automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
صحوْ در عرفان چیست و چه معنایی میدهد؟ | صحوْ در عرفان چیست و چه معنایی میدهد؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}}'''صَحو''' به معنای هشیاری که مشربی است در سلوک صوفیان و به بقای بعد از فنا گفته میشود. درباره صحو گفتهاند مقامی فوق انتظار سالک است و سالک در مقام صحو، همه حجابهای صفات را کنار میزند و وجه ذات برای او کشف میشود. برخی گفتهاند از نظر مرتبه، صحو بالاتر از [[سُکر]] است، چون سُکر، مُشعر به غیبت و حیرت سالک است، و صحو نشاندهنده هشیاری و درک آگاهانه لذت وصال است. [[جنید بغدادی]] نمایندهٔ برجستهٔ مکتب صحو است. | {{پاسخ}}'''صَحو''' به معنای هشیاری که مشربی است در سلوک صوفیان و به بقای بعد از فنا گفته میشود. درباره صحو گفتهاند مقامی فوق انتظار سالک است و سالک در مقام صحو، همه حجابهای صفات را کنار میزند و وجه ذات برای او کشف میشود. برخی گفتهاند از نظر مرتبه، صحو بالاتر از [[سُکر]] است، چون سُکر، مُشعر به غیبت و حیرت سالک است، و صحو نشاندهنده هشیاری و درک آگاهانه لذت وصال است. [[جنید بغدادی]] نمایندهٔ برجستهٔ مکتب صحو است. | ||
== تعریف و ویژگیها == | == تعریف و ویژگیها == | ||
صحو به معنای به هوش آمدن یا بیدار شدن،<ref>ابن منظور، لسان العرب، دارالصادر، بیروت، ج۱۴، ص۴۵۲.</ref> یا به معنای هوشیاری است و در اصطلاح عرفان، صحو به مفهوم رجوع به احساسات و برگشت به عالم غیب است.<ref>قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السایرین، قم، نشر بیدار، ۱۳۷۲ ش، ص۵۴۹، باب صحو.</ref> عارف ممکن است از حالت فنا به حالت بقا بازگردد اما نه به این معنی که تنزل کند در حالت اول، بلکه به این معنی که بقاء باللَّه پیدا میکند. این حالت را که فوق حالت «محو» است «صحو» مینامند.<ref>مطهری، مرتضی، کلیات علوم اسلامی، صدرا، تهران، ۱۳۸۸، ص۲۶۶.</ref> | صحو به معنای به هوش آمدن یا بیدار شدن،<ref>ابن منظور، لسان العرب، دارالصادر، بیروت، ج۱۴، ص۴۵۲.</ref> یا به معنای هوشیاری است و در اصطلاح عرفان، صحو به مفهوم رجوع به احساسات و برگشت به عالم غیب است.<ref>قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السایرین، قم، نشر بیدار، ۱۳۷۲ ش، ص۵۴۹، باب صحو.</ref> عارف ممکن است از حالت فنا به حالت بقا بازگردد اما نه به این معنی که تنزل کند در حالت اول، بلکه به این معنی که بقاء باللَّه پیدا میکند. این حالت را که فوق حالت «محو» است «صحو» مینامند.<ref>مطهری، مرتضی، کلیات علوم اسلامی، صدرا، تهران، ۱۳۸۸، ص۲۶۶.</ref> | ||
صحو، عبارت از برگشت قدرت تمییز و تشخیص، برای سالک است؛ بدین بیان که وجود سالک، با غلبه انوار ذات، فانی و مستهلک میشود، حق تعالی در نشئه دوم، او را به مقام بقای بعد از فنا میرساند و هر وصفی که از او فانی شده باشد، به او بازگردانده میشود؛ یکی از آنها، صفات عقل اوست که عامل تمییز و تشخیص است و میتواند منازل ظاهر و باطن و مقام جمع و تفرقه را از هم باز شناسد و در عین حال که در منزل باطن است، چیزی بر خلاف ظواهر شرع نمیگوید.<ref>عزیز الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، بشر پیشین، ص۱۳۶.</ref> | صحو، عبارت از برگشت قدرت تمییز و تشخیص، برای سالک است؛ بدین بیان که وجود سالک، با غلبه انوار ذات، فانی و مستهلک میشود، حق تعالی در نشئه دوم، او را به مقام بقای بعد از فنا میرساند و هر وصفی که از او فانی شده باشد، به او بازگردانده میشود؛ یکی از آنها، صفات عقل اوست که عامل تمییز و تشخیص است و میتواند منازل ظاهر و باطن و مقام جمع و تفرقه را از هم باز شناسد و در عین حال که در منزل باطن است، چیزی بر خلاف ظواهر شرع نمیگوید.<ref>عزیز الدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، بشر پیشین، ص۱۳۶.</ref> | ||
در مورد مقام صحو گفتهاند صحو مقام صاعد و فوق انتظار سالک است؛ مقام صحو بینیاز از طلب است، زیرا طلب بعد از وصال و کمال تام به مفهوم فراق و انحطاط به سوی نقصان تلقی میشود. و همچنین مقام صحو منزّه از هر گونه ضیق و جرح است چون صحو مرتبه سِعه و گستردگی سالک است. و سالک در مقام صحو، در واقع همه حجابهای صفات را کنار میزند و وجه ذات برای او کشف میشود، و این همان چیزی است که اصطلاحاً، تجلی واحد القهّار از حجاب عزّت خوانده میشود.<ref>قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السایرین، قم، نشر بیدار، ۱۳۷۲ ش، باب صحو. | در مورد مقام صحو گفتهاند صحو مقام صاعد و فوق انتظار سالک است؛ مقام صحو بینیاز از طلب است، زیرا طلب بعد از وصال و کمال تام به مفهوم فراق و انحطاط به سوی نقصان تلقی میشود. و همچنین مقام صحو منزّه از هر گونه ضیق و جرح است چون صحو مرتبه سِعه و گستردگی سالک است. و سالک در مقام صحو، در واقع همه حجابهای صفات را کنار میزند و وجه ذات برای او کشف میشود، و این همان چیزی است که اصطلاحاً، تجلی واحد القهّار از حجاب عزّت خوانده میشود.<ref>قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السایرین، قم، نشر بیدار، ۱۳۷۲ ش، باب صحو. ص۵۵۱.</ref> | ||
یکی از مسایل دیگر درباره مرتبه و مقام (صحو) در عرفان آن است که عرفا مدعی هستند، سالک در مقام صحو بعد از محو، خلق را در شرایطی که قائم به حقاند، شهود میکند؛ یعنی حق را در جمیع موجودات و مخلوقات مشاهده میکند.<ref>سجادی، جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات عرفانی، نشر پیشین، ص۵۳۲.</ref> | یکی از مسایل دیگر درباره مرتبه و مقام (صحو) در عرفان آن است که عرفا مدعی هستند، سالک در مقام صحو بعد از محو، خلق را در شرایطی که قائم به حقاند، شهود میکند؛ یعنی حق را در جمیع موجودات و مخلوقات مشاهده میکند.<ref>سجادی، جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات عرفانی، نشر پیشین، ص۵۳۲.</ref> | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
صحو رجوع به احساس یا به خود است، بعد از غیبت.<ref>سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، دانشگاه تهران، ۱۳۸۵، ج۲، ص۱۰۹۸.</ref> به این معنا که سالک در پایان سفر دوم که به فنای در ذات میرسد، غیر از وجود حق در عالم، وجودی نمیبیند؛ به عبارت دیگر توجه او تنها به وحدت است. اما در سفر سوم و چهارم که به تدریج برای او حالت صحو بعد محو دست میدهد، از این توجه خالص به حق خارج شده، و در عین اینکه خدا را میبیند، مخلوقات را هم به عنوان آینههای اسماء و صفات حق مشاهده میکند. از حالت فنا به دلیل آنکه تنها توجه سالک به خداست، (یا از خود بیخود و از دیگران غافل است) با عنوان محو، و از حالت بقا (که بعد از فنا حاصل میشود) به دلیل آنکه توجه سالک هم به خدا و هم به خلق است با عنوان صحو یاد میکنند. | صحو رجوع به احساس یا به خود است، بعد از غیبت.<ref>سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، دانشگاه تهران، ۱۳۸۵، ج۲، ص۱۰۹۸.</ref> به این معنا که سالک در پایان سفر دوم که به فنای در ذات میرسد، غیر از وجود حق در عالم، وجودی نمیبیند؛ به عبارت دیگر توجه او تنها به وحدت است. اما در سفر سوم و چهارم که به تدریج برای او حالت صحو بعد محو دست میدهد، از این توجه خالص به حق خارج شده، و در عین اینکه خدا را میبیند، مخلوقات را هم به عنوان آینههای اسماء و صفات حق مشاهده میکند. از حالت فنا به دلیل آنکه تنها توجه سالک به خداست، (یا از خود بیخود و از دیگران غافل است) با عنوان محو، و از حالت بقا (که بعد از فنا حاصل میشود) به دلیل آنکه توجه سالک هم به خدا و هم به خلق است با عنوان صحو یاد میکنند. | ||
صحو بعد محو یا مقام جمع الجمع، شهود خلق است، قائم به | صحو بعد محو یا مقام جمع الجمع، شهود خلق است، قائم به حق؛ یعنی اینکه سالک مخلوقات را مشاهده میکند، اما برای هیچیک ارزش مستقلی نمیبیند؛ بلکه استقلال را تنها مخصوص به خدا دانسته و مخلوقات را وابسته و موجود به وجود او میداند. هم چنین عرفا از این مرتبه تحت عناوینی چون فرق بعد الجمع، فرق ثانی، کثرت در وحدت و وحدت در کثرت، نیز نام میبرند.<ref>التهانوی، محمد علی، کشاف اصطلاحات، مکتبه لبنان ناشرون، ۱۹۹۶م، ج۲، ص۱۰۶۸.</ref> | ||
== سکر و صحو == | == سکر و صحو == | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
سکر به معنای مستی، و صحو به معنای هشیاری در سلوک صوفیان و رابطه عاشقان با پروردگار، به دونظرگاه متفاوت و دو شیوه ارشاد و تربیت اطلاق شده است. [[بایزید بسطامی]] نماینده مشرب سکر و جنید بغدادی از برجستگان مکتب صحو است.<ref>استعلامی، محمد، «سکر و صحو» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۰۵۸، ۱۰۵۹، ۱۰۶۰.</ref> | سکر به معنای مستی، و صحو به معنای هشیاری در سلوک صوفیان و رابطه عاشقان با پروردگار، به دونظرگاه متفاوت و دو شیوه ارشاد و تربیت اطلاق شده است. [[بایزید بسطامی]] نماینده مشرب سکر و جنید بغدادی از برجستگان مکتب صحو است.<ref>استعلامی، محمد، «سکر و صحو» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۰۵۸، ۱۰۵۹، ۱۰۶۰.</ref> | ||
بر سر موضوع تقدم سکر و صحو، میان صوفیان اختلاف است. [[شیخ صفیالدین اردبیلی]] از پیروان جنید بغدادی و قائل به تقدم صحو بر سکر بود. با آنکه شیخ اهل صحو بود، با سکر در قالب وجد و سماع نیز بیگانه نبود.<ref>حاجی صادقیان نجف آبادی، علیرضا، ابویی مهریزی، محمدرضا، «جایگاه صحو و سکر در طریقت صفوی»، سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، فروردین ۱۴۰۱، شماره ۷۱، از ۸۷تا ۱۰۱.</ref> [[قشیری]] معتقد است اگر جان و دل سالک پیوندی با حق یافته باشد، سکر و صحو او هر دو در راه حق است و در رساله خود بیتی | بر سر موضوع تقدم سکر و صحو، میان صوفیان اختلاف است. [[شیخ صفیالدین اردبیلی]] از پیروان جنید بغدادی و قائل به تقدم صحو بر سکر بود. با آنکه شیخ اهل صحو بود، با سکر در قالب وجد و سماع نیز بیگانه نبود.<ref>حاجی صادقیان نجف آبادی، علیرضا، ابویی مهریزی، محمدرضا، «جایگاه صحو و سکر در طریقت صفوی»، سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، فروردین ۱۴۰۱، شماره ۷۱، از ۸۷تا ۱۰۱.</ref> [[قشیری]] معتقد است اگر جان و دل سالک پیوندی با حق یافته باشد، سکر و صحو او هر دو در راه حق است و در رساله خود بیتی میآورد در تأیید این حرف چون بامداد ستاره ساغر برآید، مست و هشیار برابرند.<ref>استعلامی، محمد، «سکر و صحو» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۰۵۸، ۱۰۵۹، ۱۰۶۰.</ref> [[هجویری]] در کشف المحجوب، سکر را غلبه محبت حق تعالی و صحو را حصول مراد معنا کرده است. [[خواجه عبدالله انصاری]] مانند هجویری، صحو را برای رهروان حق بالاتر از سکر میبیند زیرا که صحو مقامی فراتر از انتظار سالک است. و نیز اینکه در مثنوی مولانا ترجیح سکر بر صحو شواهد زیادی دارد.<ref>استعلامی، محمد، «سکر و صحو» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۰۵۸، ۱۰۵۹، ۱۰۶۰.</ref> | ||
برخی گفتهاند از نظر مرتبه، صحو بالاتر از سُکر است، چون سُکر، مُشعر به غیبت و حیرت سالک است، و صحو نشاندهنده هشیاری و درک آگاهانه لذت وصال است؛ هم چنین صحو، مقام شهود تام است و سالک وحدت و کثرت را با هم مییابد و مشاهده میکند؛ به نحوی که کثرت، مستهلک و فانی در وحدت باشد؛ به همین جهت صحو را فوق سُکر خواندهاند.<ref>قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السایرین، قم، نشر بیدار، ۱۳۷۲ ش، ص۵۴۹، باب صحو.</ref> | برخی گفتهاند از نظر مرتبه، صحو بالاتر از سُکر است، چون سُکر، مُشعر به غیبت و حیرت سالک است، و صحو نشاندهنده هشیاری و درک آگاهانه لذت وصال است؛ هم چنین صحو، مقام شهود تام است و سالک وحدت و کثرت را با هم مییابد و مشاهده میکند؛ به نحوی که کثرت، مستهلک و فانی در وحدت باشد؛ به همین جهت صحو را فوق سُکر خواندهاند.<ref>قاسانی، عبدالرزاق، شرح منازل السایرین، قم، نشر بیدار، ۱۳۷۲ ش، ص۵۴۹، باب صحو.</ref> | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه =شد | ||
| تیترها = | | تیترها =شد | ||
| ویرایش = | | ویرایش =شد | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی =شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر =شد | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت =ج | ||
| کیفیت = | | کیفیت =ب | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |