trustworthy
۴۱۶
ویرایش
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
امام علی(ع) پس از رحلت [[پیامبر اکرم(ص)]] در رابطه با مسئله رهبری در دو راهی سرنوشتساز قرار گرفتند. او یا میبایست بپاخیزد و با توسل به قدرت، خلافت و حکومت را به دست گیرد، یا آن که وضع موجود را تحمل کرده و در حد امکان به حل مشکلات و انجام وظائف خود بپردازد. امام راه دوم را برگزید و در مقابل غصب خلافت و خلفا، به تقابل نظامی روی نیاورد. امام در [[خطبه شقشقیه]] نهج البلاغه دلایل این انتخاب را بیان کرده است. | امام علی(ع) پس از رحلت [[پیامبر اکرم(ص)]] در رابطه با مسئله رهبری در دو راهی سرنوشتساز قرار گرفتند. او یا میبایست بپاخیزد و با توسل به قدرت، خلافت و حکومت را به دست گیرد، یا آن که وضع موجود را تحمل کرده و در حد امکان به حل مشکلات و انجام وظائف خود بپردازد. امام راه دوم را برگزید و در مقابل غصب خلافت و خلفا، به تقابل نظامی روی نیاورد. امام در [[خطبه شقشقیه]] نهج البلاغه دلایل این انتخاب را بیان کرده است. | ||
امام در این خطبه تشریح میکند در دورهای است که تاریکی و خفقان جامعه را فرا گرفته و برای گرفتن حق یاوری ندارد و او تنهاست. پس در زمان خلفا به صبر و بردباری روی می آورد و مثل کسی است که خار در چشم و استخوان در گلو دارد و با چشم خود می بیند که میراثش را به غارت میبرند.<ref> | امام در این خطبه تشریح میکند در دورهای است که تاریکی و خفقان جامعه را فرا گرفته و برای گرفتن حق یاوری ندارد و او تنهاست. پس در زمان خلفا به صبر و بردباری روی می آورد و مثل کسی است که خار در چشم و استخوان در گلو دارد و با چشم خود می بیند که میراثش را به غارت میبرند.<ref>شريف الرضي، محمد بن حسين، نهجالبلاغه، خطبه ۳.</ref> | ||
امام بردباری و صبر در مقابل مسئله رهبری را به عقل و خرد نزدیکتر میداند. البته سکوت در اینجا به معنای عدم قیام در مقابل [[ابوبکر]] است. | امام بردباری و صبر در مقابل مسئله رهبری را به عقل و خرد نزدیکتر میداند. البته سکوت در اینجا به معنای عدم قیام در مقابل [[ابوبکر]] است. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
{{جعبه نقل قول| عنوان = | نقلقول = امام علی(ع):{{-}}... به خدا سوگند! اگر ترس از ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان نبود و بیم آن نمیرفت که بار دیگر کفر و بتپرستی به سرزمین اسلام بازگردد و اسلام محو و نابود شود، با آنان به گونه دیگری رفتار میکردیم.»<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء التراث العربیه، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳۰۷.</ref>|تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = 14px|رنگ پسزمینه =#FFF9E7| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول| عنوان = | نقلقول = امام علی(ع):{{-}}... به خدا سوگند! اگر ترس از ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان نبود و بیم آن نمیرفت که بار دیگر کفر و بتپرستی به سرزمین اسلام بازگردد و اسلام محو و نابود شود، با آنان به گونه دیگری رفتار میکردیم.»<ref>ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، تصحیح محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء التراث العربیه، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳۰۷.</ref>|تاریخ بایگانی| منبع = | تراز = چپ| عرض = ۲۳۰px| اندازه خط = 14px|رنگ پسزمینه =#FFF9E7| گیومه نقلقول =| تراز منبع = چپ}} | ||
پس از رحلت رسول خدا و فتنه سقیفه مردمان قبایل مختلف از دین دلسرد شده و به دلایلی مأیوس و از دین برگشتند. امام علی(ع) در یکی از نامههای خود که به مردم مصر نوشته، به این نکته اشاره میکنند و میفرماید: | پس از رحلت رسول خدا و فتنه سقیفه مردمان قبایل مختلف از دین دلسرد شده و به دلایلی مأیوس و از دین برگشتند. امام علی(ع) در یکی از نامههای خود که به مردم مصر نوشته، به این نکته اشاره میکنند و میفرماید: | ||
: «... به خدا سوگند! هرگز فکر نمیکردم و به خاطرم خطور نمیکرد که عرب بعد از پیامبر(ص)، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند و خلافت را از من دور سازند! تنها چیزی که مرا ناراحت کرد، اجتماع مردم در اطراف فلانی بود که با او بیعت کنند. (وقتی که چنین وضعی پیش آمد) دست نگه داشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و میخواهند دین محمد(ص) را نابود کنند. (در اینجا بود) که ترسیدم، اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من، از محروم شدن از خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود، چرا که این بهره دوران چند روزه دنیا است که زائل و تمام میشود، همانطور که سراب تمام میشود یا ابرها از هم میپاشند، پس در این پیش آمدها به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید.»<ref> | : «... به خدا سوگند! هرگز فکر نمیکردم و به خاطرم خطور نمیکرد که عرب بعد از پیامبر(ص)، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند و خلافت را از من دور سازند! تنها چیزی که مرا ناراحت کرد، اجتماع مردم در اطراف فلانی بود که با او بیعت کنند. (وقتی که چنین وضعی پیش آمد) دست نگه داشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و میخواهند دین محمد(ص) را نابود کنند. (در اینجا بود) که ترسیدم، اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من، از محروم شدن از خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود، چرا که این بهره دوران چند روزه دنیا است که زائل و تمام میشود، همانطور که سراب تمام میشود یا ابرها از هم میپاشند، پس در این پیش آمدها به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پابرجا و محکم گردید.»<ref>شريف الرضي، محمد بن حسين، نهجالبلاغه، نامه ۶۲.</ref> | ||
===خطر پیامبران دروغین=== | ===خطر پیامبران دروغین=== | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
===حفظ خاندان رسول خدا(ص)=== | ===حفظ خاندان رسول خدا(ص)=== | ||
حفظ [[عترت پیامبر(ص)]]، که وارثان اصلی حضرت، حامیان دین، همتای [[قرآن]]، و مفسران شریعت بودند و [[اسلام]] ناب و اصیل را پس از [[رسول الله(ص)]]، به مردم نشان میدادند، نابودی آنان ضربهای جبرانناپذیر بود. امیرمؤمنان میفرماید: | حفظ [[عترت پیامبر(ص)]]، که وارثان اصلی حضرت، حامیان دین، همتای [[قرآن]]، و مفسران شریعت بودند و [[اسلام]] ناب و اصیل را پس از [[رسول الله(ص)]]، به مردم نشان میدادند، نابودی آنان ضربهای جبرانناپذیر بود. امیرمؤمنان میفرماید: | ||
: «... پس اندیشه کردم، دیدم در آن هنگام به غیر از اهل بیتِ خود یاوری ندارم، راضی نشدم که آنها کشته شوند.»<ref> | : «... پس اندیشه کردم، دیدم در آن هنگام به غیر از اهل بیتِ خود یاوری ندارم، راضی نشدم که آنها کشته شوند.»<ref>شريف الرضي، محمد بن حسين، نهجالبلاغه، خطبه ۲۶.</ref> | ||
این عوامل، دلایل سکوت [[حضرت علی(ع)]] در دوران خلفا شمرده شده اند. او تلخی حوادث و وقایع روزگار را به جان خرید و به نفع مصلحت دین دست به تقابل نزد. سکوت ایشان نه تنها بیعت و موافقت با خلافت [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]]، بلکه نشانه شناخت درست شرایط زمانی و در نظر گرفتن مصلحت اسلام بوده است. | این عوامل، دلایل سکوت [[حضرت علی(ع)]] در دوران خلفا شمرده شده اند. او تلخی حوادث و وقایع روزگار را به جان خرید و به نفع مصلحت دین دست به تقابل نزد. سکوت ایشان نه تنها بیعت و موافقت با خلافت [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]]، بلکه نشانه شناخت درست شرایط زمانی و در نظر گرفتن مصلحت اسلام بوده است. |