۲۵۰
ویرایش
Whitenoah91 (بحث | مشارکتها) (اضافه و اصلاح متن) |
Whitenoah91 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
==کوچههای وصل== | ==کوچههای وصل== | ||
رضی الدین در سال ۶۴۱ ه.ق وارد حله شد<ref>کتابخانه ابن طاووس و...، ص ۲۷.</ref> و اندکی پس از استقرار، در سه شنبه هفدهم جمادی الثانی همان سال همراه دوست وارستهاش سید محمد بن محمد آوی به زیارت امیرمؤمنان علی(ع) شتافت.<ref name=":5">نجم الثاقب، ص ۲۸۵ و ۲۸۶.</ref> آنها نیمروز چهارشنبه به نجف گام نهادند و شب پنجشنبه نوزدهم جمادی الثانی زیر باران عنایت علوی قرار گرفتند.<ref name=":5" /> محمد آوی سیمای رؤیایی وصول رضی الدین را در رؤیا مشاهده کرد و بامداد خطاب به همسفرش چنین گفت: | رضی الدین در سال ۶۴۱ ه.ق وارد حله شد<ref>کتابخانه ابن طاووس و...، ص ۲۷.</ref> و اندکی پس از استقرار، در سه شنبه هفدهم جمادی الثانی همان سال همراه دوست وارستهاش سید محمد بن محمد آوی به زیارت [[امیرالمؤمنین(ع)|امیرمؤمنان علی(ع)]] شتافت.<ref name=":5">نجم الثاقب، ص ۲۸۵ و ۲۸۶.</ref> آنها نیمروز چهارشنبه به نجف گام نهادند و شب پنجشنبه نوزدهم جمادی الثانی زیر باران عنایت علوی قرار گرفتند.<ref name=":5" /> محمد آوی سیمای رؤیایی وصول رضی الدین را در رؤیا مشاهده کرد و بامداد خطاب به همسفرش چنین گفت: | ||
«در رؤیا چنان دیدم که لقمهای در دست تو (سید بن طاووس) است و میگویی این لقمه از دهان مولایم مهدی است. آنگاه قدری از آن را به من دادی.»<ref name=":5" /> | «در رؤیا چنان دیدم که لقمهای در دست تو (سید بن طاووس) است و میگویی این لقمه از دهان مولایم مهدی است. آنگاه قدری از آن را به من دادی.»<ref name=":5" /> | ||
رضی الدین در پگاه پنجشنبه نیز آماج مواج حقایق قرار گرفت. شیدای مجذوب حله شرح آن لحظههای ملکوتی را چنین بیان کرده است: | رضی الدین در پگاه پنجشنبه نیز آماج مواج حقایق قرار گرفت. شیدای مجذوب حله شرح آن لحظههای ملکوتی را چنین بیان کرده است: | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
«این واقعه در دوشنبه ۲۸ محرم بود و من در خانه خود در المقتدیه بغداد بودم ... آن شب را که شب هراس و وحشت بود تا بامداد بیدار ماندیم. خداوند ما را از آن حادثهها و رنجها سالم نگاه داشت ... .»<ref>فیض العلام، ص ۱۷۲.</ref> | «این واقعه در دوشنبه ۲۸ محرم بود و من در خانه خود در المقتدیه بغداد بودم ... آن شب را که شب هراس و وحشت بود تا بامداد بیدار ماندیم. خداوند ما را از آن حادثهها و رنجها سالم نگاه داشت ... .»<ref>فیض العلام، ص ۱۷۲.</ref> | ||
هلاکوخان مغول فرمان داد دانشوران شهر در مدرسه المستنصریه حاضر شوند و درباره این پرسش که «آیا فرمانروای کافر عادل برتر است یا مسلمان ستمگر» حکم دهند. رضی الدین از جای برخاسته، برتر بودن فرمانروای کافر عادل را تأیید کرد. در پی او دیگر فقیهان نیز به تأیید حکم پرداختند.<ref name=":8">کتابخانه ابن طاووس و...، ص ۲۹ و ۳۰.</ref> | هلاکوخان مغول فرمان داد دانشوران شهر در مدرسه المستنصریه حاضر شوند و درباره این پرسش که «آیا فرمانروای کافر عادل برتر است یا مسلمان ستمگر» حکم دهند. رضی الدین از جای برخاسته، برتر بودن فرمانروای کافر عادل را تأیید کرد. در پی او دیگر فقیهان نیز به تأیید حکم پرداختند.<ref name=":8">کتابخانه ابن طاووس و...، ص ۲۹ و ۳۰.</ref> | ||
فرمانروای مغول در دهم صفر ۶۵۶ سید را فرا خوانده، امان نامهای برای او و یارانش صادر کرد.<ref name=":8" /> سید که در پی راهی برای بیرون بردن مؤمنان از پایتخت بود، هزار تن را گرد آورده، با حمایت سربازان هلاکوخان آنان را به حله رساند<ref>[ | فرمانروای مغول در دهم صفر ۶۵۶ ه.ق سید را فرا خوانده، امان نامهای برای او و یارانش صادر کرد.<ref name=":8" /> سید که در پی راهی برای بیرون بردن مؤمنان از پایتخت بود، هزار تن را گرد آورده، با حمایت سربازان هلاکوخان آنان را به حله رساند<ref>[ | ||
فیض العلام، ص ۱۷۲.</ref> و در نخستین فرصت خود به پایتخت بازگشت<ref>کتابخانه ابن طاووس و...، ص ۳۰.</ref> تا شاید مؤمنی را از دردی برهاند یا بیگناهی را از کیفر رهایی بخشد. | فیض العلام، ص ۱۷۲.</ref> و در نخستین فرصت خود به پایتخت بازگشت<ref>کتابخانه ابن طاووس و...، ص ۳۰.</ref> تا شاید مؤمنی را از دردی برهاند یا بیگناهی را از کیفر رهایی بخشد. | ||
در این روزگار هلاکو از وی خواست مقام نقابت علویان را بپذیرد. رضی الدین که در آغاز این پیشنهاد را رد کرده بود با شنیدن پیامدهای رد درخواست هلاکوخان از زبان خواجه نصیرالدین | در این روزگار هلاکو از وی خواست مقام نقابت علویان را بپذیرد. رضی الدین که در آغاز این پیشنهاد را رد کرده بود با شنیدن پیامدهای رد درخواست هلاکوخان از زبان [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، ناگزیر این مقام را پذیرفت و برای بیعت علویان مراسم ویژهای برگزار کرد.<ref>هدیة الاحباب، شیخ عباس قمی، ص ۸۰.</ref> سه سال پس از آن، روزی بیماری بر پیکر سرور فقیهان عراق سایه افکند و سرانجام در بامداد دوشنبه سال ۶۶۴ ه.ق روان الهیش به آسمان پرکشید.<ref>کتابخانه ابن طاووس و...، ص ۳۳.</ref> | ||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} |
ویرایش