پرش به محتوا

خطبه امام حسین(ع) در منا: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۸: خط ۳۸:
| تیتر = خطبه امام حسین(ع) در منا
| تیتر = خطبه امام حسین(ع) در منا
| عنوان ستون راست = متن
| عنوان ستون راست = متن
| عنوان ستون چپ = ترجمه|لَمّا کانَ قَبلَ مَوتِ مُعاوِیَةَ بِسَنَةٍ، حَجَّ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام وعَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ وعَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ مَعَهُ. فَجَمَعَ الحُسَینُ علیه السلام بَنی هاشِمٍ، رِجالَهُم ونِساءَهُم ومَوالِیَهُم وشیعَتَهُم مَن حَجَّ مِنهُم، ومِنَ الأَنصارِ مِمَّن یَعرِفُهُ الحُسَینُ علیه السلام وأهلُ بَیتِهِ. ثُمَّ أرسَلَ رُسُلاً: لا تَدَعوا أحَدا مِمَّن حَجَّ العامَ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله المَعروفینَ بِالصَّلاحِ وَالنُّسُکِ إلَا اجمَعوهُم لی. فَاجتَمَعَ إلَیهِ بِمِنیً أکثَرُ مِن سَبعِمِئَةِ رَجُلٍ وهُم فی سُرادِقِهِ، عامَّتُهُم مِنَ التّابِعینَ، ونَحوٌ مِن مِئَتَی رَجُلٍ مِن أصحابِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله، وغَیرِهِم. فَقامَ فیهِمُ الحُسَینُ علیه السلام خَطیبا، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ، ثُمَّ قالَ|یک سال پیش از مرگ معاویه، حسین بن علی(ع) حج گزارد و عبداللّه بن عبّاس و عبداللّه بن جعفر نیز با او بودند. حسین(ع) حاجیان بنی‌هاشم را از مرد و زن و وابستگان و پیروانشان و نیز هر کس از انصار را که خود یا خانواده‌اش می‌شناخت، جمع کرد و سپس پیک‌هایی فرستاد با این پیام که: «هیچ‌یک از اصحاب پیامبر(ص) را که امسال به حج آمده‌اند و به صلاح و عبادت معروف‌اند، از قلم نیندازید، مگر آن که برایم گردشان بیاورید». بیش از هفتصدنفر در خیمه‌های حسین(ع) در سرزمین منا گرد آمدند. بیشتر این افراد، از تابعیان و حدود دویست نفر نیز از اصحاب پیامبر(ص) و غیر آنان بودند. حسین(ع) میان آنان به سخن ایستاد و پس از حمد و ثنای خداوند، گفت:|أمّا بَعدُ، فَإِنَّ هذَا الطّاغِیَةَ قَد فَعَلَ بِنا وبِشیعَتِنا ما قَد رَأَیتُم وعَلِمتُم وشَهِدتُم، وإنّی اُریدُ أن أسأَلَکُم عَن شَیءٍ، فَإِن صَدَقتُ فَصَدِّقونی وإن کَذَبتُ فَکَذِّبونی: أسأَلُکُم بِحَقِّ اللّهِ عَلَیکُم وحَقِّ رَسولِ اللّهِ وحَقِّ قَرابَتی مِن نَبِیِّکُم، لَمّا سَیَّرتُم مَقامی هذا، ووَصَفتُم مَقالَتی، ودَعَوتُم أجمَعینَ فی أنصارِکُم مِن قَبائِلِکُم مَن أمِنتُم مِنَ النّاسِ ووَثِقتُم بِهِ، فَادعوهُم إلی ما تَعلَمونَ مِن حَقِّنا؛ فَإِنّی أتَخَوَّفُ أن یَدرُسَ هذَا الأَمرُ ویَذهَبَ الحَقُّ ویُغلَبَ، «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَـفِرُونَ». وما تَرَکَ شَیئا مِمّا أنزَلَ اللّهُ فیهِم مِنَ القُرآنِ إلّا تَلاهُ وفَسَّرَهُ، ولا شَیئا مِمّا قالَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی أبیهِ وأخیهِ واُمِّهِ وفی نَفسِهِ وأهلِ بَیتِهِ إلّا رَواهُ. وکُلُّ ذلِکَ یَقولُ الصَّحابَةُ: اللّهُمَّ نَعَم، قَد سَمِعنا وشَهِدنا. ویَقولُ التّابِعِیُّ: اللّهُمَّ قَد حَدَّثَنی بِهِ مَن اُصَدِّقُهُ وأَأتَمِنُهُ مِنَ الصَّحابَةِ. فَقالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ إلّا حَدَّثتُم بِهِ مَن تَثِقونَ بِهِ وبِدینِهِ. فَکانَ فیما ناشَدَهُمُ الحُسَینُ علیه السلام وذَکَّرَهُم أن قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ عَلِیَّ بنَ أبی‌طالِبٍ کانَ أخا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حینَ آخی بَینَ أصحابِهِ، فَآخی بَینَهُ وبَینَ نَفسِهِ وقالَ: «أنتَ أخی وأنَا أخوکَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ»؟ قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.|اما بعد، این طاغوت [معاویه]، با ما و پیروانمان، آن کرده که دیده‌اید و می‌دانید و پیش روی شماست. من می‌خواهم پرسشی از شما بکنم. اگر راست گفتم، تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم، تکذیبم کنید. به حق خدا بر شما و حق پیامبر خدا(ص) و حقّ نزدیکی‌ام به پیامبرتان، چون از این‌جا رفتید و گفته‌ام را نقل کردید و هر آن کس از یاوران قبیله‌تان را که از او ایمن بودید و به وی اعتماد داشتید، فرا خواندید، آنان را به آنچه از حق ما می‌دانید، فرا بخوانید؛ چرا که من بیم دارم که این موضوع (امامت)، از یاد برود و حق مغلوب شود و از میان برود: «هرچند خداوند تمام‌کننده نور خویش است، اگرچه کافران را ناخوش آید. و حسین(ع) چیزی از قرآن را که در حق ایشان نازل شده بود فرو ننهاد، جز آنکه آن را خواند و تفسیر کرد و هیچ حدیثی از آنچه پیامبر(ص) در باره پدر، برادر، مادر، خودش و خاندانش فرموده بود را نادیده نگرفت، جز آنکه روایتش کرد و در باره همه اینها، صحابه می‌گفتند: آری، آری، [این را از پیامبر(ص)] شنیدیم و دیدیم» و تابعی می‌گفت: آری، آری، آن را فردی از صحابه برای من نقل کرده که او را راستگو و امین می‌دانم. حسین(ع) فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم که این را جز به کسی که به خودش و دینش اطمینان دارید نگویید. و از جمله آنچه حسین(ع) آنها را به آن سوگند داد و به یادشان آورد این بود که گفت: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا می‌دانید که وقتی [پیامبر(ص)]بین یارانش پیمان برادری بست، علی بن ابی‌طالب، برادر پیامبر خدا(ص) بود؛ پس بین او و خودش پیمان برادری بست و فرمود: در دنیا و آخرت، تو برادرِ منی و من برادر تو ام. گفتند: به‌خدا، آری.|قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، هَل تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله اشتَری مَوضِعَ مَسجِدِهِ ومَنازِلِهِ فَابتَناهُ، ثُمَّ ابتَنی فیهِ عَشَرَةَ مَنازِلَ، تِسعَةً لَهُ وجَعَلَ عاشِرَها فی وَسَطِها لِأَبی، ثُمَّ سَدَّ کُلَّ بابٍ شارِعٍ إلَی المَسجِدِ غَیرَ بابِهِ، فَتَکَلَّمَ فی ذلِکَ مَن تَکَلَّمَ، فَقالَ صلی الله علیه و آله: «ما أنَا سَدَدتُ أبوابَکُم وفَتَحتُ بابَهُ، ولکِنَّ اللّهَ أمَرَنی بِسَدِّ أبوابِکُم وفَتحِ بابِهِ»، ثُمَّ نَهَی النّاسَ أن یَناموا فِی المَسجِدِ غَیرَهُ، وکانَ یُجنِبُ فِی المَسجِدِ ومَنزِلُهُ فی مَنزِلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، فَوُلِدَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ولَهُ فیهِ أولادٌ؟ قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أفَتَعلَمونَ أنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ حَرَصَ عَلی کَوَّةٍ قَدرَ عَینِهِ یَدَعُها مِن مَنزِلِهِ إلَی المَسجِدِ، فَأَبی عَلَیهِ، ثُمَّ خَطَبَ صلی الله علیه و آله فَقالَ: إنَّ اللّهَ أمَرَ موسی أن یَبنِیَ مَسجِدا طاهِرا لا یَسکُنُهُ غَیرُهُ وغَیرُ هارونَ وَابنَیهِ، وإنَّ اللّهَ أمَرَنی أن أبنِیَ مَسجِدا طاهِرا لا یَسکُنُهُ غَیری وغَیرُ أخی وَابنَیهِ. قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.|فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که پیامبر(ص) زمین محل مسجد و منزلش را خرید و مسجد را ساخت و سپس در آنجا ده خانه ساخت که نُه تای آن از آنِ او بود و دهمی را در وسط آنها برای پدرم معین کرد و سپس همه راه‌های ورود [از خانه‌ها] به مسجد را بست، جز راه ورودی پدرم را، و در این باره پاره‌ای سخن گفتند و پیامبر(ص) فرمود: من درهای شما را نبستم و در خانه او را باز نگذاشتم، خداوند به من فرمان داد که درهای شما را ببندم و در خانه او را باز بگذارم و آنگاه همه مردم را، به‌جز او، از خوابیدن در مسجد نهی کرد و او حتی در مسجد جُنُب می‌شد و خانه او در خانه پیامبر(ص) بود و برای پیامبر خدا(ص) و او در همان خانه فرزندانی زاده شدند. گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که عمر بن خطاب اصرار کرد تا روزنه‌ای به مقدار یک چشم از منزلش به مسجد برایش باز بگذارد؛ ولی پیامبر(ص) قبول نکرد و آنگاه، سخنرانی کرد و فرمود: خداوند به موسی(ع) فرمان داد مسجدی پاک بسازد که جز خودش و هارون(ع) و دو پسر هارون، کس دیگری در آن ساکن نشود. اکنون خداوند به من نیز فرمان داد تا مسجدی پاک بسازم و جز خودم و برادرم و دو فرزندش، کسی در آن ساکن نشود. گفتند: به خدا، آری.|قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَصَبَهُ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ، فَنادی لَهُ بِالوِلایَةِ وقالَ: «لِیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لَهُ فی غَزوَةِ تَبوکَ: «أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی وأنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ بَعدی». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله حینَ دَعَا النَّصاری مِن أهلِ نَجرانَ إلَی المُباهَلَةِ، لَم یَأتِ إلّا بِهِ وبِصاحِبَتِهِ وَابنَیهِ. قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ أتَعلَمونَ أنَّهُ دَفَعَ إلَیهِ اللِّواءَ یَومَ خَیبَرَ، ثُمَّ قالَ: «لَأَدفَعُهُ إلی رَجُلٍ یُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ویُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ، کَرّارٍ غَیرِ فَرّارٍ، یَفتَحُهَا اللّهُ عَلی یَدَیهِ». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعَثَهُ بِبَراءَةَ، وقالَ: «لا یُبَلِّغُ عَنّی إلّا أنَا أو رَجُلٌ مِنّی». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم تَنزِل بِهِ شِدَّةٌ قَطُّ إلّا قَدَّمَهُ لَها ثِقَةً بِهِ، وأنَّهُ لَم یَدعُهُ بِاسمِهِ قَطُّ إلّا أن یَقولَ: «یا أخی»، وَ «ادعوا لی أخی». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَضی بَینَهُ وبَینَ جَعفَرٍ وزَیدٍ، فَقالَ لَهُ: «یا عَلِیُّ ! أنتَ مِنّی وأنَا مِنکَ، وأنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ بَعدی». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.|فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که پیامبر(ص) در روز غدیر خم او را منصوب کرد و ولایت را برای او تثبیت کرد و فرمود: «حاضران به غایبان برسانند». گفتند: به خدا، آری. فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که پیامبر(ص) در جنگ تبوک به او فرمود: «تو نسبت به من چون هارون نسبت به موسایی و تو پس از من ولی هر مؤمنی هستی». گفتند: به خدا، آری. فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که پیامبر(ص)، هنگامی که مسیحیان نجران را به مباهله خواند، جز علی(ع) و زنش و دو فرزندش را نیاورد. گفتند: به خدا، آری. فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که در روز خیبر پیامبر(ص) پرچم را به او داد و فرمود: «پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و پیامبرش او را دوست می‌دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد؛ کسی که حمله‌کننده‌ای نترس است و خداوند به دست او قلعه خیبر را فتح می‌کند». گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص) سوره برائت را به‌وسیله او فرستاد و فرمود: «از سوی من جز خودم یا مردی از من ابلاغ نمی‌کند». گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که هیچ سختی‌ای به پیامبر(ص) روی نمی‌آورد جز آنکه از سرِ اعتماد به علی(ع) او را برای حل آن پیش می‌فرستاد و پیامبر(ص) هیچگاه او را به نام صدا نمی‌زد، بلکه می‌فرمود: «ای برادرم!» یا «برادرم را برایم صدا کنید». گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص) بین علی(ع)، جعفر و زید داوری کرد و به او فرمود: «ای علی! تو از منی و من از تو هستم و تو پس از من ولی هر مرد و زن مؤمن هستی». گفتند: به خدا، آری.|قالَ: أتَعلَمونَ أنَّهُ کانَت لَهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کُلَّ یَومٍ خَلوَةٌ وکُلَّ لَیلَةٍ دَخلَةٌ؛ إذا سَأَلَهُ أعطاهُ وإذا سَکَتَ أبدَأَهُ. قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَضَّلَهُ عَلی جَعفَرٍ وحَمزَةَ حینَ قالَ لِفاطِمَةَ علیهاالسلام: «زَوَّجتُکِ خَیرَ أهلِ بَیتی، أقدَمَهُم سِلما وأعظَمَهُم حِلما وأکثَرَهُم عِلما». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ: «أنَا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ وأخی عَلِیٌّ سَیِّدُ العَرَبِ وفاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّةِ وَابنایَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمَرَهُ بِغُسلِهِ وأخبَرَهُ أنَّ جَبرَئیلَ یُعینُهُ عَلَیهِ. قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.|فرمود: آیا می‌دانید که علی(ع) [برای دریافت علوم پیامبر(ص)]، هر روز با پیامبر(ص) خلوت می‌کرد و هر شب به خانه‌اش می‌رفت و هرگاه می‌پرسید پیامبر(ص) پاسخ می‌داد و هرگاه سکوت می‌کرد، پیامبر(ص) [خود سخنش را] آغاز می‌کرد. گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص)، هنگامی که به فاطمه(س) فرمود: «شوهر تو بهترینِ کسان من، پیش‌ترینشان در اسلام‌آوردن، بزرگ‌ترینشان در بردباری و دانشمندترین آنان است» او را بر جعفر و حمزه برتری بخشید. گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص) فرمود: «من سرور فرزندان آدم(ع) هستم و برادرم علی(ع) سرور عرب و فاطمه بانوی زنان بهشت و دو پسرم حسن و حسین سرور جوانان بهشت‌اند». گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص) به علی(ع) فرمان داد تا غسلش دهد و به او خبر داد که در این کار جبرئیل(ع) او را یاری خواهد کرد. گفتند: به خدا، آری.|قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ فی آخِرِ خُطبَةٍ خَطَبَها: «أیُّهَا النّاسُ! إنّی تَرَکتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللّهِ وأهلَ بَیتی، فَتَمَسَّکوا بِهِما لَن تَضِلّوا». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. فَلَم یَدَع شَیئا أنزَلَهُ اللّهُ فی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام خاصَّةً وفی أهلِ بَیتِهِ مِنَ القُرآنِ ولا عَلی لِسانِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله إلّا ناشَدَهُم فیهِ، فَیَقولُ الصَّحابَةُ: اللّهُمَّ نَعَم، قَد سَمِعنا، ویَقولُ التّابِعِیُّ: اللّهُمَّ قَد حَدَّثَنیهِ مَن أثِقُ بِهِ، فُلانٌ وفُلانٌ. ثُمَّ ناشَدَهُم أنَّهُم قَد سَمِعوهُ صلی الله علیه و آله یَقولُ: «مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی ویُبغِضُ عَلِیّا فَقَد کَذَبَ، لَیسَ یُحِبُّنی وهُوَ یُبغِضُ عَلِیّا». فَقالَ لَهُ قائِلٌ: یا رَسولَ اللّهِ! وکَیفَ ذلِکَ. قالَ: «لِأَنَّهُ مِنّی وأنَا مِنهُ، مَن أحَبَّهُ فَقَد أحَبَّنی ومَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّهَ ومَن أبغَضَهُ فَقَد أبغَضَنی ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّهَ». فَقالوا: اللّهُمَّ نَعَم، قَد سَمِعنا. وتَفَرَّقوا عَلی ذلِکَ.<ref>سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص۱۶۸-۱۷۱.</ref>|فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص) در آخرین سخنرانی خود فرمود: «ای مردم! من در میان شما، دو چیز گرانسنگ باقی گذاشتم؛ کتاب خدا و اهل‌بیتم. به آن دو چنگ بزنید تا هرگز گمراه نشوید». گفتند: به خدا، آری. [امام حسین(ع)] چیزی را از آنچه خداوند درباره علی بن ابی‌طالب(ع) یا اهل‌بیتش در قرآن فرو فرستاده بود، یا بر زبان پیامبرش جاری شده بود، ناگفته نگذاشت و حاضران را بر آن مطالب سوگند داد. پس اصحاب می‌گفتند: آری، ما شنیده‌ایم» و تابعیان می‌گفتند: «آری، [آن را] کسانی که به آنان اعتماد داشته‌ایم، چون فلانی و فلانی، به ما خبر داده‌اند. آنگاه، سوگندشان داد که [بگویند] آیا آنان این مطلب را شنیده‌اند که پیامبر(ص) فرمود: «کسی که فکر کند مرا دوست می‌دارد، اگر علی را دشمن بدارد، دروغ می‌گوید [هیچ‌کس] در حالی که علی را دشمن می‌دارد مرا دوست ندارد». کسی گفت: ای پیامبر خدا! چه طور چنین است. پیامبر(ص) فرمود: «چون او از من است و من از اویم. آنکه او را دوست بدارد مرا دوست داشته است و آنکه مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است و آنکه او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است و آنکه مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است». گفتند: آری، شنیده‌ایم و آنگاه پراکنده شدند.
| عنوان ستون چپ = ترجمه|لَمّا کانَ قَبلَ مَوتِ مُعاوِیَةَ بِسَنَةٍ، حَجَّ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام وعَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ وعَبدُ اللّهِ بنُ جَعفَرٍ مَعَهُ. فَجَمَعَ الحُسَینُ علیه السلام بَنی هاشِمٍ، رِجالَهُم ونِساءَهُم ومَوالِیَهُم وشیعَتَهُم مَن حَجَّ مِنهُم، ومِنَ الأَنصارِ مِمَّن یَعرِفُهُ الحُسَینُ علیه السلام وأهلُ بَیتِهِ. ثُمَّ أرسَلَ رُسُلاً: لا تَدَعوا أحَدا مِمَّن حَجَّ العامَ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله المَعروفینَ بِالصَّلاحِ وَالنُّسُکِ إلَا اجمَعوهُم لی. فَاجتَمَعَ إلَیهِ بِمِنیً أکثَرُ مِن سَبعِمِئَةِ رَجُلٍ وهُم فی سُرادِقِهِ، عامَّتُهُم مِنَ التّابِعینَ، ونَحوٌ مِن مِئَتَی رَجُلٍ مِن أصحابِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله، وغَیرِهِم. فَقامَ فیهِمُ الحُسَینُ علیه السلام خَطیبا، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ، ثُمَّ قالَ|یک سال پیش از مرگ معاویه، حسین بن علی(ع) حج گزارد و عبداللّه بن عبّاس و عبداللّه بن جعفر نیز با او بودند. حسین(ع) حاجیان بنی‌هاشم را از مرد و زن و وابستگان و پیروانشان و نیز هر کس از انصار را که خود یا خانواده‌اش می‌شناخت، جمع کرد و سپس پیک‌هایی فرستاد با این پیام که: «هیچ‌یک از اصحاب پیامبر(ص) را که امسال به حج آمده‌اند و به صلاح و عبادت معروف‌اند، از قلم نیندازید، مگر آن که برایم گردشان بیاورید». بیش از هفتصدنفر در خیمه‌های حسین(ع) در سرزمین منا گرد آمدند. بیشتر این افراد، از تابعیان و حدود دویست نفر نیز از اصحاب پیامبر(ص) و غیر آنان بودند. حسین(ع) میان آنان به سخن ایستاد و پس از حمد و ثنای خداوند، گفت:|أمّا بَعدُ، فَإِنَّ هذَا الطّاغِیَةَ قَد فَعَلَ بِنا وبِشیعَتِنا ما قَد رَأَیتُم وعَلِمتُم وشَهِدتُم، وإنّی اُریدُ أن أسأَلَکُم عَن شَیءٍ، فَإِن صَدَقتُ فَصَدِّقونی وإن کَذَبتُ فَکَذِّبونی: أسأَلُکُم بِحَقِّ اللّهِ عَلَیکُم وحَقِّ رَسولِ اللّهِ وحَقِّ قَرابَتی مِن نَبِیِّکُم، لَمّا سَیَّرتُم مَقامی هذا، ووَصَفتُم مَقالَتی، ودَعَوتُم أجمَعینَ فی أنصارِکُم مِن قَبائِلِکُم مَن أمِنتُم مِنَ النّاسِ ووَثِقتُم بِهِ، فَادعوهُم إلی ما تَعلَمونَ مِن حَقِّنا؛ فَإِنّی أتَخَوَّفُ أن یَدرُسَ هذَا الأَمرُ ویَذهَبَ الحَقُّ ویُغلَبَ، «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَـفِرُونَ». وما تَرَکَ شَیئا مِمّا أنزَلَ اللّهُ فیهِم مِنَ القُرآنِ إلّا تَلاهُ وفَسَّرَهُ، ولا شَیئا مِمّا قالَهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی أبیهِ وأخیهِ واُمِّهِ وفی نَفسِهِ وأهلِ بَیتِهِ إلّا رَواهُ. وکُلُّ ذلِکَ یَقولُ الصَّحابَةُ: اللّهُمَّ نَعَم، قَد سَمِعنا وشَهِدنا. ویَقولُ التّابِعِیُّ: اللّهُمَّ قَد حَدَّثَنی بِهِ مَن اُصَدِّقُهُ وأَأتَمِنُهُ مِنَ الصَّحابَةِ. فَقالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ إلّا حَدَّثتُم بِهِ مَن تَثِقونَ بِهِ وبِدینِهِ. فَکانَ فیما ناشَدَهُمُ الحُسَینُ علیه السلام وذَکَّرَهُم أن قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ عَلِیَّ بنَ أبی‌طالِبٍ کانَ أخا رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله حینَ آخی بَینَ أصحابِهِ، فَآخی بَینَهُ وبَینَ نَفسِهِ وقالَ: «أنتَ أخی وأنَا أخوکَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ»؟ قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.|اما بعد، این طاغوت [معاویه]، با ما و پیروانمان، آن کرده که دیده‌اید و می‌دانید و پیش روی شماست. من می‌خواهم پرسشی از شما بکنم. اگر راست گفتم، تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم، تکذیبم کنید. به حق خدا بر شما و حق پیامبر خدا(ص) و حقّ نزدیکی‌ام به پیامبرتان، چون از این‌جا رفتید و گفته‌ام را نقل کردید و هر آن کس از یاوران قبیله‌تان را که از او ایمن بودید و به وی اعتماد داشتید، فرا خواندید، آنان را به آنچه از حق ما می‌دانید، فرا بخوانید؛ چرا که من بیم دارم که این موضوع (امامت)، از یاد برود و حق مغلوب شود و از میان برود: «هرچند خداوند تمام‌کننده نور خویش است، اگرچه کافران را ناخوش آید. و حسین(ع) چیزی از قرآن را که در حق ایشان نازل شده بود فرو ننهاد، جز آنکه آن را خواند و تفسیر کرد و هیچ حدیثی از آنچه پیامبر(ص) در باره پدر، برادر، مادر، خودش و خاندانش فرموده بود را نادیده نگرفت، جز آنکه روایتش کرد و در باره همه اینها، صحابه می‌گفتند: آری، آری، [این را از پیامبر(ص)] شنیدیم و دیدیم» و تابعی می‌گفت: آری، آری، آن را فردی از صحابه برای من نقل کرده که او را راستگو و امین می‌دانم. حسین(ع) فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم که این را جز به کسی که به خودش و دینش اطمینان دارید نگویید. و از جمله آنچه حسین(ع) آنها را به آن سوگند داد و به یادشان آورد این بود که گفت: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا می‌دانید که وقتی [پیامبر(ص)]بین یارانش پیمان برادری بست، علی بن ابی‌طالب، برادر پیامبر خدا(ص) بود؛ پس بین او و خودش پیمان برادری بست و فرمود: در دنیا و آخرت، تو برادرِ منی و من برادر تو ام. گفتند: به‌خدا، آری.|قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، هَل تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله اشتَری مَوضِعَ مَسجِدِهِ ومَنازِلِهِ فَابتَناهُ، ثُمَّ ابتَنی فیهِ عَشَرَةَ مَنازِلَ، تِسعَةً لَهُ وجَعَلَ عاشِرَها فی وَسَطِها لِأَبی، ثُمَّ سَدَّ کُلَّ بابٍ شارِعٍ إلَی المَسجِدِ غَیرَ بابِهِ، فَتَکَلَّمَ فی ذلِکَ مَن تَکَلَّمَ، فَقالَ صلی الله علیه و آله: «ما أنَا سَدَدتُ أبوابَکُم وفَتَحتُ بابَهُ، ولکِنَّ اللّهَ أمَرَنی بِسَدِّ أبوابِکُم وفَتحِ بابِهِ»، ثُمَّ نَهَی النّاسَ أن یَناموا فِی المَسجِدِ غَیرَهُ، وکانَ یُجنِبُ فِی المَسجِدِ ومَنزِلُهُ فی مَنزِلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله، فَوُلِدَ لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ولَهُ فیهِ أولادٌ؟ قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أفَتَعلَمونَ أنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ حَرَصَ عَلی کَوَّةٍ قَدرَ عَینِهِ یَدَعُها مِن مَنزِلِهِ إلَی المَسجِدِ، فَأَبی عَلَیهِ، ثُمَّ خَطَبَ صلی الله علیه و آله فَقالَ: إنَّ اللّهَ أمَرَ موسی أن یَبنِیَ مَسجِدا طاهِرا لا یَسکُنُهُ غَیرُهُ وغَیرُ هارونَ وَابنَیهِ، وإنَّ اللّهَ أمَرَنی أن أبنِیَ مَسجِدا طاهِرا لا یَسکُنُهُ غَیری وغَیرُ أخی وَابنَیهِ. قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.|فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که پیامبر(ص) زمین محل مسجد و منزلش را خرید و مسجد را ساخت و سپس در آنجا ده خانه ساخت که نُه تای آن از آنِ او بود و دهمی را در وسط آنها برای پدرم معین کرد و سپس همه راه‌های ورود [از خانه‌ها] به مسجد را بست، جز راه ورودی پدرم را، و در این باره پاره‌ای سخن گفتند و پیامبر(ص) فرمود: من درهای شما را نبستم و در خانه او را باز نگذاشتم، خداوند به من فرمان داد که درهای شما را ببندم و در خانه او را باز بگذارم و آنگاه همه مردم را، به‌جز او، از خوابیدن در مسجد نهی کرد و او حتی در مسجد جُنُب می‌شد و خانه او در خانه پیامبر(ص) بود و برای پیامبر خدا(ص) و او در همان خانه فرزندانی زاده شدند. گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که عمر بن خطاب اصرار کرد تا روزنه‌ای به مقدار یک چشم از منزلش به مسجد برایش باز بگذارد؛ ولی پیامبر(ص) قبول نکرد و آنگاه، سخنرانی کرد و فرمود: خداوند به موسی(ع) فرمان داد مسجدی پاک بسازد که جز خودش و هارون(ع) و دو پسر هارون، کس دیگری در آن ساکن نشود. اکنون خداوند به من نیز فرمان داد تا مسجدی پاک بسازم و جز خودم و برادرم و دو فرزندش، کسی در آن ساکن نشود. گفتند: به خدا، آری.|قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَصَبَهُ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ، فَنادی لَهُ بِالوِلایَةِ وقالَ: «لِیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ لَهُ فی غَزوَةِ تَبوکَ: «أنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی وأنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ بَعدی». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ، أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله حینَ دَعَا النَّصاری مِن أهلِ نَجرانَ إلَی المُباهَلَةِ، لَم یَأتِ إلّا بِهِ وبِصاحِبَتِهِ وَابنَیهِ. قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أنشُدُکُمُ اللّهَ أتَعلَمونَ أنَّهُ دَفَعَ إلَیهِ اللِّواءَ یَومَ خَیبَرَ، ثُمَّ قالَ: «لَأَدفَعُهُ إلی رَجُلٍ یُحِبُّهُ اللّهُ ورَسولُهُ ویُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ، کَرّارٍ غَیرِ فَرّارٍ، یَفتَحُهَا اللّهُ عَلی یَدَیهِ». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله بَعَثَهُ بِبَراءَةَ، وقالَ: «لا یُبَلِّغُ عَنّی إلّا أنَا أو رَجُلٌ مِنّی». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَم تَنزِل بِهِ شِدَّةٌ قَطُّ إلّا قَدَّمَهُ لَها ثِقَةً بِهِ، وأنَّهُ لَم یَدعُهُ بِاسمِهِ قَطُّ إلّا أن یَقولَ: «یا أخی»، وَ «ادعوا لی أخی». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَضی بَینَهُ وبَینَ جَعفَرٍ وزَیدٍ، فَقالَ لَهُ: «یا عَلِیُّ ! أنتَ مِنّی وأنَا مِنکَ، وأنتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ ومُؤمِنَةٍ بَعدی». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.|فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که پیامبر(ص) در روز غدیر خم او را منصوب کرد و ولایت را برای او تثبیت کرد و فرمود: «حاضران به غایبان برسانند». گفتند: به خدا، آری. فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که پیامبر(ص) در جنگ تبوک به او فرمود: «تو نسبت به من چون هارون نسبت به موسایی و تو پس از من ولی هر مؤمنی هستی». گفتند: به خدا، آری. فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که پیامبر(ص)، هنگامی که مسیحیان نجران را به مباهله خواند، جز علی(ع) و زنش و دو فرزندش را نیاورد. گفتند: به خدا، آری. فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که در روز خیبر پیامبر(ص) پرچم را به او داد و فرمود: «پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و پیامبرش او را دوست می‌دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد؛ کسی که حمله‌کننده‌ای نترس است و خداوند به دست او قلعه خیبر را فتح می‌کند». گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص) سوره برائت را به‌وسیله او فرستاد و فرمود: «از سوی من جز خودم یا مردی از من ابلاغ نمی‌کند». گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که هیچ سختی‌ای به پیامبر(ص) روی نمی‌آورد جز آنکه از سرِ اعتماد به علی(ع) او را برای حل آن پیش می‌فرستاد و پیامبر(ص) هیچگاه او را به نام صدا نمی‌زد، بلکه می‌فرمود: «ای برادرم!» یا «برادرم را برایم صدا کنید». گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص) بین علی(ع)، جعفر و زید داوری کرد و به او فرمود: «ای علی! تو از منی و من از تو هستم و تو پس از من ولی هر مرد و زن مؤمن هستی». گفتند: به خدا، آری.|قالَ: أتَعلَمونَ أنَّهُ کانَت لَهُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله کُلَّ یَومٍ خَلوَةٌ وکُلَّ لَیلَةٍ دَخلَةٌ؛ إذا سَأَلَهُ أعطاهُ وإذا سَکَتَ أبدَأَهُ. قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَضَّلَهُ عَلی جَعفَرٍ وحَمزَةَ حینَ قالَ لِفاطِمَةَ علیهاالسلام: «زَوَّجتُکِ خَیرَ أهلِ بَیتی، أقدَمَهُم سِلما وأعظَمَهُم حِلما وأکثَرَهُم عِلما». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ: «أنَا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ وأخی عَلِیٌّ سَیِّدُ العَرَبِ وفاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّةِ وَابنایَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أمَرَهُ بِغُسلِهِ وأخبَرَهُ أنَّ جَبرَئیلَ یُعینُهُ عَلَیهِ. قالوا: اللّهُمَّ نَعَم.|فرمود: آیا می‌دانید که علی(ع) [برای دریافت علوم پیامبر(ص)]، هر روز با پیامبر(ص) خلوت می‌کرد و هر شب به خانه‌اش می‌رفت و هرگاه می‌پرسید پیامبر(ص) پاسخ می‌داد و هرگاه سکوت می‌کرد، پیامبر(ص) [خود سخنش را] آغاز می‌کرد. گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص)، هنگامی که به فاطمه(س) فرمود: «شوهر تو بهترینِ کسان من، پیش‌ترینشان در اسلام‌آوردن، بزرگ‌ترینشان در بردباری و دانشمندترین آنان است» او را بر جعفر و حمزه برتری بخشید. گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص) فرمود: «من سرور فرزندان آدم(ع) هستم و برادرم علی(ع) سرور عرب و فاطمه بانوی زنان بهشت و دو پسرم حسن و حسین سرور جوانان بهشت‌اند». گفتند: به خدا، آری. فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص) به علی(ع) فرمان داد تا غسلش دهد و به او خبر داد که در این کار جبرئیل(ع) او را یاری خواهد کرد. گفتند: به خدا، آری.|قالَ: أتَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ فی آخِرِ خُطبَةٍ خَطَبَها: «أیُّهَا النّاسُ! إنّی تَرَکتُ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللّهِ وأهلَ بَیتی، فَتَمَسَّکوا بِهِما لَن تَضِلّوا». قالوا: اللّهُمَّ نَعَم. فَلَم یَدَع شَیئا أنزَلَهُ اللّهُ فی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام خاصَّةً وفی أهلِ بَیتِهِ مِنَ القُرآنِ ولا عَلی لِسانِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله إلّا ناشَدَهُم فیهِ، فَیَقولُ الصَّحابَةُ: اللّهُمَّ نَعَم، قَد سَمِعنا، ویَقولُ التّابِعِیُّ: اللّهُمَّ قَد حَدَّثَنیهِ مَن أثِقُ بِهِ، فُلانٌ وفُلانٌ. ثُمَّ ناشَدَهُم أنَّهُم قَد سَمِعوهُ صلی الله علیه و آله یَقولُ: «مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی ویُبغِضُ عَلِیّا فَقَد کَذَبَ، لَیسَ یُحِبُّنی وهُوَ یُبغِضُ عَلِیّا». فَقالَ لَهُ قائِلٌ: یا رَسولَ اللّهِ! وکَیفَ ذلِکَ. قالَ: «لِأَنَّهُ مِنّی وأنَا مِنهُ، مَن أحَبَّهُ فَقَد أحَبَّنی ومَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّهَ ومَن أبغَضَهُ فَقَد أبغَضَنی ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّهَ». فَقالوا: اللّهُمَّ نَعَم، قَد سَمِعنا. وتَفَرَّقوا عَلی ذلِکَ.<ref>ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول فیما جاء من الحکم ‌و المواعظ من آل‌الرسول حرانی، قم، قم، منشورات شریف رضی،۱۳۸۰ق، ص۱۶۸.</ref>|فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر(ص) در آخرین سخنرانی خود فرمود: «ای مردم! من در میان شما، دو چیز گرانسنگ باقی گذاشتم؛ کتاب خدا و اهل‌بیتم. به آن دو چنگ بزنید تا هرگز گمراه نشوید». گفتند: به خدا، آری. [امام حسین(ع)] چیزی را از آنچه خداوند درباره علی بن ابی‌طالب(ع) یا اهل‌بیتش در قرآن فرو فرستاده بود، یا بر زبان پیامبرش جاری شده بود، ناگفته نگذاشت و حاضران را بر آن مطالب سوگند داد. پس اصحاب می‌گفتند: آری، ما شنیده‌ایم» و تابعیان می‌گفتند: «آری، [آن را] کسانی که به آنان اعتماد داشته‌ایم، چون فلانی و فلانی، به ما خبر داده‌اند. آنگاه، سوگندشان داد که [بگویند] آیا آنان این مطلب را شنیده‌اند که پیامبر(ص) فرمود: «کسی که فکر کند مرا دوست می‌دارد، اگر علی را دشمن بدارد، دروغ می‌گوید [هیچ‌کس] در حالی که علی را دشمن می‌دارد مرا دوست ندارد». کسی گفت: ای پیامبر خدا! چه طور چنین است. پیامبر(ص) فرمود: «چون او از من است و من از اویم. آنکه او را دوست بدارد مرا دوست داشته است و آنکه مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است و آنکه او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است و آنکه مرا دشمن بدارد خدا را دشمن داشته است». گفتند: آری، شنیده‌ایم و آنگاه پراکنده شدند.
}}
}}


trustworthy
۷٬۳۴۶

ویرایش