پرش به محتوا

برزخ متصل و برزخ منفصل: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح ارقام، اصلاح نویسه‌های عربی
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح ارقام، اصلاح نویسه‌های عربی)
خط ۲۰: خط ۲۰:
==رویکرد فلسفی==
==رویکرد فلسفی==


براساس رویکرد فلسفی، حکمای اسلامی قائل‌اند عالم برزخ، همان عالم مثال است. از عالم مثال، گاهی به برزخ نزولی، برزخ منفصل یا مثال منفصل تعبیر می‌کنند.<ref>آشتیانی، جلال الدین، شرح زاد المسافر، ص۴۲۷ ؛ یثربی، یحیی، عرفان نظری، ج۷، ص۳۴۳.</ref>  
براساس رویکرد فلسفی، حکمای اسلامی قائل‌اند عالم برزخ، همان عالم مثال است. از عالم مثال، گاهی به برزخ نزولی، برزخ منفصل یا مثال منفصل تعبیر می‌کنند.<ref>آشتیانی، جلال الدین، شرح زاد المسافر، ص۴۲۷ ؛ یثربی، سید یحیی، عرفان نظری، ج۷، ص۳۴۳.</ref>  


عالم مثال بر دو گونه است. مثال متصل (برزخ متصل) و مثال منفصل (برزخ منفصل).
عالم مثال بر دو گونه است. مثال متصل (برزخ متصل) و مثال منفصل (برزخ منفصل).
خط ۴۰: خط ۴۰:


==رویکرد عرفانی==
==رویکرد عرفانی==
اما از نظر عرفا، ميان عالم جبروت يعني عالم مجردات و عالم مُلك يعني جهان مادي عالمي است كه آن را به عنوان «عالم مثالي» يا «عالم مثال» مي نامند. جامي در تعريف اين عالم مي نويسد: عالم مثال يك عالم روحاني است نه از يك جوهر نوراني. به لحاظ داشتن مقدار و نيز به دليل محسوس بودن، شبيه جوهر جسماني است و از طرف ديگر به دليل نورانيت، شبيه جوهر مجرّد عقلي است.
عرفا نیز جهان را متشکل از سه بخش عالم جبروت، عالم مثال و عالم ملک دانسته که به ترتیب همان عالم مجردات، برزخ و جهان مادی هستند.  
عرفا با اين برزخ مرتبط هستند و هر كسي به نسبت قوت و استعداد و صفاي باطن مي تواند احوال بندگان را مشاهده كند. و ديگري برزخي است كه انسانها بعد از مردن، به آنجا انتقال مي يابند و كمتر اتفاق مي افتد كه كسي با آنجا ارتباط برقرار كند. قيصري در مقدمه خود بر شرح تائيّه ابن فارض مي گويد: با غيبت از عالم جسماني، نخستين روزنه غيبي كه به روي انسان گشوده مي شود همين دريچه عالم مثال است كه در اين عالم هر كسي به نسبت قوت استعداد و صفاي باطن مي تواند احوال بندگان را مشاهده كند. بعد مي گويد: آن برزخي كه انسان پس از مفارقت از بدن جسماني به آن وارد مي شود، همين عالم مثال است. منتها آن جايگاهي از برزخ كه انسان پس از مرگ به آن وارد مي شود، غير از آن برزخي است كه از آن وارد دنيا شده است.
بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب نيز بر اساس احاديث صحيح، در همين عالم مثالي است و در اين عالم است، نعمتهاي قبر و سؤال نكير و منكر در همان جا است. بحث و شنود چنانكه انبياء خبر داده اند.[3]


جامی در تعریف این عالم می‌نویسد: '''عالم مثال''' یک عالم روحانی است نه از یک جوهر نورانی. به لحاظ داشتن مقدار و نیز به دلیل محسوس بودن، شبیه جوهر جسمانی است و از طرف دیگر به دلیل نورانیت، شبیه جوهر مجرّد عقلی است.
عرفا با این برزخ مرتبط هستند و هر کسی به نسبت قوت و استعداد و صفای باطن می‌تواند احوال بندگان را مشاهده کند. و دیگری برزخی است که انسانها بعد از مردن، به آنجا انتقال می‌یابند و کمتر اتفاق می‌افتد که کسی با آنجا ارتباط برقرار کند.
قیصری در مقدمه خود بر شرح تائیّه ابن فارض می‌گوید: با غیبت از عالم جسمانی، نخستین روزنه غیبی که به روی انسان گشوده می شود همین دریچه عالم مثال است که در این عالم هر کسی به نسبت قوت استعداد و صفای باطن می تواند احوال بندگان را مشاهده کند. بعد می گوید: آن برزخی که انسان پس از مفارقت از بدن جسمانی به آن وارد می شود، همین عالم مثال است. منتها آن جایگاهی از برزخ که انسان پس از مرگ به آن وارد می شود، غیر از آن برزخی است که از آن وارد دنیا شده است.
بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب نیز بر اساس احادیث صحیح، در همین عالم مثالی است و در این عالم است، نعمتهای قبر و سؤال نکیر و منکر در همان جا است. بحث و شنود چنانکه انبیاء خبر داده اند.<ref>یثربی، سید یحیی، عرفان نظری، ج۷، ص ۳۴۳.</ref>
==برزخ متصل و منفصل==
نتیجه اینکه، عالم میانی در جهان هستی به مثال، خیال و برزخ نام گذاری شده و خیال انسانی نیز به مثال، خیال و برزخ نامیده شده است. برای این که میان این دو حقیقت در نام گذاری نیز تفاوتی باشد، از عالم مثال به مثالِ منفصل، خیال منفصل یا برزخ منفصل تعبیر می‌کنند. به این دلیل منفصل نامیده شده است که این عالم، مستقل و جدای از موجود دیگر است و در تحقق خود نیازمند تخیّل کننده و تصویر کننده ای نیست؛ قائم به خود است و از «نفوس جزئیهٔ متخیله»، بی‌نیاز است یا اینکه از جسم و قوهٔ مادی انسانی جداست.<ref>احمدی، مهدی، عالم برزخ، ص۸۰.</ref>
نتیجه اینکه، عالم میانی در جهان هستی به مثال، خیال و برزخ نام گذاری شده و خیال انسانی نیز به مثال، خیال و برزخ نامیده شده است. برای این که میان این دو حقیقت در نام گذاری نیز تفاوتی باشد، از عالم مثال به مثالِ منفصل، خیال منفصل یا برزخ منفصل تعبیر می‌کنند. به این دلیل منفصل نامیده شده است که این عالم، مستقل و جدای از موجود دیگر است و در تحقق خود نیازمند تخیّل کننده و تصویر کننده ای نیست؛ قائم به خود است و از «نفوس جزئیهٔ متخیله»، بی‌نیاز است یا اینکه از جسم و قوهٔ مادی انسانی جداست.<ref>احمدی، مهدی، عالم برزخ، ص۸۰.</ref>


trustworthy
۱۵۰

ویرایش