trustworthy
۱۳۴
ویرایش
Meysamhasani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Meysamhasani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
منظور از فطرت انسان | منظور از فطرت انسان چيست؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
فطرت | فطرت به معنای آفرینش خاص انسان است بطوری كه در ذات و سرشتش، يك نوع شناخت و بينش نسبت به خدا و پرستش آن و توحيد بوده. که اگر به حال خود و به حال طبيعی رها شود، همان راه را انتخاب میكند، مگر آن كه عوامل خارجی و جبری او را از راهش منحرف كند. | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
==''' | =='''معنای لغوی فطرت'''== | ||
كلمه فطرت از جمله مفاهيمی است كه برای اولين بار قرآن آن را در مورد انسان به كار برده است. فطرت از | كلمه فطرت از جمله مفاهيمی است كه برای اولين بار قرآن آن را در مورد انسان به كار برده است. فطرت از ريشهٔ «فَطَرَ» در لغت هم به معنای شكافتن است،<ref>زبيدي، محمد مرتضي، تاج العروس، ج ۱۳، ص ۳۲۵.</ref> و هم به معنای خلق و ايجاد و [[ابداع]] است.<ref>راغب اصفهاني، مفردات، ص ۳۹۶.</ref> يعنی اختراع و آفرينشی كه بدون سابقه و بدون الگوگيری از ديگری است. | ||
=='''معنای اصطلاحی فطرت'''== | =='''معنای اصطلاحی فطرت'''== | ||
حكماء و علماء و مفسرين معانی مختلفی برای فطرت | حكماء و علماء و مفسرين معانی مختلفی برای فطرت گفتهاند. امّا شايد بهترين و جامعترين تعاريف اين باشد كه «فطرت عبارت است از نوعی [[هدايت تكوينی]] انسان در دو حوزه شناخت و احساس».<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، معارف قرآن (خداشناسي، كيهان شناسي، انسان شناسي)، انتشارات موسسه امام خميني، چاپ سوم، ۱۳۸۰، ص ۲۶.</ref> توضيح اين كه خداوند متعال نوع خلقت و سرشت آدمی را به گونهای آفريده كه نسبت به برخی امور ادراک و بينش و آگاهی خاص غيراكتسابی و ميل و گرايش ويژهای در خود احساس میكند. مثلاً طبق آيه شريفهٔ {{قرآن|فطرتَ الله التي فطَر الناس عليها}} و برخی روايات شريفه به صراحت از وجود نوعی فطرت الهی در انسان خبر میدهد. يعنی انسان با نوعی از سرشت و طبيعت آفريده شده كه برای پذيرش دين آمادگی دارد و انبياء در دعوت انسانها به [[توحيد]] و پرستش خداوند با موجوداتی بیتفاوت رو به رو نبودهاند، بلكه در ذات و سرشت همهٔ انسانها، يك نوع شناخت و بينش نسبت به خدا و پرستش آن و توحيد بوده كه يک تمايل و كشش خاص قلبی را به سوی خدا و توحيد و دين به همراه داشته است. امام صادق(ع) در توضيح اين جمله پيامبر(ص) كه فرمود: «كلُّ مولودٍ يولدُ علي الفطرة؛ هر نوزادی بر فطرت توحيد زاده میشود.» فرمود: مقصود پيامبر(ع) آن است كه هر نوزادی با اين فطرت و آگاهی كه خداوند خالق و آفريننده اوست متولد میشود.<ref>كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج ۲، ص ۱۳.</ref> | ||
=='''فطرت، طبيعت، غريزه'''== | =='''فطرت، طبيعت، غريزه'''== | ||
يكی از مطالب مهمی كه در مباحث مربوط به فطرت مطرح میشود اين است كه فطرت كه سرشتی ويژه و آفرينشی خاص میباشد، اكثراً يا هميشه برای انسان استعمال میشود و اين غير از «[[طبيعت]]» و يا «طبع» است كه در همهٔ موجودهای جامد يا نامی و يا بدون [[روح حيوانی]] يافت میشود. مثلاً گفته میشود كه طبيعت آب و يا فلان ميوه چنين است و البته واژه طبيعت بيشتر در غير بیجان به کار می رود در جاندارها مثل گياهان و حيوانات و انسان هم به كار میرود، ولی در آن جنبههايی است كه با بیجانها مشتركند. همچنين فطرت غير از [[غريزه]] است چون كه غريزه در حيوان است و در انسان در بعد حيوانيش موجود | يكی از مطالب مهمی كه در مباحث مربوط به فطرت مطرح میشود اين است كه فطرت كه سرشتی ويژه و آفرينشی خاص میباشد، اكثراً يا هميشه برای انسان استعمال میشود. و اين غير از «[[طبيعت]]» و يا «طبع» است كه در همهٔ موجودهای جامد يا نامی و يا بدون [[روح حيوانی]] يافت میشود. مثلاً گفته میشود كه طبيعت آب و يا فلان ميوه چنين است و البته واژه طبيعت بيشتر در غير بیجان به کار می رود در جاندارها مثل گياهان و حيوانات و انسان هم به كار میرود، ولی در آن جنبههايی است كه با بیجانها مشتركند. همچنين فطرت غير از [[غريزه]] است چون كه غريزه در حيوان است و در انسان در بعد حيوانيش موجود است. لذا واژه غريزه كمتر برای انسان به كار میرود.<ref>ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، فطرت در قرآن، ص ۲۴؛ و شهيد مطهري، فطرت، ۲۹ ـ ۳۳.</ref> مثل غريزه گرسنگی يا غريزه جنسی. | ||
=='''ويژگیهای فطرت'''== | =='''ويژگیهای فطرت'''== | ||
فطرت دارای خصوصياتی است كه عبارتند از: | فطرت دارای خصوصياتی است كه عبارتند از: | ||
*معرفت و آگاهی و بينش فطری و نيز گرايش عملی انسان، که تحميلی و تحصيلی و اكتسابی نيست، بلكه در نهاد او تعبيه شده و به [[علم حضوری]] و شهودی معلوم است. | |||
*با فشار و تحميل نمیتوان آن را زايل كرد، لذا تغييرپذير و تبديل پذير و زوال پذير نيست {{قرآن|لا تبديل لخلق الله}}و به عبارت ديگر: ثابت و پايدار است. گر چه ممكن است تضعيف و كمرنگ شوند. يعنی انسان از آغاز تولد با فطرت الهی زاده میشود و با همان فطرت از دنيا میرود. | |||
*فراگير و عمومی و همگانی است؛ [[كافر]]، مسلمان، مؤمن، فاسق، جاهل و... همه دارای فطرت الهیاند. چون حقيقت هرانسانی با اين واقعيت سرشته شده است. | |||
*چون بينش و گرايش انسان متوجه هستی محض و كمال مطلق است، از ارزش حقيقی و عقلانی و قداست برخوردار است و ملاك تعالی اوست و از اين رهگذر، تفاوت بين انسان و ساير جانداران باز شناخته میشود.<ref>جوادي آملي، عبدالله، فطرت در قرآن، نشر اسراء، ص ۲۶ و ۲۷.</ref> | |||
=='''برخی از مصاديق فطرت'''== | =='''برخی از مصاديق فطرت'''== | ||
خط ۳۱: | خط ۲۹: | ||
===فطريات بينشی=== | ===فطريات بينشی=== | ||
فطريات بينشی مانند:فطرت خداجوئی و خداشناسی و فطرت خداپرستی. البته به اعتبار ديگر اينها جزء فطريات گرايشی هم | فطريات بينشی مانند:فطرت خداجوئی و خداشناسی و فطرت خداپرستی. البته به اعتبار ديگر اينها جزء فطريات گرايشی هم هستند. امّا از آنجا كه گرايش انسان به خدا و پرستش و خضوع و خشوع در برابر وجودی برتر و خالقی قادر و متعال، زمانی حاصل میشود كه انسان نوعی شناخت و ادراک نسبت به آن موجود داشته باشد میتوان آنها را جزء فطريات بينشی هم بشمار آورد. | ||
===فطريات گرايشی=== | ===فطريات گرايشی=== | ||
خط ۴۳: | خط ۴۱: | ||
=='''اثبات خداجويی و خداشناسی فطری در انسان'''== | =='''اثبات خداجويی و خداشناسی فطری در انسان'''== | ||
متكلمين و حكماء و كارشناسان علوم انسانی (اعم از اسلامی و غير اسلامی)<ref>ر.ك: مطهري، مرتضي، در تعليقات كتاب «اصول فلسفه روش رئاليسم» ج ۵، ص ۵۲؛ ايشان به سخناني از دانشمندي چون ويليام جيمز، پاسكال، برگسون، انيشتين اشاره ميكند.</ref>برای اثبات وجود خدا يكی از براهين مهم و راهگشايی كه در اين زمينه ارائه دادهاند همين [[برهان فطرت]] است. كه طريق تبيين آن مختلف است كه ما به دو | متكلمين و حكماء و كارشناسان علوم انسانی (اعم از اسلامی و غير اسلامی)<ref>ر.ك: مطهري، مرتضي، در تعليقات كتاب «اصول فلسفه روش رئاليسم» ج ۵، ص ۵۲؛ ايشان به سخناني از دانشمندي چون ويليام جيمز، پاسكال، برگسون، انيشتين اشاره ميكند.</ref>برای اثبات وجود خدا يكی از براهين مهم و راهگشايی كه در اين زمينه ارائه دادهاند همين [[برهان فطرت]] است. كه طريق تبيين آن مختلف است كه ما به دو بیان به طور اختصار اشاره میكنيم: | ||
=== | ===بیان اول برهان فطرت=== | ||
بينش شهودی و گرايش حضوری نسبت به هستی محض و كمال نامحدود، در وجود و سرشت همهٔ انسانها تعبيه شده و تمامی افراد بشر يک نوع شناخت و گرايش و تمايلی به وجود و كمالی برتر دارند تا خود را به آن مقام نزديک كنند تا هم منافع و نيازهای درونی و بيرونی خود را مرتفع كنند و هم از ضرر و زيانهای مهم، خود را برهانند. لذا در برابر چنين كمالی نامحدود و مدبّری حكيم، كشش شاهدانه و پرستش خاضعانه دارند. پس وقتی چنين شناخت و گرايشی در وجود تمامی انسانها باشد حتماً مستلزم آن است كه اين كمال مطلق و نامحدود وجود داشته باشد كه او همان خداوند است و الا تمامی اين بينشها و تمايلات لغو و عبث خواهد بود.به طور خلاصه چنين میتوان گفت: | |||
#انسان فطرتاً كمال جو و كمال خواه است. | #انسان فطرتاً كمال جو و كمال خواه است. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۰: | ||
#وجود چنين احساس و شناخت و عشق و گرايشی به كمال برتر و نامحدود در انسان، مسلتزم وجود كمال مطلق است. پس كمال مطلق وجود دارد و او همان خداوند است.<ref>شاه آبادي، رشحات البحار، كتاب الانسان و الفطرة.</ref> | #وجود چنين احساس و شناخت و عشق و گرايشی به كمال برتر و نامحدود در انسان، مسلتزم وجود كمال مطلق است. پس كمال مطلق وجود دارد و او همان خداوند است.<ref>شاه آبادي، رشحات البحار، كتاب الانسان و الفطرة.</ref> | ||
=== | ===بیان دوم برهان فطرت=== | ||
اين روش كه برگرفته از طريق قرآن و اهل بيت(ع) است چنين تبيين میشود؛ برای افراد بشر پيش میآيد كه در مواجهه با برخی بلاها و مصائب و سختیها كه ديگر هيچ اميدی به اسباب مادی و انسانی ندارند، برای نجات خود از مهلكه، يک بارقهٔ اميدی در دلشان روشن میشود و ناخودآگاه به وجود قدرتی مافوق و برتر درخود كه آنها را دستگير میكند پی میبرند. اين آگاهی و كشش حضوری و شهودی به چنين وجودی نجاتدهنده، بهترين دليل بر اثبات وجود خداوند متعال است. در قرآن كريم در چندين آيه به اين مسئله اشاره شده است، از جمله آيه شريفه: {{قرآن|فاذا ركبوا في الفلك دعوا الله مخلصين له الدين...|ترجمه=هنگامی كه در كشتی سوار میشوند، خدا را با اخلاص میخوانند، ولی آنگاه كه (خدا) آنها را به خشكی رساند و نجات داد به پروردگار خود شرک میورزند.|سوره=عنكبوت|آیه=۶۵}} | |||
در حديث معروفی آمده است: «شخصی به حضرت صادق(ع) عرض كرد: مرا به خدا راهنمايی كن. فرمود: هيچ سوار كشتی شدهای؟ گفت: آری. فرمود: هيچ اتفاق افتاده است كه كشتی تو بشكند و به حالت اضطراب افتاده باشی و چارهای برای نجات نيابی؟ گفت: آری. فرمود: آيا دل تو تعلق گرفت به اين كه موجودی هست كه قادر به خلاصی تو باشد؟ گفت: آری. فرمود: آن موجود همان خداوند قادر متعال است»<ref>الحويزي، عبدعلي بن جمعه، نور الثقلين، ج ۱، ص ۱۳، صدوق، توحيد، تهران، انتشارات مكتبة الصدوق، ۱۳۸۷ ق، ص ۲۳۱.</ref> | |||
سخن آخر اين كه: مظاهر حيات مادی و مشاهده اسباب و مسببات در زندگی توأم با هوی و هوسهای شيطانی، تار نسيان بر فطرت خداشناسی و خداجويی انسان تنيده و تبلور و جلای آن را كمتر میسازد و آن را دچار ركود میكند و | سخن آخر اين كه: مظاهر حيات مادی و مشاهده اسباب و مسببات در زندگی توأم با هوی و هوسهای شيطانی، تار نسيان بر فطرت خداشناسی و خداجويی انسان تنيده و تبلور و جلای آن را كمتر میسازد و آن را دچار ركود میكند و لازمهٔ فطری بودن امری، اين نيست كه در همهٔ افراد به طور مداوم و بیوقفه ظهور و بروز كند. ولی آنگاه كه احساس كرد خطر نابودی، او را تهديد میكند و دست او از اسباب ظاهری و مادی كوتاه است از فطرت گرد زدایی شده و زنگ الحاد زدوده میشود، صفای ضمير پديدار میگردد و آشكارا خدا را به ديدهٔ دل میبيند. | ||
=='''مطالعه بيشتر'''== | =='''مطالعه بيشتر'''== |