پرش به محتوا

حسبنا الله و نعم الوکیل: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۸: خط ۳۸:


== معنا و مفهوم حسبنا الله و نعم الوکیل ==
== معنا و مفهوم حسبنا الله و نعم الوکیل ==
حَسْب (بر وزن فلس) بمعنی کفایت استعمال می‌شود (مفردات) وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ آل عمران: ۱۷۳ گفتند خدا ما را بس است و بهتر وکیل است این ماده بدین معنی ده بار در کلام اللَّه آمده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۱.</ref>
حَسْب (بر وزن فَلس) بمعنی کفایت استعمال می‌شود ودر جمله «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» به معنای «خدا ما را بس است». آمده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۱.</ref> معنای عمومی «وکیل» یعنی نماینده‌ای که عهده‌دار انجام دادن کارهای کسی باشد.<ref>شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، ج۴، ص۷۲۳.</ref> اگر وکالت‌های عرفی به معنی، نائب‌گیری یا اعتماد به دیگری است، ولی وکیل گرفتن خدا، معنی بالاتر از این دارد و آن واگذاری کار به او است به هر صورتی که بخواهد.<ref>سبحانی، شیخ جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، ج۲، ص۳۸۷.</ref> در عبارت نِعْمَ الْوَکِیلُ در آیه ۱۷۳ آل عمران یعنی خداوند کفایت‌کننده و ولی و حافظ و متولی امور است و نیکو وکیل یعنی نیکو کفایت‌کننده و نیکو پناه و معتمدی است که امور به او واگذار می‌شود.<ref>طبرسی، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۸۸۹.</ref> برخی گفته‌اند «وکیل» یعنی «کفیل» بر روزی بندگان و کسی که به مصالح آنان قیام نموده است.<ref>ابن فهد حلی؛ مترجم حسین غفاری ساروی، آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)، قم، بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۵۸۴.</ref> وکیل به معنای وکیل بر مال و ثروت نیز می‌باشد و گاهی به معنای معتمد و ملجا و توکل و اعتماد و التجا نیز می‌آید و گفتند یعنی کسی که متکفل ارزاق بندگان است و مصالح ایشان را برمی‌آورد.<ref>ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی‌نیاز (ترجمه عدة الداعی)، تهران، کیا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.</ref> 


معنای عمومی «وکیل» نیز همین است، یعنی نماینده‌ای که عهده‌دار انجام دادن کارهای کسی باشد (کارگزار) و کلمهٔ وکیل از اسمای حسنای الهی است.<ref>شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، ج۴، ص۷۲۳.</ref>
کلمهٔ وکیل از اسمای حسنای الهی است.<ref>شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، ج۴، ص۷۲۳.</ref> وکیل ده بار در قرآن آمده است.<ref>قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۱.</ref>
 
یعنی گفتند که خداوند کفایت کننده و ولی و حافظ و متولی امور ماست و نیکو وکیل یعنی نیکو کفایت کننده و نیکو پناه و معتمدی است که امور باو واگذار شود.<ref>طبرسی، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۸۸۹.</ref>
 
اگر وکالتهای عرفی به معنی، نائب‌گیری یا اعتماد به دیگری است، ولی وکیل گرفتن خدا، معنی بالاتر از این دارد و آن واگذاری کار به او است به هر صورتی که بخواهد.<ref>سبحانی، شیخ جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، ج۲، ص۳۸۷.</ref>
 
گفته شده «وکیل» یعنی «کفیل» بر روزی بندگان و کسی که به مصالح آنان قیام نموده است.<ref>ابن فهد حلی؛ مترجم حسین غفاری ساروی، آیین بندگی و نیایش (ترجمه عدة الداعی)، قم، بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۵۸۴.</ref>
 
متولی ما یعنی کسی که به حفظ ما برپا خاست و همین معنای وکیل بر مال و ثروت می‌باشد و گاهی به معنای معتمد و ملجا و توکل و اعتماد و التجا نیز می‌آید و گفتند یعنی کسی که متکفل ارزاق بندگان است و مصالح ایشان را برمی‌آورد و می‌فرماید حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ[۲] یعنی در امور ما خوب کفیلی است امور را برمی‌آورد.<ref>ابن فهد حلی، احمد بن محمد؛ مترجم محمدحسین نائیجی، آداب راز و نیاز به درگاه بی‌نیاز (ترجمه عدة الداعی)، تهران، کیا، ۱۳۸۱ش، ص۲۹۶.</ref>
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: روزی که می‌خواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.<ref>المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.</ref>


در روایتی آمده که پیامبر(ص) گفته است: «روزی که می‌خواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.»<ref>المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.</ref> در روایتی از امام صادق نقل شده: «تعجب می‌کنم از کسی که می‌ترسد و به گفتهٔ خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» پناه نمی‌برد»‏.<ref>قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن‏، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۵۳.</ref>
در روایتی آمده که پیامبر(ص) گفته است: «روزی که می‌خواستند ابراهیم را به آتش افکنند، او را به سوی آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود: خداوند ما را کافی است و او نیکو حمایتگری است.»<ref>المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، ج۱۱، ص۳۱۳.</ref> در روایتی از امام صادق نقل شده: «تعجب می‌کنم از کسی که می‌ترسد و به گفتهٔ خداوند «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» پناه نمی‌برد»‏.<ref>قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن‏، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۵۳.</ref>
خط ۵۶: خط ۴۷:


=== معنای توکل ===
=== معنای توکل ===
حقیقت امر در مسئله توکل، این است که به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (که عالم ماده است) احتیاج به اسبابی طبیعی و اسبابی روحی دارد، و چنان نیست که اسباب طبیعی تمام تأثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امری شود که بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعی آن را که آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم کند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحی و معنوی (که گفتیم دخالت دارند) تمام نبوده، و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است که وی به هدف خود برسد.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۵.</ref>
صاحب المیزان ذیل آیه ۱۷۳ سوره آل‌عمران و عبارت حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ بحثی درباره توکل را مطرح می‌کند و می‌گوید حقیقت امر در مسئله توکل، این است که به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (که عالم ماده است) احتیاج به اسبابی طبیعی و اسبابی روحی دارد، و چنان نیست که اسباب طبیعی تمام تأثیر را داشته باشد، پس اگر انسان بخواهد وارد در امری شود که بسیار مورد اهتمام او است، و همه اسباب طبیعی آن را که آن امر نیازمند به آن اسباب است فراهم کند، و با این حال به هدف خود نرسد، قطعاً اسباب روحی و معنوی تمام نبوده، و همین تمام نبودن آن اسباب نگذاشته است که وی به هدف خود برسد و اینجا موضوع توکل اهمیت پیدا می‌کند.<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، ۱۳۹۰ق، ج۴، ص۶۵.</ref>


از پیامبر(ص) روایت شده است که از جبرئیل پرسید: «توکّل بر خداوند عزّ وجلّ چیست؟ او عرض کرد: آگاهی از این که مخلوق نه می‌تواند زیانی برساند نه می‌تواند سودی بدهد و نه می‌تواند به کاری وادارد و نه می‌تواند از کاری بازدارد و نومیدی از خلق خدا که اگر بنده این چنین باشد دیگر برای احَدی جز خدا نخواهد کوشید و از جز خدا نه امیدی خواهد برد و نه خواهد هراسید و طمعی از جز خدا به دل راه نمی‌دهد و این همان توکّل است.<ref>مدرسی، سید محمد تقی، ایمان زیربنای شریعت، قم، انتشارات محبین، ۱۳۸۳ش، ص۵۸۲.</ref>
از پیامبر(ص) روایت شده است که از جبرئیل پرسید: «توکّل بر خداوند چیست؟ او گفت: آگاهی از این که مخلوق نه می‌تواند زیانی برساند نه می‌تواند سودی بدهد و نه می‌تواند به کاری وادارد و نه می‌تواند از کاری بازدارد. و نومیدی از خلق خدا که اگر بنده این چنین باشد دیگر برای احَدی جز خدا نخواهد کوشید و از جز خدا نه امیدی خواهد برد و نه خواهد هراسید و طمعی از جز خدا به دل راه نمی‌دهد و این همان توکّل است.<ref>مدرسی، سید محمد تقی، ایمان زیربنای شریعت، قم، انتشارات محبین، ۱۳۸۳ش، ص۵۸۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱

ویرایش