پرش به محتوا

شمس تبریزی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:




از زندگی شمس تبریزی اطلاعات زیادی در دسترس نیست. قدیمی‌ترین مدارک درباره‌ی شمس تبریزی، ''ابتدانامه'' سلطان ولد و ''رساله سپهسالار'' است که گفته «هیچ آفریده‌ای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان می‌داشت و خویش را در پرده اسرار فرو می‌پیچید».<ref>موحد، محمدعلی، شمس تبریزی، تهران ۱۳۷۵.</ref>اگر چه شمس تبریزی در کتاب ''مقالات'' به شرح احوال و معرفی پیشینه خود نپرداخته‌است اما می‌توان او را از میان توصیفات و خاطرات و توصیفاتی که او به مناسبت‌های گوناگون درباره‌ی افراد و اقوال مطرح می‌کند.
از زندگی شمس تبریزی اطلاعات زیادی در دسترس نیست. قدیمی‌ترین مدارک درباره‌ی شمس تبریزی، ''ابتدانامه'' سلطان ولد و ''رساله سپهسالار'' است که گفته «هیچ آفریده‌ای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان می‌داشت و خویش را در پرده اسرار فرو می‌پیچید».<ref>شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس تبریزی، تصحیح محمد علی موحد، نشر خوارزمی، چاپ چهارم، تهران، 1391ش، ص100.</ref>اگر چه شمس تبریزی در کتاب ''مقالات'' به شرح احوال و معرفی پیشینه خود نپرداخته‌است اما می‌توان او را از میان توصیفات و خاطرات و توصیفاتی که او به مناسبت‌های گوناگون درباره‌ی افراد و اقوال مطرح می‌کند.


آنچه درمورد پدر و مادر شمس تبریزی تا به اینجا دانسته شده است این است که او در مقالات آن‌ها را به نازک‌دلی و مهربانی توصیف می‌کند و اینکه آن‌ها شمس تبریزی را نازپرورده کرده بودند: «این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند.» شمس تبریزی در جایی دربارهٔ پدر خود می‌گوید: «نیک مرد بود… الا عاشق نبود، مرد نیکو دیگر است و عاشق دیگر…»<ref>شمس تبریزی، مقالات، شماره ۱۱۹.</ref> «پدر از من خبر نداشت. من در شهر خود غریب، پدر از من بیگانه، دلم از او می‌رمید. پنداشتمی که بر من خواهد افتاد. به لطف سخن می‌گفت، پنداشتم که مرا می‌زند، از خانه بیرون می‌کند.»<ref>شمس تبریزی، مقالات، شماره ۷۴۰.</ref>
آنچه درمورد پدر و مادر شمس تبریزی تا به اینجا دانسته شده است این است که او در مقالات آن‌ها را به نازک‌دلی و مهربانی توصیف می‌کند و اینکه آن‌ها شمس تبریزی را نازپرورده کرده بودند: «این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند.» شمس تبریزی در جایی دربارهٔ پدر خود می‌گوید: «نیک مرد بود… الا عاشق نبود، مرد نیکو دیگر است و عاشق دیگر…»<ref>شمس تبریزی، مقالات، شماره ۱۱۹.</ref> «پدر از من خبر نداشت. من در شهر خود غریب، پدر از من بیگانه، دلم از او می‌رمید. پنداشتمی که بر من خواهد افتاد. به لطف سخن می‌گفت، پنداشتم که مرا می‌زند، از خانه بیرون می‌کند.»<ref>شمس تبریزی، مقالات، شماره ۷۴۰.</ref>
خط ۱۷: خط ۱۷:
== اساتید ==
== اساتید ==


شمس تبریزی در محضر استادانی چون شمس خونجی تحصیل می‌کرده‌است. او سپس به سیر و سلوک پرداخت و در نزد کسانی چون پیر سله‌باف و شیخ رکن الدین محمد سُجاسی معروف به پیر سُجاسی، به کسب معرفت پرداخت. شمس تبریزی چنان‌که از مقالات او بر می‌آید از برخی از بزرگان زمان خودتأثیر بود و از آن میان نام‌های شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا)، فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محی‌الدین ابن عربی در مقالات شمس آمده‌است.<ref>موحد، محمدعلی، شمس تبریزی، ص ۸۳- ۱۰۵.</ref>{{پایان پاسخ}}
شمس تبریزی در محضر استادانی چون شمس خونجی تحصیل می‌کرده‌است. او سپس به سیر و سلوک پرداخت و در نزد کسانی چون پیر سله‌باف و شیخ رکن الدین محمد سُجاسی معروف به پیر سُجاسی، به کسب معرفت پرداخت. شمس تبریزی چنان‌که از مقالات او بر می‌آید از برخی از بزرگان زمان خودتأثیر بود و از آن میان نام‌های شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا)، فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محی‌الدین ابن عربی در مقالات شمس آمده‌است.<ref>شمس تبریزی، محمد بن علی، مقالات شمس تبریزی، تصحیح محمد علی موحد، نشر خوارزمی، چاپ چهارم، تهران، 1391ش، ص112.</ref>{{پایان پاسخ}}


== آثار ==
== آثار ==
خط ۳۹: خط ۳۹:
# '''قتل شمس تبریزی''': یکی از معروف‌ترین روایت‌ها این است که شمس به دست مخالفانش در قونیه به قتل رسیده است. مخالفان شمس، به دلیل رابطه نزدیک و خاص او با مولانا جلال‌الدین بلخی، که به دگرگونی روحی و فکری مولانا انجامید، او را تهدیدی برای خود می‌دانستند. گفته می‌شود که این مخالفان، که برخی آن‌ها را از جمله خانواده مولانا، به ویژه پسرش علاالدین چلبی، می‌دانند، شمس را به قتل رساندند.<ref>افلاکی، احمد، رساله سپهسالار، تهران، ۱۴۰۱هجری شمسی، ص۲۳۴.</ref>
# '''قتل شمس تبریزی''': یکی از معروف‌ترین روایت‌ها این است که شمس به دست مخالفانش در قونیه به قتل رسیده است. مخالفان شمس، به دلیل رابطه نزدیک و خاص او با مولانا جلال‌الدین بلخی، که به دگرگونی روحی و فکری مولانا انجامید، او را تهدیدی برای خود می‌دانستند. گفته می‌شود که این مخالفان، که برخی آن‌ها را از جمله خانواده مولانا، به ویژه پسرش علاالدین چلبی، می‌دانند، شمس را به قتل رساندند.<ref>افلاکی، احمد، رساله سپهسالار، تهران، ۱۴۰۱هجری شمسی، ص۲۳۴.</ref>
# '''عزلت و سفر دوباره شمس''': روایتی دیگر می‌گوید که شمس پس از چند سال زندگی با مولانا، دوباره ناپدید شد و به مکانی دیگر رفت. برخی باور دارند که شمس به جای قتل، خود خواسته از قونیه به جایی دیگر رفت و زندگی خود را به دور از توجه عموم گذراند.<ref>افلاکی، احمد، مناقب العارفین، تهران، ۱۴۰۱هجری شمسی، ص۲۲۹.</ref>
# '''عزلت و سفر دوباره شمس''': روایتی دیگر می‌گوید که شمس پس از چند سال زندگی با مولانا، دوباره ناپدید شد و به مکانی دیگر رفت. برخی باور دارند که شمس به جای قتل، خود خواسته از قونیه به جایی دیگر رفت و زندگی خود را به دور از توجه عموم گذراند.<ref>افلاکی، احمد، مناقب العارفین، تهران، ۱۴۰۱هجری شمسی، ص۲۲۹.</ref>
# '''فوت در خوی''': یکی دیگر از نظریه‌ها این است که شمس پس از ترک قونیه، به شهر خوی (در شمال غربی ایران) رفته و در آنجا درگذشته است. حتی در خوی آرامگاهی به شمس تبریزی منسوب است که امروزه یکی از اماکن زیارتی محسوب می‌شود.<ref>محمد امین ریاحی ، مقاله تربت شمس تبریز کجاست ، مجله یغما ، سال ۱۳۷۷.</ref>
# '''فوت در خوی''': یکی دیگر از نظریه‌ها این است که شمس پس از ترک قونیه، به شهر خوی (در شمال غربی ایران) رفته و در آنجا درگذشته است. حتی در خوی آرامگاهی به شمس تبریزی منسوب است که امروزه یکی از اماکن زیارتی محسوب می‌شود.<ref>ریاحی، محمدامین، تربت شمس تبریز کجاست؟، چهل گفتار در ادب و تاریخ و فرهنگ ایران، ص285.</ref>


به طور کلی، دقیقاً مشخص نیست که شمس چگونه و در چه شرایطی فوت کرده است و مرگ او همواره در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است.
به طور کلی، دقیقاً مشخص نیست که شمس چگونه و در چه شرایطی فوت کرده است و مرگ او همواره در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است.
trustworthy
۱۸۹

ویرایش