت جامع و مانع بودن نیز اشکال شده است. از اینرو، برخی گفتهاند: به تعریفی تام که همه مصادیق [[سحر]] را شامل شود و از دخول کارهایی که سحر بهشمار نمیروند، مانعگردد، دست نیافتیم.<ref>نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۴.</ref> تعریفهای ارائه شده از [[سحر]] عبارتند از: | فقها از [[سحر]] تعریفهای مختلفی ارائه کردهاند. این اختلاف در تعریف موجب شده که بعضی کارها بنابر برخی تعریفها از مصادیق [[سحر]] و بنابر تعاریفی دیگر، خارج از آن قلمداد گردد؛ چنانکه به تعریفهای ارائه شده، از جهت جامع و مانع بودن نیز اشکال شده است. از اینرو، برخی گفتهاند: به تعریفی تام که همه مصادیق [[سحر]] را شامل شود و از دخول کارهایی که سحر بهشمار نمیروند، مانعگردد، دست نیافتیم.<ref>نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۴.</ref> تعریفهای ارائه شده از [[سحر]] عبارتند از: | ||
* '''تعریف اول:''' | * '''تعریف اول:''' | ||
گفتار، نوشتار، رُقیه یا هر عملی که در بدن، [[قلب]] یا [[عقل]] فرد [[سحر]] شده تأثیر بگذارد؛ بدون آنکه | گفتار، نوشتار، رُقیه یا هر عملی که در بدن، [[قلب]] یا [[عقل]] فرد [[سحر]] شده تأثیر بگذارد؛ بدون آنکه ساحر با او تماس پیدا کند. [[سحر]] ممکن است سبب [[قتل]]، [[بیماری]]، جدایی میان زن و شوهر، [[کینه]] و دشمنی میان آن دو یا پیدایی [[محبت]] شخصی به دیگری گردد.<ref>حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام الشرعیه علی مذهب الإمامیه، ج۵، ص۳۹۶.</ref><ref>حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، ج۱۲، ص۱۴۴.</ref> | ||
* '''تعریف دوم:''' | * '''تعریف دوم:''' | ||
همان تعریف نخست با اضافه استخدام [[فرشتگان]]، [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنیان]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]] جهت کشف امور پنهان و درمان فرد [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنزده]] و نیز احضار [[ارواح]] و تعلّق دادن روح به بدنی که آمادگی پذیرش آن را دارد. همچنین نیرنجات (آمیختن مواد عنصری، اشکال و اخلاط دارای مزاجهای گوناگون و نیز کمک گرفتن از اسرار [[خورشید]] و [[ماه]] به منظور اظهار امور شگفتآمیز) و طلسمها (ممزوج کردن قوای آسمانی با قوای زمینی جهت اظهار امور شگفت).<ref>عاملی، محمد بن مکی، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، ج۳، ص۱۶۳–۱۶۴.</ref><ref>مکی عاملی، محمد بن جمالالدین، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج۳، ص۲۱۴–۲۱۵.</ref> | همان تعریف نخست با اضافه استخدام [[فرشته نگهبان انسان|فرشتگان]]، [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنیان]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]] جهت کشف امور پنهان و درمان فرد [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنزده]] و نیز احضار [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]] و تعلّق دادن روح به بدنی که آمادگی پذیرش آن را دارد. همچنین نیرنجات (آمیختن مواد عنصری، اشکال و اخلاط دارای مزاجهای گوناگون و نیز کمک گرفتن از اسرار [[خورشید]] و [[ماه]] به منظور اظهار امور شگفتآمیز) و [[طلسمها]] (ممزوج کردن قوای آسمانی با قوای زمینی جهت اظهار امور شگفت).<ref>عاملی، محمد بن مکی، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، ج۳، ص۱۶۳–۱۶۴.</ref><ref>مکی عاملی، محمد بن جمالالدین، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج۳، ص۲۱۴–۲۱۵.</ref> | ||
در این تعریف به جای جمله «اثر گذاشتن در مسحور» که در تعریف نخست آمده، جمله «زیان رساندن به مسحور» به کار رفته است. | در این تعریف به جای جمله «اثر گذاشتن در مسحور» که در تعریف نخست آمده، جمله «زیان رساندن به مسحور» به کار رفته است. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
تعریف دوم از نظر گستره اعم از تعریف اول است؛ زیرا اموری را در بر میگیرد که تعریف نخست شامل آنها نمیشود؛ لیکن از جهت کارکرد؛ تعریف اول اعم خواهد بود؛ چون تأثیر، اعم از زیان و نفع است، مگر آنکه مراد از تأثیر در تعریف نخست همان اضرار باشد. | تعریف دوم از نظر گستره اعم از تعریف اول است؛ زیرا اموری را در بر میگیرد که تعریف نخست شامل آنها نمیشود؛ لیکن از جهت کارکرد؛ تعریف اول اعم خواهد بود؛ چون تأثیر، اعم از زیان و نفع است، مگر آنکه مراد از تأثیر در تعریف نخست همان اضرار باشد. | ||
* '''تعریف سوم:''' | * '''تعریف سوم:''' | ||
ایجاد کارهای خارقالعاده که منشأ آن یا تأثیرات نفسانی است، یا بهرهگیری از فلکیات یا درآمیختن قوای آسمانی با قوای زمینی یا استعانت از [[ارواح]] بسیط از جمله [[فرشتگان]]، [[آفرینش جن به شکل حیوانات|اجنه]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]]. در اصطلاح خاص، اولی (ایجاد کارهای خارقالعاده به سبب تأثیرات نفسانی) [[سحر]]، دومی [[دعوت کواکب]]، سومی [[طلسمات]] و چهارمی [[عزائم]] نامیده میشود. [۹] این تعریف، اعم از تعریفهای پیشین است؛ زیرا در آن نه از تأثیر سخن رفته و نه از اضرار؛ بنابراین، ایجاد کار خارقالعاده از راههای یاد شده، [[سحر]] بهشمار میرود؛ در دیگری تأثیر بگذارد یا نگذارد. | ایجاد کارهای خارقالعاده که منشأ آن یا تأثیرات نفسانی است، یا بهرهگیری از فلکیات یا درآمیختن قوای آسمانی با قوای زمینی یا استعانت از [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]] بسیط از جمله [[فرشته نگهبان انسان|فرشتگان]]، [[آفرینش جن به شکل حیوانات|اجنه]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]]. در اصطلاح خاص، اولی (ایجاد کارهای خارقالعاده به سبب تأثیرات نفسانی) [[سحر]]، دومی [[دعوت کواکب]]، سومی [[طلسمات]] و چهارمی [[عزائم]] نامیده میشود. [۹] این تعریف، اعم از تعریفهای پیشین است؛ زیرا در آن نه از تأثیر سخن رفته و نه از اضرار؛ بنابراین، ایجاد کار خارقالعاده از راههای یاد شده، [[سحر]] بهشمار میرود؛ در دیگری تأثیر بگذارد یا نگذارد. | ||
* '''تعریف چهارم:''' | * '''تعریف چهارم:''' | ||
کاری که پدید آمدن امری را در پی داشته و منشأ آن پنهان و غیر متعارف باشد. البته نه بدین معنا که هر عمل این چنینی مصداق [[سحر]] است؛ بلکه بدین معنا که [[سحر]] چنین ماهیتی دارد، با این توضیح که چنین عملی گاه در پرتو تقویت و تصفیه نفس از راه ریاضت از فرد صادر میشود؛ گاه با بهکارگیری قوانین طبیعی یا هندسی؛ گاه با تسخیر روحانیات افلاک، [[ستارگان]] و مانند آنها که مشهور نزد [[یونانیان]] و [[کلدانیان]] بوده است؛ گاه با تسخیر [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنیان]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]]؛ گاه با اعمالی که مناسب مطلوب و مقصود است، مانند کشیدن تصاویر مسحور، نقشها، گره زدن و بستن، دمیدن یا نوشتن که به [[رُقیه]] (کلماتی که با آن، فرد مبتلا به آفتی همچون [[صرع]] و [[تب]] را تعویذ میکنند) و [[عزیمه]] (کلماتی که با آن ارواح خبیث را از بدن کسی که بدان تعلق گرفته خارج میسازند) تقسیم میشود، یا دود کردن گیاهان خوشبو و مناسب در زمانی خاص که نزد [[نَبَطیان]] معروف بوده است. و گاه با ذکر نامهایی که معانی آنها معلوم نیست و نوشتن آن نامها به ترتیبی خاص. این قسم به [[اعراب]] و[[نبطیان]] منسوب است، و گاه با ذکر الفاظ دارای معانی معلوم غیر از دعاها و گاه با تصرف در بعضی آیات یا دعاها یا نامها. گاهی نیز با قرار دادن اعداد به ترتیبی خاص در لوحهایی. گوینده این قول پس از بیان اسباب نهگانه اشاره رفته، میگوید: قدر متیقن از [[سحر]] نوع پنجم است. | کاری که پدید آمدن امری را در پی داشته و منشأ آن پنهان و غیر متعارف باشد. البته نه بدین معنا که هر عمل این چنینی مصداق [[سحر]] است؛ بلکه بدین معنا که [[سحر]] چنین ماهیتی دارد، با این توضیح که چنین عملی گاه در پرتو تقویت و تصفیه نفس از راه ریاضت از فرد صادر میشود؛ گاه با بهکارگیری قوانین طبیعی یا هندسی؛ گاه با تسخیر روحانیات افلاک، [[ستارگان]] و مانند آنها که مشهور نزد [[یونانیان]] و [[کلدانیان]] بوده است؛ گاه با تسخیر [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنیان]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]]؛ گاه با اعمالی که مناسب مطلوب و مقصود است، مانند کشیدن تصاویر مسحور، نقشها، گره زدن و بستن، دمیدن یا نوشتن که به [[رُقیه]] (کلماتی که با آن، فرد مبتلا به آفتی همچون [[صرع]] و [[تب]] را تعویذ میکنند) و [[عزیمه]] (کلماتی که با آن [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]] خبیث را از بدن کسی که بدان تعلق گرفته خارج میسازند) تقسیم میشود، یا دود کردن گیاهان خوشبو و مناسب در زمانی خاص که نزد [[نَبَطیان]] معروف بوده است. و گاه با ذکر نامهایی که معانی آنها معلوم نیست و نوشتن آن نامها به ترتیبی خاص. این قسم به [[اعراب]] و[[نبطیان]] منسوب است، و گاه با ذکر الفاظ دارای معانی معلوم غیر از دعاها و گاه با تصرف در بعضی آیات یا دعاها یا نامها. گاهی نیز با قرار دادن اعداد به ترتیبی خاص در لوحهایی. گوینده این قول پس از بیان اسباب نهگانه اشاره رفته، میگوید: قدر متیقن از [[سحر]] نوع پنجم است. | ||
نوع اول و دوم بهطور یقین از مصادیق سحر نیست. باقی موارد مشتبه و مشکوک است.<ref>نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۵.</ref> بنابر تعریف چهارم، عمل خارقالعاده پدید آمده در پرتو تقویت نفس مصداق [[سحر]] نیست؛ چنانکه آنچه به سبب نوع دوم ایجاد میشود نیز مصداق [[سحر]] نخواهد بود. مصداق [[سحر]] بودن کارهایی که با تسخیر ارواح افلاک ([[فرشتگان]]) یا [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنیان]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]] و سایر اسباب نهگانه جز نوع پنجم صورت میگیرد، مورد شک و شبهه است؛ بنابراین، تعریف چهارم اخص از تعریف سوم است؛ لیکن از حیث قید نشدن اضرار به دیگری در این تعریف، از تعریف اول و دوم اعم میباشد. | نوع اول و دوم بهطور یقین از مصادیق سحر نیست. باقی موارد مشتبه و مشکوک است.<ref>نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۵.</ref> بنابر تعریف چهارم، عمل خارقالعاده پدید آمده در پرتو تقویت نفس مصداق [[سحر]] نیست؛ چنانکه آنچه به سبب نوع دوم ایجاد میشود نیز مصداق [[سحر]] نخواهد بود. مصداق [[سحر]] بودن کارهایی که با تسخیر [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح افلاک]] ([[فرشتگان نگهبان انسان|فرشتگان]]) یا [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنیان]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]] و سایر اسباب نهگانه جز نوع پنجم صورت میگیرد، مورد شک و شبهه است؛ بنابراین، تعریف چهارم اخص از تعریف سوم است؛ لیکن از حیث قید نشدن اضرار به دیگری در این تعریف، از تعریف اول و دوم اعم میباشد. | ||
* '''تعریف پنجم:''' | * '''تعریف پنجم:''' | ||
مطلق ایجاد چیزی که دارای آثار شگفت، شبیه [[کرامات]] باشد؛ بدون استناد به امور [[حسی]] یا [[شرعی]]، از قبیل آیات و دعاهای وارد شده؛ خواه در مسحور اثر بگذارد یا نه و خواه [[سحر]] شده [[انسان]] باشد یا حیوان یا جماد. استخدام [[فرشتگان]]، احضار و تسخیر [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنیان]] و احضار و تسخیر [[ارواح]] و امثال آن، ملحق به [[سحر]] است.<ref>موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.</ref> | مطلق ایجاد چیزی که دارای آثار شگفت، شبیه [[کرامات]] باشد؛ بدون استناد به امور [[حسی]] یا [[شرعی]]، از قبیل آیات و دعاهای وارد شده؛ خواه در مسحور اثر بگذارد یا نه و خواه [[سحر]] شده [[حقیقت انسان|انسان]] باشد یا حیوان یا جماد. استخدام [[فرشته نگهبان انسان|فرشتگان]]، احضار و تسخیر [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنیان]] و احضار و تسخیر [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]] و امثال آن، ملحق به [[سحر]] است.<ref>موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.</ref> | ||
این تعریف اعم از تعریفهای قبلی است. | این تعریف اعم از تعریفهای قبلی است. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
== باطل کردن سحر == | == باطل کردن سحر == | ||
در روایات و آیات راهکارهایی برای ابطال سحر و جادو و طلسم داریم از جمله: | در روایات و آیات راهکارهایی برای ابطال سحر و جادو و [[طلسم]] داریم از جمله: | ||
=== * در آیات === | === * در آیات === | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
دَخلَ عیسیً بنُ شقفیٍّ، عَلی ابی عبدالله(ع) و کان ساحراً یاتیهِ الناسُ و یاخذُ علی ذلک الاجرَ، فقال انا رجلٌ کانت صناعتی السحرَ و کنتُ آخذُ علیه الاجرَ، و کان مَعاشی و قد حججتَ منه و مَنَّ اللهُ عَلیَّ بلقائکَ، و قدتبتُ الی اللهِ عزوجل، فَهل لی فی شیءٍ من ذلکَ مخرجٌ؟ فقال له ابو عبدالله(ع): «حلٌ و لا تُعقد؛<ref>حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، کتاب التجاره، ج۱۲، ص۱۰۵ ما یکتسب به.</ref> یکی از جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد میگرفت (بنام عیسی ثقفی) خدمت امام صادق(ع) رسید، و پرسید که: حرفه من سحر بوده است، و در برابر آن مزد میگرفتم خرج زندگی من نیز از همین راه تأمین میشد، و با همان پول حج خانه [[شناخت خدا|خدا]] را انجام دادهام، ولی (اکنون) توبه کردهام آیا برای من راه نجاتی هست؟ امام صادق(ع) فرمود: «عقده سحر را بگشای، ولی گره جادوگری مزن». از این حدیث استفاده میشود که برای گشودن سحر عمل و آموختن آن بیاشکال است. علامه (رح) در تحریر در بحث مکاسب محرمه میفرماید: یاد دادن و یادگرفتن سحر و جادو و شعبده، کهانت و قیافه و گرفتن اجرت بر آن حرام است.<ref>حلی، حسن بن یوسف، تحریرالاحکام، ج۱، ص۱۶۱.</ref> قالَ علیٌ(ع): «مَن تَعلم شیئاً مِن السحرِ قلیلاً او کثیراً فَقد کَفَرَ و کان آخِرَ عهدِهِ بِربهِ؛<ref>حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة، ج۱۲، ص۱۰۷، باب ۲۵، ابواب ما یکتسب به.</ref> علی(ع) فرموده است: «کسی که سحر بیاموزد کم یا زیاد کافر شده است و رابطه او با [[شناخت خدا|خداوند]] به کلی قطع میشود». قال رسولالله(ص): «مَن مَشی الی ساحرٍ اوکاهنٍ او کذابٍ یُصَدقَهُ بما یقولُ فَقد کَفر بما انزلَ اللهُ مِن کتابٍ؛<ref>قمی، عباس، سفینة البحار، ج۴، ص۹۴.</ref> رسول خدا(ص) فرموده است: «کسی که نزد ساحر یا کاهن یا دروغگویی برود در حالی که آنچه را که میگویند، تصدیقکننده باشد به تمام کتابهای آسمانی که [[شناخت خدا|خدا]] فرستاده کافر شده است». قال الصادق(ع): «الساحِرُ یُضرَبُ بالسیفِ ضربهً واحدهً علی اُمِ راسِهِ؛<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۷، ص۲۶۰، باب حد السحر.</ref> امام صادق(ع) فرموده است: «ساحر را یک ضربت شمشیر بر سرش میزنند و او را میکشند». قال رسولالله(ص): «ساحِرُ المُسلمینَ یُقتَلُ و ساحرُ الکفارِ لا یُقتلُ قیل یا رسولَ اللهِ(ص) و لِمَ لا یُقتلُ ساحرُ الکفارِ قال لاَنَّ الکُفرَ اعظمُ مِن السحرِ و لاَنَّ السحرَ و الشرکَ مقرونانِ؛<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۷، ص۲۶۰، باب حد السحر.</ref> پیامبر [[شناخت خدا|خدا]] فرمود: «ساحر مسلمان باید کشته شود و ساحر کافر کشته نمیشود. کسی عرض کرد چرا ساحر کافر نباید کشته شود؟ فرمود، برای این که کفر از سحر عظیمتر است و سحر و شرک باهمند یعنی جایی که کافر غیر حربی به سبب کفرش کشته نشود به طریق اولی برای سحر کشته نمیشود. چون کفر از سحر بزرگتر است و مسلمان ساحر کشته میشود چون به شرک نزدیک شده است». | دَخلَ عیسیً بنُ شقفیٍّ، عَلی ابی عبدالله(ع) و کان ساحراً یاتیهِ الناسُ و یاخذُ علی ذلک الاجرَ، فقال انا رجلٌ کانت صناعتی السحرَ و کنتُ آخذُ علیه الاجرَ، و کان مَعاشی و قد حججتَ منه و مَنَّ اللهُ عَلیَّ بلقائکَ، و قدتبتُ الی اللهِ عزوجل، فَهل لی فی شیءٍ من ذلکَ مخرجٌ؟ فقال له ابو عبدالله(ع): «حلٌ و لا تُعقد؛<ref>حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، کتاب التجاره، ج۱۲، ص۱۰۵ ما یکتسب به.</ref> یکی از جادوگران که در برابر انجام عمل سحر مزد میگرفت (بنام عیسی ثقفی) خدمت امام صادق(ع) رسید، و پرسید که: حرفه من سحر بوده است، و در برابر آن مزد میگرفتم خرج زندگی من نیز از همین راه تأمین میشد، و با همان پول حج خانه [[شناخت خدا|خدا]] را انجام دادهام، ولی (اکنون) توبه کردهام آیا برای من راه نجاتی هست؟ امام صادق(ع) فرمود: «عقده سحر را بگشای، ولی گره جادوگری مزن». از این حدیث استفاده میشود که برای گشودن سحر عمل و آموختن آن بیاشکال است. علامه (رح) در تحریر در بحث مکاسب محرمه میفرماید: یاد دادن و یادگرفتن سحر و جادو و شعبده، کهانت و قیافه و گرفتن اجرت بر آن حرام است.<ref>حلی، حسن بن یوسف، تحریرالاحکام، ج۱، ص۱۶۱.</ref> قالَ علیٌ(ع): «مَن تَعلم شیئاً مِن السحرِ قلیلاً او کثیراً فَقد کَفَرَ و کان آخِرَ عهدِهِ بِربهِ؛<ref>حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعة، ج۱۲، ص۱۰۷، باب ۲۵، ابواب ما یکتسب به.</ref> علی(ع) فرموده است: «کسی که سحر بیاموزد کم یا زیاد کافر شده است و رابطه او با [[شناخت خدا|خداوند]] به کلی قطع میشود». قال رسولالله(ص): «مَن مَشی الی ساحرٍ اوکاهنٍ او کذابٍ یُصَدقَهُ بما یقولُ فَقد کَفر بما انزلَ اللهُ مِن کتابٍ؛<ref>قمی، عباس، سفینة البحار، ج۴، ص۹۴.</ref> رسول خدا(ص) فرموده است: «کسی که نزد ساحر یا کاهن یا دروغگویی برود در حالی که آنچه را که میگویند، تصدیقکننده باشد به تمام کتابهای آسمانی که [[شناخت خدا|خدا]] فرستاده کافر شده است». قال الصادق(ع): «الساحِرُ یُضرَبُ بالسیفِ ضربهً واحدهً علی اُمِ راسِهِ؛<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۷، ص۲۶۰، باب حد السحر.</ref> امام صادق(ع) فرموده است: «ساحر را یک ضربت شمشیر بر سرش میزنند و او را میکشند». قال رسولالله(ص): «ساحِرُ المُسلمینَ یُقتَلُ و ساحرُ الکفارِ لا یُقتلُ قیل یا رسولَ اللهِ(ص) و لِمَ لا یُقتلُ ساحرُ الکفارِ قال لاَنَّ الکُفرَ اعظمُ مِن السحرِ و لاَنَّ السحرَ و الشرکَ مقرونانِ؛<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۷، ص۲۶۰، باب حد السحر.</ref> پیامبر [[شناخت خدا|خدا]] فرمود: «ساحر مسلمان باید کشته شود و ساحر کافر کشته نمیشود. کسی عرض کرد چرا ساحر کافر نباید کشته شود؟ فرمود، برای این که کفر از سحر عظیمتر است و سحر و شرک باهمند یعنی جایی که کافر غیر حربی به سبب کفرش کشته نشود به طریق اولی برای سحر کشته نمیشود. چون کفر از سحر بزرگتر است و مسلمان ساحر کشته میشود چون به شرک نزدیک شده است». | ||
راهکارهایی برای ابطال سحر و طلسم | راهکارهایی برای ابطال سحر و [[طلسم]] | ||
۱ - پناه بردن به [[شناخت خدا|خداوند]] (گفتن اعوذ ب[[شناخت خدا|الله]] من [[ابلیس و شیطان در قرآن|الشیطان]] الرجیم) و زیاد خواندن سورههای فلق و ناس. | ۱ - پناه بردن به [[شناخت خدا|خداوند]] (گفتن اعوذ ب[[شناخت خدا|الله]] من [[ابلیس و شیطان در قرآن|الشیطان]] الرجیم) و زیاد خواندن سورههای فلق و ناس. | ||