trustworthy
۷٬۳۴۶
ویرایش
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
سخنرانی اول امام حسین(ع) در روز عاشورا از سوی دوستان و دشمنان امام حسین(ع) با واکنشهایی همراه بود: از جمله، بنا به نقل منابع، هنگامی که سخن امام حسین(ع) به آخرین جمله از بخش اول این خطبه رسید، صدای گریه بعضی از زنان و دختران کاروان امام(ع)، که به سخنان او گوش میدادند، بلند شد. امام(ع) خطابه خود را قطع کرده و به برادرش عباس(ع) و فرزندش علیاکبر(ع) مأموریت داد تا آنها را به سکوت و آرامش دعوت کنند. امام(ع) اضافه کرد که آنان گریههای زیادی در پیش خواهند داشت.<ref>نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref> | سخنرانی اول امام حسین(ع) در روز عاشورا از سوی دوستان و دشمنان امام حسین(ع) با واکنشهایی همراه بود: از جمله، بنا به نقل منابع، هنگامی که سخن امام حسین(ع) به آخرین جمله از بخش اول این خطبه رسید، صدای گریه بعضی از زنان و دختران کاروان امام(ع)، که به سخنان او گوش میدادند، بلند شد. امام(ع) خطابه خود را قطع کرده و به برادرش عباس(ع) و فرزندش علیاکبر(ع) مأموریت داد تا آنها را به سکوت و آرامش دعوت کنند. امام(ع) اضافه کرد که آنان گریههای زیادی در پیش خواهند داشت.<ref>نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref> | ||
در میانه خطابه، امام حسین(ع) از کوفیان خواست که اگر سخنانش را قبول ندارند، به بعضی از صحابهای که زنده هستند مراجعه کنند. شمر بن ذیالجوشن در این میان تلاش کرد تا با مطرح کردن مطالبی سخنان امام(ع) را قطع کند. این عمل شمر موجب شد تا حبیب بن مظاهر شمر را تقبیح کند. از نظر برخی پژوهشگران، این عمل شمر برای قطع سخنان امام حسین(ع) برای جلوگیری از تأثیر سخنان امام(ع) بر سپاه کوفه بوده است. | در میانه خطابه، امام حسین(ع) از کوفیان خواست که اگر سخنانش را قبول ندارند، به بعضی از صحابهای که زنده هستند مراجعه کنند. شمر بن ذیالجوشن در این میان تلاش کرد تا با مطرح کردن مطالبی سخنان امام(ع) را قطع کند. این عمل شمر موجب شد تا حبیب بن مظاهر شمر را تقبیح کند. از نظر برخی پژوهشگران، این عمل شمر برای قطع سخنان امام حسین(ع) برای جلوگیری از تأثیر سخنان امام(ع) بر سپاه کوفه بوده است.<ref>نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ص۲۲۸.</ref> | ||
در انتهای خطبه، قیس بن اشعث، از امام حسین پرسید که چرا با پسرعمویت، یزید بن معاویه، بیعت نمی کنی تا این اختلافات حل شود؛ امام(ع) در پاسخ گفت که به خدا قسم، دستم را همچون انسانهای ذلیل در دست شما قرار نمیدهم و مانند بندگان از کارزار فرار نمیکنم.<ref>نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ص۲۲۹-۲۳۰.</ref> | |||
==متن و ترجمه== | ==متن و ترجمه== | ||
خط ۲۵: | خط ۲۷: | ||
| تیتر = خطبه اول امام حسین(ع) در روز عاشورا | | تیتر = خطبه اول امام حسین(ع) در روز عاشورا | ||
| عنوان ستون راست = متن | | عنوان ستون راست = متن | ||
| عنوان ستون چپ = ترجمه|أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ بِمَا يَحِقُّ لَكُمْ عَلَيَّ وَ حَتَّى أُعْذِرَ إِلَيْكُمْ فَإِنْ أَعْطَيْتُمُونِي النَّصَفَ كُنْتُمْ بِذَلِكَ أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِي النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْيَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ|ای گروه مردم گفتار مرا بشنوید و شتاب نکنید تا شما را به آنچه حق شما بر من است پند | | عنوان ستون چپ = ترجمه|أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ بِمَا يَحِقُّ لَكُمْ عَلَيَّ وَ حَتَّى أُعْذِرَ إِلَيْكُمْ فَإِنْ أَعْطَيْتُمُونِي النَّصَفَ كُنْتُمْ بِذَلِكَ أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِي النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْيَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ|ای گروه مردم گفتار مرا بشنوید و شتاب نکنید تا شما را به آنچه حق شما بر من است پند دهم و عذر خود را بر شما آشکار کنم. پس اگر انصاف دهید، سعادتمند خواهید شد و اگر انصاف ندهید، پس نیک بنگرید تا نباشد کار شما بر شما اندوهی سپس درباره من آنچه خواهید انجام دهید و مهلتم ندهید. همانا ولی من آن خدایی است که قرآن را فرو فرستاد و اوست سرپرست و یار مردمان شایسته.|ثُمَّ حَمِدَ اللهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ اللهَ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ(ص) وَ عَلَى مَلَائِكَةِ اللهِ وَ أَنْبِيَائِهِ فَلَمْ يُسْمَعْ مُتَكَلِّمٌ قَطُّ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ أَبْلَغُ فِي مَنْطِقٍ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَانْسُبُونِي فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا ثُمَّ ارْجِعُوا إِلَى أَنْفُسِكُمْ وَ عَاتِبُوهَا فَانْظُرُوا هَلْ يَصْلُحُ لَكُمْ قَتْلِي وَ انْتِهَاكُ حُرْمَتِي أَ لَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ وَ ابْنَ وَصِيِّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ أَوَّلِ الْمُؤْمِنِينَ الْمُصَدِّقِ لِرَسُولِ اللهِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ أَ وَ لَيْسَ حَمْزَةُ سَيِّدُالشُّهَدَاءِ عَمِّي أَ وَ لَيْسَ جَعْفَرٌ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ بِجِنَاحَيْنِ عَمِّي|سپس حمد و ثنای پروردگار را بهجا آورد، و به آنچه شایسته بود از او یاد کرد و بر پیغمبر خدا(ص) و فرشتگانش و پیامبران درود فرستاد و از هیچ سخنوری پیش از او و نه پس از آن حضرت سخنی بلیغتر و رساتر از سخنان او شنیده نشد. سپس فرمود: اما بعد، پس نسب و نژاد مرا بسنجید و ببینید من کیستم سپس به خود آیید و خویش را سرزنش کنید و بنگرید آیا کشتن من و دریدن پرده حرمتم برای شما سزاوار است. آیا من پسر دختر پیغمبر شما و فرزند وصی او نیستم؛ آن کس که پسر عموی رسول خدا(ص) و اولین کس بود که رسول خدا(ص) را در آنچه از جانب پروردگارش آورده بود تصدیق کرد. آیا حمزه سیدالشهداء عموی من نیست؟ آیا جعفر بن ابیطالب، که با دو بال در بهشت پرواز میکند، عموی من نیست؟|أَ وَ لَمْ يَبْلُغْكُمْ مَا قَالَ رَسُولُ اللهِ لِي وَ لِأَخِي هَذَانِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَإِنْ صَدَّقْتُمُونِي بِمَا أَقُولُ وَ هُوَ الْحَقُّ وَ اللهِ مَا تَعَمَّدْتُ كَذِباً مُنْذُ عَلِمْتُ أَنَّ اللهَ يَمْقُتُ عَلَيْهِ أَهْلَهُ وَ إِنْ كَذَّبْتُمُونِي فَإِنَّ فِيكُمْ مَنْ لَوْ سَأَلْتُمُوهُ عَنْ ذَلِكَ أَخْبَرَكُمْ سَلُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ الْأَنْصَارِيَّ وَ أَبَا سَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ وَ سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ السَّاعِدِيَّ وَ زَيْدَ بْنَ أَرْقَمَ وَ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ يُخْبِرُوكُمْ أَنَّهُمْ سَمِعُوا هَذِهِ الْمَقَالَةَ مِنْ رَسُولِ اللهِ ص لِي وَ لِأَخِي أَ مَا فِي هَذَا حَاجِزٌ لَكُمْ عَنْ سَفْكِ دَمِي|آیا به شما نرسیده آنچه رسول خدا(ص) درباره من و برادرم فرمود که این دو سرور جوانان اهل بهشت هستند. پس اگر تصدیق سخن مرا بکنید، حق همان است. به خدا از روزی که دانستهام خدا دروغگو را دشمن دارد دروغ نگفتهام و اگر به دروغم نسبت دهید، پس همانا در میان شما کسانی هستند که اگر از آنان بپرسید شما را به آنچه من گفتم آگاهی دهند: بپرسید از جابر بن عبدالله انصاری و اباسعید خدری و سهل بن سعد ساعدی و زید بن ارقم، و انس بن مالک تا به شما آگاهی دهند که این گفتار را از پیغمبر(ص) درباره من و برادرم شنیدهاند. آیا این گفتار رسول خدا(ص) جلوگیری از ریختن خون من نمیکند؟|فَقَالَ لَهُ شِمْرُ بْنُ ذِيالْجَوْشَنِ هُوَ يَعْبُدُ اللهَ عَلى حَرْفٍ إِنْ كَانَ يَدْرِي مَا تَقَوَّلَ فَقَالَ لَهُ حَبِيبُ بْنُ مُظَاهِرٍ وَ اللَهِ إِنِّي لَأَرَاكَ تَعْبُدُ اللهَ عَلَى سَبْعِينَ حَرْفاً وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنَّكَ صَادِقٌ مَا تَدْرِي مَا يَقُولُ قَدْ طَبَعَ اللهُ عَلَى قَلْبِكَ|شمر بن ذیالجوشن گفت: او خدا را بر یک حرف میپرستد (کنایه از اینکه خدا را فقط با زبان میپرستد) و نمیداند که چه میگوید. حبیب بن مظاهر به او گفت: به خدا من ترا چنین میبینم که بر هفتاد حرف نیز خدا را پرستش کنی و من گواهی دهم که تو راست میگویی، و ندانی او چه میگوید. خدا دل تو را (از پذیرش سخن حق) مهر کرده است.|ثُمَّ قَالَ لَهُمُ الْحُسَيْنُ(ع) فَإِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ هَذَا أَ فَتَشُكُّونَ أَنِّي ابْنُ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ فَوَ اللهِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ابْنُ بِنْتِ نَبِيٍّ غَيْرِي فِيكُمْ وَ لَا فِي غَيْرِكُمْ وَيْحَكُمْ أَ تَطْلُبُونِّي بِقَتِيلٍ مِنْكُمْ قَتَلْتُهُ أَوْ مَالٍ لَكُمُ اسْتَهْلَكْتُهُ أَوْ بِقِصَاصِ جِرَاحَةٍ فَأَخَذُوا لَا يُكَلِّمُونَهُ|سپس حسین(ع) فرمود: اگر در این سخن هم تردید دارید، آیا در این نیز تردید دارید که من پسر دختر پیغمبر شما هستم. به خدا در میان مشرق و مغرب پسر دختر پیغمبری جز من نیست چه در میان شما و چه در غیر شما! وای بر شما! آیا کسی از شما کشتهام که خون او از من میخواهید؟ یا مالی از شما بردهام؟ یا قصاص جراحتی از من میخواهید؟|فَنَادَى يَا شَبَثَ بْنَ رِبْعِيٍّ يَا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرَ يَا قَيْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ يَا يَزِيدَ بْنَ الْحَارِثِ أَ لَمْ تَكْتُبُوا إِلَيَّ أَنْ قَدْ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنَابُ وَ إِنَّمَا تَقْدَمُ عَلَى جُنْدٍ لَكَ مُجَنَّدٍ|پس از آن حضرت فریاد زد: ای شبث بن ربعی و ای حجار بن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث آیا شما به من ننوشتید که میوهها رسیده و باغها سرسبز شده و تو بر لشکری آماده یاریت وارد خواهی شد؟|فَقَالَ لَهُ قَيْسُ بْنُ الْأَشْعَثِ مَا نَدْرِي مَا تَقُولُ وَ لَكِنِ انْزِلْ عَلَى حُكْمِ بَنِي عَمِّكَ فَإِنَّهُمْ لَمْ يُرُوكَ إِلَّا مَا تُحِبُّ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ لَا وَ اللهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ|قیس بن اشعث گفت: ما ندانیم تو چه میگویی، ولی به حکم پسرعمویت تن در ده؛ زیرا که ایشان چیزی جز آنچه تو دوست داری درباره تو انجام نخواهند داد! حسین(ع) فرمود: نه به خدا، نه دست خواری به شما خواهم داد و نه مانند بندگان فرار خواهم نمود.|ثُمَّ نَادَى يَا عِبَادَ اللهِ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ أَعُوذُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ<ref>مفید، الإرشاد، ج۲، ص۹۷-۹۸.</ref>|سپس فرمود:ای بندگان خدا همانا من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برم از اینکه آزاری به من برسانید. به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برم از هر سرکشی که به روز جزا ایمان نیاورد.<ref>مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ترجمه و شرح سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات اسلامیه، بیتا، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref> | ||
}} | }} | ||