trustworthy
۹۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{شروع متن}}{{سوال}} | {{شروع متن}}{{سوال}} | ||
توکل چیست؟ | توکل چیست؟ | ||
{{پایان سوال}}{{پاسخ}} | {{پایان سوال}}{{پاسخ}}توکل از فضائل اخلاقی و منازل [[سیر و سلوک]] به معنای واگذاری امور به [[خدا]] و اعتماد به او است و اینکه او را تنها مؤثرِ در وجود بداند. [[قرآن]] توکل را لازمه [[ایمان]] دانسته است. [[حدیث|احادیث]] آن را از ارکان ایمان معرفی کردهاند. برخی از عالمان [[اخلاق]]، یکسان بودن حال انسان قبل و بعد از بهدستآوردن مال و یا از دستدادن آن را، نشانه وجود توکل در وجود آدمی دانستهاند. | ||
== مفهوم توکل == | |||
يكي از مفاهيم عام در اخلاق اسلامي كه ناظر به صفتي نفساني و بيانگر رابطه اي خاص ميان انسان وخداوند است، مفهوم «توكّل» مي باشد. در اين مختصر اين مفهوم را از جهت منزلت و جايگاه آن، ماهيت و درجاتش و نسبت آن با سعي و كوشش مورد مطالعه قرار مي دهيم. بالاترین مرتبه توکل این است که انسان همه امور خود را به خدا واگذار کند و در برابر خدا ارادهای برای خود قائل نباشد و چیزی را بپسندد که خدا برای او رقم میزند. درجه توکل هر فردی به درجه ایمان و توحیدباوری او بستگی دارد. | |||
== ماهيت توكّل == | |||
عالمان اخلاق در باب ماهيت آن گفته اند: توكل يعني اعتماد و اطمينان قلبي انسان به خداوند در همه امور خويش و بيزاري از هر قدرتي غير از او. البته تحقق اين حالت در انسان متوقف است بر ايمان و يقين و قوّت قلب نسبت به اين كه هيچ قوّت و قدرتي جدا از خداوند در كار عالم و آدم اثر گذار نمي باشد و همه علل و اسباب مقهور قدرت الهي اند و تحت اراده او عمل مي كنند، كه خود در واقع مرتبه اي از مراتب توحيد است. بنابراين ريشه و اساس «توكّل»، توحيد است و جز با حصول توحيد شكل نمي گيرد.<ref>بر همين اساس برخي از عالمان اخلاق، توحيد و توكّل را در كنار هم مطرح كرده اند، (ر.ك: فيض كاشاني، محسن: پيشين، جلد ۷، ص ۳۷۷).</ref> از اين رو است كه خداوند اذن انتساب امور به اسباب و علل آنها و منتسب كردن كارها به فاعلشان را داده و به نوعي علل و فاعل ها را مسلّط بر حوادث و كارها كرده است؛ هر چند اين سلطه اصيل نبوده و اسباب و علل طبيعي و فاعل هاي انساني، استقلالي در تأثيرگذاري ندارند و فقط خداوند است كه سبب مستقل و برتر از همه اسباب است. بنابراين انسان رشيد هنگامي كه اراده انجام كاري را نمود و ابزار و اسباب عادّي آن را نيز فراهم كرد، مي داند كه تنها سبب مستقل در تدبير امور خداوند است و هيچ گونه اصالت و استقلالي براي خود و اسباب و عللي كه به كار مي گيرد، قائل نيست؛ پس بر خداوند توكل مي كند. بنابراين، توكل به معناي نفي انتساب امور به انسان يا اسباب و علل طبيعي و ارجاع اصالت و استقلال به خداوند است.<ref>ر.ك: علامه طباطبايي، الميزان، ج ۱۱، ص ۲۱۶ و ۲۱۷.</ref> | |||
== درجات توكّل == | |||
برخي از عالمان اخلاق براي توكل به خداوند درجات سه گانه اي قائل شده اند كه گزارش مختصر آنها به قرار زير است: | |||
اولين درجه توكّل به خداوند آن است كه اعتماد و اطمينان انسان به او، همانند اعتمادش به وكيلي باشد كه براي انجام كارهايش برمي گزيند. در واقع اين پايين ترين درجه توكل است و به آساني قابل دستيابي است و مدت زيادي هم مستمر مي ماند و با اختيار و تدبير انسان هم منافاتي ندارد. | اولين درجه توكّل به خداوند آن است كه اعتماد و اطمينان انسان به او، همانند اعتمادش به وكيلي باشد كه براي انجام كارهايش برمي گزيند. در واقع اين پايين ترين درجه توكل است و به آساني قابل دستيابي است و مدت زيادي هم مستمر مي ماند و با اختيار و تدبير انسان هم منافاتي ندارد. | ||
خط ۱۷: | خط ۲۱: | ||
البته اين نوع بسيار نادر الوقوع است و جز براي صديقين حاصل نمي شود و در صورت وقوع هم به زودي از بين مي رود و چند لحظه بيشتر دوام نمي يابد.<ref>ر.ك: فيض كاشاني: پيشين، ج ۷، ص ۴۰۸ ـ ۴۰۹؛ نراقي: پيشين، ج ۳، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۵.</ref> | البته اين نوع بسيار نادر الوقوع است و جز براي صديقين حاصل نمي شود و در صورت وقوع هم به زودي از بين مي رود و چند لحظه بيشتر دوام نمي يابد.<ref>ر.ك: فيض كاشاني: پيشين، ج ۷، ص ۴۰۸ ـ ۴۰۹؛ نراقي: پيشين، ج ۳، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۵.</ref> | ||
از | از منظری ديگر مردم در توكل به خداوند درجات يكساني ندارند و هر يك به ميزان توكل خويش در توسّل به اسباب و علل در رسيدن به مقاصد خويش عمل كنند. خداوند با كساني كه به كلي اعتماد خويش را از اسباب و علل طبيعي قطع كرده اند، به تناسب اين اعتماد با آنان رفتار خواهد نمود. چنان كه امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «خداوند ابا دارد از اين كه روزيِ مؤمنان را جز از راهي كه گمان ندارند، فراهم نمايد»<ref>كليني: كافي، ج ۵، ص ۸۳، ح ۱؛ ابن شعبة حراني: پيشين، ص ۶۰؛ شيخ طوسي: امالي، ص ۳۰۰، ح ۵۹۳.</ref> اين رفتار خداوند به مؤمناني اختصاص دارد كه درجات عالي توكل را دارند؛ ولي كساني كه به اين درجه از توكل راه نيافته اند و اعتماد آنان به اسباب و علل در كنار اعتماد به خداوند باقي است، خداوند نيز از مجاري اسباب و علل نيازهاي آنان را رفع خواهد نمود.<ref>ر.ك: نراقي، محمدمهدي، پيشين، ج ۳، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۰.</ref> | ||
== ارزش توكّل == | |||
قرآن كريم ده ها بار به صراحت و كنايت انسان ها و به ويژه مؤمنان را به توكل به خداوند فرا خوانده است و در برابر اين اعتماد و اطمينان بندگان، وعده خداوند مبني بر كفايت امور آنان را اعلام مي دارد. از جمله در قرآن آمده است: | |||
«وَ عَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» | |||
«و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.»<ref>آل عمران، آيه ۱۲۲ و ۱۶۰، مائده، آيه ۱۲ و ۲۶، توبه، ۵۲، ابراهيم، ۱۱، مجادله، ۱۰، و تغابن، ۱۳.</ref> | «و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.»<ref>آل عمران، آيه ۱۲۲ و ۱۶۰، مائده، آيه ۱۲ و ۲۶، توبه، ۵۲، ابراهيم، ۱۱، مجادله، ۱۰، و تغابن، ۱۳.</ref> | ||
خط ۲۹: | خط ۳۴: | ||
همچنين براي اطمينان بخشي نسبت به سرانجام توكّل و اعتماد به پروردگار مي فرمايد: | همچنين براي اطمينان بخشي نسبت به سرانجام توكّل و اعتماد به پروردگار مي فرمايد: | ||
«و من يتوكل علي الله فهو حسبه» | |||
«و هر كس بر خدا اعتماد كند، او براي وي بس است.»<ref>سوره طلاق، آيه ۳.</ref> | «و هر كس بر خدا اعتماد كند، او براي وي بس است.»<ref>سوره طلاق، آيه ۳.</ref> | ||
خط ۳۷: | خط ۴۲: | ||
به درستي كه بي نيازي و عزت در حال گردش اند و هنگامي كه به جايگاه توكّل گذر كنند، آن جا را وطن خود مي گزينند.<ref>كليني: كافي، ج ۲، ص ۶۵، ح ۳.</ref> | به درستي كه بي نيازي و عزت در حال گردش اند و هنگامي كه به جايگاه توكّل گذر كنند، آن جا را وطن خود مي گزينند.<ref>كليني: كافي، ج ۲، ص ۶۵، ح ۳.</ref> | ||
== تلاش و توكل == | |||
اگر چه با دقت در ماهيت توكّل روشن مي گردد كه توكّل منافاتي با سعي و تلاش و استفاده از ابزار و اسباب ندارد، گاهي شبهه اي پديد مي آيد كه اشاره به آن مفيد است. انسان نسبت به اموري كه اسباب و علل آن خارج از اراده او است، چاره اي جز توكّل ندارد؛ ولي نسبت به حوادثي كه ايجاد اسباب و علل آن در توان او است،در عين حال كه به موجب توكّل براي ابزار و اسباب، تأثير مستقل قائل نيست، ولي وظيفه دارد كه براي فراهم آوردن آنها بكوشد و آنچه را به سببيّت آن يقين يا گمان دارد، به كار گيرد و در اين جهت از تعقّل و انديشه خويش بهره برد. زيرا سنّت خداوند بر اين قرار گرفته است كه امور عالم با اسباب و علل خاص خود پيش رود. بر همين اساس فرموده است كه هنگام جنگ با شيوه اي خاص و با اسلحه نماز بخوانيد،<ref>سوره نساء، آيه ۱۰۱.</ref>«وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا...» و توان و قدرت دفاعي براي خود آماده كنيد.<ref>سوره انفال، آيه ۶۰.</ref> «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...» به موسي ـ عليه السّلام ـ دستور داد كه بندگان مرا شبانه و به دور از چشم فرعونيان از شهر بيرون ببر<ref>سوره دخان، آيه ۲۳.</ref> «فَأَسْرِ بِعِبادِي لَيْلاً إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ». پيامبر هنگامي كه مردي اعرابي را ديد كه به بهانه توكّل بر خداوند، شترش را در بيابان رها نموده، فرمود: اعقلها و توكّل؛<ref>طوسي: امالي، ص ۱۹۳، ح ۳۲۹.</ref> «شتر را ببند و توكّل برخداوند نما». | |||
{{مطالعه بیشتر}} | {{مطالعه بیشتر}} | ||