trustworthy
۳۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
{{درگاه|واژهها}} | {{درگاه|واژهها}} | ||
یکی از عباراتی که در بسیاری از سخنان پیشوایان دینی و حکیمان و [[مراتب نفس انسانی در عرفان|عارفان]] به آن برمیخوریم، این عبارت است که [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] است یا [[حقیقت انسان|انسان]] | یکی از عباراتی که در بسیاری از سخنان پیشوایان دینی و حکیمان و [[مراتب نفس انسانی در عرفان|عارفان]] به آن برمیخوریم، این عبارت است که [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] است یا [[حقیقت انسان|انسان]] [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|باالفطره]] [[خداشناس]] است. | ||
برای این که جواب سؤال به خوبی روشن شود، باید توضیحی پیرامون این عبارت، مخصوصاً کلمه [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] داده شود. | برای این که جواب سؤال به خوبی روشن شود، باید توضیحی پیرامون این عبارت، مخصوصاً کلمه [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] داده شود. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
واژه [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] که در فارسی به [[سرشت]] ترجمه میشود، دلالت بر نوع خلقت و آفرینش میکند، ولی معمولاً در مورد [[حقیقت انسان|انسان]] به کار میرود و چیزی را [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] میگویند که نوع خلقت [[حقیقت انسان|انسان]] اقتضای آن را داشته باشد و [[شناخت خدا|خدا]] دادی و غیر اکتسابی و کم و بیش مشترک بین همه افراد [[حقیقت انسان|انسان]] باشد. | واژه [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] که در فارسی به [[سرشت]] ترجمه میشود، دلالت بر نوع خلقت و آفرینش میکند، ولی معمولاً در مورد [[حقیقت انسان|انسان]] به کار میرود و چیزی را [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] میگویند که نوع خلقت [[حقیقت انسان|انسان]] اقتضای آن را داشته باشد و [[شناخت خدا|خدا]] دادی و غیر اکتسابی و کم و بیش مشترک بین همه افراد [[حقیقت انسان|انسان]] باشد. | ||
پس خاصیت [[ | پس خاصیت امور [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] این است که اولا اکتسابی نیست و ثانیاً در عموم افراد وجود دارد، هر چند ممکن است شدت و ضعف داشته باشد.<ref>مصباح، مجموعه آثار خداشناسی، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، ص۳۶.</ref> | ||
== اقسام فطرت == | == اقسام فطرت == | ||
[[فطریات]] [[حقیقت انسان|انسان]] را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: | [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطریات]] [[حقیقت انسان|انسان]] را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: | ||
# [[ | # [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] که هر [[حقیقت انسان|انسانی]] بدون نیاز به آموزش از آنها برخوردار است. | ||
# [[ | # میلها و گرایشهای [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] که هر [[حقیقت انسان|انسانی]] بدون نیاز به آموزش، از آنها برخوردار است؛ بنابراین اگر نوعی شناخت [[شناخت خدا|خدا]] برای هر فردی ثابت باشد که نیازی به آموزش و اکتساب نداشته باشد، میتوان آن را [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] است نامید.<ref>آموزش عقائد، انتشارات مؤسسه امام خمینی، ص۴۴.</ref> | ||
در مورد [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] دو نوع شناخت مطرح میشود: | در مورد [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|خداشناسی فطری]] دو نوع شناخت مطرح میشود: | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
=== قسم دوم === | === قسم دوم === | ||
امّا منظور از میلها و گرایشهای فطری که هر [[حقیقت انسان|انسانی]] بدون نیاز به آموزش، از آنها برخوردار است، این است که [[حقیقت انسان|انسان]] بدون این که نیاز به تلاش داشته باشد، برای این که مسئله [[خداشناسی]] را حل بکند، با همان [[ | امّا منظور از میلها و گرایشهای [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] که هر [[حقیقت انسان|انسانی]] بدون نیاز به آموزش، از آنها برخوردار است، این است که [[حقیقت انسان|انسان]] بدون این که نیاز به تلاش داشته باشد، برای این که مسئله [[خداشناسی]] را حل بکند، با همان عقل [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] و [[شناخت خدا|خدا]] دادی که دارد به آسانی پی به وجود [[شناخت خدا|خدا]] میبرد. | ||
منظور از شناخت ذهنی و عقلی که [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] باشد، دلیلی است که ذهن برای آن احتیاج به تلاش ندارد؛ مثلاً عقل [[حقیقت انسان|انسان]] برای تصدیق به وجود [[شناخت خدا|خدا]] نیازی به تلاش و کوشش ندارد، بلکه به آسانی درک میکند که وجود [[حقیقت انسان|انسان]] و همه پدیدههای جهان [[نیازمند]] است، پس [[شناخت خدا|خدای]] بینیازی وجود دارد که نیاز آنها را بر طرف میکند.<ref>مصباح، معارف قرآن (خداشناسی) انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، ص۳۶.</ref> | منظور از شناخت ذهنی و عقلی که [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] باشد، دلیلی است که ذهن برای آن احتیاج به تلاش ندارد؛ مثلاً عقل [[حقیقت انسان|انسان]] برای تصدیق به وجود [[شناخت خدا|خدا]] نیازی به تلاش و کوشش ندارد، بلکه به آسانی درک میکند که وجود [[حقیقت انسان|انسان]] و همه پدیدههای جهان [[نیازمند]] است، پس [[شناخت خدا|خدای]] بینیازی وجود دارد که نیاز آنها را بر طرف میکند.<ref>مصباح، معارف قرآن (خداشناسی) انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، ص۳۶.</ref> | ||
حاصل آن که: [[فطری بودن شناخت خدا]] بدین معنا است که دل و عقل [[حقیقت انسان|انسان]] با [[شناخت خدا|خدا]] آشناست، و در ژرفای روح وی مایهای برای شناخت آگاهانه [[شناخت خدا|خداوند]] وجود دارد، که قابل رشد و شکوفایی است. | حاصل آن که: [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری بودن شناخت خدا]] بدین معنا است که دل و عقل [[حقیقت انسان|انسان]] با [[شناخت خدا|خدا]] آشناست، و در ژرفای روح وی مایهای برای شناخت آگاهانه [[شناخت خدا|خداوند]] وجود دارد، که قابل رشد و شکوفایی است. | ||
امّا برای رشد و شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] خویش باید راههایی را بپیماید و موانعی را بر طرف کند.<ref>آموزش عقائد، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، ص۴۴.</ref> | امّا برای رشد و شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] خویش باید راههایی را بپیماید و موانعی را بر طرف کند.<ref>آموزش عقائد، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، ص۴۴.</ref> | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
== راههای شکوفایی فطرت == | == راههای شکوفایی فطرت == | ||
راههای زیادی برای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] بیان شده که مهمترین آنها را ذکر میکنیم: | راههای زیادی برای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] بیان شده که مهمترین آنها را ذکر میکنیم: | ||
# '''[[تعالیم الهی توسط انبیاء]]:''' با توجه به این که خداشناسی و [[شناخت خدا|خدا]] گرایی و بلکه گرایش [[حقیقت انسان|انسان]] به دین، فطری [[حقیقت انسان|انسان]] هاست و در نهاد و نهان همه تعبیه شده است، [[شناخت خدا|خداوند]] انبیاء را ارسال کرده تا [[حقیقت انسان|انسانها]] را هدایت کرده و [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] دینی آنها را شکوفا سازد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، انتشارات اسراء، ج۱۲، ص۳۴۴.</ref> | # '''[[تعالیم الهی توسط انبیاء]]:''' با توجه به این که خداشناسی و [[شناخت خدا|خدا]] گرایی و بلکه گرایش [[حقیقت انسان|انسان]] به دین، [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطری]] [[حقیقت انسان|انسان]] هاست و در نهاد و نهان همه تعبیه شده است، [[شناخت خدا|خداوند]] انبیاء را ارسال کرده تا [[حقیقت انسان|انسانها]] را هدایت کرده و [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] دینی آنها را شکوفا سازد.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، انتشارات اسراء، ج۱۲، ص۳۴۴.</ref> | ||
# '''[[تزکیه نفس و ریاضت و تقوا]]:''' راه دوم برای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]]، راه تقوا و تهذیب نفس است، یعنی [[حقیقت انسان|انسانی]] که روحش را از طریق ریاضیت، تهذیب و دلش را تزکیه و تطهیر کرد، غیب جهان و ملکوت عالم را مشاهده میکند.<ref>همان، ج۱۲، ص۳۲۴.</ref> | # '''[[تزکیه نفس و ریاضت و تقوا]]:''' راه دوم برای شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]]، راه تقوا و تهذیب نفس است، یعنی [[حقیقت انسان|انسانی]] که روحش را از طریق ریاضیت، تهذیب و دلش را تزکیه و تطهیر کرد، غیب جهان و ملکوت عالم را مشاهده میکند.<ref>همان، ج۱۲، ص۳۲۴.</ref> | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
اگر کسانی که منکر [[شناخت خدا|خدا]] هستند، راه را درست بپیمایند و توجهات و تعلقاتی را که به عالم ماده دارند، را قطع کنند یا در یک حالت اضطراری واقع شوند که خود به خود این توجهات قطع شود، آنگاه در عمق خود، آن رابطه را مییابند، یعنی این رابطه در همه هست، منتهی مورد توجه نیست. | اگر کسانی که منکر [[شناخت خدا|خدا]] هستند، راه را درست بپیمایند و توجهات و تعلقاتی را که به عالم ماده دارند، را قطع کنند یا در یک حالت اضطراری واقع شوند که خود به خود این توجهات قطع شود، آنگاه در عمق خود، آن رابطه را مییابند، یعنی این رابطه در همه هست، منتهی مورد توجه نیست. | ||
امیدواریم که همه ما بتوانیم [[ | امیدواریم که همه ما بتوانیم راه شکوفایی [[فطرت خداپرستی و مسئله اختیار|فطرت]] را به خوبی بپیماییم و [[موانع]] را بر طرف کنیم تا رابطه بین خود و [[شناخت خدا|خدا]] را مشاهده کنیم. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |