پرش به محتوا

نسبت تشیع و تصوف: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:
شیعیان تا قرن ششم یا هفتم هجری، ارتباطی با تصوف نداشته‌اند و نفوذ مبانی تصوف در آموزه‌های شیعی از قرن هفتم و هشتم آغازشده است. در این دو قرن است که همه گرایش‌های مذهبی و کلامی موجود در ایران بلکه سایر نقاط دنیای اسلام به دام تصوف می‌افتند.<ref>جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، قم، انتشارات انصاریان، چ۱، ۱۳۸۵ش، ص۷۶۰.</ref>
شیعیان تا قرن ششم یا هفتم هجری، ارتباطی با تصوف نداشته‌اند و نفوذ مبانی تصوف در آموزه‌های شیعی از قرن هفتم و هشتم آغازشده است. در این دو قرن است که همه گرایش‌های مذهبی و کلامی موجود در ایران بلکه سایر نقاط دنیای اسلام به دام تصوف می‌افتند.<ref>جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، قم، انتشارات انصاریان، چ۱، ۱۳۸۵ش، ص۷۶۰.</ref>


مهم‌ترین شخصیت علمی که این تحول را در راستای نفوذ آموزه‌های تصوف در معارف شیعه باعث شد، سید حیدر آملی، عالم شیعه قرن هشتم هجری بود که به احتمالی در سال ۷۲۰ق به دنیا آمده و پس از سال ۷۸۷ق درگذشته است. وی در آخرین سال‌های امارت فخرالدوله باوندی ـ که به دست کیا افراسیاب چلاوی کشته شد ـ در روزگار جوانی، منصب و موقعیتی در آمل داشت.<ref>جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۷۶۲.</ref>
مهم‌ترین شخصیت علمی که این تحول را در راستای نفوذ آموزه‌های تصوف در معارف شیعه باعث شد، [[سید حیدر آملی]]، عالم شیعه قرن هشتم هجری بود که به احتمالی در سال ۷۲۰ق به دنیا آمده و پس از سال ۷۸۷ق درگذشته است. وی در آخرین سال‌های امارت فخرالدوله باوندی ـ که به دست کیا افراسیاب چلاوی کشته شد ـ در روزگار جوانی، منصب و موقعیتی در آمل داشت.<ref>جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۷۶۲.</ref>


سید حیدر آملی، عامل اصلی ورود فرهنگ ابن عربی یا به عبارت دیگر، عرفان نظری به عالم تشیع است. وی در کتاب‌ها و رساله‌هایش کوشیده است تا مبانی برگرفته از محی‌الدین را با روایات اهل‌بیت(ع) تطبیق دهد و درعین‌حال با دفاع از ولایت اهل‌بیت(ع) هویت شیعی خود را حفظ کند. او سرانجام معتقد شده است که صوفیان واقعی، شیعیان هستند و در کتاب «جامع الاسرار» خود نوشته است که می‌کوشد شیعه را صوفی و صوفی را شیعه گرداند. درمجموع، روش سید حیدر آملی، نزدیک کردن شریعت و طریقت بوده و خواسته است فقه و تصوف را باهم جمع کند.<ref>ر. ک. تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۷۶۲.</ref>
سید حیدر آملی، عامل اصلی ورود فرهنگ [[ابن عربی]] یا به عبارت دیگر، [[عرفان نظری]] به عالم تشیع است. وی در کتاب‌ها و رساله‌هایش کوشیده است تا مبانی برگرفته از محی‌الدین را با روایات [[اهل‌بیت(ع)]] تطبیق دهد و درعین‌حال با دفاع از ولایت اهل‌بیت(ع) هویت شیعی خود را حفظ کند. او سرانجام معتقد شده است که صوفیان واقعی، شیعیان هستند و در کتاب «جامع الاسرار» خود نوشته است که می‌کوشد شیعه را صوفی و صوفی را شیعه گرداند. در مجموع، روش سید حیدر آملی، نزدیک کردن [[شریعت]] و [[طریقت]] بوده و خواسته است فقه و تصوف را باهم جمع کند.<ref>ر. ک. تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۷۶۲.</ref>


بعد از سید حیدر آملی، هم‌زمان با ضعیف شدن حکومت مغول، سید محمد نوربخش (۷۹۵–۸۶۹ق) با اندیشه ظهور مهدی در ترویج و گسترش تصوف در میان شیعیان، نقش اساسی و مؤثرتری داشته است.<ref>شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ص۳۶۷، ترجمهٔ علی‌رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۹ش.</ref> در زمان اوست که تصوف شیعی در قالب فرقه و سلسله بروز می‌کند. بانفوذ و گسترش تصوف در میان شیعیان، بین شیعیان ایران، دودستگی ایجاد می‌شود و سال‌ها بین صوفیان شیعه‌مذهب و متشرعان شیعی، مشاجرات عقیده‌ای و مذهبی جریان می‌یابد و دو طرف، علیه همدیگر موضع‌گیری می‌کنند.<ref>فضایی، یوسف، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخی‌گری و بهایی‌گری، تهران، آشیانهٔ کتاب، دوم، ۱۳۸۴ش، ص۲۱.</ref>
بعد از سید حیدر آملی، هم‌زمان با ضعیف شدن حکومت مغول، سید محمد نوربخش (۷۹۵–۸۶۹ق) با اندیشه ظهور مهدی در ترویج و گسترش تصوف در میان شیعیان، نقش اساسی و مؤثرتری داشته است.<ref>شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ص۳۶۷، ترجمهٔ علی‌رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۹ش.</ref> در زمان اوست که تصوف شیعی در قالب فرقه و سلسله بروز می‌کند. بانفوذ و گسترش تصوف در میان شیعیان، بین شیعیان ایران، دودستگی ایجاد می‌شود و سال‌ها بین صوفیان شیعه‌مذهب و متشرعان شیعی، مشاجرات عقیده‌ای و مذهبی جریان می‌یابد و دو طرف، علیه همدیگر موضع‌گیری می‌کنند.<ref>فضایی، یوسف، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخی‌گری و بهایی‌گری، تهران، آشیانهٔ کتاب، دوم، ۱۳۸۴ش، ص۲۱.</ref>


== موضع‌گیری امامان شیعه در برابر تصوف ==
== موضع‌گیری امامان شیعه در برابر تصوف ==
تصوف در زمان امام صادق(ع) به وجود آمده است؛ ازاین‌رو احادیثی متعددی از امام صادق(ع) و از امامان پس از آن حضرت در رد تصوف نقل شده است که در اینجا فقط به ذکر سه حدیث بسنده می‌شود:
تصوف در زمان [[امام صادق(ع) در کتب اهل سنت|امام صادق(ع)]] به وجود آمده است؛ ازاین‌رو احادیثی متعددی از امام صادق(ع) و از امامان پس از آن حضرت در رد تصوف نقل شده است که در اینجا فقط به ذکر سه حدیث بسنده می‌شود:
* از امام رضا(ع) نقل شده است که شخصی از اصحاب ما از امام صادق(ع) پرسید: «در زمان ما قومی‌پدید آمده‌اند که به آنان صوفیه می‌گویند نظر شما دربارهٔ آنان چیست؟» حضرت فرمود: «آنان دشمنان ما هستند هر کس به سوی آنان میل کند از آنان خواهد بود و با آنها محشور خواهد شد و زود است اقوامی‌بیایند که حبّ ما را ادعا می‌کنند؛ ولی به سوی آنان میل دارند و خودشان را شبیه آنها می‌کنند و القاب آنان را بر خودشان می‌گذارند و سخنان آنها را به تأویل می‌برند. آگاه باشید هر کسی به سوی آنها میل پیدا کند از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کسی آنها را انکار و ردّ کند مثل کسی است که در حضور پیامبر با کفار جهاد نموده باشد.»<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسهٔ آل‌البیت(ع) لاحیاء التراث، چ۳، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۳۲۳، ح۱۴۲۰۵.</ref>
 
* روایت مفصلی در کتاب شریف کافی و متون دیگر حدیثی تحت عنوان «باب دخول الصوفیه علی ابی‌عبدالله(ع) و احتجاجهم علیه فیما ینهون»، نقل شده است که سفیان ثوری و گروهی از صوفیه بر امام صادق(ع) وارد می‌شوند و حضرت را به سبب لباسی که پوشیده بودند، نکوهش می‌کنند. این حدیث، طولانی است و به ذکر فراز آخر آن که صوفیه را مذمت می‌کند بسنده می‌شود:
* از امام رضا(ع) نقل شده است که شخصی از اصحاب ما از امام صادق(ع) پرسید: «در زمان ما قومی‌پدید آمده‌اند که به آنان صوفیه می‌گویند نظر شما درباره آنان چیست؟» حضرت فرمود: «آنان دشمنان ما هستند هر کس به سوی آنان میل کند از آنان خواهد بود و با آنها محشور خواهد شد و زود است اقوامی‌بیایند که حبّ ما را ادعا می‌کنند؛ ولی به سوی آنان میل دارند و خودشان را شبیه آنها می‌کنند و القاب آنان را بر خودشان می‌گذارند و سخنان آنها را به [[تأویل قرآن|تأویل]] می‌برند. آگاه باشید هر کسی به سوی آنها میل پیدا کند از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کسی آنها را انکار و ردّ کند مثل کسی است که در حضور پیامبر با کفار جهاد نموده باشد.»<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسهٔ آل‌البیت(ع) لاحیاء التراث، چ۳، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۳۲۳، ح۱۴۲۰۵.</ref>
 
* روایت مفصلی در کتاب شریف کافی و متون دیگر حدیثی تحت عنوان «باب دخول الصوفیه علی ابی‌عبدالله(ع) و احتجاجهم علیه فیما ینهون»، نقل شده است که [[سفیان ثوری]] و گروهی از صوفیه بر امام صادق(ع) وارد می‌شوند و حضرت را به سبب لباسی که پوشیده بودند، نکوهش می‌کنند. این حدیث، طولانی است و به ذکر فراز آخر آن که صوفیه را مذمت می‌کند بسنده می‌شود:
 
امام صادق(ع) در این گفتگو بعد از ارائه پاسخ قاطع به صوفیان و نصیحت آنها، خطاب به آنان فرمود: «پس بد راه و روشی را انتخاب کرده‌اید و مردم را به سوی آن می‌کشانید و این نیز ناشی از جهالت شما به قرآن و سنت پیامبر است؛ سنتی که قرآن، آن را تأیید می‌کند و همچنین شما بر اثر جهالت و عدم توجه به شگفتی‌های قرآن و نکته‌های لطیف آن و تفسیر قرآن از [[ناسخ]] و منسوخ و محکم و متشابه و امر و نهی، به رد آنها می‌پردازید… .»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ۴، ۱۳۶۵ش، ج۵، ص۶۵.</ref>


امام صادق(ع) در این گفتگو بعد از ارائه پاسخ قاطع به صوفیان و نصیحت آنها، خطاب به آنان فرمود: «پس بد راه و روشی را انتخاب کرده‌اید و مردم را به سوی آن می‌کشانید و این نیز ناشی از جهالت شما به قرآن و سنت پیامبر است؛ سنتی که قرآن، آن را تأیید می‌کند و همچنین شما بر اثر جهالت و عدم توجه به شگفتی‌های قرآن و نکته‌های لطیف آن و تفسیر قرآن از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و امر و نهی، به رد آنها می‌پردازید… .»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ۴، ۱۳۶۵ش، ج۵، ص۶۵.</ref>
* امام هادی(ع) در مسجد النبی(ص) نشسته بود که گروهی از صوفیه وارد شدند امام(ع) به اطرافیان خود فرمود: «به آنها توجه نکنید… آن‌گاه اضافه کرده و فرمودند: همه صوفیان از مخالفین ما هستند و راه و مسلک آنها مغایر با راه و مسلک ما می‌باشد و اینها نصارا و مجوس این امت هستند».<ref>هاشمی‌خوئی، حبیب‌الله، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۶، تهران، مکتبه الاسلامیه، چ ۴.</ref>
* امام هادی(ع) در مسجد النبی(ص) نشسته بود که گروهی از صوفیه وارد شدند امام(ع) به اطرافیان خود فرمود: «به آنها توجه نکنید… آن‌گاه اضافه کرده و فرمودند: همه صوفیان از مخالفین ما هستند و راه و مسلک آنها مغایر با راه و مسلک ما می‌باشد و اینها نصارا و مجوس این امت هستند».<ref>هاشمی‌خوئی، حبیب‌الله، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۶، تهران، مکتبه الاسلامیه، چ ۴.</ref>


== دیدگاه برخی از علمای شیعه درباره تصوف ==
== دیدگاه برخی از علمای شیعه درباره تصوف ==
* هنگامی که خطر تصوف، شیعه را تهدید کرد، جنگ میان تصوف وتشیع درگرفت و شیخ الاسلام علّامه محمدباقر مجلسی (۱۰۳۷–۱۱۱۰ یا ۱۱۱۱ق) به میدان آمد تا ایران را به شیوه خالص شیعی سازمان دهد. وی بر همین اساس، صوفی بودن پدرش را منکر شد و اعلام کرد که وی از این نسبت مبرّا بوده است و به مشایخ تصوف، تاخت و پشمینه‌پوشی را مردود دانست و سرانجام، صوفیان را تکفیر کرد.<ref>شیبی،کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ترجمه علی‌رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۹ش، ص۳۹۹.</ref>
* هنگامی که خطر تصوف، شیعه را تهدید کرد، جنگ میان تصوف وتشیع درگرفت و شیخ الاسلام علّامه [[محمدباقر مجلسی]] (۱۰۳۷–۱۱۱۰ یا ۱۱۱۱ق) به میدان آمد تا ایران را به شیوه خالص شیعی سازمان دهد. وی بر همین اساس، صوفی بودن پدرش را منکر شد و اعلام کرد که وی از این نسبت مبرّا بوده است و به مشایخ تصوف، تاخت و پشمینه‌پوشی را مردود دانست و سرانجام، صوفیان را تکفیر کرد.<ref>شیبی،کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ترجمه علی‌رضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۹ش، ص۳۹۹.</ref>


علّامه مجلسی در رساله‌ای به نام اعتقادات، در مقام بیان راه نجات و طریق حق، مطالب لازم را بیان فرموده است. او می‌گوید:
علّامه مجلسی در رساله‌ای به نام اعتقادات، در مقام بیان راه نجات و طریق حق، مطالب لازم را بیان فرموده است. او می‌گوید:


«ای برادران ایمانی! به چپ و راست منحرف نشوید… اکثر مردم در زمان ما آثار اهل‌بیت(ع) و پیامبرشان را پشت سر انداخته و در افکار و اندیشه خود فرورفته‌اند و بر آن اصرار می‌ورزند… گروهی از اهل زمان ما بدعت‌ها را برای خود، دین خدا اخذ کرده، خدا را با این بدعت‌ها می‌پرستند و آن را تصوف نام نهاده‌اند. اینان رهبانیت را عبادت می‌شمارند؛ در حالی که رسول اکرم(ص) از آن نهی فرموده است… آنان به جای عبادت اسلامی یک سلسله عبادت‌های بی‌اساس را اختراع کرده‌اند که یکی از آنها ذکر خفی است که عمل خاصی به شکل خاصی است که هیچ دستوری از صاحب شرع به آن نرسیده است و چنین عملی به‌طور یقین، بدعت و حرام است و رسول اکرم(ص) فرمود: کل بدعه ضلاله و کل ضلاله سبیلها الی النار<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، قم، جامعهٔ مدرسین، چ۲، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۳۷.</ref> … یکی دیگر از عبادت‌های اختراعی آنها ذکر جلی است که اشعاری را به سبک غنا می‌خوانند و همانند الاغ فریاد برمی‌آورند و خدا را با سوت زدن و کف زدن عبادت می‌کنند و از نماز واجب به نوک زدن چون نوک زدن کلاغ بسنده می‌کنند و اگر از علما نمی‌ترسیدند آن را هم از ریشه ترک می‌کردند… ای برادران ایمانی! از اینها بپرهیزید تا دین و ایمانتان سالم بماند. از وسوسه‌های این شیاطین بر حذر باشید، گول نیرنگ‌ها و ظواهر فریبنده آنها را نخورید که این کارهای تصنّعی را برای فریب دادن نادان‌ها انجام می‌دهند».<ref>مجلسی، محمدباقر، رساله اعتقادات، ترجمهٔ علی‌اکبر مهدی‌پور، قم، رسالت، چ۲، ۱۳۷۶ش، ص۱۰–۱۷.</ref>
«ای برادران ایمانی! به چپ و راست منحرف نشوید… اکثر مردم در زمان ما آثار اهل‌بیت(ع) و پیامبرشان را پشت سر انداخته و در افکار و اندیشه خود فرورفته‌اند و بر آن اصرار می‌ورزند… گروهی از اهل زمان ما بدعت‌ها را برای خود، دین خدا اخذ کرده، خدا را با این بدعت‌ها می‌پرستند و آن را تصوف نام نهاده‌اند. اینان رهبانیت را عبادت می‌شمارند؛ در حالی که رسول اکرم(ص) از آن نهی فرموده است… آنان به جای عبادت اسلامی یک سلسله عبادت‌های بی‌اساس را اختراع کرده‌اند که یکی از آنها [[ذکر خفی]] است که عمل خاصی به شکل خاصی است که هیچ دستوری از صاحب شرع به آن نرسیده است و چنین عملی به‌طور یقین، [[بدعت]] و حرام است و رسول اکرم(ص) فرمود: کل بدعه ضلاله و کل ضلاله سبیلها الی النار<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، قم، جامعهٔ مدرسین، چ۲، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۳۷.</ref> … یکی دیگر از عبادت‌های اختراعی آنها ذکر جلی است که اشعاری را به سبک غنا می‌خوانند و همانند الاغ فریاد برمی‌آورند و خدا را با سوت زدن و کف زدن عبادت می‌کنند و از نماز واجب به نوک زدن چون نوک زدن کلاغ بسنده می‌کنند و اگر از علما نمی‌ترسیدند آن را هم از ریشه ترک می‌کردند… ای برادران ایمانی! از اینها بپرهیزید تا دین و ایمانتان سالم بماند. از وسوسه‌های این شیاطین بر حذر باشید، گول نیرنگ‌ها و ظواهر فریبنده آنها را نخورید که این کارهای تصنّعی را برای فریب دادن نادان‌ها انجام می‌دهند».<ref>مجلسی، محمدباقر، رساله اعتقادات، ترجمهٔ علی‌اکبر مهدی‌پور، قم، رسالت، چ۲، ۱۳۷۶ش، ص۱۰–۱۷.</ref>
 
* علامه طباطبایی در جاهای متعددی از تفسیر المیزان مطالبی در رد صوفیه بیان داشته که در اینجا به عنوان نمونه چند مورد آن را ذکر می‌کنیم:
* علامه طباطبایی در جاهای متعددی از تفسیر المیزان مطالبی در رد صوفیه بیان داشته که در اینجا به عنوان نمونه چند مورد آن را ذکر می‌کنیم:
۱. علامه طباطبایی می‌فرمایند: «متصوفه از برای سیر و سلوک آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت احداث کردند و پیوسته راه‌های جدیدی را بر آن افزودند و شرع را کنار گذاشتند تا اینکه به جایی رسیدند که شریعت را در یک طرف قرار دادند و طریقت را در طرف دیگر و کارشان به جایی رسید که در محرمات غوطه ور شدند و واجبات را ترک کردند و در نتیجه منتهی به گدایی و استعمال افیون و بنگ شدند که این حالت آخرین حالت تصوف است که عبارت از مقام فناء باشد».<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۵ ص۳۸۲، قم ، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا.</ref>
 
۱. [[علامه طباطبایی]] می‌فرمایند: «متصوفه از برای [[سیر و سلوک]] آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت احداث کردند و پیوسته راه‌های جدیدی را بر آن افزودند و شرع را کنار گذاشتند تا اینکه به جایی رسیدند که شریعت را در یک طرف قرار دادند و طریقت را در طرف دیگر و کارشان به جایی رسید که در محرمات غوطه ور شدند و واجبات را ترک کردند و در نتیجه منتهی به گدایی و استعمال افیون و بنگ شدند که این حالت آخرین حالت تصوف است که عبارت از مقام فناء باشد».<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۵ ص۳۸۲، قم ، انتشارات جامعه مدرسین، بی تا.</ref>
 
۲. «متصوفه به علت اشتغالشان به سیر در باطن خلقت و اعتنایشان به آیات انفسیه، به تأویل اکتفا کرده و به عالم ظاهر پشت پا زده و تنزیل را رد کرده‌اند. این کار آنان باعث می‌شود که مردم بر تأویل و تلفیق جمله‌های شعری و بر استدلال هر چیزی بر هر چیز دیگر جرأت پیدا کنند و حتی کار را به جایی رسانده‌اند که آیات خدا را با حساب جمل تفسیر کنند و کلمات را به حروف نورانی و ظلمانی و امثال آنها برگردانند؛ در حالی که این مطلب، واضح است که قرآن، فقط برای هدایت متصوفه نازل نشده و مخاطبان قرآن، اصحاب علم اعداد و آفاق و حروف نیستند و معارف قرآنی مبنی بر حساب جمل نیست که منجمان آن را بعد از برگرداندن علم نجوم از زبان یونانی به زبان عربی، جعل کردند».<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷.</ref>
۲. «متصوفه به علت اشتغالشان به سیر در باطن خلقت و اعتنایشان به آیات انفسیه، به تأویل اکتفا کرده و به عالم ظاهر پشت پا زده و تنزیل را رد کرده‌اند. این کار آنان باعث می‌شود که مردم بر تأویل و تلفیق جمله‌های شعری و بر استدلال هر چیزی بر هر چیز دیگر جرأت پیدا کنند و حتی کار را به جایی رسانده‌اند که آیات خدا را با حساب جمل تفسیر کنند و کلمات را به حروف نورانی و ظلمانی و امثال آنها برگردانند؛ در حالی که این مطلب، واضح است که قرآن، فقط برای هدایت متصوفه نازل نشده و مخاطبان قرآن، اصحاب علم اعداد و آفاق و حروف نیستند و معارف قرآنی مبنی بر حساب جمل نیست که منجمان آن را بعد از برگرداندن علم نجوم از زبان یونانی به زبان عربی، جعل کردند».<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۷.</ref>
۳. ایشان در جای دیگرمی‌فرماید: «تصوف، مقارن با انتشار بحث فلسفی در زمان عباسیان ظهور نمود<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۵.</ref> و برای آن، ریشه‌ای در عهد خلفا در لباس زهد وجود داشته و سپس به شکل متصوفه در اوایل عهد بنی‌عباس توسط ظهور مردان از صوفیه مثل بایزید، جنید، شبلی و معروف و غیر آنان پدیدار شدند. این قوم، ادعای کرامت کردند و مطالبی را که با ظواهر دین و حکم عقل متناقض بودند به زبان آوردند و ادعا می‌کردند که بر این معانی صحیح، فهم اهل ظاهر نمی‌رسد، بر فقها و عامه مسلمین، گران تمام شد و آنان را انکار نمودند و از آنها تبرئه جسته و مورد تکفیرشان قرار دادند و با حبس، شلاق، کشتن، دار آویختن و تبعید نمودن از آنان دوری جستند. صوفیه در قرن ششم و هفتم به اوج خودشان رسیده و پس از آن به سوی انحطاط گراییده و مردم از آنان اعراض نمودند».<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۱–۲۸۲.</ref>


* امام خمینی (ره) در کتاب سرالصلاه مطلبی را در راستای پاکی برخی از علما از اتهام به تصوف بیان کرده و فرموده است: «مقصود ما از این تطویل، آن است كه برادران ایمانى خود را قدرى به معارف نزدیك كنیم، و این بدبینى را كه در آنها نسبت به علماى بزرگ اسلام تولید شده و آنها را رمى به تصوف نمودند، از قلوب آنها بزداییم.<ref>حضرت امام خمینی، سر الصلاه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى( س)، چ۱۳، ۱۳۸۸ش، ص۳۹. </ref> یعنی امام خواسته برخی از علمای شیعه را که متهم به صوفی گری بوده تبرئه نموده و ثابت کند که آنان صوفی نبوده اند.
۳. ایشان در جای دیگرمی‌فرماید: «تصوف، مقارن با انتشار بحث فلسفی در زمان عباسیان ظهور نمود<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۵.</ref> و برای آن، ریشه‌ای در عهد خلفا در لباس زهد وجود داشته و سپس به شکل متصوفه در اوایل عهد بنی‌عباس توسط ظهور مردان از صوفیه مثل بایزید، جنید، شبلی و معروف و غیر آنان پدیدار شدند. این قوم، ادعای کرامت کردند و مطالبی را که با ظواهر دین و حکم [[عقل]] متناقض بودند به زبان آوردند و ادعا می‌کردند که بر این معانی صحیح، فهم اهل ظاهر نمی‌رسد، بر فقها و عامه مسلمین، گران تمام شد و آنان را انکار نمودند و از آنها تبرئه جسته و مورد تکفیرشان قرار دادند و با حبس، شلاق، کشتن، دار آویختن و تبعید نمودن از آنان دوری جستند. صوفیه در قرن ششم و هفتم به اوج خودشان رسیده و پس از آن به سوی انحطاط گراییده و مردم از آنان اعراض نمودند».<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۱–۲۸۲.</ref>
 
* امام خمینی (ره) در کتاب سرالصلاة مطلبی را در راستای پاکی برخی از علما از اتهام به تصوف بیان کرده و فرموده است: «مقصود ما از این تطویل، آن است كه برادران ایمانى خود را قدرى به معارف نزدیك كنیم، و این بدبینى را كه در آنها نسبت به علماى بزرگ اسلام تولید شده و آنها را رمى به تصوف نمودند، از قلوب آنها بزداییم.<ref>حضرت امام خمینی، سر الصلاه، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى( س)، چ۱۳، ۱۳۸۸ش، ص۳۹. </ref> یعنی امام خواسته برخی از علمای شیعه را که متهم به صوفی گری بوده تبرئه نموده و ثابت کند که آنان صوفی نبوده اند.


== مطالعه بیشتر ==
== مطالعه بیشتر ==
trustworthy
۶۳۶

ویرایش