trustworthy
۷٬۳۴۶
ویرایش
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
* احیاء زبان عبری. | * احیاء زبان عبری. | ||
* دعوت و ترغیب یهودیان برای مهاجرت به فلسطین. | * دعوت و ترغیب یهودیان برای مهاجرت به فلسطین. | ||
* تملک و آبادنمودن سرزمینهای فلسطین. | * تملک و آبادنمودن سرزمینهای فلسطین. | ||
بودجه این حزب از طرف سرمایهداران یهودی به ویژه «بارون ادموند روچیلد» یهودی تأمین میشد که در نتیجة این کمکها موفق شدند چند قطعة کوچک از سرزمینهای فلسطین را به چنگ آورند و یهودیان را در آن مستقر نمایند، نهضت عشاق صهیون ابتدا خیلی قابل توجّه نبود و هدف سیاسی درستی نداشت، تا اینکه «تئودور هرتزل» که یک نویسندة یهودی اهل اتریش بود، وارد معرکه شد، وی تحت تأثیر حادثهای که برای یک یهودی رخ داده بود،[۲] قرار گرفت و شروع به فعالیّت در این زمینه کرد، وی در سال ۱۸۹۵ م، کتابی به نام «دولت یهود» تألیف و منتشر کرد، او در این کتاب چنین مینویسد: «راهحلّ گرفتاریهای یهود این است که افرادی که طاقت تحمّل ناراحتیهای ممالک متبوعة خود را ندارند در یک منطقة وسیعی که برای یک ملّت بزرگ کافی باشد اجتماع کنند». استقبال شدید یهود از کتاب هرتزل و نظریّههای او در مورد تشکیل دولت صهیونیستی، طرفدارن صهیونیست به ویژه هرتزل را بر آن داشت که اولین کنگره صهیونیستها را در شهر بال سوئیس تشکیل دهند،[۳] بدین طریق این کنگره با تجمع صاحبنظران و سرمایهداران یهودی تشکیل شد و کار خود را با موفقیت پایان برد و براساس اهداف کنگرة صهیونیسم به وجود آمد. هرتزل بر محلّ خاصی با صراحت تأکید نمیکرد به ویژه روی سرزمین فلسطین هم تصمیم جدّی نداشت، هر چند بعضی از کشورها چون اوگاندا، آرژانتین و… پیشنهاد میشد، وی در کتاب خویش پیشنهاد کرد: «دفتر نمایندگی تشکیل شود که برنامة مذاکرات و نقشههای سیاسی حزب را تنظیم نماید و یک شرکت یهودی به وجود آید که احتیاجات اقتصادی و مالی نهضت را تأمین کند». بنابراین درابتدای تشکیل صهیونیسم رهبران این حزب تأکید خاصی بر منطقهای ویژه نداشتند، بلکه بیشتر هدف آنها تشکیل دولت صهیونیستی و جمعآوری یهود زیر چتر آن بود، بر این اساس چون فکر تأسیس «حکومت یهود» صرفاً به عنوان ابزار و وسیلة کمکی و فرعی بود، از محل استقرار این مرکز (مرکز نفوذ) از لحاظ صهیونیستها دارای اهمیت چندانی نبود، چنانکه «لئوپینکر» در این زمینه مینویسد: «ما الزاماً اجباری نداریم که در همان جایی که روزگاری حکومت ما معدوم شد اقامت کنیم…، ما فقط به قطعه زمینی نیاز داریم که تملّک کنیم…، قدس الاقدس خویش را که از هنگامی که وطن دیرینةمان نابود شد حفظ و حراست کردهایم بدانجا خواهیم برد، منظورم اعتقاد به خدا و کتاب مقدس است، چون آنها بودند (نه اردن و اورشلیم) که وطن ما را به ارض مقدس تبدیل کردند».[۴] البتّه در جهت تأسیس حکومت صهیونیستی دو نظر حاکم بود که تا زمانی که هرتزل بنیانگذار اصلی صهیونیسم زنده بود، حساسیت خاصی به منطقهای معین به ویژه فلسطین نبود، بنابراین در قرن نوزدهم در ششمین کنگرة صهیونیستها «اوگاندا» به عنوان مرکز حکومت مطرح میشود که هرتزل در همین کنگره اعلام میدارد: «من تردید ندارم که کنگره در مقام نمایندة تودههای مردم یهود این پیشنهاد را با حقشناسی خواهد پذیرفت. پیشنهاد این است که مستعمرهای یهودینشین و خودمختار با دستگاه اداری یهود و حکومتی محلی که در رأس آن یک مأمور عالی رتبة یهودی قرار خواهد داشت در شرق آفریقا تأسیس شود. نیازی به گفتن نیست که این چیزها همه تحت نظارت فائقة انگلیس خواهد بود»،[۵] امّا نظریّة دومی نیز در این زمینه مطرح بود و طرفداران این نظریّه از همان ابتدا حساسیت و توجّه خاصی به سرزمین فلسطین داشتند و آنجا را همان سرزمین موعود میپنداشتند، بنابراین در جهت ردّ نظریّه اوّل «حاییم وایزمن» چنین مینویسد: «مناطقی که پیشنهاد شدهاند یا بسیار سردند یا فوقالعاده گرم، و توسعه و عمرانشان مستلزم صرف سالها کار و هزینة سرسامآور است»،[۶] (به عبارت دیگر این طرحها از لحاظ اقتصادی پیشنهادات مناسبی نبودند). شایان توجّه است که رهبری دستگاه صهیونیسم شامل گروههایی بود که نمایندة دولتهای مختلف امپریالیستی بودند، عدّهای طرفدار آلمان چون «آلفرد نوسیک»، گروهی طرفدار انگلیس چون «حاییم وایزمن» و گروهی نیز طرفدار دولتهای امپریالیستی دیگر بودند؛ بنابراین تشتت آراء منجر به نظریّهپردازیهای فراوانی در این زمینه شد که سرانجام کشمکش بین رهبران صهیونیست با پیروزی گروه هواخواه انگلستان به رهبری «وایزمن» پایان یافت. این جریان مطابق زمانی روی داد که در محافل انگلیس گروهی که مدّتها چشم بر فلسطین دوخته بودند موقعیت غالب یافت[۷] و به این طریق حکومت خود را در فلسطین پایهگذاری کردند. پاورقیها: | |||
[۱] - زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین، ترجمة هاشمی رفسنجانی، اکبر (بیجا: بینا، بیتا)، ص ۹۲–۹۱. | [۱] - زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین، ترجمة هاشمی رفسنجانی، اکبر (بیجا: بینا، بیتا)، ص ۹۲–۹۱. |