دیوانسالاران، ناظمان (CommentStreams)، مدیران رابط کاربری، مدیران اشتراک فشاری، پنهانگران، مدیران، trustworthy
۳۳۸
ویرایش
(افزودن مطلب) برچسبها: برگرداندهشده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسب: خنثیسازی |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
پیشینه این بحث به آموزه تجسّد یا تجسّم در مسیحیت برمیگردد. در میان پیروان ادیان آسمانی اعتقاد مسیحیان به حلول خدا در حضرت مسیح یا مادرش حضرت مریم از جمله عقایدی است که هم میان مردم عادی و هم میان دانشمندان مسیحیت وجود دارد. در متون مقدس آنان نیز به این اعتقاد باطل تصریح شده است.<ref>انجيل يوحنا، اصحاح هشتم، دهم و چهاردهم</ref> | |||
==نظر دانشمندان اسلامی== | == نظر دانشمندان اسلامی == | ||
در میان دانشمندان اسلامی افرادی همچون علامه حلی | در میان دانشمندان اسلامی افرادی همچون علامه حلی<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص100</ref>، صدر المتألهین<ref>صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، محمد بن ابراهیم، کتابالمشاعر، ج۱، ص۵۳</ref><ref>صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، محمد بن ابراهیم، شواهد الربوبیه ، صفحه 161</ref>، علامه طباطبائی<ref>طباطبائی ، محمدحسین، نهایةالحکمة، ج۱، ص۲۷۵ـ ۲۷۷</ref>، آیت الله مکارم شیرازی<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص 164</ref><ref>مکارم شیرازی، ناصر، عود ارواح ، ص 46</ref> علامه طهرانی<ref>حسینی طهرانی، سید محمد حسین، امام شناسى، ج17، ص244</ref> این بحث را مطرح کرده و آن را از نظر عقلی و نقلی، نقد و نقض کردهاند. | ||
==نقد و بررسی== | == نقد و بررسی == | ||
براى حلول سه معنى قابل تصور است: | براى حلول سه معنى قابل تصور است: | ||
#حلول به معناى عارض شدن باشد. يعنى یک عَرَض در یک جسم(جوهر) حلول کند؛ مانند حرارت و برودت كه حلول بر آتش و آب میكنند. اشكال اين معنا آن است كه: عرض بدون معروض و حالّ بدون محل نمیشود. بلكه هميشه نيازمند به محل و معروض است و وجودش يك وجود تبعى است كه هرگز قائم به ذات خويش نيست و اگر خداوند حالّ در محلى باشد به اين معنا لازم مىآيد كه نيازمند به آن محل باشد و احتياج مستلزم امكان است و امكان قسيم واجب است و این با واجب الوجود بودن خداوند تنافی دارد. | # حلول به معناى عارض شدن باشد. يعنى یک عَرَض در یک جسم(جوهر) حلول کند؛ مانند حرارت و برودت كه حلول بر آتش و آب میكنند. اشكال اين معنا آن است كه: عرض بدون معروض و حالّ بدون محل نمیشود. بلكه هميشه نيازمند به محل و معروض است و وجودش يك وجود تبعى است كه هرگز قائم به ذات خويش نيست و اگر خداوند حالّ در محلى باشد به اين معنا لازم مىآيد كه نيازمند به آن محل باشد و احتياج مستلزم امكان است و امكان قسيم واجب است و این با واجب الوجود بودن خداوند تنافی دارد. | ||
# حلول به معناى واقع شدن و حلول كردن جسمى در جسم ديگرى باشد؛ مانند حلول زيد در منزل و آب در كوزه. اين معنا نيز باطل است چون مستلزم نياز به مكان و جسم ديگر است و حاجتمندى از خصائص ممكنات است و ممكن قسيم واجب الوجود است. | # حلول به معناى واقع شدن و حلول كردن جسمى در جسم ديگرى باشد؛ مانند حلول زيد در منزل و آب در كوزه. اين معنا نيز باطل است چون مستلزم نياز به مكان و جسم ديگر است و حاجتمندى از خصائص ممكنات است و ممكن قسيم واجب الوجود است. | ||
#حلول به معناى قيام موجودى به موجود ديگر در اصل وجود باشد؛ همانند قيام اثر به مؤثر. اين معنا هم كه بطريق اولى براى خداوند محال است. چون مستلزم آن است كه ذات حق معلول شيئى ديگر باشد و حال آنكه واجب الوجود مؤثر است و نه متأثر علت است و نه معلول. | # حلول به معناى قيام موجودى به موجود ديگر در اصل وجود باشد؛ همانند قيام اثر به مؤثر. اين معنا هم كه بطريق اولى براى خداوند محال است. چون مستلزم آن است كه ذات حق معلول شيئى ديگر باشد و حال آنكه واجب الوجود مؤثر است و نه متأثر علت است و نه معلول. | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = کلام | | شاخه اصلی = کلام | ||
| شاخه فرعی۱ = آفریدگار | | شاخه فرعی۱ = آفریدگار | ||
| شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = | ||
| شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
ویرایش