automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
== معنا و مفهوم حسبنا الله و نعم الوکیل == | == معنا و مفهوم حسبنا الله و نعم الوکیل == | ||
حَسْب (بر وزن | حَسْب (بر وزن فَلس) بمعنی کفایت استعمال میشود ودر جمله «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» به معنای «خدا ما را بس است». آمده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۱.</ref> معنای عمومی «وکیل» یعنی نمایندهای که عهدهدار انجام دادن کارهای کسی باشد.<ref>شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، ج۴، ص۷۲۳.</ref> اگر وکالتهای عرفی به معنی، نائبگیری یا اعتماد به دیگری است، ولی وکیل گرفتن خدا، معنی بالاتر از این دارد و آن واگذاری کار به او است به هر صورتی که بخواهد.<ref>سبحانی، شیخ جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، ج۲، ص۳۸۷.</ref> در عبارت نِعْمَ الْوَکِیلُ در آیه ۱۷۳ آل عمران یعنی خداوند کفایتکننده و ولی و حافظ و متولی امور است و نیکو وکیل یعنی نیکو کفایتکننده و نیکو پناه و معتمدی است که امور به او واگذار میشود.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۸۸۹.</ref> برخی گفتهاند «وکیل» یعنی «کفیل» بر روزی بندگان و کسی که به مصالح آنان قیام نموده است.<ref>ابن فهد حلی؛ مترجم حسین غفاری ساروی، آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)، قم، بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۵۸۴.</ref> وکیل به معنای وکیل بر مال و ثروت نیز میباشد و گاهی به معنای معتمد و ملجا و توکل و اعتماد و التجا نیز میآید و گفتند یعنی کسی که متکفل ارزاق بندگان است و مصالح ایشان را برمیآورد.<ref>ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بینیاز (ترجمه عدة الداعی)، تهران، کیا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.</ref> | ||
کلمهٔ وکیل از اسمای حسنای الهی است.<ref>شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، ج۴، ص۷۲۳.</ref> وکیل ده بار در قرآن آمده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۱.</ref> | |||
در روایتی آمده که پیامبر(ص) گفته است: «روزی که میخواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.»<ref>المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.</ref> در روایتی از امام صادق نقل شده: «تعجب میکنم از کسی که میترسد و به گفتهٔ خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» پناه نمیبرد».<ref>قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۵۳.</ref> | در روایتی آمده که پیامبر(ص) گفته است: «روزی که میخواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.»<ref>المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.</ref> در روایتی از امام صادق نقل شده: «تعجب میکنم از کسی که میترسد و به گفتهٔ خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» پناه نمیبرد».<ref>قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۵۳.</ref> | ||
خط ۵۶: | خط ۴۷: | ||
=== معنای توکل === | === معنای توکل === | ||
حقیقت امر در مسئله توکل، این است که به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (که عالم ماده است) احتیاج به اسبابی طبیعی و اسبابی روحی دارد، و چنان نیست که اسباب طبیعی تمام تأثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امری شود که بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعی آن را که آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم کند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحی و معنوی | صاحب المیزان ذیل آیه ۱۷۳ سوره آلعمران و عبارت حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ بحثی درباره توکل را مطرح میکند و میگوید حقیقت امر در مسئله توکل، این است که به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (که عالم ماده است) احتیاج به اسبابی طبیعی و اسبابی روحی دارد، و چنان نیست که اسباب طبیعی تمام تأثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امری شود که بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعی آن را که آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم کند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحی و معنوی تمام نبوده، و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است که وی به هدف خود برسد و اینجا موضوع توکل اهمیت پیدا میکند.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۵.</ref> | ||
از پیامبر(ص) روایت شده است که از جبرئیل پرسید: «توکّل بر خداوند | از پیامبر(ص) روایت شده است که از جبرئیل پرسید: «توکّل بر خداوند چیست؟ او گفت: آگاهی از این که مخلوق نه میتواند زیانی برساند نه میتواند سودی بدهد و نه میتواند به کاری وادارد و نه میتواند از کاری بازدارد. و نومیدی از خلق خدا که اگر بنده این چنین باشد دیگر برای احَدی جز خدا نخواهد کوشید و از جز خدا نه امیدی خواهد برد و نه خواهد هراسید و طمعی از جز خدا به دل راه نمیدهد و این همان توکّل است.<ref>مدرسی، سید محمد تقی، ایمان زیربنای شریعت، قم، انتشارات محبین، ۱۳۸۳ش، ص۵۸۲.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |