trustworthy
۷٬۳۴۶
ویرایش
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
# صابون، شمع و شکر و کارخانههایی که لازم آنهاست. | # صابون، شمع و شکر و کارخانههایی که لازم آنهاست. | ||
# بانک؛ چه میدانی بانک چیست! بانک عبارت از این است که زمام ملت را یکجا بهدست دشمنان اسلام داده و مسلمانان را بنده آنها نموده و سلطنت و آقایی کفار را بر آنها بپذیرند. آن وقت این خائن احمق برای اینکه ملت را راضی نماید، دلیل پوچی برای کردار زشت خود اقامه کرده و میگوید اینها معاهده موقتی است که مدتش از صدسال تجاوز نخواهد کرد. چه برهانی برای رسوایی خیانتکاران از این بهتر! نصف دیگر مملکت را هم بهعنوان حقالسکوت به دولت روسیه داده -اگر ساکت شود!- آن هم عبارت است از: مرداب رشت و راه انزلی تا خراسان و آنچه از خانها و مسافرخانهها و باغستانها تابع این راه است. ولی دولت روسیه به دماغش خورده و این هدیه را نپذیرفته! او درصدد است اگر این معاهدهای که به تسلیم کشور منتهی میشود بهم نخورد، خراسان را مستعمره خود کرده و بر آذربایجان و مازندران نیز دست بیاندازد. این اولین نتیجهای است که بر سیاست این احمق مترتب میشود. | # بانک؛ چه میدانی بانک چیست! بانک عبارت از این است که زمام ملت را یکجا بهدست دشمنان اسلام داده و مسلمانان را بنده آنها نموده و سلطنت و آقایی کفار را بر آنها بپذیرند. آن وقت این خائن احمق برای اینکه ملت را راضی نماید، دلیل پوچی برای کردار زشت خود اقامه کرده و میگوید اینها معاهده موقتی است که مدتش از صدسال تجاوز نخواهد کرد. چه برهانی برای رسوایی خیانتکاران از این بهتر! نصف دیگر مملکت را هم بهعنوان حقالسکوت به دولت روسیه داده -اگر ساکت شود!- آن هم عبارت است از: مرداب رشت و راه انزلی تا خراسان و آنچه از خانها و مسافرخانهها و باغستانها تابع این راه است. ولی دولت روسیه به دماغش خورده و این هدیه را نپذیرفته! او درصدد است اگر این معاهدهای که به تسلیم کشور منتهی میشود بهم نخورد، خراسان را مستعمره خود کرده و بر آذربایجان و مازندران نیز دست بیاندازد. این اولین نتیجهای است که بر سیاست این احمق مترتب میشود. | ||
خلاصه | خلاصه این مرد تبهکار کشور ایران را این طور به مزایده گذاشته و خانهای محمد(ص) و ممالک اسلامی را به اجنبی میفروشد؛ ولی از پستفطرتی و فرومایگی که دارد، به قیمتی کم و وجه اندک حاضر به فروش میشود. بله، وقتی پستفطرتی و حرص با خست و دیوانگی آمیخته شود چنین خواهد شد. | ||
والسلام علیکم و | تو، ای پیشوای دین! اگر به کمک ملت برنخیزی و آنها را جمع نکنی و کشور را با قدرت خود از چنگ این گناهکار بیرون نیاوری طولی نخواهد کشید که مملکت اسلامی زیر اقتدار بیگانگان درمیآید؛ آن وقت است که هرچه میخواهند میکنند و هر حکمی دلشان خواست میدهند. اگر این فرصت از دست برود و این معاهدهها در حیات تو صورت بگیرد، در صفحه روزگار و صفحات تاریخ نام نیکی نخواهی داشت. تو میدانی علمای ایران هم سینههایشان تنگ شده و منتظر شنیدن یک کلمه از تو هستند؛ کلمهای که سعادت و نجاتشان در آن میباشد. چطور جایز است کسی که خدا این قدرت را به او داده کشور و ملت را به این حال بگذارد. باز به نام یک نفر مطلع به حجتالاسلام میگویم: دولت عثمانی هم از قیام تو خوشحال شده و در مبارزه با این تبهکار به تو کمک خواهد کرد؛ زیرا دولت عثمانی میداند مداخله فرنگیان در نقاط ایران و نفوذشان در این کشور به زیان کشور او نیز خواهد بود. از طرف دیگر وزراء و فرماندهان ایرانی هم با این نهضت موافق بوده و خوشحال میشوند؛ زیرا طبعاً آنها نیز از این مقاولاتی که جدیداً بناست صورت بگیرد ناراضی هستند، با نهضت تو فرصتی خواهند یافت که این مقاولهها را بهم بزنند. علما اگرچه از فشار این مرد احمق خائن بهشدت انتقاد کردهاند، ولی وضع طوری نیست که بتوانند در یک آن مقاصد خود را یکی کنند و چون اینها از حیث مایه علمی و ریاست و وجهه بین مردم در یک درجه هستند، حاضر نمیشوند بعضی با بعض دیگر پیوسته و باهم هماهنگ شوند، تا یک اتحاد حقیقی و قدرت اجتماعی که بتواند دفع ضرر دشمن را نموده و کشور را حفظ نماید تولید گردد. هرکس به محور خودش میچرخد و به تنهایی یا با هم مبارزه میکنند. این تشتت آرا علت اصلی عدم قدرت بر مقاومت و موجب پیشرفت کارهای نامشروع میباشد. ولی تو نظر بتوانایی و نفوذ کلمهای که داری، در همه آنها مؤثر خواهی بود، دلهای پراکنده آنها را متحد خواهی کرد، این اختلاف کلمه را از میان برخواهی داشت و بهواسطه تو قدرتهای اندک جمع خواهد شد. یک کلمه تو سبب ایجاد وحدتی میشود که این بلاهای محیط به کشور را برطرف سازد و دین اسلام را حفظ نموده و جامعه دینی را نگاه بدارد. پس همه طبقات با تو هستند و تو نزد خدا و مردم مسئول خواهی بود. بازمیگویم: علما و پرهیزکاران درنتیجه دفاع منفردی که از دین نمودند از این مرد سرکش سختیهایی کشیدند که در تاریخ نظیر ندارد؛ چون میخواستند بلاد مسلمین را از شر اجانب حفظ کنند، هرگونه تحقیر و رسوایی را متحمل شدند. مسلماً پیشوای مذهب از رفتار زشتی که جاسوسان کفر و یاران مشرکین با دانشمند پرهیزکار واعظ حاجی ملا فیضالله دربندی نمودند مطلع است و قریباً هم از بدرفتاری که نسبت به دانشمند مجتهد و نیکوکار حاجی سید علیاکبر شیرازی مرتکب شدهاند مطلع میشود. همچنین از کتک و حبس و کشتار پیشوایان ملت آگاه خواهی شد که از جمله آنها جوان پاکدامن میرزا محمدرضای کرمانی است و این مرد خارج از دین او را در زندان تا پای مرگ برد. و از جمله آنها فاضل ارجمند حاجی سیاح و میرزا فروغی و میرزا محمدعلیخان و فاضل قانونگذار اعتمادالسلطنه میباشد. | ||
اما فجایعی که این پستفطرت نسبت به خودم مرتکب شده طوری است که جگرهای اهل ایمان را پاره ساخته و دلهایشان را قطعهقطعه میکند و حتی موجب وحشت کفار و بتپرستان میگردد. این مرد پستفطرت موقعی که من با حالت بیماری در حضرت عبدالعظیم پناهنده بودم، دستور زندانی نمودنم را داد. از حضرت عبدالعظیم تا طهران مرا روی برف، با اهانتی که مافوق آن متصور نیست، حرکت دادند و البته اینها پس از غارت اموالم بود -انا لله و انا الیه راجعون. از طهران هم باز یک دسته از کوچکابدالهای دربار مرا سوار اسب بارکشی کرده و خودشان سوار اسبهای راهوار، من بیمار را در زمستان سخت با این حال تا خانقین حرکت دادند و از… والی درخواست کردند مرا بهبصره تبعید نماید؛ زیرا میدانست اگر مرا در عراق آزاد و به حال خود بگذارد، نزد تو رئیس مذهب خواهم آمد و گزارش او و اوضاع کشور را به تو گفته و بدبختیهایی را که این مرد زندیق برای ملت ایران آماده کرده شرح خواهم داد، و تو را به کمک دین و فریادرسی مسلمانان خواهم خواند. او میدانست اگر من و تو یک جلسه با هم مصاحبه کنیم، دیگر نمیتواند وزارت ملتکش خرابکن خود را نگاهداری نموده و کفر را ترویج کند. باز از جمله کارهایی که کرد و بر پستفطرتی و دنائت خود افزود اینکه برای فرونشاندن هیجان احساسات عمومیْ من و هواخواهانم را، که فقط روی غیرت دینی بهقدر استطاعت در مقام مدافعه از کشور و حقوق مردم برآمده بودیم، به طایفه بابیها نسبت داد! همچنان که زبانبریده ابتدا شهرت داد که من ختنه نشدهام. وا اسلاما! این ناتوانی چیست؛ این سستی برای چه. چگونه ممکن است دزد بیسروپا و فرومایهای مسلمین و کشور اسلام را به اندک بهائی بفروشد و به دانشمندان و سادات اعتنا نکند و به فرزندان مرتضی بهتان بزرگی ببندد و یک دست قوی نباشد تا برای تسکین خاطر مؤمنین این ریشه گندیده را کنده و انتقام آل پیغمبر را بگیرد. به علت اینکه از شما دور هستم، مفصلالاً شکایت نمیکنم و چون مجتهد و عالم حاجی سید علیاکبر عازم بصره بود، به من گفت نامهای به رئیس مذهب بنویسم و این مقاصد را متذکر شوم. من هم گفته او را پذیرفتم و این نامه را مینویسم و میدانم خدا بهدست تو گشایشی خواهد داد. | |||
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته | |||
جمالالدین الحسینی | جمالالدین الحسینی |