automoderated
۶٬۳۴۱
ویرایش
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
=== انکار حکمت و عدل خدا === | === انکار حکمت و عدل خدا === | ||
حسود در حقیقت، نسبت به حکمت خداوند که بخشنده این نعمتها است معترض است و از اعطای نعمت به افراد از طرف خداوند، ناراضی است. بنا بر حدیثی از [[امام صادق(ع)]] نیز حسد از انکار نعمتهای خدا به افراد سرچشمه میگیرد.<ref> | حسود در حقیقت، نسبت به حکمت خداوند که بخشنده این نعمتها است معترض است و از اعطای نعمت به افراد از طرف خداوند، ناراضی است. بنا بر حدیثی از [[امام صادق(ع)]] نیز حسد از انکار نعمتهای خدا به افراد سرچشمه میگیرد.<ref>نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۳۲۷.</ref> | ||
به گفته امام خمینی، در کتاب اربعین حدیث، حسد به معنای قبول نداشتن عدل الهی است؛ زیرا اگر حسود خدا را عادل میدانست، تقسیم او را نیز عادلانه میدانست. در روایتی نیز، حسود از قسمتهایی که خدا بین بندگان کرده روگردان و نسبت به نعمتهای او خشمگین معرفی شده است.<ref>موسوی الخمینی، روح الله، چهل حدیث، ص۱۱۲.</ref> | به گفته امام خمینی، در کتاب اربعین حدیث، حسد به معنای قبول نداشتن عدل الهی است؛ زیرا اگر حسود خدا را عادل میدانست، تقسیم او را نیز عادلانه میدانست. در روایتی نیز، حسود از قسمتهایی که خدا بین بندگان کرده روگردان و نسبت به نعمتهای او خشمگین معرفی شده است.<ref>موسوی الخمینی، روح الله، چهل حدیث، ص۱۱۲.</ref> | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== جرم و جنایت === | === جرم و جنایت === | ||
حسد را انگیزه بخشی از جنایات دنیا مانند دزدی، قتل و تجاوز به حقوق دیگران شمردهاند. در قرآن نیز، سبب نخستین قتل در روی زمین، که قتل هابیل توسط قابیل است، حسد دانسته شده است.<ref> | حسد را انگیزه بخشی از جنایات دنیا مانند دزدی، قتل و تجاوز به حقوق دیگران شمردهاند. در قرآن نیز، سبب نخستین قتل در روی زمین، که قتل هابیل توسط قابیل است، حسد دانسته شده است.<ref>مائده: ۳۰.</ref> | ||
به گفته ناصر مکارم شیرازی، مرجع تقلید شیعه، حسادت وحشیترین دشمن سعادت بشریت است؛ زیرا حسود میکوشد تا دیگران را به عقب بکشد و این برخلاف روح تکامل و ترقی است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۲۳.</ref> | به گفته ناصر مکارم شیرازی، مرجع تقلید شیعه، حسادت وحشیترین دشمن سعادت بشریت است؛ زیرا حسود میکوشد تا دیگران را به عقب بکشد و این برخلاف روح تکامل و ترقی است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۲۳.</ref> |