automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۵٬۹۴۶
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (←تیتر) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
روزه روز تاسوعا هم به خاطر روز عاشورا مطرح است و در حدیثی از امام صادق(ع) از روزه روز تاسوعا هم نهی شده است.<ref>حرّ عاملی، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، اوّل، بی تا، جلد ۷، باب ۲۱، صفحه ۳۴.</ref> | روزه روز تاسوعا هم به خاطر روز عاشورا مطرح است و در حدیثی از امام صادق(ع) از روزه روز تاسوعا هم نهی شده است.<ref>حرّ عاملی، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، اوّل، بی تا، جلد ۷، باب ۲۱، صفحه ۳۴.</ref> | ||
== | == حرمت یا مکروه == | ||
روزه گرفتن در روز عاشورا را به قصد تبرک حرام میدانند؛ و اگر این عمل در صورتی که با علم و عمد انجام گیرد، کفر محسوب میشود. بسیاری روزه گرفتن در روز عاشورا را به جهت حزن و اندوه بر مصیبت وارد شده بر امام حسین (ع) مستحب دانستهاند. گروهی آن را مستحب ندانستهاند؛ بلکه امساک از خوردن و نوشیدن را تا عصر بدون قصد روزه و خوردن چیزی بعد از عصر را مستحب دانستهاند. بنابر این قول، روزه گرفتن مکروه میباشد. برخی گفتهاند: روزه گرفتن در روز عاشورا اگر به عنوان خصوصیت و تأکید روزه در این روز باشد، حرام ـ به حرمت تشریعی ـ است؛ لیکن اگر به عنوان عمومیت استحباب روزه در هر روز ـ جز روزهای حرام، مانند عید فطر ـ باشد مکروه خواهد بود.<ref>فرهنگ فقه فارسی، مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، قم، زیر نظر محمود هاشمی شاهرودی، ۱۳۸۷ش، ج۵، ص۲۹۲.</ref> | روزه گرفتن در روز عاشورا را به قصد تبرک حرام میدانند؛ و اگر این عمل در صورتی که با علم و عمد انجام گیرد، کفر محسوب میشود. بسیاری روزه گرفتن در روز عاشورا را به جهت حزن و اندوه بر مصیبت وارد شده بر امام حسین (ع) مستحب دانستهاند. گروهی آن را مستحب ندانستهاند؛ بلکه امساک از خوردن و نوشیدن را تا عصر بدون قصد روزه و خوردن چیزی بعد از عصر را مستحب دانستهاند. بنابر این قول، روزه گرفتن مکروه میباشد. برخی گفتهاند: روزه گرفتن در روز عاشورا اگر به عنوان خصوصیت و تأکید روزه در این روز باشد، حرام ـ به حرمت تشریعی ـ است؛ لیکن اگر به عنوان عمومیت استحباب روزه در هر روز ـ جز روزهای حرام، مانند عید فطر ـ باشد مکروه خواهد بود.<ref>فرهنگ فقه فارسی، مؤسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، قم، زیر نظر محمود هاشمی شاهرودی، ۱۳۸۷ش، ج۵، ص۲۹۲.</ref> | ||